تربیت، اخلاق و تزکیهمطالب جدید

نشانه های یاد خدا نزد مؤمن و آثار آن

نشانه های یاد خدا نزد مؤمن و آثار آن

نویسنده: دکتر کیوان بلندهمتان

مؤمن در زندگانی روزانه خود، ارتباطی نهانی و درونی با خدای خود دارد. چنین ارتباطی از مهمترین نشانه های ایمان است. محور این ارتباط نیز یاد خداوند است. مؤمن اگرچه همچون دیگر انسانها، به زندگانی در این دنیا سرگرم بوده و همچون آنان، امورات دنیوی خود را سامان می دهد اما در درون دل خود پیوسته به یاد خداست نه دلباخته دنیا.( ‏ فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا ‏) نجم ۲۹

«‏ از کسی روی بگردان که به قرآن ما پشت می‌کند و جز زندگی دنیوی نمی‌خواهد .» ‏

بنابراین مفهوم کلیدی در نشان ایمان ، ذکر و ذاکری است.

(‏ لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً ‏)احزاب ۲۱

به بیان دیگر مؤمن کسی است که همواره یاد خدا را در دل زنده نگه داشته

(‏ وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَهً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلاَ تَکُن مِّنَ الْغَافِلِینَ ‏)اعراف ۲۰۵

«‏ پروردگارت را در دل خود ، با فروتنی ( در برابر خدا ) و هراس ( از او ) و آهسته و آرام ، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن ، و از زمره غافلان مباش . ‏»

و پیوسته نام پروردگار را بر زبان جاری می سازد.

(‏ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً ‏ وَسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَأَصِیلاً ‏ هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً ‏‏‏)احزاب  ۴۱-۴۳

«‏ ای مؤمنان ! بسیار خدای را یاد کنید ( و هرگز او را فراموش ننمائید ) . ‏ و بامدادان و شامگاهان ( و در همه وقت و آن ) به تسبیح و تقدیس او بپردازید . ‏ او کسی است که به شما عنایت و مرحمت می‌کند ، و فرشتگانش برای شما تقاضای بخشش و آمرزش می‌نمایند ، تا یزدان ( جهان در پرتو الطاف خود و دعای فرشتگان ) شما را از تاریکیهای ( کفر و ضلالت ) بیرون آورد و به نور ( ایمان و هدایت ) برساند . چرا که او پیوسته نسبت به مؤمنان مهربان بوده است . ‏‏ ‏»

و این ذکر مایه رستگاری او است.

(‏ قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّى ‏‏ وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى ‏) اعلی  ۱۴و ۱۵

 در مقابل کافر به سبب روی گردانی از یاد خدا روی رهایی نخواهد دید.

(‏ لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَمَن یُعْرِضْ عَن ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذَاباً صَعَداً ‏)جن  ۸

«‏ هدف این است که ما آنان را با این نعمت فراوان بیازمائیم ، و هر کس از ذکر و یاد پروردگارش روی‌گردان گردد ، او را به عذاب سخت و طاقت فرسائی داخل می‌گرداند . ‏»

این نکته تا آنجا مهم است که انسان ها در نگاه قرآنی به دو گروه بزرگ تقسیم می شوند: آنان که در غفلت اند و آنان که ذاکرند. (‏ اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَهٍ مَّعْرِضُونَ ‏ مَا یَأْتِیهِم مِّن ذِکْرٍ مَّن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ ‏‏‏ لَاهِیَهً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ ‏‏ قَالَ رَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّمَاء وَالأَرْضِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ‏‏ بَلْ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَهٍ کَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ ‏‏ مَا آمَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْیَهٍ أَهْلَکْنَاهَا أَفَهُمْ یُؤْمِنُونَ ‏) (انبیاء ۶- ۱)  در واقع در نگاه قران مؤمنان از آن رو متمایز و ممتاز از کافران(‏ وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ ‏ وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ ‏) (زخرف ۳۶- ۳۷‏)؛ (‏ وَإِذَا ذُکِّرُوا لَا یَذْکُرُونَ ‏) (صافات ۱۳)و منافقان (وَإِذَا قَامُواْ إِلَى الصَّلاَهِ قَامُواْ کُسَالَى یُرَآؤُونَ النَّاسَ وَلاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً) (نساء ۱۴۲) هستند که همواره خدا را به یاد دارند.(رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ ) (نور ۳۷). در این میان اگر چه ذکر خداوند، جلوه ها و مصداق های فراوان دارد اما دو گونه ذکر مهم است: شکر و انابه. این از آن روست که مؤمن از ورای هر پدیده ای (چه نعمت چه نقمت) و در هر حالتی(چه شادی و آرامش چه رنج و اندوه) خدا را یادآور می شود. (‏ إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ ‏‏ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ‏) (آل عمران ۱۹۰- ۱۹۱). از این رو، سپاسگذاری و بازگشتن به سوی خدا (یا شکر و انابه) دو مؤلفه ی کلیدی در بحث یاد خداست؛ که در ادامه به آن ها پرداخته خواهد شد.

۱) سپاسگزاری خداوند

اگر مهمترین نشان ایمان، یاد خداوند مهربان است؛ روشن ترین نشان این یادآوری، سپاسگزاری است. این اهمیت چنان است که از منظر قرآن، سپاسگزاری دقیقاً نقطه مقابل کفر (: ناسپاسی) قرار گرفته و هراز گاهی بر این تقابل، انگشت تأیید نهاده می شود. (‏ إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَهٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعاً بَصِیراً ‏) (انسان ۲)؛ (إِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنکُمْ وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِن تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ ) (زمر ۷)؛ (وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ) (لقمان ۱۲)؛ (‏ فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ ‏) (بقره ۱۵۲)؛ (هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ ) (نمل ۴۰). قرآن کریم بر آن است که خداوند هر آنچه در آسمان ها و زمین است، مادّی (‏ وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ قَلِیلاً مَّا تَشْکُرُونَ) (اعراف ۱۰) و معنوی (‏ وَاذْکُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِی الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ‏) (انفال ۲۶)، همه را (أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَهً وَبَاطِنَهً) (لقمان ۲۰)، در اختیار آدمیان نهاده است (کَذَلِکَ سَخَّرْنَاهَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ) (حج ۳۶؛ و نیز یس ۷۳؛ ابراهیم ۳۷) تا به یاد او افتند و سپاسگزار از این همه لطف[برای مثال (‏ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُواْ لِلّهِ . بقره ۱۷۲) و (‏ فَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً طَیِّباً وَاشْکُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ  نحل ۱۱۴) و (کُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّکُمْ وَاشْکُرُوا لَهُ بَلْدَهٌ طَیِّبَهٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ  سبأ ۱۵) و (وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ  نحل ۱۴؛ فاطر ۱۲؛ قصص۷۳؛ روم۴۶)] رو به سوی او آورند (کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.  مائده ۸۹)؛ (إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ  ابراهیم ۵؛ لقمان ۳۱؛ سبأ ۱۹). بنابراین سپاسگزاری در هر حالی ممکن و واجب است. اما در این میان، قرآن کریم بر دو نعمت انگشت نهاده، آن ها را بس مهم دانسته و سپاسگزاری ویژه ای را در ارتباط با آن دو نعمت از آدمی خواستار است. این دو عبارتند از: نعمت بودن و نعمت دین داشتن.

نخست: آفرینش آدمی توسط خدا.

داستان آفریده شدن آدمی با دستان خداوند تصویرگر، فراوان در قرآن آمده است. خداوند با بیان آفرینشگری خود (وَجَعَلَ لَکُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ  نحل ۷۸؛ نیز: مومنین ۷۸؛ سجده ۹؛ ملک ۲۳)، از ناسپاسان می خواهد که اندکی توجه خود را به چگونگی این آفرینش معطوف دارند (سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ  فصلت ۵۳) – توجهی که البته می تواند زمینه ساز فهم رستاخیز گردد.(‏ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ ‏‏ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّهٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ ‏ یس ۷۸- ۷۹)

دوم: فرستادن رسولان الهی.

در نگاه قرآن کریم، فرستادن رسولان الهی، نعمتی است (‏ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاَغُ الْمُبِینُ ‏‏ یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا وَأَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ ‏ نحل ۸۲ – ۸۳) که خداوند مهربان از سر لطف بر انسان ها ارزانی می دارد ( لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ  آل عمران ۱۶۴) . از این منظر آنان که به ندای پیام آوران الهی لبیک می گویند و رو به پیامبر و پیامش می آورند، شاکر (‏ وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ ‏آل عمران ۱۴۴) و آنان که دل در سخن پیامبران نمی بندند و از او روی می گردانند، کافر هستند(‏ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاَغُ الْمُبِینُ ‏‏ یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا وَأَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ ‏ نحل ۸۲- ۸۳). بی نیاز از بیان است که در نگاه قرآن کریم، همین راه یابی به ساحت ایمان و رسیدن به مقام شاکران و مومنان راستین، خود لطف الهی بوده (‏ یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَکُم بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ‏ حجرات ۱۷) و نعمتی دیگر است (صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ فاتحه ۷)؛ (‏ وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقاً ‏‏ ذَلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ وَکَفَى بِاللّهِ عَلِیماً ‏ نساء ۶۹- ۷۰) که شکر آن هم، خود وظیفه ای دیگر است.

سپاسگزاری در همه موارد فوق و در هر لحظه کاری به غایت دشوار است. از این رو، در نگاه قرآن کریم، همیشه چنان نیست که آدمیان سپاسگزار باشند، بلکه ای بسا راه ناسپاسی را پیشه گیرند(برای مثال: وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ اعراف ۱۷)؛ (مَا کَانَ لَنَا أَن نُّشْرِکَ بِاللّهِ مِن شَیْءٍ ذَلِکَ مِن فَضْلِ اللّهِ عَلَیْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَشْکُرُونَ یوسف ۳۸)؛ (إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَشْکُرُونَ یونس ۶۰؛ نیز بقره ۲۴۳؛ غافر ۶۱؛ نمل ۷۳) (اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْراً وَقَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ ‏ سبأ ۱۳). چه آنکه آدمی چنان است که در برابر فراوانی و در دسترس بودن نعمت، به روزمرگی گرفتار شده و خدا را به فراموشی می سپارد؛ مگر آنکه اوضاع زندگی دگرگون شده و احوال آدمی ناخوشایند نماید تا باز (شاید) سپاسگزار خدا گردد (حَتَّى إِذَا کُنتُمْ فِی الْفُلْکِ وَجَرَیْنَ بِهِم بِرِیحٍ طَیِّبَهٍ وَفَرِحُواْ بِهَا جَاءتْهَا رِیحٌ عَاصِفٌ وَجَاءهُمُ الْمَوْجُ مِن کُلِّ مَکَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنجَیْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنِّ مِنَ الشَّاکِرِینَ ‏ فَلَمَّا أَنجَاهُمْ إِذَا هُمْ یَبْغُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَى أَنفُسِکُم مَّتَاعَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ثُمَّ إِلَینَا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‏ یونس ۲۲- ۲۳).

پروراندن حس سپاسگزاری و قدردانی از خداوند مهربان در برابر نعمت های بی پایان او – خدایی که آدمی را آفریده، نعمات بی شماری را در اختیار او قرار داده و مهمتر از همه آنکه، هدایتی را برای او فرستاده تا رستگار گردد، می تواند یکی از مهمترین وظایف مربی دینی باشد. در واقع، اگر نشان ایمان را در یاد خدا و از مهمترین نشانه های یاد خدا را سپاسگزاری بدانیم، آنگاه یکی از اهداف بنیادین تربیت دینی، سپاسگزاری خواهد بود. البته تحقق این امر در حدّ گسترده ای در گرو آن است که مربی خود نمونه کاملی از این حس قدرشناسی باشد – درست به مانند پیامبران [برای مثال (‏ ذُرِّیَّهَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کَانَ عَبْداً شَکُوراً ‏ اسراء ۳)؛ (‏ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّهً قَانِتاً لِلّهِ حَنِیفاً وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ‏‏ شَاکِراً لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ‏ نحل ۱۲۱- ۱۲۰). در این صورت است که می تواند شاگردش را به چنان کنشی دعوت کند (فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ عنکبوت ۱۷)؛ (‏ بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَکُن مِّنْ الشَّاکِرِینَ  ‏زمر ۶۶) آن گونه که قدر نعمت های الهی را بداند (‏ أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوَى ‏؛ ‏ وَوَجَدَکَ ضَالّاً فَهَدَى ‏؛ ‏ وَوَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَى ‏؛ ‏ فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ؛ ‏ وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ‏؛ ‏ وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ‏  ضحی ۶- ۱۱) و نه تنها به زبان سپاسگزار او باشد بلکه در عمل نیز این قدرشناسی را نشان دهد ( إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً ؛ ‏ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَیَکْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَاباً مُّهِیناً ‏ نساء ۳۶- ۳۷).

۲) بازگشتن به سوی خدا

اگر چه سپاسگزاری بارزترین نشان ایمان است و جلوه ای اساسی از جلوه های ذکر است، اما گاه شور یا شرور ممکن است مؤمن را به ناسپاسی بکشانند. تفاوت مؤمن با غیر او در آن است که پس از این ناسپاسی، باز به سوی خدا باز می گردد(: انابه)؛ یا به بیانی دیگر، به یاد خدا افتاده و به ذکر او مشغول می شود ( قُلْ إِنَّ اللّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ ؛ ‏ الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ‏رعد ۲۷- ۲۸). بنابراین دو وضعیت متصور است که در آن مؤمن ناسپاس گشته اما پس از آن، دوباره به سوی خدای خویش باز می گردد: از سویی شور و غریزه ممکن است که آدمی را به سوی فراموشی و ناسپاسی بکشانند؛ و از سوی دیگر ممکن است شرّ موجود در جهان و مصایب و گرفتاری های آن، عرصه را چنان بر مؤمن تنگ کنند که به وادی ناسپاسی کشیده شود.

——————————————————————————

منبع: ایمان و تربیت / مؤلف: دکتر کیوان بلندهمتان  /انتشارات: انتشارات دانشگاه کردستان با همکاری انتشارات پرتو بیان سنندج

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا