تربیت، اخلاق و تزکیهعقیدهمطالب جدید

محرمات دوازده گانه ، ۴- نفاق و منافق، نشانه ها، انواع نفاق، عاقبت نفاق

محرمات دوازده گانه ، ۳- نفاق و منافق، نشانه ها، انواع نفاق، عاقبت نفاق

نویسنده: امام ابن القیم جوزیه / مترجم: محمد حسین احمدی تبار

نفاق درد کشنده‌ی نهانی است. دردی که سراپای وجود شخص را دربرگرفته و شخص آن را احساس نمی‌کند. نفاق بر مردم پوشیده و پنهان است، چه بسیارند کسانی که لباس نفاق پوشیده و از آن بی‌خبرند، می‌پندارند مصلح و نیکوکارند، اما فاسد و تباهکار هستند.

نفاق دو نوع است: نفاق اکبر و نفاق اصغر.

نفاق اکبر سبب جاودانگی در پایین‌تر درکات دوزخ می‌شود و آن این است که کسی به ظاهر اعلام کند به خدا، ملائکه، کتاب‌های آسمانی، پیامبران و روز آخرت ایمان دارد، اما درونش خالی از ایمان است و آنرا تکذیب می‌کند. ایمان ندارد به این که خداوند با کسی سخن گفته و او را به عنوان پیامبر به سوی مردم فرستاده تا آنان را به اذن پروردگار راهنمایی کند و آنان را از خشم و مجازات خداوند بیم دهد.

خداوند نقاب از چهره‌ی منافقان برداشته و اسرارشان را در قرآن فاش نموده و کار و بارشان را برای مسلمانان عیان نموده است، تا از نفاق و منافقین برحذر باشند.

خداوند در آغاز قرآن گروه‌های سه‌گانه‌ی عالم بشریت را معرفی کرده است:

مؤمنین، کفار و منافقین. چهار آیه درباره‌ی مؤمنین، دو آیه درباره‌ی کفار و سیزده آیه درباره‌ی منافقین، زیرا منافقین بسیارند و مصیبتشان فراگیر است، شدیداً بر علیه اسلام و مسلمانان دسیسه و فتنه‌انگیزی می‌کنند و اسلام شدیداً گرفتار آنان است، زیرا خود را منسوب به اسلام می‌دانند، ادعای دوستی و یاری رساندن به آن دارند، در حالی که دشمنان حقیقی اسلامند، دشمنی خود با اسلام را به هر شکل و قالبی درمی‌آورند و جاهلان آن را علم و اصلاح‌‌گری می‌پنداند، در حالی که نهایت جهل و ویرانگری و تباه‌سازی است.

منافقین قلعه‌ها و برج و باروهای بسیاری از اسلام را ویران کرده، آثار و نشانه‌هایش را محو کرده و پرچم‌هایش را پایین کشیده‌اند و با شبهات تیشه به ریشه‌ی اسلام زده‌اند و تلاش می‌کنند تا سرچشمه‌های معانیش را با آراء و نظریات خود گل‌آلود سازند.

اسلام و مسلمانان پیوسته به سبب آنان در بلا و مصیبت هستند. آنان لشکرهای شبهات را پی در پی به جنگ اسلام گسیل می‌دارند و چنان می‌پندارند که اصلاح‌گر هستند: «‏أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِنْ لَا یَشْعُرُونَ‏ بقره/۱۲»، «‏هان! ایشان بی‌گمان فسادکنندگان و تباهی‌پیشگانند ولیکن (به سبب غرور و فریب‌خوردگی خود به فسادشان ) پی نمی‌برند.‏»، «‏یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ‏ صف/۸»، « می‌خواهند نور ( آئین ) خدا را با دهانهایشان خاموش گردانند، ولی خدا نور ( آئین ) خود را کامل می‌گرداند، هرچند که کافران دوست نداشته باشند.»

ویژگی‌های زشت و ننگین شخصیت منافقانه

منافقین، همه بر ترک و دوری گزیدن از وحی متفق هستند و بر عدم پذیرش تعالیم هدایت‌بخش آن اجماع دارند: «‏فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُرًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ‏ مؤمنون/۵۳»، «‏ امّا مردمان کار و بار ( دین ) خود را به پراکندگی کشاندند و ( هر گروهی به راهی رفتند، و عجب این که ) هر دسته و جمعیّتی بدانچه دارند و برآنند خوشحال و شادانند.»، «یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا …أنعام/۱۱۲»، «گروهی از آنها سخنان فریبنده‌ی بی‌اساسی را نهانی به گروه دیگری پیام می‌داده‌اند تا ایشان را ( با یاوه‌سرائیهای رنگین و وسوسه‌های دروغین ) بفریبند»، بنابراین « اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا  فرقان/۳۰»، «این قرآن را ( که وسیله‌ی سعادت دو جهان بود ) رها و از آن دوری کرده‌اند.»

نشانه‌های ایمان در دل‌هایشان کهنه و فرسوده شده و آن‌ها را نمی‌شناسند، منزلگاه‌هایش در ذهن‌هایشان به صورت ویرانه و متروک درآمده و آن را آباد نمی‌سازند، ستاره‌های فروزانش در دل‌هایشان خاموش شده و آن‌ها را درخشان نمی‌کنند، خورشید ایمان با تاریکی اندیشه‌ها و افکارشان در هم آمیخته و به خاموشی گراییده است و آن را نمی‌بینید، هدایتی را که خداوند به وسیله‌ی پیامبرش فرستاده است، نمی‌پذیرند و به آن توجهی نمی‌کنند، مشکلی در آن نمی‌بینید که از هدایت پیامبر(ص) روی بگردانند و از اندیشه‌ها و افکار خود پیروی نمایند، لباس وحی را از تن حقیقت و یقین درآورده‌اند و با تأویلات باطل بر آن حمله‌ور شده‌اند و می‌گویند:

ما را به الفاظ ظاهری که به ما یقین نمی‌بخشند، چکار؟ آن چه که متأخرین خود را بر آن یافته‌ایم، برای ما کافی است، زیرا ایشان داناتر از گذشتگان هستند و دلیل و برهانشان قوی‌تر از نان است. سادگی و بی‌آلایشی بر گذشتگان (صحابه و تابعین و سلف صالح) حکمفرما بوده است، بنابراین به تنظیم قواعد و اصول نظری اقدام نکرده‌اند، بلکه همت خود را صرف آن نموده‌اند که دستورات دینی را اجرا و از محرمات پرهیز نمایند. پس راه و روش متأخرین عالمانه‌تر و خردمندانه‌تر است، اما راه و روش گذشتگان جاهلانه، ولی امن‌تر بوده است.

بیماری شبهات و شهوات دلهایشان را پاره پاره کرده و هلاک ساخته است، اهداف و مقاصد بد بر اراده و نیت‌هایشان غالب شده و آن را به تباهی کشانده است، تباهی و فسادشان آنان را به ‌گونه‌ای به هلاکت که طبیبان دانا از درمان آن عاجزند.« ‏فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ‏  بقره/۱۰»، «‏ در دلهایشان بیماری است و خداوند بیماری ایشان را فزونی می‌بخشد ، و عذاب دردناکی به سبب دروغگوئی و انکارشان در انتظارشان می‌باشد.»

گوش‌های دل‌هایشان کر شده و صدای منادی ایمان را نمی‌شنوند، بر بصیرت‌هایشان پرده‌ی کوری کشانده و حقاق قرآن را مشاهده نمی‌کنند و زبان‌هایشان لال شده و حق بر آن جاری نمی‌شود: «‏صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ‏ بقره/۱۸»، «‏ ( آنان همچون ) کران و لالان و کورانند و ( به سوی حق و حقیقت ) راه بازگشت ندارند.»

قرآن و سنت نشانه‌های آنان را آشکار ساخته و قابل شناسایی‌اند و مؤمنان با بصیرت با اندکی تأمل به آن نشانه‌ها پی می‌برند. ریاکاری که زشت‌ترین ویژگی انسان است، خصلت آنان شده و در اجرای دستورات پروردگار کسل و بی‌انگیزه‌اند، بنابراین اخلاص بر آنان بسیار سنگینی می‌کند: « وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاهِ قَامُوا کُسَالَى یُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا  نساء/۱۴۲»، «  منافقان هنگامی که برای نماز برمی‌خیزند ، سست و بی‌حال به نماز می‌ایستند و با مردم ریا می‌کنند ( و نمازشان به خاطر مردم است‌ ؛ نه به خاطر خدا ) و خدای را کمتر یاد می‌کنند و جز اندکی به عبادت او نمی‌پردازند.»

هر کدام از آنان همانند گوسفندی سرگردان میان دو گله می‌باشد، گاهی به سوی این و گاهی به سوی آن سراسیمه می‌شتابد و در میان هیچکدام آرام و قرار نمی‌یابد. منافقان مابین مؤمنان و کفار به نظاره می‌نشینند تا بدانند کدام  یک از آنان نیرومندتر و برتر است: «‏مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَلِکَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَلَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا‏  نساء/۱۴۳»، «‏ در این میان سرگشته و متردّدند نه با اینان و نه با آنان هستند و هر که را خداوند سرگشته و گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت.» منتظر آن هستند که پیروان قرآن و سنت پیامبر(ص) گرفتار بلا و مصیبت شوند، اگر از طرف خداوند فتح نصیب آنان شود، می‌گویند: مگر با شما نبوده‌ایم؟ و برای اثبات این مطلب به خدا سوگند می‌خورند، اما اگر دشمنان اسلام را اندکی برتر و پیروز میدان ببینند، می‌گویند: مگر نمی‌دانید که عهد و پیمان ما با شما محکم و پابرجا و نسبت خویشاوندی ما با هم نزدیک است؟ ای کسانی که به دنبال شناختن منافقین هستید، ویژگی‌هایشان را از کلام خدا بجویید، زیرا پس از آن به دلیل دیگری نیاز نیست: «‏الَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِنْ کَانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ وَإِنْ کَانَ لِلْکَافِرِینَ نَصِیبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَنَمْنَعْکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا‏  نساء/۱۴۱»، «‏ منافقان کسانیند که پیوسته شما را می‌پایند. پس اگر پیروزی و فتحی از سوی خدا نصیب شما گردید ، می‌گویند : مگر جز این است که ما با شما بوده و از جماعت شمائیم‌ ؛ و اگر سهمی نصیب کافران گردید، می‌گویند: مگر ما نبودیم که می‌توانستیم ( همراه مؤمنان با شما بجنگیم و ) بر شما چیره شویم و دست شما را از سر مؤمنان کوتاه کنیم‌؟ روز قیامت خداوند میان شما داوری خواهد کرد و هرگز خداوند کافران را بر مؤمنان چیره نخواهد ساخت.»

شنونده از شیرینی و لطافت سخنان منافق شگفت‌زده می‌شود، اما خداوند بر کژی و دروغی که در قلب او نهفته است گواهی می‌دهد، در هنگام بیان حق به خواب می‌رود و به هنگام باطل به پا می‌خیزد. خداوند منافقین را چنین توصیف می‌کند: «‏‏وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ‏  بقره/۲۰۴»، «‏ در میان مردم کسی یافته می‌شود که سخن او در زندگی دنیا ، تو را به شگفت می‌اندازد و خدا را بر آنچه در دل خود دارد گواه می‌گیرد و حال آن که او سرسخت‌ترین دشمنان است.»

تعالیمی که پیروانشان را به آن دستور می‌دهند، فساد و تباهی سرزمین‌ها و بندگان را به دنبال دارد و از چیزهایی نهی می‌کنند که سبب صلاح و نیکویی دنیا و آخرت آنان است. ممکن است یکی از آنان، در میان مؤمنان، به هنگام نماز، ذکر، زهد و اجتهاد یافته شود، اما: «‏ ‏‏وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْفَسَادَ‏  بقره/۲۰۵»، «‏ و هنگامی که پشت می‌کند و می‌رود، در زمین به تلاش می‌افتد تا در آن فساد و تباهی ورزد و زرع و نسل ( انسانها و حیوانات ) را نابود کند و خداوند فساد و تباهی را دوست نمی‌دارد.»

اگر با حکم صریح قرآن داوری کنی، از آن می‌گریزند و اگر آنان را به احکام قرآن و سنت فرا بخوانی، از آن روی می‌گردانند. اگر حقیقت آنان را دریابی، می‌بینی که با حق و هدایت فرسنگ‌ها فاصله دارند و از وحی شدیداً روی گردانند: «‏وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنَافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُودًا‏  نساء/۶۱»، «‏ و زمانی که بدیشان گفته شود : به سوی چیزی بیائید که خداوند آن را نازل کرده است ، و به سوی پیغمبر روی آورید منافقان را خواهی دید که سخت به تو پشت می‌کنند.»

بدون این که به آنان اعتراضی شود، سخن خود را با سوگند آغاز می‌کنند، زیرا می‌دانند که دل‌های مؤمنین به آنان اطمینان ندارند، با سوگند خوردن خود را از سوء ظن دیگران و فاش شدن نهانشان می‌رهانند، زیرا کسانی که اهل شک و تردید هستند، دروغ می‌گویند و سوگند می‌خورند تا شنوندگان آنان را راستگو بپندارند: «‏اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّهً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‏  منافقون/۲»، « آنان سوگندهای ( دروغین ) خود را سپری ( برای رهائی از گرفتار آمدن به دست عدالت ، و پوشاندن چهره‌ی واقعی خویش ) می‌گردانند ، و ( خود را و مردمان را ) از راه خدا بازمی‌دارند . ایشان چه کار بدی می‌کنند!»

خاک بر سرشان باد، با کاروان ایمان قدم در بادیه گذاشتند، اما چون طولانی بودن و سختی و مشقت راه را دیدند، به آن پشت کردند و بازگشتند، گمان می‌کردند که در شهر و دیار خود از زندگی لذت‌بخش و خواب راحت بهره‌مند می‌شوند، اما نه از آن زندگی خوش بهره‌مند شدند و نه از آن خواب راحت دیده بر هم نهادند.

وضعیت منافقان به هنگام دیدار پروردگار چگونه خواهد بود؟

در حالی که حقیقت را شناخته و سپس آن را انکار کرده‌اند و پس از دیدن حق و حقیقت خود را به کوری زده‌اند: «‏ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یَفْقَهُونَ‏ منافقون/۳»، «این ( نفاق و دروغگوئی و بازداشتن از دین ) بدان خاطر است که ( نخست با زبان ) ایمان آورده‌اند و سپس ( با دل ) کافر شده‌اند، پس بر دلهایشان مهر نهاده شد، و ایشان دیگر ( حقیقت را درک نمی‌کنند و از ایمان چیزی ) نمی‌فهمند.»

منافقان جسم و ظاهری نیکو، زبانی شیرین و دل‌ربا، بیان و گفتاری لطیف و قلب‌هایی خبیث و ناپاک دارند و بسیار ترسو هستند. آنان همانند تخته‌هایی هستند که تکیه داده شده‌اند و میوه‌ای در برندارند، همانند درختی که از ریشه کنده شده و به دیوار تکیه داده شده‌اند تا رهگذران آن را لگدمال نکنند:

«‏وَإِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَهٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ‏  منافقون/۴»، «‏ هنگامی که ایشان را می‌بینی، پیکر، و سیمایشان تو را می‌گیرد و به شگفت می‌آورد و هنگامی که به سخن درمی‌آیند به سخنانشان گوش فرا می‌دهی. آنان انگار تخته‌هائی هستند که تکیه داده شده باشند. هر فریادی را بر ضدّ خود می‌پندارند و هر آوازی را به زیان خویش ! آنان دشمنان بشمارند و از ایشان برحذر باش. خدایشان بکُشاد ! چگونه برگردانده می‌شوند.»

نماز را به تأخیر می‌اندازند، صبح را هنگام طلوع خورشید، عصر را نزدیک غروب، با شتاب و عجله همانند نوک زدن کلاغ بر زمین ادا می‌کنند، نمازهایشان تنها حرکات بدن است و قلب در آن نقش ندارد، در نمازهایشان چون روباه به هر سو می‌نگرند، زیرا معتقدند که مطرود و مورد تعقیب هستند، در نمازهای جماعت شرکت نمی‌کنند، بلکه در خانه‌ها و محل کسب و کار خود نماز می‌خوانند.

اگر پیروان قرآن و سنت به پیروزی و امنیت و آسایشی دست یابند، اندوهگین می‌شوند، اما اگر از جانب خدا مورد امتحان و آزمایش قرار گیرند و به بلا و مصیبتی گرفتار آیند تا گناهانشان محو شود و بدی‌هایشان از میان برود، شاد و خوشحال می‌شوند: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِهَا… آل‌عمران/۱۲۰»،« اگر نیکی به شما دست دهد ناراحت می‌شوند، و اگر به شما بدی برسد، شادمان می‌شوند.»

خداوند طاعت و عبادت آنان را نمی‌پسندد، زیرا قلب‌ها و نیت‌هایشان فاسد و ناپاک است، بنابراین آنان را بازداشته و بر جای خود فرو نشانده است. همراهی و نزدیکی آنان را نمی‌پسندد، زیرا به دشمنان گرایش دارند، پس آنان را از خود دور کرده است. آنان از وحی خداوند رویگردان شده و خداوند نیز از آنان رویگران است، آنان را به بدبختی و شقاوت گرفتار کرده و سعادتمند نخواهد کرد و با عدل خود با آنان برخورد کرده و امید به رستگاری آنان باقی نمانده است، مگر این که توبه کنند، خداوند می‌فرماید: «‏وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّهً وَلَکِنْ کَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ‏  توبه/۴۶»، «‏ اگر می‌خواستند ( برای جهاد ) بیرون روند، توشه و ساز و برگ آن را آماده می‌کردند امّا خدا  بیرون‌شدن و حرکت‌کردن آنان را نپسندید و ایشان را از ( این کار ) بازداشت و بدیشان گفته شد: با نشستگان بنشینید.»

سپس حکمت خود را در باز داشتن، نشاندن، راندن و دور کردن آنان از پیشگاه خود بیان می‌کند و آن را لطف و مرحمتی در حق دوستان و خوشبختی آنان قلمداد می‌کند و می‌فرماید: «‏لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَهَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ‏  توبه/۴۷»، «‏ اگر آنان همراه شما ( برای جهاد ) بیرون می‌آمدند، چیزی جز شرّ و فساد بر شما نمی‌افزودند، و به سرعت در میان شما حرکت می‌کردند و مشغول آشفتن و گول‌زدن و برگرداندنتان از دین می‌شدند. در میانتان هم کسانی هستند که سخن ایشان را بشنوند. خداوند ستمگران را خوب می‌شناسد»

نص صریح آیات و احادیث بر آنان سنگینی کرده و از آن بیزارند و از حمل آن ناتوان مانده و آن را از دوش خود بر زمین گذاشته‌اند. از محافظت بر آداب و رسوم دینی و سنت ناتوان شده و آن را رها کرده‌اند، نصوص صریح آیات و احادیث بر آنان تاخته و آنان نیز قوانینی برای رد و دفع آن وضع نموده‌اند، خداوند پرده از سر و رازهایشان برداشته و آنان را به بندگانش شناسانده است. باید بدانیم که هرگاه گروهی از آنان منقرض شوند گروهی دیگر جایگزین آن‌ها می‌شوند، خداوند صفات و ویژگی‌هایشان را برای اولیای خود بیان کرده تا از آنان برحذر باشند، می‌فرماید: «‏ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ‏ محمد/۹»، «‏ این بدان خاطر است که چیزی را که خداوند فرو فرستاده است دوست نمی‌دارند ، و لذا خدا کارهای ( نیک ) ایشان را هم باطل و بیسود می‌گرداند.»

نفاق را در دل‌هایشان پنهان داشته و خداوند آن را بر چهره‌ها و لغزش‌های زبانشان آشکار نموده است و آنان را به گونه‌ای به تصویر کشیده است که هرگز نمی‌توانند بر اهل ایمان و بصیرت ناشناخته و پوشیده بمانند. گمان می‌کنند اگر کفر خود را پنهان بدارند و به ظاهر ادعای ایمان کنند، در نزد صرافان و نقادان گوهر شناس خریدار می‌یابند، اما چگونه ممکن است در حالی که نقاد بینا و آگاه آنان را فاش نموده است: «‏أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ‏. ‏وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَیْنَاکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ أَعْمَالَکُمْ‏   محمد/۲۹-۳۰»، «‏ آیا کسانی که در دلهایشان بیماری ( نفاق و کینه‌توزی اسلام ) است، گمان می‌برند خدا کینه‌ها و دشمنانگیهای ایشان را ظاهر و برملا نمی‌گرداند؟ ‏‏ اگر ما می‌خواستیم آنان را به تو نشان می‌دادیم و تو از روی قیافه و علامتشان ایشان را می‌شناختی . تو قطعاً آنان را از روی طرز سخن و نحوه‌ی گفتار می‌شناسی. خداوند آگاه از کارهایتان می‌باشد.»

چگونه می‌توانند خود را پنهان دارند آن‌گاه که در روز ملاقات خدا، خداوند بر بندگانش متجلی می‌شود و رازهای نهفته آشکار می‌شوند؟ آن روزی که به سجده بردن فراخوانده می‌شوند، اما توان آن را ندارند:« ‏خَاشِعَهً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّهٌ وَقَدْ کَانُوا یُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ‏  قلم/۴۳»، «  این در حالی است که چشمانشان ( از خوف و وحشت و شرمندگی و شرمساری ) به زیر افتاده است و خواری و پستی وجود ایشان را فرا گرفته است. پیش از این نیز ( در دنیا ) بدان گاه که سالم و تندرست بودند به سجده بردن و کرنش کردن خوانده می‌شدند.»

وضعیت آنان چگونه خواهد بود آن‌گاه که به سوی دوزخ رانده می‌شوند؟ پلی که باریک‌تر از مو و تیزتر از شمشیر بران است، پرتگاه و لغزنده می‌باشد و بسیار تاریک است.

تنها کسانی می‌توانند از آن بگذرند که با نور و روشنی جای پای خود را بیایند. نور و روشنایی در میان مردم تقسیم شده است، عبور آنان بر پل بر حسب نور، متفاوت است. به همراه مسلمانان، اما به صورت ظاهری نوری نیز به آنان(منافقان) داده شده است. همان طوری که در دنیا در نماز، زکات، حج و روزه در میان مسلمانان حاضر می‌شدند. اما هنگامی که به نیمه‌های پل می‌رسند، گردباد نفاق بر نورهایشان می‌وزد و چراغ‌هایشان را خاموش می‌سازد، متحیر و هراسان بر جای خود متوقف می‌شوند و از حرکت باز می‌مانند و دیواری که دری در آن است، میان آنان و مسلمانان حایل می‌شود، اما داخل آن که رو به سوی مؤمنین است، رحمت است و قسمت بیرونی، رو به سوی منافقین، عذاب و نقمت است، منافقان کاروانیان ایمان را که مشعل‌هایشان از دور هم‌چون ستاره می‌درخشند، صدا می‌زنند و می‌گویند:

 «انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ… حدید/۱۳»، «منتظرمان بمانید تا از نور شما فروغ و پرتوی ( به ما بتابد و از آن ) استفاده کنیم!» تا بتوانیم از این تنگنا بگذریم، زیرا چراغ‌هایمان خاموش شده است و کسی جز با چراغی فروزنده قادر به حرکت نیست، اما: «قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا…حدید/۱۳»، «بدیشان گفته می‌شود : به عقب برگردید ( و مجدّداً به دنیا بروید ) و نوری به دست بیاورید!» در آن دنیایی که نورها تقسیم شده است. اما هرگز کسی در چنین میدان مسابقه‌ای توقف نمی‌کند، چگونه از دیگران درخواست کنیم که در چنین تنگنایی توقف کنند؟ آیا در چنین مسیری کسی به دیگران توجه می‌کند؟ و هیچ دوست و رفیقی به دوست و رفیق خود می‌نگرد؟ منافقان مؤمنان را به همراهی نمودنشان در دنیا یادآور می‌شوند، همان طوری که مسافر غریبی، ساکن شهر و دیاری را به همراهی و هم مسیر بودنش در مسافرت یادآور می‌شود، می‌گویند: « أَلَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ»، «مگر با شما همراه نبوده‌ایم؟ ما به همراه شما نماز می‌گزاردیم، روزه می‌گرفتیم، قرآن تلاوت می‌کردیم، صدقه می‌دادیم و مناسک حج به جای می‌آوردیم، پس چه چیزی امروز بین ما فاصله انداخته است؟ به گونه‌ای که بدون ما و به تنهایی با شتاب می‌روید. مسلمانان می‌گویند: آری، شما ظاهراً با ما بوده و در باطن با ملحدان و ستمگران و کافران بوده‌اید: «وَلَکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْکُمُ الْأَمَانِیُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ. ‏فَالْیَوْمَ لَا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَهٌ وَلَا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلَاکُمْ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ‏  حدید/۱۴-۱۵»، «  ولیکن خویشتن را گرفتار بلا کردید، و چشم به راه ماندید و شک و تردید ورزیدید، و آرزوها و پندارها شما را گول زد، تا این که فرمان خدا در رسید و اهریمن فریبکار، شما را درباره‌ی خدا فریب داد. ‏ پس امروز، هم از شما، و هم از کافران عوضی و غرامتی پذیرفته نمی‌شود. جایگاه شماها آتش دوزخ است . دوزخ سرپرستتان است و چه بد سرنوشتی و چه بد جایگاهی است!»

مطلب را در بیان ویژگی‌های منافقین طولانی مپندار، زیرا موضوع بسیار طولانی‌تر از آن چیزهایی است که به آن اشاره کردیم، شاید بتوان گفت که همه‌ی قرآن به گونه‌ای به آنان مربوط می‌شود، زیرا بر روی زمین و در میان قبرها جمعیت بسیار زیادی را به خود اختصاص می‌دهند، هیچ گوشه‌ای از زمین از وجود آنان خالی نیست، تا مؤمنان در مسیر راه‌ها احساس تنهایی نکنند و اسباب و وسایل معیشت آنان از کار نیفتد و درندگان و حیوانات وحشی آنان را در دشت‌ها و بیابان‌ها نربایند، حذیفه شنید که شخصی می‌گوید: پروردگارا منافقین را نابود کن. گفت: «ای برادر؛ اگر منافقان نابود شوند، در مسیر راه‌ها به علت کم شدن رهروان احساس تنهایی می‌کنید.»

به خدا سوگند قلب‌های سابقین اولین از ترس نفاق پاره پاره شده است، زیرا نسبت به ریز و درشت و تفصیل و مجمل آن آگاه بوده‌اند، بر خود بیمناک بوده‌اند از این که مبادا از جمله‌ی منافقین باشند. عمربن‌خطاب به حذیفه گفت: « ای حذیفه، تو را به خدا سوگند میدهم که آیا پیامبر(ص) اسم مرا به عنوان فردی از منافقین به تو نگفته است؟ گفت: خیر، اما پس از تو کسی را تبرئه نمی‌کنم.» ابن‌أبی ملیکه می‌گوید: سی نفر از اصحاب محمد(ص) را دیده‌ام همه‌ی آنان از نفاق بر خود بیمناک بودند، هیچ کدام از آنان نمی‌گفتند: ایمانشان مانند ایمان جبرئیل و میکاییل است.» بخاری این را ذکر کرده است. و از قول حسن بصری می‌گوید: جز منافقان کسی خود را از خطر نفاق در امان نمی‌بیند و جز مؤمنین کسی از آن بیمناک نیست. از یکی از اصحاب کرام روایت شده است که در دعایش می‌گفت: «پروردگارا از خشوع نفاق به تو پناه می‌برم. پرسیدند: خشوع نفاق چیست؟ گفت: بدن و ظاهر در حالت خشوع دیده شود، اما قلب خاشع نباشد.»

به خدا سوگند که قلب‌هایشان (صحابه) سرشار از ایمان و یقین است و از نفاق شدیداً بیمناک هستند و دائماً دغدغه‌ی خاطر دارند. اما در میان غیر آنان افراد بسیار زیادی هستند که ایمان‌هایشان از زبان‌هایشان فراتر نمی‌رود. در حالی که ادعا می‌کنند ایمانشان هم چون ایمان جبرییل و میکاییل است.

تخم نفاق بر کناره‌های دو جویبار دروغ و ریا می‌رویند. سرچشمه‌ی یکی از این دو جویبار، ضعف بصیرت و دیگری ضعف عزم و اراده می‌باشد. هرگاه این چهار رکن(دروغ، ریا، ضعف بصیرت و ضعف اراده) کامل شدند، بذر نفاق می‌روید و استحکام می‌یابد، اما رویش آن بر گذر سیلاب و بر لبه‌ی پرتگاه است. هرگاه حقیقت‌های سیل‌آسا را مشاهده کنند، در آن روزی که رازها فاش می‌شوند پرده‌ها کنار زده می‌شوند، مردگان زنده می‌شوند و آن چه در سینه‌هاست به دست می‌آید، در آن هنگام کسانی که کالایی جز نفاق نداند، درخواهند یافت که دستاوردشان سرابی بیش نیست: «بِقِیعَهٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ  نور/۳۹»، « شخص تشنه‌ای آن را آب پندارد. امّا هنگامی که به سراغ آن رود، اصلاً چیزی نیابد، مگر خدا را که ( او را بمیراند و ) به حساب او برسد و سزای ( عمل ) وی را به تمام و کمال بدهد. خداوند در حسابرسی سریع است.»

قلب‌هایشان غافل و بی‌اعتنا نسبت به خیرات و نیکی‌هاست، اما جسم‌هایشان به سوی آن می‌روند. زشتی و تباهی در اعماق وجودشان پخش و پراکنده شده است، از شنیدن حق سنگدل می‌شوند و در برابر باطل و سخنان و گواهی‌های دروغ و ناحق، چشم دل‌هایشان بینا و گوش‌هایشان شنوا می‌شود.

این نشانه‌های نفاق است و باید خود را از آن برحذر داشت:

 هرگاه عهد و پیمانی ببندند به آن وفا نمی‌کنند و هرگاه وعده‌ای دهند خلاف وعده نمایند، در سخنان خود عدل و انصاف رعایت نمی‌کنند، هرگاه به طاعت و عبادت فرا خوانده شوند، متوقف می‌شوند و هرگاه به آنان گفته شود: به سوی آن چه که خدا بر پیامبر(ص) نازل کرده است، بشتابید؛ خودداری می‌کنند، اما هرگاه امیال و آرزوهایشان آنان را فرا بخوانند، سراسیمه به سوی آن می‌شتابند. آنان را با خواری، ذلت و خسرانی که برگزیده‌اند به حال خود بگذارد. به عهد و پیمان و وعده‌هایشان اطمینان نباید کرد، زیرا عهد و پیمانی دروغین است. « ‏وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ‏. ‏فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ‏. ‏فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِی قُلُوبِهِمْ إِلَى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ‏.  توبه/۷۵-۷۷»، « ‏ در میان ( منافقان ) کسانی هستند که با خدا پیمان می‌بندند که اگر از فضل خود ما را بی‌نیاز کند بدون شکّ به صدقه و احسان می‌پردازیم و از زمره‌ی شایستگان خواهیم بود.‏ امّا هنگامی که خدا از فضل خود بدانان بخشید، بخل ورزیدند سرپیچی کردند و روی گرداندند. خداوند نفاق را در دلهایشان پدیدار و پایدار ساخت تا آن روزی که خدا را در آن ملاقات می‌کنند . این به خاطر آن است که پیمان خدا را شکستند و همچنین دروغ گفتند.»

———————–

منبع: مدارج السالکین جلد ۱ / نویسنده: امام ابن القیم جوزیه / مترجم: محمد حسین احمدی تبار / نشر آراس

مطالب مرتبط :

محرمات دوازده گانه ، ۱- کفر چند نوع است؟ ، کفر اصغر و انواع کفر اکبر

محرمات دوازده گانه ، ۲- انواع فسق و فاسق در قرآن ، فسق مطلق و فسق با عصیان

محرمات دوازده گانه ، ۳- انواع شرک، شرک اکبر ، اصغر و شرک های دیگر

محرمات دوازده گانه ، ۴- نفاق و منافق، نشانه ها، انواع نفاق، عاقبت نفاق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا