محرمات دوازده گانه ، ۳- انواع شرک، شرک اکبر ، اصغر و شرک های دیگر
محرمات دوازده گانه ، ۳- انواع شرک، شرک اکبر ، اصغر و شرک های دیگر
نویسنده: امام ابن القیم جوزیه / مترجم: محمد حسین احمدی تبار
شرک نیز دو نوع است: شرک اکبر و شرک اصغر
شرک اکبر جز با توبهی بنده آمرزیده نخواهد شد. یعنی کسی همتایی برای خداوند قرار دهد و او را همانند خدا دوست بدارد. این شرک متضمن آن است که مشرکین خدایان دروغین خود را با خدا مساوی بدانند. بنابراین به خدایان خود در آتش دوزخ میگویند: « تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ* إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِینَ شعراء/۹۷-۹۸» «به خدا سوگند ما در گمراهی آشکاری بودهایم . آن زمان که ما شما ( معبودان دروغین ) را با پروردگار جهانیان ( در عبادت و طاعت ) برابر میدانستیم . » با این وجود اعتراف میکردند که خداوند خالق، پروردگار و مالک همه چیز است و خدایانشان خالق و رازق نیستند و مرگ و زندگی در دست آنان نیست، این برابری تنها در محبت، بزرگداشت و عبادت بوده است، همان طوری که اکثریت یا همهی مشرکین جهان این گونه هستند، معبودان دروغین خود را به جای خداوند دوست میدارند، آنها را گرامی میدارند و به عنوان ولی خود برمیگزینند، حتی بسیاری از آنان معبودان خود را بیشتر از خدا دوست دارند و با ذکر و یاد معبودهایشان، بیشتر از آن که خداوند به تنهایی یاد شود، شادمان میشوند و اگر کسی از قدر و منزلت معبودهایشان بکاهد، به خشم میآیند بیشتر از آن که به خاطر خداوند یکتا به خشم آیند. اگر یکی از خطوط قرمز و موارد ممنوعهی خدایانشان نادیده گرفته شود، همانند شیر ژیان حملهور میشوند، اما اگر محرمات الهی نادیده گرفته شوند، آب از آب تکان نخواهد خورد و اگر کسی که محرمات الهی را نادیده میگیرد، لقمهای غذا به آنان تقدیم بدارد، از او رضایت خاطر مییابند و از او کدورتی به دل نمیگیرند.
چنین رفتارهایی را آشکارا از آنان میبینیم، کسانی را مشاهده میکنیم که در همه حال، به هنگام نشست، برخاست، بیماری، ترس و … یاد و نام معبود و خدایان دروغین بر زبانهایشان جاری است و یاد و نام این خدایان در قلب و زبانشان بر یاد و نام خدا غالب است. این افراد چنین رفتاری را ناپسند نمیدانند، بلکه چنین میپندارند که این خدایان، باب الحوائج و شفیع آنان هستند و در نزد خدا به آنان توسل میجویند.
این افراد با بتپرستان مساوی هستند و در دل مشرکین نیز چنین مفاهیم و پندارهایی جای داشته است. مشرکین، این شرک را بر حسب متفاوت بودن معبودهایشان، برای یکدیگر به ارث گذاشتهاند، معبودهای آنان از سنگ و چوب و معبودهای اینان از جنس بشر است. خداوند بلندمرتبه از زبان سردمداران پیشین مشرکین میفرماید: « وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى زمر/۳» « کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را برمیگیرند ( و بدانان تقرّب و توسّل میجویند ، میگویند : ) ما آنان را پرستش نمیکنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند» سپس بر کفر و کذب آنان گواهی میدهد و میفرماید که هرگز آنان را هدایت نخواهد کرد: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ زمر/۳» « خداوند دروغگوی کفرپیشه را هدایت و رهنمود نمیکند».
این وضعیت کسانی است که به جز خداوند، کسانی را به عنوان ولی و یاور خود برمیگزینند و چنان میپندارند که آنان را به خدا نزدیک میسازند. چه عزیز و بزرگوار است، کسی که از این شرک رهایی مییابد! و چه بزرگوار است آن کسی که با دشمنان و مخالفان این شرک، دشمنی نمیورزد!
آن چه در دل مشرکین و پیشوایان گذشتهی آنان نهفته میباشد، این است که: گمان میکنند معبودهایشان در نزد خدا برای آنان شفاعت میکنند. این شرک است و خداوند در کتاب خود آن را رد نموده و بیان کرده است که همهی شفاعتها در دست اوست و تنها کسانی میتوانند برای دیگران شفاعت کنند که خداوند به آنان اجازه داده باشد و از گفتار و کردارشان (در این زمینه) راضی باشد، اینان اهل توحید هستند، همان کسانی که جز خداوند کسی را به عنوان شفیع برنگزیدهاند و خداوند به هر کسی که خود میخواهد، اجازه میدهد تا برای آنان شفاعت نماید، زیرا شفیعی جز او انتخاب نکردهاند. کسانی از شافعین برگزیدهی خداوند بهرهی بیشتری میبرند که اهل توحید بوده و جز پروردگار و مولای خود، شفیعی نگرفته باشند.
شفاعتی که مورد نظر خدا و پیامبر(ص) است، همان شفاعتی است که به موحدین و یکتاپرستان اجازه میدهد و آن چه خداوند آن را باطل میداند، شفاعت شرک آمیزی است که در دلهای مشرکین نهفته میباشد، آن کسانی که جز خداوند شفیعهایی برای خود برگزیدهاند و در قیامت بر خلاف تصوراتی که در مورد شفاعت داشتهاند، با آنان برخورد شده و موحدین و یکتاپرستان رستگار میشوند.
ابوهریره از رسول خدا(ص) پرسید: «مَنْ أَسْعَدُ النَّاسِ بِشَفَاعَتِکَ یا رَسولَ الله قالَ: أَسْعَدَ النَّاسِ بِشَفَاعَتِی: مَن قَالَ لاإله إلاالله، خالصاً مِن قَلبِهِ».«ای رسول خدا! خوشبختترین کس در بهرهمند شدن از شفاعت تو کیست؟ فرمود: خوشبختترین انسان در بهرهمند شدن از شفاعت من کسی است که خالصانه و از ته دل بگوید: هیچ معبود و فریادرسی جز الله نیست». پر واضح است که پیامبر(ص) بزرگترین وسیلهی بهرهمند شدن از شفاعت را توحید میداند، برخلاف مشرکین که برگزیدن شفیع، ولی و یاورانی جز خدا و پرستش آنان را سبب بهرهمند شدن از شفاعت آنان میدانند، اما پیامبر خدا(ص) تصور باطل و دروغین آنان را رد میکند و توحید را تنها وسیلهی بهرهمند شدن از شفاعت میداند و با وجود توحید است که خداوند به کسانی اجازهی شفاعت میدهد.
از جملهی جهل و نادانیهای مشرکین این است که گمان میکنند هر کسی را به عنوان ولی و شفیع برای خود برگزینند در نزد خدا برای آنان شفاعت میکنند و سودمند واقع میشوند. آن گونه که درباریان و مقربان درگاه شاهان برای دوستانشان در نزد شاه و حکام شفاعت میکنند. آنان نمیدانند که هیچ کس جز به اذن خداوند قادر به شفاعت نیست و تنها به کسانی اجازه میدهد که گفته و کردارشان را بپسندد، آن گونه که میفرماید: «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ» «کیست آن که در پیشگاه او میانجیگری کند مگر با اجازهی او» و دربارهی بند دوم شفاعت میفرماید: « وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى» «و آنان هرگز برای کسی شفاعت نمیکنند مگر برای آن کسی که خدا از او خشنود است و (اجازهی شفاعت او را داده است)».بند سوم این است که از قول و عمل، تنها آن چه را میپسندد که بر اساس توحید و پیروی از پیامبر(ص) باشد و دربارهی این دو مورد از همهی انسانها سؤال میشود. ابوالعتاهیه میگوید: «و سؤالی که از همهی انسانها از اول تا به آخر پرسیده میشود. عبارتند از: چه چیزی را پرستش میکردید؟ و چه پاسخی به پیامبران دادهاید؟»
این سه اصل، درخت شرک را از دلهای کسانی که به آن پی ببرد، ریشهکن میسازد: هیچ شفاعتی جز به اذن خداوند صورت نمیپذیرد، تنها به کسی اجازهی شفاعت میدهد که از قول و فعل او راضی باشد، از هیچ قول و فعلی راضی نیست، مگر بر اساس توحید و پیروی از پیامبر(ص) باشد. خداوند شرک کسانی را که همتایی برای او قرار میدهند، نمیبخشد، میفرماید: « ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ» «کسانی که منکر وجود پروردگار خویشند (برای آفریدگار خود بتان را ) انباز میکنند». صحیحترین قول این است که: آنان غیر خدا را در عبادت ولایت و محبت همتای خدا قرار میدهند. در آیهی دیگری آمده است: « تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ* إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِینَ » «به خدا سوگند ما در گمراهی آشکاری بودهایم، آن زمان که شما (معبودان دروغین) را با پروردگار جهانیان (در عبادت و طاعت) برابر میدانستیم». در سورهی بقره نیز میفرماید: « وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ » «برخی از مردم هستند که غیر از خدا، خداگونههایی برمیگزینند و آنان را هم چون خدا دوست میدارند».
رفتار و کردار مشرکین، دروغ بودن سخنان و ادعاهای آنان را آشکار میسازد، میگویند: آنان را همانند خدا دوست نداریم و آنان را با خدا برابر نمیدانیم؛ اما عملاً برای دفاع از آنان و خط قرمزهایشان به خشم میآیند، بیشتر از آن که به خاطر خدا بر سر خشم آید، از یاد و نام خدایانشان شادمان میشوند به ویژه هنگامی که صفات و ویژگیهایی برای آنان برشمرده میشود که در آنها موجود نمیباشد، از جمله: یاری رساندن بیچارگان، دفع بلا و مصیبت و گرفتاری، برآورده ساختن نیازها و این که آنان حلقهی ارتباطی بین خدا و بندگان هستند و … مشرکین در این موارد شادمان میشوند، دلهایشان به وجد میآید، آنان را تعظیم و تقدیس میکنند و در برابر ایشان فروتنی مینمایند و آنان را سید و سرور و مولای خود میپندارند، اما هرگاه خداوند به یکتایی و بی همتایی یاد شود، احساس پریشانی، دلیری و اندوه میکنند و شخص را به نقص در توحید الوهیت متهم میسازند و چه بسا با وی دشمنی ورزند.
این رفتارها را از آنان بسیار دیدهایم، با ما دشمنی ورزیده و مصیبت و گرفتاری ما را آرزو کردهاند. خداوند آنان را در دنیا و آخرت خوار و ذلیل میگرداند. آنان دلیل و برهانی ندارند، جز این که گذشتگانشان گفتهاند: از خدایان ما عیبجویی میکنید، ایشان نیز میگویند: مشایخ، بزرگان، باب الحوائج و کعبهی آمال ما را دست کم گرفته و به آنان بی احترامی مینمایید. پیامبر خدا(ص) هنگامی که به نصاری گفت: «إن المسیح عبدالله» گفتند: مسیح را دست کم گرفته و از او عیبجویی نمودهای. این مشرکان نیز به کسانی که آنان را از قبرپرستی و زیارت بعضی از مساجد با اهداف خاصی باز میدارند و از آنان میخواهند که طبق دستورات و تعالیم خدا و پیامبر در این زمینه عمل نمایند، میگویند: به آنها توهین کرده و از ارزش آنها کاستهای، این چیز عجیبی نیست، خداوند میفرماید: «وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ زمر/۴۵» « هنگامی که خداوند به یگانگی یاد میشود ، کسانی که به آخرت ایمان ندارند ، دلهایشان میگیرد و بیزار ( از یکتاپرستی ) میگردد ، امّا هنگامی که از معبودهائی جز خدا سخن به میان میآید ، به ناگاه شاد و خوشحال میشوند ! » این شرک جدید، دقیقاً همان شرک قدیمی است و سر منشأ همهی آن شرکها تکذیب روز آخرت است، یعنی معتقد هستند که قیامت آنگونه نیست که خداوند علیم و حکیم آن را توصیف میکند: پاداش و مجازات عادلانه و سنجش اعمال؛ بلکه درخواستها و شفاعتهایی در آن دخیل است که خداوند نمیتواند دست رد بر سینهی آنها بگذرد. این آخرتی نیست که خداوند آن را برای ما توصیف میکند و بندگانش را از مراحل مختلف آن برحذر میدارد. مشرکین قدیم و جدید معتقد هستند که معبودهایشان دارای ویژگیهای ربوبیت هستند.
بنابراین از آنان طلب یاری مینمایند، در حالی که مردهاند و آنان را دفن نمودهاند، چنین میپندارند که آنان زندهاند، اما نه حیات قبر و سؤال و جواب در آن، بلکه حیاتی از جنس ربوبیت، به گونهای که به سبب آن قادر به انجام کارهایی هستند که زندگان از انجام آن ناتوانند و هرگاه پیامبران به آنان بگوید: آنان انسانهایی هستند که مردهاند، در پاسخ میگویند: شما به خدایان ما ناسزا میگویید و از ارزش و منزلت آنها میکاهید. تشابه قلبهای مشرکین جای تأمل است. گویی که یکدیگر را به آن سفارش کردهاند: « مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِدًا » «خدا هر که را راهنمایی کند، راهیاب او است و هر که را گمراه نماید، هرگز سرپرست و راهنمایی برای وی نخواهی یافت»
خداوند همهی سببهایی را که مشرکین به آن دل بستهاند، پوچ و بیارزش میداند به گونهای که هر کس در آن بیندیشد درمییابد که هر کس ولی و شفیعی جز خدا برگزیند ،خارج از آیهی زیر نخواهد بود: « کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ »«هم چون کار عنکبوت است که خانهای برگزیده است، بیگمان سستترین خانهها خانه و کاشانهی عنکبوت است» و میفرماید: «قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِیهِمَا مِنْ شِرْکٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ* وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَهُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ سبأ/۲۳-۲۲» «بگو : کسانی را به فریاد بخوانید که بجز خدا ( معبود خود ) میپندارید . ( امّا بدانید آنها هرگز گرهی از کارتان نمیگشایند و سودی و زیانی به شما نمیرسانند . چرا که ) آنها در آسمانها و زمین به اندازهی ذرّهای مالک چیزی نیستند و در آسمانها و زمین کمترین حق مشارکت ( در خلقت و مالکیّت و ادارهی جهان ) نداشته ( و انباز خدا نمیباشند ) ، و خداوند در میانشان یاور و پشتیبانی ندارد. هیچ گونه شفاعتی در پیشگاه خدا سودمند واقع نمیگردد ، مگر شفاعت کسی که خدا بدو اجازه ( ی میانجیگری ) دهد»
مشرکین خدایان و معبودهایی برمیگزینند زیرا معتقد هستند که به وسیلهی آنان به منافعی دست مییابند، در حالی که کسی میتواند به دیگران سود برساند که یکی از ویژگیهای زیر را داشته باشد:
- مالک آن چیزی باشد که بنده از وی میخواهد.
- اگر مالک آن نیست، باید در آن شریک باشد.
- اگر شریک نباشد باید یاور و پشتیبان مالک باشد.
- اگر یاور و پشتیبان او نباشد، باید شفیع و میانجی باشد.
خداوند سبحان این چهار ویژگی را به ترتیب برای غیر خود نفی میکند؛ یعنی کسی مالک، شریک، پشتیبان و شفیع نیست، آن گونه که مشرکین میپندارند و تنها شفاعتی را تأیید میکند که هیچ کس در آن شریک و سهیم نیست و آن شفاعتی است که خود اجازه میدهد.
این آیه، برای خردمندان، به عنوان دلیل و برهان روشنگر، اثبات توحید، رهایی از شرک و ریشهکنی آن کافی است. قرآن سرشار از امثال این آیه است. اما مردم متوجه نیستند که واقعیت موجود نیز مشمول آن میشود و شرکی را که قرآن به آن اشاره میکند از نوع دیگری میدانند و معتقدند که دربارهی اقوام گذشته بوده و کسی وارث شرکیات آنان نیست. این همان نکتهای است که مانعی بزرگ در برابر قلب برای فهم قرآن ایجاد میکند.
اگر چه مشرکین قدیم از بین رفتهاند، اما کسانی مثل آنان یا بدتر از آنان، مفاهیمشان را به ارث بردهاند و همان طوری که خطاب قرآن شامل گذشتگان میشود، اینان را نیز دربرمیگیرد. مسأله به گونهای است که عمربنخطاب میفرماید: «پیوستگی و حلقهی (ارتباط با) اسلام گسسته میشود، هرگاه کسانی در اسلام به وجود بیایند که جاهلیت را نشناسند»
زیرا اگر کسی جاهلیت و شرک نشناسد و موضعگیری قرآن در مورد آن را نداند، به آن گرفتار میشود، دیگران را به سوی آن دعوت میکند و آن را درست و نیکو میپندارد، غافل از این که این همان چیزی است که مردمان دوران جاهلیت با اندک تفاوتی بر آن بودهاند. به این ترتیب پیوند و حلقهی ارتباط با اسلام در دلش گسسته میشود. بنابراین نیک را بد و بد را نیک، سنت را بدعت و بدعت را سنت میپندارد و دیگران به خاطر ایمان و توحید کامل، تکفیر میشوند و به سبب پیروی از پیامبر(ص) و پرهیز از دنبالهروی هوا و هوس و بدعتها، به عنوان بدعتگذار معرفی میشوند. هر کس از بصیرت و زندهدلی برخوردار باشد، این را به عیان میبیند.
شرک اصغر
شرک اصغر: همانند ریای جزیی، ظاهر سازی و سوگند به غیر خدا. از پیامبر خدا(ص) روایت میشود که فرمود: « من خلف بغیر الله فقد أشرک» «هر کس به غیر خدا سوگند بخورد شرک ورزیده است».
از این جهت سوگند به غیر خدا شرک محسوب میشود که حقیقت و مقتضای آن این است: کسی که سوگند میخورد، بر صدق گفتههای خود تأکید میکند؛ یعنی میگوید: اگر دروغ بگویم آن کسی که به او سوگند خوردهام، از من انتقام میگیرد، به گونهای که من و هیچ کس دیگری قدرت جلوگیری کردن از او را ندارد، زیرا او بالاتر از قدرت و توان بشری، میتواند انتقام بگیرد. مسلماً این امر جز برای خداوند که قدرتمند و تواناست و هر چه را که اراده کند، به انجام میرساند، برای کس دیگری میسر نیست.
عبارات زیر نیز شرک اصغر به شمار میروند. هر چند گاهی با توجه به گوینده و هدف او، شرک اکبر به شمار میروند؛ اگر خطاب به کسی بگویند: «هرچه خدا و شما بخواهید». یا «این از طرف خدا و شماست» یا «من کسی جز خدا و شما را سراغ ندارم» یا «من بر خدا و بر شما توکل میکنم» یا «اگر شما نبودید، چنین و چنان میشد و یا نمیشد» و … مردی خطاب به پیامبر گفت: «ماشاءاللهُ و شئتَ» هر چه خدا و شما بخواهید، پیامبر(ص) به او گفت: «أجعلتنی لله نداً؟ قل ماشاءالله وحده» «آیا مرا همتای خدا قرار دادهای؟! بگو: هر چه خدا بخواهد و بس».
جرم این عبارت، خفیفتر از عبارتهای دیگر است.
از انواع دیگر شرک، توبه برای شیخ است، این شرک بزرگی است، زیرا توبه همانند: نماز، روزه، حج و مناسک تنها برای خداوند است و حق او به شمار میرود. در مسند آمده است: «أتی بأسیر، فقال: اللهم إنی أتوب إلیک و لا أتوب الی محمد فقال رسول الله(ص) عرف الحق لأهله» «اسیری را آوردند، گفت: پروردگارا، من به درگاه تو توبه میکنم و در پیشگاه محمد توبه نمیکنم. پیامبر خدا(ص) فرمود: حق را برای صاحب حق قائل شد». پس توبه عبادتی است همانند نماز و روزه که جز برای خداوند شایسته و سزاوار نیست.
نوع دیگر شرک، نذر کردن برای غیرخداوند است و گناه آن بزرگتر از سوگند به غیر خدا است.
اگر سوگند به غیر خدا شرک است، پس نذر برای غیر خداوند شرک (بزرگتری) به شمار میرود. در سنن از حدیث عقبهبن عامر آمده است که پیامبر(ص) فرمود: «النذر حلقه» «نذر سوگند و میثاق است».
از انواع دیگر شرک میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ترس از غیرخدا، توکل بر غیر خدا، عمل برای غیر خدا ،توبه، خضوع و کوچک نمودن خود برای غیر خدا، امید به رزق و روزی از غیر خدا، سپاس و ستایش غیر خدا در آن چه خدا به ما بخشیده است و احساس عدم نیاز به حمد و سپاس خداوند، سرزنشگری و خشم به سبب آن چه بهره و نصیب شخص نشده و تقدیر بر آن رقم نخورده است، نسبت دادن نعمتهای خداوند به غیر خدا، اعتقاد به پیدایش چیزهایی در هستی که خداوند اراده نمیکند.
از انواع دیگر شرک:
درخواست از مردگان برای برآورده ساختن نیازها، طلب یاری از آنان و روی آوردن به آنان.
این مورد اصل و اساس شرک در جهان است. اعمال و افعال مردگان خاتمه یافته و دارای هیچ سود و زیانی به حال خود و دیگران نیستند. اگر کسی از آنان طلب یاری کند و برآورده شدن نیازهایش را از او بخواهد و یا از او طلب شفاعت نماید. سودی ندارد و بیانگر ناآگاهی او نسبت به شفیع و کسی است که برای او شفاعت میشود، زیرا کسی نمیتواند در نزد خدا شفاعت کند، مگر به اذن او و خداوند درخواست کمک و یاری از مردگان را سبب و وسیلهی شفاعت نمیداند، بلکه تنها وسیلهی آن توحید کامل است.
این مشرکین سبب و وسیلهای فراهم کردهاند که مانع شفاعت است؛ همانند کسانی که برای برآورده شدن نیازشان از وسیلهای استفاده کنند که مانع برآورده شدن آن نیاز است. همهی مشرکین این گونه هستند. مردگان به کسی نیاز دارند که برای آنان دعا کنند و طلب مغفرت نمایند؛ همانطوری که پیامبر خدا(ص) به ما سفارش میکند که به هنگام زیارت قبور، از خداوند برای آنان رحمت، عافیت و مغفرت طلب نماییم.
هیچ کس از دام این شرک بزرگ رهایی نمییابد، مگر کسی که با توحید کامل رو به سوی خدا آورد، به خاطر خدا با مشرکان دشمنی ورزد، با خشم گرفتن بر آنان، به خدا تقرب جوید، تنها خدا را ولی، إله و معبود خود بداند، محبتش را برای خدا خالص گرداند، خوف و رجایش تنها از او باشد و تنها خود را در برابر او کوچک بدارد، بر او توکل کند، از او طلب یاری نماید، پناه و یاریدهندهاش را کسی جز او نداند، نیتش را برای او خالص بگرداند، از دستوراتش پیروی کند، رضا و خشنودیش را طلب نماید، تنها از خدا درخواست ننماید و تنها از او طلب یاری کند، اعمالش همه به خاطر او باشد و نهایتاً برای خدا و با خدا باشد.
شرک انواع بسیاری دارد به گونهای که اگر به همهی موارد آن اشاره کنیم، مطلب به درازا میکشد.
———————–
منبع: مدارج السالکین جلد ۱ / نویسنده: امام ابن القیم جوزیه / مترجم: محمد حسین احمدی تبار / نشر آراس
مطالب مرتبط :
محرمات دوازده گانه ، ۱- کفر چند نوع است؟ ، کفر اصغر و انواع کفر اکبر
محرمات دوازده گانه ، ۲- انواع فسق و فاسق در قرآن ، فسق مطلق و فسق با عصیان
محرمات دوازده گانه ، ۳- انواع شرک، شرک اکبر ، اصغر و شرک های دیگر
محرمات دوازده گانه ، ۴- نفاق و منافق، نشانه ها، انواع نفاق، عاقبت نفاق