جماعت تبلیغ ( ۱ )
جماعت تبلیغ و آثار و نتایج آن قسمت اول |
نصیراحمد سیدزاده مقدمه بدون تردید اسلام دینی است جهانی و زنده و جاودانه؛ زنده است مثل خود زندگی و جاودانه است مثل واقعیتهای طبیعی و قوانین زندگی. دینی است ساخت پروردگار عالم، پروردگاری که همه چیز را محکم و استوار آفرید:« صُنع الله الذی اتقن کل شییء»(نمل۸۸ ). این دین در شکل نهایی و مرحله تکاملیاش با بعثت خاتم پیامبران به ظهور پیوست و تکمیل آن در روز عرفه اعلام شد: «الیوم اکملت لکم دینکم». و برای تحقق و اثبات این امر امت اسلامی که آخرین امتهاست برای احیای دین در تمام زمانها و مکانها مبعوث گردید. تاریخ این امت بیشترین فراز و نشیبها را به خود دیده است، امّا سؤال اینجاست که این امت چگونه توانسته است در این فراز و نشیبها پا برجا بایستد و مقاومت کند و شرایط زمان و مکان را به نفع خود تغییر دهد و هر بار جانی تازه در کالبدش دمیده شود و نیرویی تازه بگیرد؟ استاد ندوی اندیشمند معاصر جهان اسلام در کتاب “رجال الفکرو الدعوه” مینویسد: این امت با در اختیار داشتن دو نیرو توانست در مقابل این فراز و نشیبها مقاومت کند و جاودانه بماند: ۱ـ زندگی و حیاتی که در خود کالبد اسلام نهفته است و صلاحیتی که برای زنده ماندن و ارشاد مردم در هر محیط و جامعه و در هر عصر و مکان دارد باعث بقا و گسترش دین اسلام بوده و میشود. ۲ـ خداوند خودش که به جاودانگی و خلود این دین حکم نموده است، مردانی توانا و نیرومند در هر عصر و زمان میآفریند تا تعالیم این دین را در زندگیها احیا کنند و تازگی و جوانی را به این امت بازگردانند. از این روست که در هیچ عصر و زمانی امت اسلامی از مجددین در دین و ائمه در علم و نوابغ در فکر و قهرمانان در میدان جهاد و أعلام در عرصه اصلاح خالی نبوده است، آن چنان که نظیر آن هرگز در هیچ امتی یافت نخواهد شد. گرچه خداوند برای بنیانگذاری این دین، قوم عرب و سرزمین حجاز را لایق و شایسته دید و این سعادت عظیم را نصیب آنان گردانید، امّا در مراحل بعدی از عرب و عجم و تمام اقوام از هر گوشه سرزمین اسلامی در کار تحکیم، گسترش و احیای دین کار گرفته شد. بعد از سرزمین حجاز، سرزمینهای عراق، شام، ماوراءالنهر، ایران، هند و پاکستان و… هر یک به نوبه خود در راه اعتلای دین شاهکارها آفریدند و حکایتها از خود به جا گذاشتند. و این خود حکایت از آن دارد که دین اسلام مال همه اقوام و اقشار عالم است و به یک قوم و سرزمین خاص تعلق ندارد. جالب اینجاست که دست پنهان غیب نیاز هر زمان را نیز دقیقاً پاسخ میگوید و افرادی مناسب با شرایط آن زمان در اختیار امت قرار میدهد. قرون اولیه حیات این امت است، مردم مشتاقانه منتظر شنیدن احادیث رسولالله صلیاللهعلیهوسلم هستند که پس از اطمینان از صحت نقل به آنها عمل نمایند، نیاز به محدثین بزرگوار احساس میشود خداوند طبقه محدثین را به میدان میآورد، امام زهریها و بعدها امام بخاریها و دیگر محدثین به صحنه میآیند. زمانی دیگر فرا میرسد که مردم تنها به شنیدن و نقل حدیث بسنده نمیکنند بلکه دنبال کسانی میگردند که فهم و استنباط بهتری از حدیث داشته باشند، اینجاست که ائمه مجتهدین امثال امام ابوحنیفه و امام شافعی و… به پیشواز امت میشتابند. زمانی دیگری فلسفه و منطق به اوج قدرتنمایی میرسد و اذهان را مقهور و مغلوب خود میسازد، در این زمان امام غزالیهای این امت به پا میخیزند و غلبه و رونقی دیگر به دین میبخشند. سرانجام زمانی فرا میرسد که مردم به جای حرف عمل میخواهند و در پی آنند که دین را در فضایی ملموس مشاهده و لمس کنند و از طرفی به جای حرف یک نفر حرف یک جمع ارزش و اهمیت پیدا میکند و در دلها تأثیرگذار میشود و از طرفی دیگر استعداد و پذپرش امت به پایینترین درجه خود میرسد و نیاز پیدا میشود که از صفر شروع شود و از سر نو ایمانها ساخته شود. اینجاست که جنبشی ایمانی ـ عملی و فراگیر به نام نهضت دعوت و تبلیغ یا جماعت تبلیغ به برکت مجاهدتها و آه و نالههای یک عالم دلسوز به راه میافتد و یاد قرون اولیه تازه میگردد. در این مقاله قصد داریم که از میان تلاشها و فعالیتهایی که در جهان معاصر اسلام برای احیای دین صورت میگیرد از نهضت جماعت تبلیغ سخن به میان آوریم.[۱]
آغاز کار جماعت تبلیغ چند دهه قبل تلاشها و زحماتی برای احیای دین توسط عالمی ربانی، مخلص و دلسوز به نام« مولانا محمدالیاس» در شبهقاره هند آغاز شد که این فعالیتها بعداً به صورت منظم و مداوم ادامه پیدا کرد و با نام جماعت تبلیغ شهرت یافت. در کتاب «تاریخ تفکر در هند» در مورد جماعت تبلیغ چنین آمده است: «جماعت تبلیغ جنبشی است که به منظور تبلیغ به وسیله مولانا محمدالیاس کاندهلوی آغاز گردید و فعالیت تبلیغی را نه تنها در شبهقاره هند بلکه تا اقصای ژاپن، هند، چین و ایالاتمتحده امریکا گسترش داد» .[۲] مولانا محمد الیاس با تلاش و کوشش و فعالیتی که برای احیای دین انجام داد قصد نداشت حرکت و یا حزب جدیدی تشکیل دهد و یا راه و روش تازهای برای احیای دین ایجاد نماید،[۳] بلکه ایشان قصد داشت درس فراموششده امت اسلامی را که قرنها آن را عملاً به دست فراموشی سپرده بود به امت اسلامی یادآور شود و بار دیگر تلاش و زحماتی را که بنیانگذار این امت رسول مکرم اسلام صلیالله علیه وسلم برای نجات بشریت در جزیرهالعرب آغاز کرد در عموم امت اسلامی احیا کند و از جایی آغاز کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم برای اصلاح جامعه آغاز کرده بود. ایشان کوشید که آنچه را در خواص و نخبگان امت به صورت انفرادی باقی مانده بود، به شکل عمومی زمان رسولاکرم در آورد و آحاد امت را با مسؤلیت نیابت نبوی آشنا ساخته و به صحنه آورد . گرچه مولانا در آغاز با تأسیس مکاتب و مدارس در منطقه میوات از توابع دهلی هندوستان خدمت دین را شروع کرد امّا پس از مدتی به قول سید ابوالحسن ندوی از خدمات و اصلاحات جزئی که توسط مکاتب صورت میگرفت به تدریج نامطمئن شد و تحولی عظیم در روش کاری ایشان بهوجود آمد که سرآغاز روی آوردن به یک حرکت عمومی قرار گرفت. ایشان احساس کرد که اثرات محیط بر مکاتب نیز سایه میافکند، وقتی طلاب در محیط خارج از مکاتب و مدارس قدم میگذارند، دیری نمیگذرد که خود آنها در دریای جهل و بیدینی که از چهار سو آنها را احاطه کرده است، چنان غرق میشوند که نام و نشانی از آنها باقی نمی ماند! علاوه بر آن تمام افراد امت که نمیتوانند به وسیله این مدارس و مکاتب از تعلیم و تربیت اسلامی بهرهمند شوند. اتفاقاً در همین ایام در یکی از مسافرتها نوجوانی خدمت مولانا با ستایش زیاد معرفی شد که در یکی ازمکاتب میوات تحصیل کرده بود، این جوان سیمای اسلامی نداشت و در چهره و لباس وی آثار اسلامی به چشم نمیخورد. اینجا بود که طبع حساس و غیرتمند مولانا سخت آزرده گردید و نسبت به نتیجه تلاشهای مکاتب مقداری دلسرد شد.[۴] در همین دوران تعدادی از علماء نیز کار ارشاد و اصلاح را آغاز کرده بودند و همچنان که روش علمای حق در هندوستان است به توضیح مسائل دینی و مخالفت با بدعات و خرافات میپرداختند. امّا مولانا الیاس این امر را کاملاً حس کرد که حالت این امت همچون گله گوسفندان شده است که وقتی چوپان آنها را به یک سو سوق میدهد تعدادی از گوسفندان به جانب دیگری میروند، او از آن طرف جلویشان را میگیرد ولی بعضی از طرف دیگری سر در میآورند. حالت این امت نیز چنین شده است که هر گاه یک مسئله جزئی اصلاح شود، صدها مسائل دیگر قابل اصلاح باقی میماند. در واقع اساس زندگی دینی از جای خود تکان خورده است.[۵]
آغاز تحول در کار مولانا محمد الیاس در شوال سال ۱۳۴۴ هـ.ق برای ادای حج به حرمین شریفین رفت (این دومین سفر حج ایشان بود)، وقتی زمان اقامت در مدینه منوره به پایان رسید، همراهان مشاهده نمودند که مولانا الیاس به نگرانی و اضطراب عجیبی دچار شده است. خود ایشان میفرمود: در دوران اقامتم در مدینه منوره در مورد کار دعوت به من امر شد و به من چنین القا شد که «ما از شما کار میگیریم»، به همین دلیل چند روزی را در اضطراب و نگرانی گذراندم. بالاخره این موضوع را با یکی از عارفان درمیان گذاشتم، او فرمود: چرا نگران هستی؟ نفرمودهاند که شما کاری انجام دهید بلکه گفته شده: «ما از شما کار میگیریم.» پس کارگیرنده، خود کار خواهد گرفت.
آغاز کار دعوت در منطقه میوات و تحول در میوات در جنوب دهلی منطقهای به نام «میوات» قرار دارد که در آن قوم «میو» زندگی میکنند، مولانا الیاس پس از بازگشت از سفر حج کار دعوت را در این منطقه آغاز نمود، مردم آنجا محور اصلی دعوت مولانا الیاس قرار گرفتند و برای تشکیل هسته اولیه کار تلاشها در آنجا متمرکز شد. ایشان دیگران را نیز ترغیب میکرد که به میان مردم بروند و به آنها ارکان و اصول اولیه دین را تعلیم دهند، و با این کار میخواست به روش پیامبر اکرم صلیاللهعلیه وسلم و یارانش در امر دعوت و ارشاد عمل نماید. یعنی داعی و مبلّغ خودش پیش مردم برود و در مورد لاالهالاالله با آنها صحبت کند. مردم با این دعوت ناآشنا بودند، تبلیغ دین برای عوامالناس سخت به نظر میرسید، اما بالاخره چند نفری این کار را آغاز کردند. اولین بار در منطقهای به نام نوح اجتماعی برگزار گردید، مولانا در آن اجتماع از شرکتکنندهگان و حُضار خواست جماعتهایی تشکیل دهند و برای تبلیغ به مناطق اطراف بروند، آنان یک ماه مهلت خواستند. بعد از یک ماه جماعتی آماده شد. مناطقی برای کار معین گردید. قرار شد که جماعت بعد از یکهفته فعالیت در روستاهای اطراف، برای اقامه نماز جمعه درشهر «گورکانده» حاضر شود و برنامه هفته آینده از آنجا مشخص شود. مولانا هر هفته خودش را به جماعت میرساند و برنامه آینده را مشخص میکرد. تا چندین مدت کار بر همین منوال در میوات ادامه داشت. از افرادی که در مراکز دینی و علمی مشغول بودند به هنگام برگزاری اجتماعات دعوت به عمل میآمد. تا چندین سال کار بر همین منوال ادامه داشت.[۶] مولانا ندوی در کتاب نهضت دعوت و تبلیغ مینویسد: «مولانا الیاس با استفاده از تجربههای طولانی و دقتنظر خود به این نکته پی برد که این میواتیها در محل و محیط خود به علت گرفتاریهای شغلی نمیتوانند برای یادگرفتن دین اوقات خود را فارغ کنند، همچنین مشکل است که از آنها خواسته شود به مدارس و مکاتب بروند و علم بیاموزند و این انتظار نیز بیهوده است که استماع پند و موعظه در زندگی آنها انقلاب و تحول بیاورد به طوری که از زندگی جاهلانه خارج شده و زندگی کاملاً اسلامی را پیش بگیرند و اخلاق، عادات و تمایلات آنها تغییر یابد. مولانا معتقد بود که برای ایجاد تحول تنها یک راه است و آن اینکه جماعتهایی از آنها تشکیل شود و به طرف مراکز علمی فرستاده شود؛ این جماعتها در میان مردم در مورد کلمه طیبه و نماز صحبت کنند تا درسهای خودشان تکرار شود و ضمناً در مجالس اهل علم و دین شرکت نمایند و زندگی عملی و اسلامی آنها را از نزدیک مشاهده نموده عملاً تحت تأثیر قرار گیرند و در زمان هجرت و خروج با توجه کامل به خواندن قرآن و مطالعه و استماع مسائل و فضایل و سرگذشت صحابه مشغول شوند بعد از اینکه مدتی در این مدرسه سیار آموزش دیدند به مناطق خود برگردند. امّا ابتدا پیاده کردن این روش خیلی دشوار به نظر می رسید؛ در واقع جدا کردن مردم از کار، خانه و خانواده کار آسانی نبود. مشکل دیگری که مولانا در این راستا حس میکرد این بود که اگر این مردم برای بیرون آمدن آماده شوند و به مراکز دینی و علمی بروند با آنها چگونه رفتار خواهد داشت؟ با توجه به سادگی و بیعلمیشان آیا اهل علم و دین بر آنها ترحم و شفقت خواهند کرد یا اینکه آنها را مورد سرزنش و عتاب قرار خواهند داد؟ و شاید عدهای آنها را به باد انتقاد و مسخره بگیرند؟[۷]
تحول در میوات و اثرات و نتایج این کار در نقطه آغاز : جوّ دینی میوات که نقطه آغاز تمرین عملی این تلاش و جهد نبوی بود، به تدریج تغییر کرد و بر اثر مجاهدتهای این مبلغین مخلص که وسایل مورد نیاز خود در سفرها را بر دوش حمل کرده با خرج شخصی خود از یک روستا به روستای دیگر و از یک جا به جای دیگری برای احیای دین حرکت میکردند در مدت کوتاهی در این منطقه که قرنها در تاریکی به سر میبرد، نور ایمان و هدایت چنان منتشرشد و دینداری چنان رواج یافت که بینظیر بود. بدون تردید اگر یک دولت بزرگ اسلامی ازتمام وسایل و امکانات کار میگرفت و با استخدام مبلغین و تأسیس مدارس و مکاتب برای نشر دین میکوشید، نمیتوانست در مدت مشابهی با این موفقیت زندگی اسلامی را رواج دهد.[۸] در اینجا باید اذعان کرد که در واقع رمز موفقیت در کار دین همان است که در قرن اول صورت گرفت؛ مجاهدان اسلحه و توشه راه خود را خودشان تهیه میکردند و به نیت شهادت و علاقه به رضای الهی جهاد مینمودند و داعیان و مبلغان با شور و شوق و تقوی و دیانت انجام وظیفه میکردند. آری بدون مبالغه باید گفت که حرکت و تلاش مردم در میوات نمونه سادهای از تلاش داعیان قرن اول بود . به راستی اگر کسی کاروانهای این مبلغین را میدید که چگونه رخت بر دوش و قرآن در بغل، در حالیکه مقداری اذوقه به همراه دارند و با زبان مشغول ذکر و تسبیحاند و بر چهرههایشان آثار شب زندهداری و بر پیشانیهایشان نشان سجده و بر دست و پایشان اثر کار و مشقت هویدا است، قطعاً برای بیننده آن تصویری بسیار خفیف از مجاهدتهای اصحاب «بئر معونه»[۹] که برای تعلیم قرآن و تبلیغ اسلام به دستور رسول اکرم حرکت کردند و شهید شدند در جلوی چشمانش مجسم میگردید.[۱۰] آری مولانا الیاس معتقد بود که ترتیب درست کار دین همین است که نخست در دلهای مردم ایمان حقیقی و قدر و ارزش دین و طلب آن و فکر آخرت ایجاد شود آنگاه است که صلاحیت عمل بر تمام دین به وجود میآید . در میوات همینطور شد؛ در این منطقه مسائلی وجود داشت که اگر سالها کوشش میشد، شاید موفقیتی حاصل نمیگشت، بلکه نتیجه بر عکس میشد امّا با ترتیب مذکور اینگونه مسائل به آسانی حل گردید. در سطح منطقه رغبت و علاقه به دین به وجود آمد. قبلاً تا فرسنگها مسجدی دیده نمیشد، امّا حالا در هر روستایی مسجد ساخته شده و در مدت کوتاهی هزاران مسجد و صدها مکتب قرآن و دهها مدرسه دینی تأسیس گردید . تنفر خاصی نسبت به رسوم و فرهنگ بیگانهگان خصوصاً هندوها بهوجود آمد، رسمهای شرکآمیز و خلاف شریعت در عروسیها خاتمه یافت، رباخواری تقلیل پیدا کرد، مشروبخواری از بین رفت، جرایمی از قبیل قتل و غارت تا حد زیادی کم گردید. فسادهای اخلاقی نسبت به گذشته خیلی اصلاح شد. بعد از پیشرفت کار در میوات و تحولی که در مردم میوات به وجود آمد و افراد کارآزموده و تربیتیافته به حد کافی آماده شدند، جهالت و تاریکی دور شد، مولانا الیاس تصمیم گرفت جماعتهایی از این میواتیها را به شهرهای مختلف هندوستان بفرستد و بدین منظور جماعتهایی به شهرهای مختلف رفتند، همچنین جماعتهایی را به مراکز بزرگ علمی و دینی مانند دیوبند، سهارنپور، رائیپور و تهانهبون اعزام نمود و ضمناً به آنها توصیه کرد که در مجلس علماء و بزرگان این مناطق حاضر شوند اما در مورد کار تبلیغ چیزی نگویند، در روستاهای اطراف به دعوت وتبلیغ بپردازند و در پایان هفته در مرکز روستا جمع شوند و دوباره به روستاهای اطراف تقسیم شوند. اگر بزرگان دین استفسار فرمودند توضیح دهند وگرنه چیزی نگویند . مولانا الیاس در نامهای به شیخالحدیث مولانا زکریا چنین مینویسد :« آرزوی من این است که جماعتها با رعایت اصول و آداب به خدمت مشایخ و بزرگان دین حضور یابند و از برنامههای تربیتی آنها مستفیض گردند و ضمناً در اوقات دیگر در روستاهای همجوار کار تبلیغ را انجام دهند.»[۱۱] با تلاشهای حکیمانه مولانا الیاس علماء و اهل بصیرت کمکم در مورد این کار اطمینان پیدا کردند و تردیدها و شبهات بر طرف گردید . حکیمالامت علامه اشرفعلی تهانوی ابتداءً اشکالاتی داشت و میفرمود: وقتی این علماء که هشت الی ده سال را در مدارس دینی صرف کردهاند در کار تبلیغ و ارشاد موفق نمیشوند و بسا سبب فتنه میگردند، چگونه این میواتیهای بیسواد و بیعلم و تربیتنیافته از عهده چنین کاری بر میآیند؟ علت عدم اطمینان علامه تهانوی این بود که این افراد بدون علم چگونه میتوانند فرضیه تبلیغ را انجام دهند. در این خصوص علامه محدث مولانا ظفراحمد عثمانی(نویسنده مجموعه گرانسنگ اعلاءالسنن)، خواهرزاده علامه تهانوی، که در جریان این کار بود خدمت ایشان توضیح داد که این مبلغین فقط همان چیزهایی را به مردم میگویند که به آنها تعلیم و دستور داده شده و در مورد مسائل دیگر بحث نمیکنند. علامه تهانوی با این توضیح نسبت به این کار مطمئن شد.[۱۲] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [۱] برای آشنایی کامل با نهضت ایمانی جماعت تبلیغ به کتاب نهضت دعوت و تبلیغ،تألیف: امام سید ابوالحسن علی ندوی،ترجمه مولانا محمد قاسم قاسمی، چاپ انتشارات شیخالاسلام احمد جام مراجعه شود. |
—————————————————————————————————
منبع : مجله بیداری اسلامی