دعوتگران و مشکل ریاء و ظاهرسازی
دعوتگران و مشکل ریاء و ظاهرسازی
نویسنده: دکتر سید محمد نوح / مترجم: حسین تیموری
رسول الله ص فرمودند: اولین نفری که روز قیامت مورد محاسبه قرار میگیرد، مردی است که در راه خدا شهید شده است، او را میآورند و نعمتهای خدا را برایش یادآوری میکنند، او نیز اقرار میکند که از آن نعمتها بهرهمند بوده است، خداوند میگوید: برای شکر این نعمتها چه کردهای، میگوید: در راه تو جهاد کردم، تا شهید شدم، خداوند میگوید: دروغ میگویی، بلکه تو جهاد کردی، تا مردم بگویند: او شجاع و با جرات است، آنها نیز گفتند. سپس دستور داده میشود تا روانه جهنم گردد، و مردی دیگر که علم و قرآن آموخته و آن را به مردم تعلیم داده، نعمتهای خدا به او گوشزد میشود او نیز آنها را به یاد میآورد، خداوند میگوید: شکر این نعمتها را چگونه به جا آوردی؟ میگوید: علم آموختم، و آن را تعلیم دادم، و به خاطر تو قرآن خواندم، خداوند میگوید: دروغ میگویی، بلکه علم آموختی تا بگویند: عالم است، و قرآن خواندی تا بگویند: قاری است، و این نیز گفته شد. پس دستور داده میشود تا در جهنم واژگون گردد.
و مرد دیگری که خداوند زندگی مرفهی به او ارزانی داشته و انواع مال و ثروت دنیا در اختیار او گذاشته، نعمتهای خدا به او یادآوری میشود، او نیز اقرار میکند، خداوند میگوید: در قبال این نعمتها چه کردی؟ میگوید: هیچ راهی از راههای خیر که انفاقکردن در آن را دوست داشتی، نگذاشتم، مگر این که در آن راه برای رضای تو انفاق نمودم، خداوند میگوید: دروغ میگویی، بلکه این کار را کردی تا گفته شود سخاوتمند است، و این همه گفته شد. پس دستور داده میشود تا در جهنم انداخته شود([۱]).
شرح حدیث:
ارزش اعمال با کثرت و بزرگی آن تعیین نمیشود، بلکه با دو وزنه اخلاص و مطابقت با روش الهی ارزشیابی میشود، چنانچه خداوند در آیه آخر سوره کهف میفرماید: ﴿`yJsùtb%x.(#qã_ötuä!$s)Ï۹¾ÏmÎn/uö@yJ÷èuù=sùWxuKtã$[sÎ=»|¹wurõ۸Îô³çÍoy$t7ÏèÎ/ÿ¾ÏmÎn/u#Jtnr&ÇÊÊÉÈ﴾([۲]) «وکسی که خواهان ملاقات پروردگارش است، باید عمل شایسته انجام دهد، و در عبادت او احدی را شریک نسازد».
بنابراین اصل، چه بسیار اعمال بزرگی که خداوند برآنها مهر بازگشت میزند، و ارزشی برای آنها قائل نمیشود، چون یا از عنصر اخلاص تهی است یا مطابق روش مورد تأیید خداوند انجام نگرفته. و چه بسا اعمال کوچک و پیش پاافتادهای که مورد قبول خداوند قرار گرفته و صاحبانشان مورد تعریف و تأیید خداوند گشته و رضایت او را جلب نمایند، زیرا از دو عنصر اخلاص و مطابقت با روش خداوندی برخوردار بوده اند، حدیثی که اینک مورد بحث ماست از عاقبت سه گروه از مردم صحبت میکند که با وجود ثبت اعمال بزرگی در نامه اعمال آنها بازهم روانه جهنم میگردند و هیچکس بداد آنها نمیرسد، زیرا هدف آنها از انجام این اعمال جلب رضایت مردم بوده است.
گروه اول: افرادی که از صحت و عافیت برخوردار بوده اند، و لازم بود تا با جانفشانی در راه خداوند این نعمت را سپاس گویند، ولی شیطان راهی دیگر به آنها نشان داد و آنها هم حرف او را پذیرفتند. بلی، آنها در میدان جنگ حاضر شدند و سخاوتمندانه جان شیرین خود را فدا کردند، و در این راه هدفی جز این که مردم آنها را پهلوانان جنگاور بنامند، و به این طریق شهره آفاق گردند و نامی نیکو کسب نمایند نداشتند، ولی این اسم و آوازه به چه کار میآید، در صورتی که خداوند نیات آنها را ضبط میکند، و در روز قیامت با دقت و شدت آنها را مورد محاسبه قرار میدهد، خداوند محکمه عدالت و قضاوت را در روز قیامت باز میکند، و نعمت خود را به این گروه یادآوری نموده، آنگاه میپرسد: در قبال این نعمتها چه کردید؟ آنها چون حقیقت را درمییابند، و خود را بییار و یاور میبینند، میخواهند کرده خود را توجیه کنند و چنین وانمود کنند که کارهایشان فقط برای رضای خدا بوده، آنجاست که خداوند آنها را رسوا میکند، و میگوید: دروغ میگویید، بلکه شما جنگیدید و کشته شدید، تا مردم به شما لقب شجاع بدهند، و آنها نیز این لقب را به شما دادند، و اینک همانها گواه هستند، پس هیچ راهی نمانده، مگر این که با ذلت و حقارت داخل جهنم شوید، پس دستور خداوند صادر میگردد تا در جهنم واژگون گردند.
گروه دوم: افرادی هستند که خداوند آنها را به علماندوزی و آموزش آن بین مردم و قرائت و فهم آن و استنباط احکام مفتخر ساخته و مناسب بود، آنها بهای شکرگزاری این نعمت هدف از علم را رضای خدا قرار میدادند، ولی شیطان آنها را فریب داد تا علم را بهای ریاء و کسب جاه و مقام در بین مردم به کار برند، و آنها نیز راه شیطان را پیمودند. غافل از این که خداوند همه چیز حتی وسوسههای قلبی آنها را میشمارد، و فردای قیامت حقیقت اعمال آنها را آشکار میسازد و چون در درگاه خداوند حاضر میشوند، حقایق فراموش شده یادشان میآید، چنانچه خداوند میگوید: ﴿#yt/urMçlm;ÆÏiB«!$#$tBöNs9(#qçRqä3ttbqç۷Å¡tFøtsÇÍÐÈ#yt/uröNçlm;ßN$t«Íhy$tB(#qç۷|¡2s-%tnurNÎgÎ/$¨B(#qçR%x.¾ÏmÎ/tbrâäÌöktJó¡oÇÍÑÈ﴾([۳]) «و از جانب خداوند چیزهایی که هیچ گمان آن را نمیکردند، ظاهر میشود و کسب زشت آنها آشکار میگردد، و آنچه را مورد تمسخر قرار میدادند، برای آنها محقق میشود».
خداوند از علمی که به آنها ارزانی داشته سوال میکند که چقدر به آن عمل کردند، و در چه هدفی به کار برده اند؟ آنها به گمان این که با دروغ میتوانند از عذاب خداوند فرار کنند دست به دروغ زده میگویند: علم آموختیم، و بدیگران آموزش دادیم، و قرآن خواندیم فقط برای رضای تو، پس خداوند مشت آنها باز میکند، و میگوید: آنها این کار را برای جلب رضایت مردم انجام دادند، و به این مقصود خود نائل آمده اند و اینک مردم گواه بر صدق این موضوع هستند، آن وقت چارهای جز سکوت همراه با رسوائی و ندامت ندارند، پس خداوند دستور میدهد تا در آتش درآیند.
گروه سوم: افرادی هستند که خداوند انواع و اقسام مال را در اختیار آنها قرار داده و دنیا با اشاره و قدرت آنها حرکت میکند، و بر آنها بود که در قبال این نعمت بزرگ آن را در راه خیر جهت رضای خدا انفاق کنند، ولی دنیا با زرق و برق خود برآنها خندید، تا آن را برای اسم و آوازه خود خرج نمایند، و چون این زندگی دنیا به پایان رسید و با خدای خود روبرو گشتند، خداوند آنها را مورد سؤال قرار داد که در قبال مالی که به شما ارزانی داشتم چه کردید و در چه هدفی خرج نمودید؟ آنها جواب میدهند که در همه راههائی که تو دوست داشتی خرجش کردیم و هدف ما هم از این انفاق رضای تو بود، ولی خداوند آنها را تکذیب میکند، میگوید: بلکه آنها این کار را کرده اند، تا به آنها سخاوتمند گفته شود، و همچنین هم شد، و اینک مردم گواه هستند. سپس دستور میدهد تا در آتش جهنم سرنگون شوند.
و اینگونه گروههای مذکور به جزاء زشت عمل خود میرسند و غیر از خدا هیچ یاوری نمییابند.
در اینجا لازم است جهت روشنترشدن موضوع عناوین ذیل را مورد بحث قرار میدهیم:
– حقیقت ریاء چیست؟
– ضررهای ریاء کدام است؟
– اسباب و عللی که انسان را به ریاء مبتلا میسازد
– آیات و احادیثی در مذمت ریاء
– علامتها و نشانههای ریاء
– اسباب رهائی از ریاء
۱- حقیقت ریاء:
اما حقیقت ریاء آن است که هدف از انجام هر عمل نیکو جلب رضایت مردم به امید دستیافتن به نام نیک، شهرت و جاه و مقام باشد.
۲- آفت و ضررهای ریاء:
بنابرآنچه گذشت ریاء یک خصلت بسیار مضر و مهلک است، زیرا شرک به حساب میآید، و مفاسد شرک به قرار زیر است:
۱- شرک ظلم بزرگ است، چنانچه قرآن از قول لقمان چنین حکایت میکند: لقمانu در وقت نصیحتکردن فرزندش گفت: ای فرزند به خدا شرک نورز که همانا شرک ظلمی بزرگ است.
۲- افتراء و گمراهی گستردهای است، چنانچه قرآنکریم میگوید: ﴿`tBurõ۸Îô³ç«!$$Î/Ïs)sù#utIøù$#$¸JøOÎ)$¸JÏàtãÇÍÑÈ﴾([۴]) «و هرکه برای خدا شریکی قائل گردد، گناه بزرگی را مرتکب شده است».
و میفرماید: ﴿`tBurõ۸Îô³ç«!$$Î/ôs)sù¨@|ÊKx»n=|Ê#´Ïèt/ÇÊÊÏÈ﴾([۵]) «هرکه برای خدا انباز بگیرد، به راستی بسی گمراه گشته است».
۳- اعمال را از بین میبرد، چنانچه خداوند میفرماید: ﴿öqs9ur(#qä.uõ°r&xÝÎ6yss9Oßg÷Ztã$¨B(#qçR%x.tbqè=yJ÷ètÇÑÑÈ﴾([۶]) «اگر شرک میورزیدند: هرآنچه میکردند هدر میرفت».
﴿÷ûÈõs9|Mø.uõ°r&£`sÜt6ósus9y7è=uHxå£`tRqä3tGs9urz`ÏBz`ÎÅ£»sø:$#ÇÏÎÈ﴾([۷]) «اگر شرک ورزی, کردارت هیچ و نابود میشود، و از زیانکاران خواهی بود».
۴- سبب ترس و دلهره قلبها میشود. همانگونه که خداوند میفرماید: ﴿É)ù=ãZyÎûÉ>qè=è%úïÏ%©!$#(#rãxÿx.|=ôã۹$#!$yJÎ/(#qà2uõ°r&«!$$Î/$tBöNs9öAÍit\ã¾ÏmÎ/$YZ»sÜù=ß﴾([۸]) «در دلهای کافران رعب و هراس خواهیم انداخت، از آن رو که چیزهایی را انباز خدا ساخته اند که خداوند دلیل و برهانی برای آن فرو نفرستاده است».
﴿¨bÎ)©!$#wãÏÿøótbr&x8uô³ç¾ÏmÎ/ãÏÿøótur$tBcrßÏ۹ºs`yJÏ۹âä!$t±o﴾([۹]) «بیگمان خداوند شرکورزیدن به خود را نمیآمرزد، و پائینتر از آن را از هرکس که بخواهد میبخشد».
۵- راه جنت را میبندد و راه جهنم را میگشاید.
﴿¼çm¯RÎ)`tBõ۸Îô³ç«!$$Î/ôs)sùtP§ymª!$#Ïmøn=tãsp¨Yyfø۹$#çm1urù’tBurâ$¨Y9$#﴾([۱۰]) «بیگمان هرکس انبازی برای خدا قرار دهد، خدا بهشت را بر او حرام کرده است، و جایگاه او آتش است».
۳- اسباب و عللی که انسان را به ریاء مبتلاء میسازد:
(۱) علاقه به ستایش مردم، شهرتطلبی و کسب تعریف و تمجید مردم.
(۲) پرهیز از مذمت و خوردهگیری مردم.
(۳) امید به آنچه در دست مردم است.
دلیل این مدعا احادیث زیر است:
ابوموسی t روایت میکند که یکی از روستائیان از پیامبر خداص سوال کرد، مردی به خاطر احساسات قومی و مردی به منظور جاه و مقام و مردی برای اسم و آوازه میجنگند، کدام یک جهاد در راه خدا محسوب میشود، پیامبرص فرمودند: کسی که برای اعلاء دین خدا بجنگد، در راه خدا است([۱۱]).
در حدیث دیگری رسول خداص میفرمایند: کسی که از جنگیدن هدفی جز زانوبند شتری را نداشته باشد، فقط به همان هدف میرسد([۱۲]).
چنانچه ملاحظه میفرمایید حدیث اول دلیل سبب اول از اسباب ریاء و حدیث دوم دلیل سبب دوم از اسباب ریاء است، و آن بخش از حدیث که میفرماید: هرآنکس که از جنگیدن هدفی جز به دستآوردن زانوبند نداشته باشد، فقط به همان دست مییابد. دلیل سبب سوم از اسباب ریاء میباشد.
۴- احادیثی در مذمت ریاء:
آیات و احادیث بسیار در مذمت ریاء آمده است که ما قسمتی از آن را قبلاً بیان کردیم، و اینک پارهای از احادیث دیگر در این زمینه را ذکر میکنیم.
پیامبرص میفرمایند: کسی که ریاءکاری و شهرتطلبی نماید، خداوند او را بدنام میگرداند([۱۳]).
همچنین پیامبرص میفرمایند: بیشترین ترس من بر شما از شرک اصغر است، گفتند: شرک اصغر چیست ای رسول خدا؟ فرمودند: ریاء، روز قیامت چون بندگان جزاء داده میشوند، خداوند به ریاکارن میگوید: بروید پیش افرادی که در دنیا به خاطر آنها ریاء میکردید و جزای خود را از آنها دریافت نمائید([۱۴]).
در حدیثی دیگر رسول خداص میفرمایند: خداوند میفرماید: کسی که کاری به خاطر من انجام دهد، و دیگری را هم با من شریک سازد، من از آن بیزارم و تمام آن را به آن دیگری میدهم، زیرا من از همه کس از شریک بینیازتر هستم([۱۵]).
۵- نشانهها و علامتهای ریاء:
بعضی از نشانههای ریاء به قرار زیر است:
۱- فرد ریاءکار در تنهایی تنبل، ولی در جمع مردم چالاک و بانشاط است.
۲- اگر کارش مورد تعریف و ستایش مردم قرار گیرد، آن را زیاد انجام میدهد، ولی اگر مورد خوردهگیری و مذمت مردم قرار گیرد کم انجام میدهد.
حضرت علی t میگوید: ریاءکار علامتهایی دارد که از آن جمله تنبلی در وقت تنهایی و نشاط در جمع است، و موقعی که عملش مورد تأیید و ستایش مردم قرار گیرد، به کثرت انجامش میدهد، و چون مورد مذمت قرار گیرد، در انجامدادن آن کوتاهی میکند([۱۶]).
۶- وسائل رهائی از ریاء:
دانستن نکات ذیل به انسان در رهائییافتن از ریاء کمک میکند:
۱- این که بداند خداوند بر تمام حالات او آگاه است، حتی آنچه را در دل پنهان میدارد، نیز میداند. چنانچه پیامبرص خدا به ابوذرس چنین وصیت میکند که ای اباذر کارت را به خوبی انجام ده، زیرا ناقدش بسیار بینا است.
۲- این که بداند اگر به ریاء کاری ادامه دهد، به زودی حقیقت کارش در جلو خلائق در روز قیامت آشکار خواهد شد، و رسوایی او را در پی خواهد داشت.
۳- و بداند افرادی که او به خاطر آنها ریاءکاری میکند، هرگز نفعی به او نخواهند رساند، و عذابی را از او دور نخواهند کرد.
۴- و بداند که ریاء عمل را باطل ساخته آن را برباد میدهد.
۵- و بداند که ریاء انسان را از بهشت محروم میکند، و برای همیشه گرفتار آتش میسازد.
توشه دعوتگران و مربیان
از حدیث درمییابیم که:
۱- دوری از ریاء چه کم باشد یا بسیار لازم است، تا خداوند رستگاری و کامیابی را در دنیا قرین اعمال ما بگرداند و نجات و پیروزی را در آخرت به ما عطا کند، و با رضایت ما را وارد بهشت گرداند، خصوصاً از ریاء در جهاد، نشر علم و انفاق پرهیز جدی ضروری است.
۲- فیصله و قضاوت در روز قیامت بسیار دقیق خواهد بود، چنانچه خداوند میفرماید: ﴿tPöqtãNßgèWyèö6tª!$#$YèÏHsdOßgã¥Îm7t^ãsù$yJÎ/(#þqè=ÏJtã۴çm9|Áômr&ª!$#çnqÝ¡nSur﴾([۱۷]) «روزی خداوند همگان را زنده میگرداند، و آنان را از کارهایی که کرده اند، آگاه میسازد، کارهایی که ایشان آنها را فراموش کرده اند، ولی خداوند آنها را شمارش کرده است».
﴿wurÞOÎ=ôàty7/u#Ytnr&ÇÍÒÈ﴾([۱۸]) «و پروردگار تو بر کسی ظلم نمیکند».
———————————————
منبع: مشعل های هدایت برای راهروان راه دعوت / مؤلف: دکتر سید محمد نوح / مترجم: حسین تیموری
([۱])- این حدیث را مسلم در کتاب الاماره باب: من قاتل للریاء … شماره ۱۹۰۵ از ابوهریره روایت کرده، و نسائی در کتاب الجهاد باب: من قاتل لیقال فلان جری آورده و امام احمد نیز در مسند خود آن را روایت کرده. شیخ عبدالبدیع صقر در مختار الحسن و الصحیح شماره ۲۶۲۶ از ابی امامه روایت کرده و گفته: این حدیث روایت بخاری است، این حدیث در شمار احادیث قدسی نیز وارد شده.
([۲])- سوره کهف آیه ۱۱۰
([۳])- سوره زمر، آیه ۴۷ و ۴۸.
([۴])- سوره نساء، آیه ۴۸.
([۵])- سوره نساء، آیه ۱۱۶.
([۶])- سوره انعام، آیه ۸۸.
([۷])- سوره زمر، آیه ۶۵.
([۸])- سوره آل عمران، آیه ۱۵۱.
([۹])- سوره نساء، آیه ۱۱۶.
([۱۰])- سوره مائده، آیه ۷۲.
([۱۱])- این حدیث را امام بخاری در کتاب خمس، جهاد، توحید و علم با عبارتهای مختلفی آورده است، و امام مسلم در کتاب الاماره با الفاظی نزدیک به عبارت بخاری ذکر کرده است. همچنین امام ابوداود، امام ترمذی، امام نسائی و ابن ماجه حدیث را در کتاب الجهاد آورده اند، امام احمد نیز در مسند خود حدیث را روایت کرده است.
([۱۲])- این حدیث را امام نسائی از عباده بن الصامت در کتاب جهاد و دارمی نیز در کتاب جهاد روایت کرده اند، چنانچه امام احمد هم در مسند آن را ذکر کرده است.
([۱۳])- این حدیث را امام بخاری و مسلم و امام ترمذی و امام ابن ماجه و امام احمد روایت کرده اند.
([۱۴])- این حدیث را امام احمد از محمود بن لبید روایت کرده است.
([۱۵])- حدیث را ابن ماجه از ابی هریره روایت کرده است.
([۱۶])- این مطلب را امام غزالی در احیاء ذکر کرده است.
([۱۷])- سوره مجادله، آیه ۶.
([۱۸])- سوره کهف، آیه ۴۹.