زن خانوادهمطالب جدید

حقوق معنوی زنان و راه های تحقق آن

حقوق معنوی زنان و راه های تحقق آن

نویسنده : محمد احمدیان

منظور از حقوق معنوی زنان، آن دسته از نیازهای مسلم زنان در زمینه‌های مختلف است، که تدوام حیات و زندگی با کرامت و عزت آنان، در گرو آنها می‌باشد. و در صورت ضایع شدن آن حقوق، تعالی نفس، سلامت روان و صفای روحی زنان آسیب دیده و آرامش و آسودگی جای خودش را به بحران درونی زنان و سقوط کرامت بیرونی می‌بخشد. دکتر «وهبه زحیلی» حقوق زنان را در کتاب «فقه خانواده» به دو دسته تقسیم‌بندی می‌کند و این گونه می‌نویسد:

«زنان بر شوهران خود دارای حقوقی هستند که بخشی از آنها حقوق معنوی، و برخی دیگر حقوق مادی می‌باشند.

حقوق معنوی آنها عبارتند از:

١ـ معاشرت و رفتار مشروع؛

٢ـ محافظت از کرامت زن؛

٣ـ برآورده نمودن نیازهای همسر؛

۴ـ حفظ اسرار زناشویی» (وهبه زحیلی،١٣٨٢و۴۵)

البته محورهای چهارگانه‌ای که دکتر زحیلی در کتاب فقه خانواده به آنها اشاره می‌کند، می‌توان گفت ارکان اساسی حقوق معنوی زنان می‌باشند، و الا دایره‌ی حقوق معنویت با توجه به آیات قرآن، بیشتر از آنها است. زیرا معنویت، جوهری است که با روان و فطرت انسان سرشته، رشد و عدم رشد آن، با چشم دیده نمی‌شود؛ ولی اثرات نیکو و پسندیده‌ی آن در شخصیت انسان متجلی می‌شود و برابر تعریف لغوی، آثار تقوا و فضایل آن، زیوری معنوی برای شخصیت زنان می‌گردد. که هم در نقش مادری و تربیت فرزندان مؤثر است، و بهره‌مندی زنان از حقوق معنوی، زمینه‌ی سُکنی و آرامش را برای مردان فراهم می‌کند. در غیر اینصورت زندگی و نظام خانواده، مفهوم واقعی خودش را از دست می‌دهد.

« وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» [الروم آیه٢١]

«و یکی از نشانه‌های (دالّ بر قدرت و عظمت) خدا این است که از جنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان (در پرتو جاذبه و کشش قلبی) بیارامید، و در میان شما و ایشان مهر و محبّت انداخت (و هر یک را شیفته و دلباخته‌ی دیگری ساخت، تا با آرامش و آسایش، مایه‌ی شکوفائی و پرورش شخصیّت همدیگر شوید، و پیوند زندگی انسانها و تعادل جسمانی و روحانی آنها برقرار و محفوظ باشد). مسلّماً در این (امور) نشانه‌ها و دلائلی (بر عظمت و قدرت خدا) است برای افرادی که (درباره‌ی پدیده‌های جهان و آفریده‌های یزدان) می‌اندیشند.»

مفسرین در تفسیر آیه‌ی (٢) سوره‌ی انفال، از کلمه‌ی «زادتهم ایماناً» با برداشتی معنوی، آیه را به این گونه تفسیر می‌کنند: «تربیت معنوی، زمینه‌ساز رشد احساسات و عواطف، تهذیب، تزکیه و شفافیت آنهاست؛ و موجب رشد شخصیت انسان می‌گردد. و از طرف دیگر تربیت معنوی و روحانی، باعث «تعالی نفس»، صفای روح و سلامت روان، از انواع بیماریها و رذایل اخلاقی می‌گردد؛ علاوه بر این چنین تربیتی خشیت در برابر خداوند و تفکر در عظمت، و ادراک اسرار آفرینش و التزام به اوامر او را، در انسان تقویت خواهد نمود. روی همین اساس، علمای تربیت، یکی از محورهای تربیتی را «تربیت معنوی» قلمداد می‌کنند. (محمد قطب، ١٣۶٢، ص٢٠٠)

حق و تکلیف دو عنصر شخصیت انسان است، که هر مرد و زنی بهره‌مند از آن می‌باشد، و هر شخصی از نظر قانون، شرع و عرف، طرف آن، محسوب می‌شود. در گذشته و قبل از اسلام، زنان در مقابل مردان در جامعه‌ی آن روز همانند بردگان، از نظر اجتماعی فاقد آن شخصیت مورد نظر در جامعه بوده، و در نتیجه شخصیت حقوقی اجتماعی آنان ناقص، و در مقابل تکالیف محوله، حقوق موردنظر و متعارف به آنان اعطا نمی‌شد.

یکی از این حقوق، حق «معنوی» است که اسلام آن را به زنان بخشیده است. در آیات متعدد و در عرصه‌های مختلف؛ روی آنها تأکید و اجرای آنها را خواستار شده است.

منظور از حقوق معنوی، با توجه به تعریف لغوی و مفهومی آن، ارزش‌هایی است که لازم است به زنان بخشیده شود تا آن جایگاه اجتماعی و سیاسی که زنان شایسته‌ی آن هستند و برای آن خلق شده‌اند، محفوظ بماند.

 

راه‌های تحقق حقوق معنوی زنان

١ـ پذیرش نقش آرامش بخشی

بخشیدن آن جایگاه به زنان، در مقابل مسئولیت همسر بودن، آرامش و سکنی بخشی است.

« وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (الروم آیه٢١)

«و یکی از نشانه‌های (دالّ بر قدرت و عظمت) خدا این است که از جنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان (در پرتو جاذبه و کشش قلبی) بیارامید، و در میان شما و ایشان مهر و محبّت انداخت (و هر یک را شیفته و دلباخته‌ی دیگری ساخت، تا با آرامش و آسایش، مایه‌ی شکوفائی و پرورش شخصیّت همدیگر شوید، و پیوند زندگی انسانها و تعادل جسمانی و روحانی آنها برقرار و محفوظ باشد). مسلّماً در این (امور) نشانه‌ها و دلائلی (بر عظمت و قدرت خدا) است برای افرادی که (درباره‌ی پدیده‌های جهان و آفریده‌های یزدان) می‌اندیشند.»

 

٢ـ پذیرش مدیریت مردان و معاونت زنان در نهاد خانواده

بخشیدن آن جایگاه اجتماعی به زنان، که در مؤسسه‌ی خانواده نقش معاونت در مدیریت مردان را دارا می‌باشند.

«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ۚ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ ۚ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ ۖ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا» [النساء آیه٣۴]

«مردان بر زنان سرپرستند (و در جامعه‌ی کوچک خانواده، حق رهبری دارند و صیانت و رعایت زنان بر عهده ایشان است) بدان خاطر که خداوند (برای نظام اجتماع، مردان را بر زنان در برخی از صفات برتریهائی بخشیده است و) بعضی را بر بعضی فضیلت داده است، و نیز بدان خاطر که (معمولاً مردان رنج می‌کشند و پول به دست می‌آورند و) از اموال خود (برای خانواده) خرج می‌کنند. پس زنان صالحه آنانی هستند که فرمانبردار (اوامر خدا و مطیع دستور شوهران خود) بوده (و خویشتن را از زنا به دور و اموال شوهران را از تبذیر محفوظ) و اَسرار (زناشوئی) را نگاه می‌دارند؛ چرا که خداوند به حفظ (آنها) دستور داده است. (زنان صالح چنین بودند ولیکن زنان ناصالح آنانی هستند که سرکش می‌باشند) و زنانی را که از سرکشی و سرپیچی ایشان بیم دارید، پند و اندرزشان دهید و (اگر مؤثّر واقع نشد) از همبستری با آنان خودداری کنید و بستر خویش را جدا کنید (و با ایشان سخن نگوئید. و اگر باز هم مؤثّر واقع نشد و راهی جز شدّت عمل نبود) آنان را (تنبیه کنید و کتک مناسبی) بزنید. پس اگر از شما اطاعت کردند (ترتیب تنبیه سه‌گانه را مراعات دارید و از اخفّ به اشدّ نروید و جز این) راهی برای (تنبیه) ایشان نجوئید (و نپوئید و بدانید که) بیگمان خداوند بلندمرتبه و بزرگ است (و اگر ایشان را بیش از حدّ اذیّت و آزار کنید، انتقام آنان را از شما می‌گیرد).»

 

٣ـ پذیرش نقش مشاوره‌ی زنان در نهاد خانواده

بخشیدن آن جایگاه به زنان، که در مدیریت خانواده علاوه بر معاونت، نقش مشاور مردان را دارا باشند.

« وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ ۖ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضَاعَهَ ۚ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ لَا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَا تُضَارَّ وَالِدَهٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ ۚ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَٰلِکَ ۗ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا ۗ وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَکُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» [البقره آیه٢٣٣]

«مادران (اعم از مطلّقه و غیرمطلّقه) دو سال تمام فرزندان خود را شیر می‌دهند، هرگاه یکی از والدین یا هر دوی ایشان خواستار تکمیل دوران شیرخوارگی شوند، بر آن کس که فرزند برای او متولّد شده (یعنی پدر) لازم است خوراک و پوشاک مادران را (در آن مدّت به اندازه‌ی توانائی) به گونه‌ی شایسته بپردازد. هیچ کس موظّف به بیش از مقدار توانائی خود نیست، نه مادر به خاطر فرزندش، و نه پدر به سبب بچّه‌اش باید زیان ببیند (بلکه حق دیدار از فرزند برای هر دو محفوظ است و بر پدر پرداخت عادلانه، و بر مادر پرورش مسلمانانه لازم است. چنانچه پدر بمیرد یا به سبب فقر از پرداخت حق حضانت عاجز باشد) بر وارث فرزند چنین چیزی لازم است (و در صورت دارا بودن، باید آنچه بر پدر فرزند، از قبیل خوراک و پوشاک و اجرت شیرخوارگی لازم بوده است بپردازد) و اگر (والدین) خواستند با رضایت و مشورت همدیگر (کودک را زودتر از دو سال) از شیر بازگیرند گناهی بر آنان نیست. و اگر (ای پدران) خواستید دایگانی برای فرزندان خود بگیرید، گناهی بر شما نیست، به شرط این که حقوق آنان را به طور شایسته بپردازید، و از (خشم) خدا بپرهیزید و بدانید که خدا بدانچه انجام می‌دهید بینا است (لذا پدران و مادران خدا را در نظر دارند و به تربیت اولاد عنایت نمایند).»

مشورت رسول گرامی بعد از صلح حدیبیه در امری از امور پیش آمده با همسرش «ام سلمه» و عمل کردن به رأی و نظر ایشان؛ نمونه‌ی بارز عملی در این زمینه است. (قرضاوی، سعیدی، ۵٨)

توصیه‌ی پیامبر اسلام، در مورد مشاوره با زنان در امر ازدواج دختران در مدیریت خانواده و بنا نهادن نظام خانواده بر پایه خرد جمعی و مشورت.

« آمِرُوا النِّساءَ فِی بَناتِهِنّ» (ابوداود/٢٠٩۵، امام احمد/۴٩٠۵)

«در ازدواج رأی و نظر زنان را در نظر بگیرید.»

 

۴ـ پذیرش نقش تربیتی زنان

بخشیدن آن جایگاه به زنان که نقش مادری و اولیه‌ی تربیت فرزندان را بر عهده دارند. زیرا همانند پلی میان فرزندان و بهشت هستند. پیامبر اسلام مادران را هدایت‌بخش واقعی در مسیر بهشت معرفی می‌کند.

« الْجَنَّهُ تَحْتَ أَقْدَامِ الأمَّهَات» (مسند امام احمد،٢٧٧١ ـ فیض القدیر، ٣۶۴٢)

«بهشت زیر پای مردان است.»

 

۵ـ پذیرش نقش امر به معروف و نهی از منکر زنان

بخشیدن آن جایگاه به زنان که علاوه بر اینکه نصف جامعه هستند، همانند مردان و پابه‌پای آنان در امور اجتماعی و سیاسی مسئول و مأمور، به امر به معروف و نهی از منکر هستند.

« وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ أُولَٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» [التوبه آیه٧١]

«مردان و زنان مؤمن، برخی دوستان و یاوران برخی دیگرند. همدیگر را به کار نیک می‌خوانند و از کار بد باز می‌دارند، و نماز را چنان که باید می‌گزارند، و زکات را می‌پردازند، و از خدا و پیغمبرش فرمانبرداری می‌کنند. ایشان کسانیند که خداوند به زودی ایشان را مشمول رحمت خود می‌گرداند. (این وعده‌ی خدا است و خداوند به گزاف وعده نمی‌دهد و از وفای بدان هم ناتوان نیست. چرا که) خداوند توانا و حکیم است.»

 

۶ـ پذیرش نقش زنان در خلافت زمین

بخشیدن آن جایگاه به زنان که ضمن آرامش‌بخشی «حوّا» به آدم؛ وجود «حوّا» مکمل پروژه خلافت انسان در زمین بود، و بدون وجود او تداوم نسل بشر غیرممکن می‌بود.

«وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ ۖ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» [البقره آیه٣٠]

«زمانی (را یادآوری کن) که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی بیافرینم (تا به آبادانی زمین بپردازد و آن زیبانگاری و نوآوری را که برای زمین معیّن داشته‌ام به اتمام رساند و آن انسان است. فرشتگان دریافتند که انسان بنا به انگیزه‌های سرشتی زمینی‌اش فساد و تباهی برپا می‌دارد. پس برای دانستن نه اعتراض کردن از خدا پرسیدند که حکمت برتری دادن انسان بر ایشان برای امر جانشینی چیست و) گفتند: آیا در زمین کسی را به وجود می‌آوری که فساد می‌کند و تباهی راه می‌اندازد و خونها خواهد ریخت، و حال آن که ما (پیوسته) به حمد و ستایش و طاعت و عبادت تو مشغولیم؟ گفت: من حقائقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید.»

«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا ۖ فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفًا فَمَرَّتْ بِهِ ۖ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَیْتَنَا صَالِحًا لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ» [الأعراف آیه١٨٩]

«او آن کسی است که شما را از یک جنس آفرید، و همسران شما را از جنس شما ساخت تا شوهران در کنار همسران بیاسایند. ولی (بسیار اتّفاق می‌افتد که) هنگامی که شوهران با همسران آمیزش جنسی می‌کنند، همسران بار سبکی (به نام جنین) برمی‌دارند و به آسانی با آن روزگار را بسر می‌برند. امّا هنگامی که بار آنان سنگین می‌شود، شوهران و همسران خدای خود را فریاد می‌دارند و می‌گویند: اگر فرزند سالم و شایسته‌ای به ما عطاء فرمائی از زمره سپاسگزاران خواهیم بود.»

 

٧ـ پذیرش نقش زنان در تعلیم و تعلّم

بخشیدن آن جایگاه به زنان، از نظر علمی، آموزشی و تربیتی، زیرا مشاور بودن، معاون بودن، مادر و مربی بودن، آرامش بخشی به شوهر، و سرانجام مبارزه با توطئه‌های درونی و بیرونی، «نفس و شیطان» و دشمنان شیطان صفت، بدون علم و آگاهی ممکن نیست.

« فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَٰذِهِ الشَّجَرَهِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ» [الأعراف آیه٢٠]

«سپس اهریمن آنان را وسوسه کرد تا (مخالفت با فرمان خدا را در نظرشان بیاراید و لباسهایشان را از تن به در آورد و برهنه و عریانشان سازد) و عورات نهان از دیده‌ی آنان را بدیشان نماید، و (بدین منظور) گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشته است، مگر بدان خاطر که (اگر از این درخت بخورید) دو فرشته می‌شوید، و یا این که (جاودانه می‌گردید و) از زمره‌ی جاویدانان (در این سرا) خواهید شد.»

«وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ» [الأعراف آیه٢١]

«و برای آنان بارها سوگند خورد که من خیرخواه شما هستم.»

«قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» [الأعراف آیه٢٣]

«(آدم و همسرش، دست دعا به سوی خدا برداشتند و) گفتند: پروردگارا! ما (با نافرمانی از تو) بر خویشتن ستم کرده‌ایم و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم بود.»

 

٨ـ تعلیم و تربیت زنان پا به پای مردان

تربیت و ایجاد شخصیت مورد نظر اسلام در زنان، چنان شخصیتی که پذیرای تکالیف شرعی باشند، این امر مهم و حیاتی، در گرو کار تربیتی و آموزشی دختران، در دوران شکل‌گیری شخصیت آنان است.

«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» [الجمعه آیه٢]

«خدا کسی است که از میان بیسوادان پیغمبری را برانگیخته است و به سویشان گسیل داشته است، تا آیات خدا را برای ایشان بخواند، و آنان را پاک بگرداند. او بدیشان کتاب (قرآن) و شریعت (یزدان) را می‌آموزد. آنان پیش از آن تاریخ واقعاً در گمراهی آشکاری بودند.»

ـ دادن حقوق مورد نظر و جایگاه واقعی به زنان، در وهله‌ی اول از طرف جامعه، و در وهله‌ی دوم از طرف مردان به عنوان شریک زندگی زنان. زمانی در جامعه و خانواده این امر تحقق‌پذیر است، که مردان از نظر باور به چنان جایگاهی رسیده باشند که خود را در مقابل حقوق شرعی و قانونی زنان، ملزم متعهد بدانند و از نظر قوانین و فرهنگ جامعه، به چنان والایی و رشد قانون‌مداری و قانون محوری رسیده باشند؛ در مقابل تکالیفی که زنان را وادار به انجام آنها می‌کنند، مردان خود مکلف به ادای حقوق آنان باشند.

———————–

منبع: سیمای جامعه‌شناسی زنان در آیینه‌ی قرآن/ مؤلف: محمد احمدیان / نشر: احسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا