تصویر فنی و نمایش هنری در قرآن
تصویر فنی و نمایش هنری در قرآن
استاد سید قطب / ترجمه: محمد علی عابدی
این تصویر و نمایش همان ابزار فاضله و ارزشمندی است در اسلوب قرآن کریم ، زیرا این تصویر با آن سیمای پر احساس و خیال پرورش، از آن معنای ذهنی تعبیر می کند، از آن حالت روانی، از ان حادثه محسوس، و از آن جلوه گاه منظور، و از آن نمونه های انسانی و طبیعت بشریت تعبیر و بیان شیرین دارد، سپس از این مراحل که گذشت، پیوسته با همان سیمائی که ترسیم می کند، پله پله ترقی می کند، و بر همه آنها یک زندگی ممتاز می دهد، و یا حرکت سازنده و پر طراوت می بخشد، ناگهان می بینی که همین حالت روانی یک تابلوی درخشان است، و یا یک جلوه گاه پر فروغ و ناگهان می بینی که این نمونه انسانی یک شاخص زنده است، و این طبیعت بشریت یک پیکره خوش منظره است و اما حوادث، چشم اندازها، داستانها، و منظره ها آنها را بطور شاخص و ممتاز و حاضر و آماده بر می گرداند، که در آنها حیات دمیده شده و حرکت و جنبش بسازندگی پرداخته اند، در نتیجه آندم که بر آنها فرمان حرکت را اضافه می کند تمام عناصر تخییل بر همه آنها مستولی می گردد و در بر می گیرد، و سرانجام آنقدر نزدیک می گردد، که نمایش می دهد بگونه ای که تماشاگران و شنوندگانش از دیدن آن عاجز گردند و ناتوان. و حتی تماشاگران خود را با شتاب ناگهانی بمرکز حوادث انتقال می دهد، مرکزی که این حوادث در آن اتفاق افتاده و یا بزودی خواهد افتاد. بگونه ای که منظره ها پشت سرهم می آیند. و حادثه ها پی در پی تجدید می گردند و شنونده فراموش می کند که این کلامی است که خوانده می شود. یا طوفانی است که عالمی را فرا می گیرد و نابود می سازد.
و یا منثلی است که زده می شود، و چنان خیال می کند که آن منظره ایست که نمایش داده می شود، و حادثه ایست که واقع می گردد.. و این همان شاخص های ممتاز است، که مانند نسیم روح پرور باین مرکز می تابد، و در آن جان تازه می دمد، و این همان انفعالات چهره نگاریهای سازنده است با تمام وجدانهای زنده، که از این مرکز و از این میدان برانگیخته شده است، و با تمام حوادث، هماهنگ و هم نواست، و این ها، همان کلمات است که بوسیله آنها زبانها به حرکت در می آیند، و احساسهای نهفته را شاداب می سازند. و واقعا" ایبنجا خود حیات و زندگی است، نه جکایت از حیات و زندگی.
پس بنابراین وقتی که ما می گوییم که آن ابزار سازنده ای که این معنای ذهنی و آن حالت روانی را تصویر می زند و نمایش می دهد و این نمونه انسانی و آن حادثه اتفاق افتاده را مشخص می سازد، آنها فقط یک گروه الفاظ جامد است نه رنگ و الوانی است که تصویر شود، و نه نیروی شاخص است که تعبیر گردد، و اگر چنین درک کرده باشیم آنگاه است که بپاره ای از اسرار اعجاز در تعبیر قرآن پی برده ایم.
و مثالهایی که بتواند بیانگر گفتار ما باشد، همه قرآن است سرتاسر! در هر کجا که نمایان می گردد، برای نمایان ساختن غرضی از اغراض که ما بازگو کردیم، و هر آنجا که می خواهد از یک معنای مجرد تعبیر کند، و یا یک حالت روانی را نشان بدهد، یا از یک صفت معنوی ، و یا از یک نمونه انسانی بازگو نماید، یا از حادثه ای اقع شده و یا از داستان گذشته حکایت گوید، و یا یک چشم اندازی از چشم اندازهای قیامت، و یا یک حالتی از حالات نعیم و عذاب و بهشت و دوزخ را نشان بدهد
و هر کجا که خواسته مثالی بزند در جدلی یا در مقام احتجاجی، بلکه هر کجا که خواسته این جدل را عنوان کند بدون قید و شرط و زمان و مکان، و در آنجا فقط بواقعیت محسوسی اعتماد کرده و به نیروی خیال گسترده و خیال پروری منظور پرداخته.
و این همان نکته ایست که ما قصدش کردیم آنگاه که گفتیم: که تصویر فنی عبارت ست از آن ابزار با ارزش و سازنده در اسلوب قرآن کریم، پس روی این حساب آن زینت و زیبایی اسلوب نیست، و یک حادثه اتفاقی نیست که در هر جا و در هر وقت و در هر کیفیت اتفاق می افتد، بلکه آن فقط یک روش مقرر و معین است، وو یک رشته راههای پیوند خورده و در هم فشرده است، و یک نوع خصیصه همگانی و طریقه روشن است، که با روشهای گوناگون در تصویر فنی و نمایش هنری قرآن بکار می رود، و در اوضاع گوناگون پیاده می گردد، و همه آنها سرانجام بیک قانون همگانی گسترده بر می گردند، و آن عبارتست : از قانون تصویر فنی و نمایش هنری در قرآن .
و واجب است که هم اکنون در معنای تصویر و نمایش تا حد قدرت و بیان گسترش بدهیم،تا بتوانیم آفاق بی پایان تصویر فنی و نمایش هنری در قرآن را درک کنیم، پس بنابراین آن تصویر است با رنگ، تصویر است با حرکت، تصویر است با سازندگی و کوبندگی، و اکثر اوقات در این قانون وصفو تلاش در گفتار، و نوای زنگ کاروان کلمات، و سوزش نغمه های عبارات، و موسیقی سیاق آیات، در نمایش سیمایی از سیماهای گوناگون شرکت می کنند، بگونه ای که چشم و گوش گنجینه خود را از آن انباشته می سازند، و حس و خیال و فکر و وجدان هم.
و آن تصویر زنده و نمایش سازنده است که از عالم زندگان برداشته شده، نه اینکه یک رشته رنگ های بی تصویر و خطوط جامد و بی اساس است تصویری است که ابعاد و مسافت در آن با میزان مشاعر و وجدان بیدار اندازه گیری می شوند، بنابراین معنای رسم می شود و در آن حال هم در نفوس انسانیت زنده با یکدیگر برخورد می کنند، و یک دیگر را می سازند، و در جلوه گاهی از طبیعت پیاده می گردند، که آنها را زندگی و حیات فرا می گیرد.
و هم اکنون آغاز می کنیم بزدن مثلها، و سرآغاز سخن را معانی ذهنی قرار می دهیم: معانی که در سیمای حسی چهره خود را عیان می سازد:
۱- به این ترتیب قرآن می خواهد بیان کند آنانکه کافر شدند در پیشگاه خدا هرگز به پذیرش چیزی نائل نخواهند شد، و هرگز روی بهشت برین را نخواهند دید و می خواهد بیان کند که قبول شدن و داخل در بهشت شدن برای کافران یک امر ناممکن است و محال و این همان طریقه و روش ذهنی است برای تعبیر و بیان از این معانی مجرد.
اما اسلوب تصویر فنی و نمایش هنری آنها را در این سیمای زیر نشان می دهد (إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَلاَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ )۱: بیگمان کسانی که آیات ( کتابهای آسمانی و نشانههای گسترده جهانی ) ما را تکذیب میکنند و خویشتن را بالاتر از آن میدانند که بدانها گردن نهند ، درهای آسمان بر روی آنان باز نمیگردد ( و خودشان بیارج و اعمالشان بیارزش میماند ) و به بهشت وارد نمیشوند مگر این که شتر از سوراخ سوزن خیاطی بگذرد ( که به هیچ وجه امکان ندارد ، و لذا ایشان هرگز به بهشت داخل نمیگردند ) .
این بیان ترا آزاد می گذارد تا در خیالت سیمائی را برای گشودن درهای آسمان نقش بزنی، و سیمای دیگری را هم برای عبور یک طناب ضخیم در سوراخ سوزن خیاطی ترسیم کنی، و قرآن از اسماء طناب ضخیم، اسم (الجمل) را به خصوص در این مقام برمیگزیند و حس را رها میسازد، که از طریق خیال از هر دو سیما تا آن اندازه که لازم است متأثر گردد تا سرانجام معنای قبول و معنای ناممکن بودن در اعماق نهاد نفس و روان پایدار گردد و حال آنکه از راه چشم و حس به آن وارد شده است و (از راه خیال) از هر طرف از راههای گوناگون به سوی آن رهسپار گردیده است، آن هم به آرامی و حوصله مخصوص، نه از منفذ ذهن فقط آن هم با شتاب و سرعت سرسام آور.
۲- و باز هم قرآن میخواهد بیان کند که خدا به زودی قطعاً اعمال کسانی را که کافر شدند چنان ضایع و نابود خواهد ساخت که گویا اصلاً چنین اعمالی نبوده است، و به زودی و قطعی آن چنان راه بازگشت را ضایع و نابود خواهد ساخت که نتوانند آن را بازسازی نمایند، پس روی این حساب این معنا را به صورت تصویر در این آیه به نمایش می گذارد. ( وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُوراً )۲ : ما به سراغ تمام اعمالی که ( به ظاهر نیک بوده و در دنیا ) آنان انجام دادهاند میرویم و همه را همچون ذرّات غبار پراکنده در هوا میسازیم ( و ایشان را از اجر و پاداش آن محروم میکنیم . چرا که نداشتن ایمان ، موجب محو و نابودی احسان ، و بیاعتبار شدن اعمال خوب انسان میگردد ) . قرآن شریف ترا رها میسازد که از سیمای پوک و پراکنده در فضای بی پایان، در خیال خود سیمائی نقش بزنی، که سرانجام یک معنای روشن تر و محکم تر برای ضایع و نابودی و متلاشی ساختن را برایت به ارمغان می آورد که هر چه نگاه بکنی فضا را پر از توده های غبار اعمال ضایع و متلاشی شده می بینی!
۳- و یا برای این سیمای طولانی گوشه ای و پاره ای از چیزها را برای خود این معنا نمایش می دهد به این ترتیب مثل آنکه به پروردگارشان کافر شدند، اعمالشان مانند توده ی خاکستری است که باد به شدت طوفان گونه، بر آن بوزد، آن هم در یک روز طوفان زا که قادر نباشد به چیزی گر چه اندک هم باشد، از آن چیزهایی که تجارت گونه به دست آوردند، که سرانجام به این سیما مرتب حرکت می دمد و حیات می بخشد و حرکت باد را در یک روز طوفانی در حال پراکنده ساختن خاکستر پوک نشان می دهد که آن را آنچنان در فضا پراکنده می سازد که دیگر هرگز جمع نگردد!
۴- قرآن می خواهد بیان کند برای مردم که صدقه ای که از روی ریا داده می شود و آن صدقه ای که به جایش منت و آزار و رنج روانه گردد نه چیزی ثمر می بخشد و نه خود باقی می ماند در نتیجه این معنای مجرد را به آنان بازگو می نماید، آن هم در یک سیمای محسوس تخیلی به این ترتیب: ( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَالأذَى کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً )۳ : ای کسانی که ایمان آوردهاید ! بذل و بخششهای خود را با منّت و آزار ، پوچ و تباه نسازید ، همانند کسی که دارائی خود را برای نمودن به مردم ، ریاکارانه صرف میکند و به خدا و روز رستاخیز ایمان ندارد . مَثَل چنین کسی همچون مَثَل قطعه سنگ صاف و لغزندهای است که بر آن ( قشری از ) خاک باشد ( و بذرافشانی شود ) ، و باران شدیدی بر آن ببارد ( و همه خاکها و بذرّها را فرو شوید ) و آن را به صورت سنگی صاف ( و خالی از هر چیز ) برجای گذارد .
قرآن با این نمایش آنان را رها می سازد، که هیکل این سنگ خارا به دقت تماشا کنند که یک قشر باریکی از خاک روی آن خوابیده که از دور سبز شدن گیاه در آن به گمان آید پس ناگهان باران تندی باریدن آغاز کند و به جای اینکه گیاهی را در آن برویاند، چنان که عادت آسمان و باران همین است پس به جای آن ناگهان بارانی ببارد و آن خاک را بشوید و آن سنگ را از خاک پاک گرداند و این توده ی خاک را هم از آن جدا سازد که روی آن را پوشانده بود و احتمال خیر و روئیدن گیاه در آن می رفت.
سپس قرآن شریف برای نمایش دادن طرف مقابل حرکت خود را در تصویر ادامه می دهد و معنای نابود شدن صدقه را در اثر منت و آزار آشکار می سازد به این ترتیب:
(وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَتَثْبِیتاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّهٍ بِرَبْوَهٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِن لَّمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ )۴ : مثل کسانی که دارائی خود را برای خوشنودی خدا و استوار کردن جانهای خود ( بر ایمان و احسان ) صرف میکنند ، همچون مثل باغی است که روی پشتهای باشد ( و از هوای آزاد و نور آفتاب به حدّ کافی بهره گیرد ) و باران شدیدی بر آن ببارد و در نتیجه چندین برابر میوه دهد ، و اگر هم باران شدیدی بر آن نبارد ، باران خفیفی بر آن ببارد ، ( به سبب خاک خوب و آفتاب مناسب و هوای آزاد ، باز هم ببار نشیند ).
پس بدیهی است که در اینجا وجه ی دومی برای نشان دادن سیما باز می شود و در صفحه ای مقابل صفحه ی اول به نمایش گذاشته می گردد زیرا این صدقاتی که برای رضای خدا و در راه خدا انفاق می گردد، در این حالت مانند یک باغ خرم و بارور است نه مانند یک قشر از خاک که بر سنگ نشسته است، و هنگامی که این قشر نازک خاک بر صفحه آن سنگ خارا بنشیند، و به آن ترتیب مأیوسانه در آید پس در مقابل باغی در اینجا بر تل خاکی بارور باید باشد، و این باران که در هر دو به یک ترتیب می بارد اما در حالت اول محو نابود می سازد، و در حالت دوم سبز و خرم و شاداب می گرداند.
و به قول خودمانی: باران که در لطافت طبعش خلاف نیست، در باغ لاله روید و در شوره زار خار، در حالت اول به سنگ خارا می بارد که سرانجام روی غبار اندود آن را می شوید، مانند اینکه روی آدم غمگین را می شوید، درست مانند همان اذیت و آزاری که به دنبال صدقات است، و در حالت دوم به باغ می بارد و در خاک آن فرو می رود و سیرابش می گرداند، که میوه های شیرین ببار می آورد، و اگر این باران هم بر این باغ اصابت نکند چون در نهاد آن درخت و گیاه ریشه دوانده و رطوبت خود را تا حد امکان حفظ کرده، و برای سبز شدن آمادگی دارد، طوری قرار نگرفته که اندکی باران در ان خیلی اثر داشته باشد، پس اگر این باران هم در آن نبارد باز هم سبز و خرم است و بارور.
من نمی خواهم در اینجا این هماهنگی عجیب را که در این سیما هست، در همانندی جزییات و در توزیع و تقسیم این جزییات نشان بدهم، بگونه ای که این سنگ خارا و شفاف زیر پوشش یک پرده خفیفی از خاک پنهان بماند، و نمی خواهم این نمایش را مثال بزنم برای یک نفس آزارگر ، که آنرا صدقه ریاکارانه ای زیر پوشش خود گرفته استو نیز نمی خواهم این هماهنگی عجیب را نشان بدهم بگونه ای که این باغ زیر پوشش یک نوع خرمی و شادابی قرار بگیرد، درست در مقابل همان پوشش گرد خاک آن سنگ خارا را. زیرا این گونه توزیع و تقسیم، و این گونه هماهعنگی و همگامی وظیفه یک بخش مخصوصی است.
_________________
تصویر فنی: نمایش، هنری در قرآن
تألیف : سید قطب
ترجمه: محمد علی عابدی
انتشارات: انقلاب ۱۳۵۹