چرا خدا را کنار گذاشته ایم وگناه می کنیم ؟
چرا خدا را کنار گذاشته ایم وگناه می کنیم ؟
ترجمه از عربی : سردار شمامی
همانا اسبابی هستند که انسان را برای گناه کردن تشجیع می کنند وموجب فراموش شدن دستورات خداوند می شوند .این اسباب باهم تفاوت دارند ، بعضیها متعلق به ذات آن شخص می باشند و از او سرچشمه می گیرند ، و بعضیها فوران شده از جامعه ای است که درآن زندگی را سپری می کند ، و بعضیها نیز به طور مشترک میان جامعه و ذات آن شخص بوجود می آیند .
و ما در این مقاله بر آن هستیم که مهمترین این اسباب را بیان نماییم ، تا در میدان مبارزه توانایی چیره شدن برآنها را دارا باشیم و بتوانیم بر آنها غلبه کنیم .
زیرا بهترین شیوه ی معالجه آن است که ابتدا بیماری و اسباب ان را تشخیص دهیم و با آنها مبارزه کنیم سپس از ادویه ی مجاز جهت ریشه کن کردن آن بیماری استفاده نماییم ، و تا انشاء الله شفا یابیم.
۱- بی تفاوت بودن نسبت به هدف و سرانجام زندگی :
نیرومند ترین سببی که جرأت گناه کردن را در انسان شعله ور می کند ،این است که نمی فهمیم هدف از خلقت آدمی چیست ونمی دانیم که چرا آدمیان به وجود آمده اند ، در حالی که برای سپری کردن زندگی لازم است هر انسانی بداند که چرا خلق شده است ؟ و بهر چه آمده است ؟ و به کجا خواهد رفت ؟
بسیاری از مردم هدف از زندگی را دردنیا و متعلقات آن از جمله : مرفهات وارضاء شهوات منحصر کرده اند ، و بعضی از مردم هدفی را برای زندگی نمی یابند و همانند حیوانات زندگی را سپری می کنند و نمی دانند که چرا خلق شده اند و چرا زندگی می کنند .
و اما خداوند متعال هدف و آماج از زندگی را در این آیه مشخص نموده است که می فرماید 🙁 "وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ والإِنْسَ إِلا لِیَعْبُدُون" = من پریها و انسانها را جز برای پرستش خود نیافریده ام ) پس آماجی که باید انسان به خاطر آن زندگی کند عبارت است از اینکه خداوند را کاملا بپرستیم و او را صحیح و درست بندگی و عبادت کنیم ، و این همان عبادتی است که علما در تعریف آن گفته اند : عبادت یعنی اینکه هر گونه قول و فعل ظاهری و باطنی را متوجه رضائیت خداوند نماییم.
پس باید سخنان و افعال و احساساتمان را متوجه ذات اقدس الهی نماییم، یعنی اینکه تمامی اهداف و آماج زندگی را در آن مقصد عالی و بزرگوار منحصر سازیم ، زیرا این کار موجب علو درجه و رفعت مقام و کسب امتیاز در درگاه ایزد منان می شود و انسان را به خالق خویش ربط می دهد و او را از جاذبیت آب و خاک دو می کند و با ملأ اعلی به پرواز در می آورد .
۲- سست ایمانی:
یکی دیگر از اسبابی که به انسان جرأت گناه کردن را می دهد ، سستی ایمان نسبت به خدا و روز آخرت است .
گریز از محبوبات الهی و توسل به منکرات الهی موجب این می شود که انسان گناه را پیگیری کند و از آن لذت آنی را ببرد .
اما ایمان کامل ، بنده را به محبت محبوبات و منفور داشتن منکرات الهی می رساند . پیغمبر (ص) می فرماید : ("لا یُؤمِنُ أحَدُکُم حَتَّى یکُونُ هَوَاهُ تَبَعًا لِمَا جِئْتُ بِه"= هیچ یک از شما ایمانش کامل نمی شود مگر اینکه من نزد او از پدر و مادر و فرزندانش و همه ی مردم محبوب تر باشم )
انسان در موقع گناه هیچکدام از خدا و پاداش اطاعت و جزای بی امری را نمی بیند و تنها چیزی که جلو او نمایان می شود لذت گناه مزین شده توسط شیطان است ، او همانند گنجشکی است که دانه را در تله می بیند اما تله ای که موجب هلاک او می شود را نمی بیند ، پس به سرعت به طرف آن می رود و در نهایت هلاک می شود .
۳- نشناختن خدا و نشناختن دستورات و منهیات و پاداش و عقاب او:
جهل و نادانی وسیله ای ممتاز برای معصیت الهی می باشد ، زیرا اگر انسان خدا را به طور کامل می شناخت، حتما او را دوست می داشت و با احترام و چشم تعظیم از دستورات او پیروی و اطاعت می کرد ، و می دانست که تقوای الهی ارزشمند ترین چیز است .
اگر انسان به دین و شریعت خویش آگاهی و اطلاع کافی می داشت حتما برای سعادت و سرافرازی خویش آن را پیگیری می کرد ، و اگر پاداش و عقاب خداوند را می شناخت ، حتما به پاداش علاقه مند می شد و از عقاب و سزا پرهیز می کرد .
پیغمبر (ص) میان انتزاع علم و دانایی و گسترش جهل و نادانی و اشاعه ی معصیت در آخر زمان مقارنه می کند و می فرماید : ("إِنَّ مِنْ أَشْرَاطِ السَّاعَهِ أَنْ یُرْفَعَ الْعِلْمُ وَیَثْبُتَ الْجَهْلُ وَیُشْرَبَ الْخَمْرُ وَیَظْهَرَ الزنى"= بعضی از نشانه های روز آخرت اینست که علم برچیده میشود و جهل ونادانی حکم فرما خواهد شد و مشروبات الکلی افزایش می یابدو وزنا و فاحشه کاری در جامعه برملا می شوند ).
ابن قیم (رح) می گوید : انسانهای جاهلی که هیچ گونه دانشی ندارند ، پوششی خوار و نکوهیده را پوشیده اند که آنها را به فرومایگی و بی امتیازی بیشتر از هر چیزدیگری نزدیکتر می کند
۴- وسوسه های شیطانی :
شیطان نخستین دشمن انسان است ، او بی وقفه و انسان را به گناه و معصیت تشویق می کند ؛ پیغمبر (ص) در مورد وسوسه های شیطانی چنین فرموده : (إن الشیطان یجری من الإنسان مجرى الدم فی العروق"= شیطان همانند خون در بدن انسان رفت و آمد می کند وهمانند خون تمام وجود انسان را در بر می گیرد ).
شیطان همراه شما می آید تا قدم به قدم شما را به خود جذب کند و یکی پس از دیگری شما را به گناه رساند ، و اصلا در این راه خستگی را نمی شناسد ، زیرا ایشان با خود پیمان بسته است که هیچ گاه در فریب انسان کوتاهی نکند و از هر راهی که بگنجد او را هلاک و نابود سازد.
ابن قیم (رح) راههای ورودی شیطان به درون بندگان را در سه مورد منحصر نموده است : ۱- اسراف و زیاده روی در مباحها ۲- بی تفاوت بودن نسبت به ذکر و یاد خدا ۳- تلاش و کوشش در مورد چیزی که بی فایده است .
۵- مغرور بودن به عفو و بخشش الهی :
بسیاری از مردم در طول زندگی گناه و معصیت را دنبال می کنند و با این حال خود را به ریسمان خواهشهای درونی پیوند داده اند و امیدوارند که بدون حساب وارد بهشت شوند و بجز چند روزی آتش جهنم گریبانگیر آنها نشود .
آنها کسانی هستند که به مغفرت و رحمت خداوند دل بسته اند و خود را به این شاد می کنند که خداوند از گناهانشان صرف نظر می کند و آنها را مورد عفو و بخشش خویش قرار می دهد و اما فراموش کرده اند خداوند تنها کسی را می بخشد که توبه کند و از اعمال زشت خویش اظهار ندامت و پشیمانی نماید ، ولی نسبت به کسانی که مرتکب گناه و معصیت شده اند بسیار جبار و انتقام گیر می باشد .
خداوند در سوره حجر می فرماید : ("نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الغَفُورُ الرَّحِیمُ * وأَنَّ عَذَابِی هُوَ العَذَابُ الأَلِیمُ"= بندگان مرا آگاه کن که من دارای گذشت زیاد و مهر فراوان هستم ‹۴۹› و اینکه عذاب من در حق سرکشان بی ایمان عذاب بسیار دردناکی است) .
۶- مأیوس شدن از رحمت خداوند :
بعضی از گناهکاران گناه خویش را بزرگ جلوه می دهند و از رحمت وسیع الهی نا امید می شوند ؛ زیرا سالهای متمادی را در گناه و معصیت سپری نموده اند ، به طوری که از هیچ گناهی کوتاهی نکرده اند و هیچ فریضه ای را انجام نداده اند و هر چیز شهوانی را دنبال کرده اند و هیچ مرز و حدودی را رعایت ننموده اند ،و گمان می برند که حتما هلاک شدنی هستند و به آتش جهنم وارد می شوند و می گویند : اگر از رحمت خداوند دورشده ایم چرا زندگی دنیا را به دلخواه خود در شهوت و گناه سپری نکنیم و آرزوهای درونی خویش را به جا نیاوریم ؛ پس با این اعتقاد در معصیت الهی فرو می روند و زمام خویش را در دست شیطان می گذارند تا او را هر کجا که می خواهد با خود ببرد.
خداوند در مورد کسانی که این گونه فکر می کنند چنین می فرماید : ("قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ الَّهِ إنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیم"= بگو ای بندگانم ، ای آنان که در معاصی زیاده روی هم کرده اید از لطف و مرحمت خدا نا امید و مأیوس نگردید. قطعا خداوند همه ی گناهان را می آمرزد . چرا که او بسیار آمرزگار و بس مهربان است ).
داشتن ترس و خوف از خداوند چیزی مطلوب و لازم است ، و لیکن مبالغه در آن انسان را به یأس و نومیدی می رساند .
چیزهای بسیاری به تن و جان انسان می افتند و او را برای گناه کردن جریء می نمایند و شیطان نفرین شده نیز یکی از بزرگترین عوامل روی آوردن انسان به گناه و معصیت می باشد و هم او است که این اسباب را جلو او نمایش می دهد و با شیوه ای طلایی گناهان را در چشم او مزین می نماید، و از تاکتیکی استفاده می کند که انسان نا خود آگاه به طرف گناه قدم بردارد و در امواج گناه غوطه ور شود و خدا را کنار بگذارد .
پس ای کسی که طالب حق هستید و می خواهید در زندگی آزاد و دور از اسارت و هر گونه قید و بندی باشید ، بیا با هم و در کنار هم اسباب را شناسایی کنیم و با آنها به مبارزه در افتیم تا لذت واقعی در زندگی را بیابیم و در جامعه بشر همچون بشر زندگی را سپری کنیم .
۷- استدلال به قدر الهی :
بعضی از مردم اظهار می دارند : مادام که هر چیز طبق برنامه ی الهی است ، پس هدایت من در دست خداوند می باشد اگر بخواهد مرا هدایت کند هدایت را می یابم و اگر نخواهد که هدایت شوم هیچگاه راه هدایت را نمی یابم .
این گونه دلایل ، دلایلی باطل و بی ارزش می باشند ، و تنها جهت فرار از حقیقت بدانها استدلال می شود ، زیرا خداوند خود به ما اعلام داشته که هر چیزی طبق قدر جلو می رود و همراه این خود به ما دستور داده که او را بپرستیم و از معصیت و گناه پرهیز کنیم ، و همچنین به ما وعده ی پاداش و یا عقاب در روز رستاخیز داده است .
اگر به این شخص که چنین ادعایی می کند و نسبت به عبادت الهی اظهار خستگی و تنبلی می کند و شیفته ی گناه و معصیت شده است ، گفته شود : در طول سال استراحت کن و روی رختخواب بخواب و هرگزدرسها را نخوان، زیرا اگر قبولی در سرنوشت شما باشد حتما قبول می شوید ، یا اینکه اگر هنگام بیماری به او گفته شود : نزد دکتر مرو و از هیچ ادویه ای برای رفع بیماری استفاده مکن ، زیرا اگر در سرنوشت شما شفاء و سرحالی موجود باشد ، حتما شفاء می یابید و از بیماری نجات پیدا می کنید ، سریع در جواب شما می گوید : هر نتیجه ای سببی دارد و برای رسیدن به نتیجه نیاز داریم که از آن سبب استفاده کنیم ، و این را بدان که درس خواندن سببی است برای قبولی و تداوی سببی برای رفع بیماری است .
چرا و برای چه باید در امر دین به قدر استدلال ورزیم ، ولی در امورات دنیوی باید به اسباب و مسببات پناه ببریم و از آن بهره بگیریم ؟
۸- استدلال به قصد و نیت پاک و خالصانه :
بسیاری از مردم برای انحرافات و گناهان و کوتاهی در برپاداشتن فرایض دینی به پاک نیتی خویش استدلال می کنند ، و می گویند : خداوند پروردگار دلها است و اگر دل پاک باشد و قصد و نیت پاکی داشته باشیم ، معصیت و ترک فرایض دینی هیچ ضرری به ما نمی رساند !!
اما نصهای شرعی که به اصلاح ظاهر و باطن امر می کنند در قرآن و سنت به طور منسجم ذکر شده اند ، و انسان مؤمن را مکلف به اجرای این نصوص شرعی می کنند و به او دستور می دهند که در اصلاح ظاهر و باطن به طور مساوی هیچ گونه کوتاهی نکند و برای اینکه انسان سالم پرورش یابد لازم است هر دو را عملی سازد و درست نیست تنها به یکی از آن دو توجه کند .
خداوند در سوره ی انعام آیه ی ۱۲۰ می فرماید 🙁 "وذَرُوا ظَاهِرَ الإثْمِ وبَاطِنَهُ إنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الإثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِمَا کَانُوا یَقْتَرِفُونَ" = گناهان آشکار و بزهکاری پنهان را ترک کنید . بیگمان کسانی که به دنبال گناه راه می افتند ، هر چه زودتر کیفر ارتکاب معاصی ایشان داده می شود .
و از قدیم الایام گفته اند : آتش دوزخ را شهوت فرا گرفته و به گلها و باغهای زیبا آراسته شده است .
۹- آرزوهای دراز مدت :
یکی دیگر از اسبابی که موجب پیدایش انگیزه ی گناه در وجود انسان می شود این است که اظهار می داریم هنوز در زندگی عمر زیادی را دارا هستیم و مرگ از ما بسیار دور است و می توانیم بسیاری از خواهشهای درونی خویش را به جایی آوریم و برای مدت مدیدی کاروان شیطان را همراهی کنیم ، سپس بعد از اینکه برای مدت زیادی زندگی دنیا را به دلخواه خود پشت سر گذاشتیم توبه ای نصوح در درگاه ایزد منان می کنیم و مخلصانه نزد او برمی گردیم .
و این آرزوهای طولانی انسان را نسبت به بسیاری از حقایق غافل می کند ، و غفلت از حقایق موجب تبدیل شدن آن به خیالات نمی شود ، وحقیقت نسبت به او نیز به شکل و صورت واقعی خویش باقی می ماند؛ برای نمونه : حقیقت مردن و زنده شدن در برزخ میان نعمتهای شادمان ویا آتشهای سوزان و حقیقت زنده شدن در روز محشر و رسیدن به خدمت پادشاه دادگر ، و سؤال از تمامی کردار کوچک و بزرگ و مرور بر صراط و ماندگاری در قیامت برای ابد ، یا در بهشتی که به اندازه ی آسمانها و زمین است و یا در آتشی که سوختنی آن سنگ وآدم است .
و همچنین از جمله ی آن حقایق این است که خداوند رزق و أجل معینی را برای ما تضمین کرده و دنیا در نزد خداوند حقیر و پوچ و خالی است وارزشی ندارد .
۱۰- محبت دنیا :
پیغمبر (ص) می فرماید : ( "حُبُّ الدُّنیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَه" = محبت ورزی به دنیا شروعی برای تمامی گناهان و معصیتها است) و همچنین می فرماید : ("مَنْ أَحَبَّ دُنْیَاهُ أَضَرَّ بِآخِرَتِهِ، وَمَنْ أَحَبَّ آخِرَتَهُ أَضَرَّ بِدُنْیَاهُ، فَآثِرُوا مَا یَبْقَى عَلَى مَا یَفْنَى" = محبت ورزی به دنیا موجب ضررمندی در آخرت می باشد و محبت ورزی به آخرت موجب ضررمندی در دنیا می شود ، پس آنچه ماندگار و همیشگی است ، برچیزی که رفتنی و برای مدتی است ترجیح و برتری دهید ) و هچنین می فرماید:( فواللهِ لا الفَقرَ أَخْشی عَلیکُمْ، و لکِن أَخشی علیکُم أنْ تُبْسَطَ علیکم الدنیا کما بُسِطَتْ علی من کان قبلَکُم ، فتنافَسُوها کما تنافسوها ، و تُهْلِکَکُم کما أَهلَکَتهُم = به خدا قسم از این بیم ندارم که شما فقیر و تنگدست شوید ، ولی از این می ترسم که مانند امتهای پیشین ، دنیا به شما روی آورد و ثروتمند شوید ، و برای به دست آوردن آن با هم مبارزه و مسابقه کنید ، و این امر باعث هلاک و بدبختی شما شود همانگونه که باعث بدبختی و هلاک امتهای پیشین گردید) .
و یحیی بن معاذ گفته : دنیا شراب شیطان است ، هر کس از آن بنوشد تا هنگام سکرات موت به هوش نمی آید و درآن روز همراه با بازندگان اظهار ندامت و پشیمانی می کند ، زیرا آنچه برای خود جمع کرده بود برای دیگران جا می گذارد و ریسمان غروری که خود را به آن پیوند داده بود امروز از او قطع شده است و به پیشگاه کسی می رود که او را بر هر کردار کوچک و بزرگی محاسبه می کند و روزی در پیشگاه او است که هر گناه کاری به زمین می افتد و از کردار شنیع خود اظهار ندامت و پشیمانی می کند .
۱۱- پیروی کردن از خواهشهای درونی :
پیغمبر (ص) می فرماید 🙁 "الْکَیِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسَهُ وَعَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ، وَالْعَاجِزُ مَنْ أَتْبَعَ نَفْسَهُ هَوَاهَا، وَتَمَنَّى عَلَى اللَّهِ" = با هوش و زرنگ کسی است که نفس خود را تحت انقیاد خویش در آورد و برای زندگی پس از مرگ تلاش کند ، و تنبل کسی است که از خواهشهای درونی خویش پیروی کند و باز چشم انتظار رحمت الهی باشد. و همچنین می فرماید: "ثَلاثٌ مُهْلِکَات: شُحٌّ مُطَاعٌ، وهَوًى مُتَّبَعٌ، وإعْجَابُ المَرْءِ بِنَفْسِهِ" سه چیز انسان را هلاک می کند :۱- بخل ورزی . ۲- شهوت رانی. ۳- خود پسندی
سلف گفته اند: علت تسمیه و نامگذاری خواهشهای نفسانی به هوی ( پرتگاه) اینست که خواهشهای نفسانی صاحبش را به آتش جهنم پرت می کند ، زیرا هوی _ بدون توجه به سرانجام و سرنوشت کار _ انسان را به لذتهای آنی و شهوتهای حاضر وآماده دعوت و تشویق می کند ، هر چند این شهوت موجب هلاک و نابودی آینده او شود و هر گونه لذتی را از او منع کند .
۱۲- آمیختگی شبهات( امری که در آن حکم به صواب یا خطا نتوان کرد ) :
شبهات اموری هستند که توده ی مردم به حلال و حرام بودن آن پی نمی برند .
از قدیم گفته اند : شبهات خواهر حرام است .
پیغمبر (ص) می فرماید : إِنَّ الْحَلالَ بَیِّنٌ، وَإِنَّ الْحَرَامَ بَیِّنٌ، وَبَیْنَهُمَا مُشْتَبِهَاتٌ لا یَعْلَمُهُنَّ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ، فَمَن اتَّقَى الشُّبُهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِینِهِ وَعِرْضِهِ، وَمَنْ وَقَعَ فِی الشُّبُهَاتِ وَقَعَ فِی الْحَرَامِ، کَالرَّاعِی یَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى یُوشِکُ أَنْ یَرْتَعَ فِیهِ، أَلا وَإِنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمًى، أَلا وَإِنَّ حِمَى اللَّهِ مَحَارِمُهُ"= آنچه حلال است معلوم است و هر چه حرام است آشکار ولی بین حلال و حرام چیزهایی وجود دارند که بسیاری از مردم نمی دانند که آیا حلال هستند یا حرام . اموری که دارایی چنین حالتی باشند شبهه دارها و یا ‹ متشابهات › نام دارند و کسی که از این امور به خاطر حفظ دین پرهیز نماید محفوظ خواهد ماند اما کسی که به دنبال آنها باشد ممکن است دچار حرام شود مثل این است که چوپانی گله اش را همیشه در گوشه و کنار مرتع قرق شده ای بچراند که همیشه احتمال دارد در اثر غفلت ، گوسفندان به آن مرتع تجاوز نمایند و چوپان مورد مؤاخذه واقع شود . باید دانست که هر صاحب ملکی یک منطقه مخصوص به خود دارد و منطقه مخصوص خدا هم محرمات او است لذا انسان نباید به آن نزدیک شود مبادا داخل ْآن گردد .
منبع : ژینگه