زیر پوست داعش در آسیای مرکزی و افغانستان
حرکت اسلامی ازبکستان در عراق و سوریه چه میکند؟
زیر پوست داعش در آسیای مرکزی و افغانستان
نویسنده: علی طائی، کارشناس مسایل آسیای مرکزی
داعش در اواخر سال ۱۳۹۳ با اعلام اسامی شورای ۱۲ نفره فرماندهی ولایت خراسان که شامل پاکستان، افغانستان، شرق ایران، پنج کشور آسیای مرکزی و شرق چین و شمال غربی هند است، حافظ سعیدخان از شاخه مقیم پاکستان قبیله اورکزی را به عنوان والی این ولایت تعیین کرد. حافظ سعیدخان و معاونش به فاصله کوتاهی از این انتصاب در حمله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی کشته شدند. اما این پایان کار داعش در منطقه نبود و هر چند شاکله نیروهای بومی بیعت کرده با داعش در نتیجه کشته شدن افراد مذکور از هم پاشید اما به فاصله اندکی با علنی شدن بیعت حرکت اسلامی ازبکستان با سرکرده داعش، گروه دیگری از شبه نظامیان سلفی که پیش تر در مناطق قبایلی شمال پاکستان فعال بودند و اکنون در شمال افغانستان به تحرک مشغولند، پرچم های سیاه داعش را در منطقه علم کردند.
در اواخر دهه ۹۰ میلادی اعضای حرکت اسلامی ازبکستان (IMU) از تاجیکستان و ازبکستان وارد افغانستان شدند. رهبران وقت این گروه یعنی جمعه نمنگانی و طاهر یولداشیف با طالبان متحد شدند و در مقابل طالبان به آن ها پناه دادند و آن ها اجازه یافتند که به همراه خانوادهایشان در افغانستان تحت کنترل طالبان استقرار یابند. در سال ۲۰۰۱ همزمان با حمله ایساف به سرکردگی آمریکا به افغانستان، حرکت اسلامی ازبکستان نیز به ناچار راهی وزیرستان شمالی پاکستان شد. از آن زمان تا ۲۰۱۴ میلادی کمتر نام و خبری از حرکت اسلامی ازبکستان در رسانه ها به میان آمد و اخبار مربوط به آن نیز به مواردی نظیر کشته شدن سرکرده این گروه، طاهر یولداشیف در حمله هواپیماهای بدون سرنشین امریکا در ۲۷ اوت ۲۰۰۹ در بلوچستان پاکستان محدود بود.
اما رویدادهایی در سال ۲۰۱۴ مجددا نام حرکت اسلامی ازبکستان را به سرتیتر اخبار منطقه بدل کرد. با وجود تعهد طاهر یولداشیف، سرکرده مقتول این گروه به پاکستان در مورد عدم انجام عملیات نظامی در خاک این کشور، در سال ۲۰۱۴ حرکت اسلامی ازبکستان همزمان با اوجگیری تحرکات داعش در عراق و سوریه و همچنین خلأ ناشی از زمزمه ها در مورد مرگ ملاعمر که در آن زمان هنوز رسانه ای نشده بود، احتمالا با انگیزه جلب توجه رسانه ها به خود به منزله یک جریان مسلح فعال و دارای توان برنامه ریزی و عملیات، به فرودگاه بین المللی جناح در شهر کراچی پاکستان حمله کرد. در پی این اقدام ارتش پاکستان ضمن انجام یک عملیات نظامی گسترده علیه این گروه و وارد آوردن تلفات و خسارات سنگین بر آن ها، سبب شد تا نیروهای حرکت اسلامی ازبکستان به همراه خانواده هایشان به سوی افغانستان متواری شوند. اکنون حرکت اسلامی ازبکستان دیگر یک گروه منسجم به مانند دوران ریاست جمعه نمنگانی یا طاهر یولداشیف نیست. این گروه بعد از کشته شدن اسامه بن لادن اصلی ترین حامی مالی خود را از دست داده است. البته گفته می شود که حرکت اسلامی ازبکستان در کنار القاعده، از منابع مالی دیگری نظیر قاچاق مواد مخدر، قاچاق سلاح، شبکه های تجاری در پاکستان و ترکیه و همچنین برخی صندوق های خیریه ترکیه ای و کمک های مالی ازبک های ثروتمند ساکن عربستان سعودی نیز ارتزاق می نموده که تبعا پس از قطع کمک القاعده تکیه این گروه بر منابع جایگزین بیش از پیش شده است.
اما تغییر منابع مالی و جان باختن اکثر فرماندهان و شبه نظامیان شاخص این گروه در درگیری با ارتش پاکستان از ۲۰۱۴ به این سو و بروز شکاف روزافزون میان این گروه و طالبان، به ویژه توام با عدم مقبولیت عثمان غازی در جایگاه سرکرده این گروه در میان فرماندهان و عناصر شاخص بازمانده از ترکیب قدیمی آن، زمینه ساز بروز تغییراتی در سیاست ها و رویکردهای حرکت اسلامی ازبکستان شده که هم اکنون در قالب درگیری با متحدان سابق و بالاخص طالبان ظاهر شده است.
عبدالناصر ولی یف ملقب به عثمان غازی هیچ گاه یکی از اعضای اصیل و قدیمی حرکت اسلامی محسوب نشده است زیرا سابقه وی در این گروه به سال ۱۹۹۹ و دوران مابعد کرّوفرّ این گروه در آسیای مرکزی و عقبه ی وی نیز به حزب التحریر بازمی گردد و همین مشخصه ها سبب شده که او هیچ گاه نتواند از مشروعیت کافی برای تکیه زدن بر کرسی چهره هایی نظیر نمنگانی و یولداشیف در اذهان اعضای شاخص این گروه برخوردار شود. در حالی که حرکت اسلامی ازبکستان در ایام پس از بن لادن با مشکلات ناشی از فقدان منبع مالی اصلی خویش روبرو شد و سرکرده آن نیز از مقبولیت کافی برخوردار نبود، معضلات جدیدی نیز گریبانگیر آن شد. مرگ ملاعمر که روابط مسالمت آمیزی با عثمان غازی داشت و هم چنین درگیری این گروه با ارتش پاکستان و هم سویی بیش از پیش طالبانِ پس از ملاعمر با پاکستان، به نقطه شروع منازعات علنی این گروه و طالبان بدل شد. سرانجام در بهار سال جاری حرکت اسلامی ازبکستان با انگیزه یافتن یک حامی جایگزین برای القاعده و طالبان و تکمیل سناریویی که همزمان با اوج گیری تحرکات داعش در عراق و سوریه در سال گذشته با حمله به فرودگاه بین المللی کراچی آغاز کرده بود، با داعش بیعت کرد. به همین منظور عثمان غازی، هیأتی را به ریاست عثمان حکیمی راهی عراق کرد تا ضمن اعلام بیعت با ابوبکر بغدادی، خود را پرچم دار داعش در آسیای مرکزی معرفی نماید. البته بازخورد این اقدام در بین اغلب فرماندهان متنفذ این گروه منفی بود و افرادی از جمله اکمل الدین، مصطفی و حکیم که با نیروهای خود در قندوز و بدخشان افغانستان مستقر شده اند، سوگند خوردند که تقاص این بیعت که به منزله نقض پیمان سرکرده اسبق گروه با طالبان می باشد را با ریختن خون عثمان غازی خواهند ستاند. اکنون شمار نیروهای تحت فرمان عثمان غازی در افغانستان کم تر از ۴۰۰ نفر برآورد شده است. اطلاعیه منتشر شده توسط حرکت اسلامی ازبکستان در واکنش به انتشار خبر مرگ ملا عمر رهبر طالبان، شکاف بین طالبان و حرکت اسلامی ازبکستان را با بیش از پیش مشهود ساخته است. حرکت اسلامی ازبکستان در اطلاعیه ی مذکور رهبران جدید طالبان را عامل سازمان اطلاعات پاکستان نامیده و علیه آن ها اعلام جهاد کرده است.
در این بین رویدادهایی به وقوع پیوسته که حاکی از ارزیابی های غلط عثمان غازی نسبت به سیر وقایع بعد از بیعت با داعش است. واقعیت این است که اولویت فعلی داعش تمرکز بر تکاپوهایش در عراق و سوریه است و ترجیح می دهد که نیروهای ورزیده حرکت اسلامی ازبکستان که تجربه سال ها جنگ چریکی در شرایط مختلف و دشوار جغرافیایی و هم چنین استفاده از سلاح و تله های انفجاری را در چنته دارند، به منزله نیروهای عملیاتی خویش در میادین جنگ سوریه و عراق در اختیار داشته باشد، نه این که با فاصله جغرافیایی زیاد بخواهد سرقفلی دکان خود را در اختیار جنگ سالارانی قرار دهد که ضرورتا در تمامی تحرکات خویش با فرماندهی متمرکز داعش همسو و هماهنگ نیستند. هر چند که داعش از بیعت عثمان غازی استقبال کرده است و پیش تر نیز با تعیین شورای دوازده نفره فرماندهی ولایت خراسان اراده خویش برای توسعه تکاپوهایش در آسیای مرکزی و افغانستان را آشکار ساخته بود اما سیر وقایع نشان داد که داعش دست کم از توان پشتیبانی و هدایت موتلف خویش در افغانستان بی بهره است. احتمالا همین رویداد سبب شده که اکثر مقامات غربی اظهار کنند که داعش در منطقه آسیای مرکزی تهدیدی جدی نیست و توان انجام تحرکاتی نظیر عملیات هایش در عراق و سوریه و لیبی را ندارد.
همزمان با این تحولات اکثر مقامات آمریکایی ضمن تلاش برای رفع نگرانی های همسایگان شمالی افغانستان نسبت به نقل مکان طالبان از وزیرستان پاکستان به شمال افغانستان و تکاپوهای آن در صفحات شمالی افغانستان، مصرانه تاکید دارند که تحرکات طالبان تنها متوجه به درون افغانستان است و تهدیدی برای کشورهای مذکور نیست. امریکایی ها در مورد حضور داعش در افغانستان نیز اعلام کرده اند که آن ها از قدرت لازم برای تأثیرگذاری برخوردار نیستند. دانیل رُزنبلوم، دستیار امور آسیای مرکزی و جنوبی مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا در این باره می گوید: «طالبان به دنبال تسلط بر حکومت فعلی افغانستان است. تمرکز آن ها معطوف به داخل افغانستان است نه بیرونِ آن. البته در داخل افغانستان گروه های دیگری نیز هستند که توان و استعداد آن ها مورد تردید است. نظیر گروه هایی چون حرکت اسلامی ازبکستان و داعش که به خارج از افغانستان هم چشم دوخته اند.» هم چنین ریچارد هوگلند، دیپلمات باسابقه آمریکایی و سفیر اسبق این کشور در تاجیکستان در مورد تحرکات داعش در آسیای مرکزی اظهار داشته که: «خطر گروه دولت اسلامی را نباید نادیده گرفت. ولی در حال حاضر این گروه وحشی [داعش] در حدی نیست که ما بگوییم به دروازه های آسیای مرکزی رسیده و آماده اشغال این منطقه است. البته ما باید خطر داعش یا گروه دولت اسلامی را جدی بگیریم چون یک خطر جدید است که نه تنها ما، بلکه بسیاری از کشورهای جهان را تهدید می کند. در مورد آسیای مرکزی عواملی وجود دارد که موجب نگرانی است. تعداد زیادی از شهروندان کشورهای آسیای مرکزی به سوریه رفته، در صف دولت اسلامی می جنگند. در نهایت آن ها به کشورهایشان بازمی گردند. هرچند ما باید محتاط باشیم و این خطر را جدی بگیریم، اما فعلا این خطری بزرگ و قریب الوقوع برای امنیت، حکومت ها و مردم آسیای مرکزی نیست.»
http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1952587