مقالات ارسالی

ای ستاره چرا نتابی تو؟

ای ستاره چرا نتابی تو؟

چشمک تو به شهرافلاک است

ناگهان ابرمی رود به کنار

چه نگاهی چه شهردل پاک است

هیچ آرایشی ندارد عشق

بینواعشق پادشاه گداست

همچو بوداست در پی تعلیم

باهمه هست بازهم تنهاست

بینوا خوانده ام تو را ای عشق

عمرگل باوفا نمی ماند

دل لیلی شکسته از هجرش

ازچه رو پیش ما نمی ماند

عشق در این زمانه رنگین است

سادگی های چشمها رفته

با ریمل سرمه و خط وخال است

باهوس مرغ عشق پر بسته

عشق دراین زمانه غمگین است

لیلی از عاشقی چه می رنجد

او که دارد خیال آینده

با زر و زور وحرف می سنجد!

باورش نیست اوهوس بازاست

باورش نیست یاریارمی گیرد

باورش نیست قلب او تنهاست

با اس ام اس قرارمی گیرد!

عشق دراین زمانه مسکین است

دفترازدواج وثبت طلاق

او خسیس است کودکم بیمار

طاقتم طاق ترس من ازعاق

بالباس سفیدآمده ام

باکفن گفته اند برگردی

راه حلی زغصه پژمردم

من بله گفته ام به نامردی!

نقب خواهد زدن به خاطره ها

خنده ی قاضی و سکوت نگاه

جمع بودند عقد و روبوسی

قلب من آسمان تو هستی ماه!

عشق دراین زمانه شیرین است

گرقدم پیش راه بگذاری

دخترخوب خانه ی باباست

نکند سر به چاه بگذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا