مقالات

برخی از ویژگی های اخلاقی قوم یهود


برخی از ویژگی های اخلاقی قوم یهود

د. عبدالکریم زیدان / مترجم: حسن سرباز

۱-     نقض عهد و پیمان

یکی از ویژگی های قوم یهود پیمان شکنی با خدا است. این افراد که جرأت پیمان شکنی با خدا را به خود می دهند با مردم جسارت بیشتری به خرج می دهند. قرآن کریم در مورد پیمان شکنی با خداوند می فرماید:

{‏ وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّهٍ وَاذْکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ‏ ‏ ثُمَّ تَوَلَّیْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِینَ ‏} بقره/۶۳ -۶۴

{‏ و ( به یاد آورید ) آن زمان را که از شما پیمان گرفتیم ( که بدانچه در تورات است ، عمل کنید ) و کوه طور را بالای سرتان نگاه داشتیم ( و به شما گفتیم : ) محکم برگیرید آنچه را به شما داده‌ایم ( که تورات است ) و در عمل بدان جدّی باشید و آنچه را در آن است بررسی کنید و در مدّنظر گیرید تا پرهیزگار شوید ( و خویشتن را با مواظبت احکام و دستورات آن ، از عذاب به دور دارید ) . ‏‏ سپس شما ، بعد از همه اینها ،  ( از طاعت و عبادت ) روگردان شدید ، و اگر لطف خدا و رحمت او شامل شما نمی‌شد ( و به شما مهلت نمی‌داد و عذاب را به تأخیر نمی‌انداخت ) جزو زیانباران می‌بودید. }.

۲-     پیروی از هوا و هوس

یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی یهودیان این است که ایمان نمی آورند مگر به آنچه که مطابق هوا و هوس آنان باشد.از این رو از پیامبران خود نافرمانی کردند، در مقابل بعضی از آنان دست به طغیان و سرکشی زدند و بعضی دیگر را به قتل رساندند. خداوند متعال چنین می فرماید:

{وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَقَفَّیْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَکُلَّمَا جَاءکُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقاً تَقْتُلُونَ‏ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلاً مَّا یُؤْمِنُونَ ‏} ‏ بقره/87_88

{‏ ( ای گروه یهودیان ! به یاد بیاورید آن گاه را که ) ما به موسی کتاب ( تورات ) دادیم و در پی وی پیغمبرانی فرستادیم ، و ( از جمله آنان ) به عیسی پسر مریم معجزه‌ها و دلائل روشن بخشیدیم و او را به وسیله روح‌القدس ( که جبرئیل است ) تأیید نمودیم و نیرویش دادیم . آیا ( جز این است که ) هر زمان پیغمبری ( از اینان ) برخلاف میل و آرزوی نفس شما چیزی را آورد ، گردن افراختید ( و خود را بزرگتر از آن دانستید که از او پیروی کنید ، و به این هم بسنده نکردید ) بلکه عدّه‌ای را تکذیب نمودید و دروغگو خواندید ، و جمعی را کشتید. ‏ و ( موضع آنان در برابر پیغمبر خاتم محمّد امین نیز چنین است و از روی ریشخند ) گفتند : دلهای ما سرپوشیده و در غلاف است ( و گفته نو دعوت تو بدان راه ندارد ! چنین نیست ) بلکه خداوند آنان را به خاطر کفرشان نفرین نموده ( و از رحمت خویش به دور داشته است ) و کمتر ایمان می‌آورند . ‏}

«هوی» به معنی عشق ورزیدن به چیزی است، خواه آن چیز حق باشد خواه ناحق. ولی اگر فعل «هوی» به «نفس» نسبت داده شود غالبا" به معنی عشق ورزیدن به ناحق بکار می رود از جمله در این آیه.و بدین خاطر تعبیر «هوی» برای محبت بکار رفته است تا دلالت کند بر اینکه تنها معیار رد یا پذیرش پیامبران از جانب یهودیان مخالفت یا موافقت برنامه یشان با آرزوهای نفسانی آنان بوده است نه چیزی دیگر.( تفسیر آلوسی، ج۱،ص۳۲۰).

خداوند متعال بعد از حضرت موسی و تا زمان حضرت عیسی (ع)، پیامبرانی را به نام پیامبران بنی اسرائیل از امت موسی مبعوث ساخته است که همه تابع شریعت موسی بوده و خداوند از آنان پیمان محکم گرفته است که ویژگی های محمد(ص) و امتش را به بنی اسرائیل بشناسانند. این پیامبران همچنان پیرو شریعت حضرت موسی بودند تا اینکه خداوند حضرت عیسی(ع) را فرستاد و شریعت جدیدی را خود آورد و بعضی از احکام تورات را تغییر داد. در پایان آیات فوق خداوند ایمان بنی اسرائیل را به قلت توصیف کرده است، چون قبل از این آیات به تفصیل در مورد عناد و لجاجت بنی اسرائیل و عدم اجابت دعوت پیامبران توسط آنان از جمله اینکه یهودیان به بعضی از احکام کتاب تورات ایمان می آورند و به برخی دیگر کفر می ورزند سخن به میان آمده است. معمر گفته است: معنی قلّت ایمان آنان این است که به مقدار کمی از احکامی که در اختیار دارند ایمان می آورند و به بیشر آن کفر می ورزند.( تفسیر زمخشری، ج۱،ص۱۶۲ . فتح البیان، ج۱،صص219_218. تفسیر ابن کثیر، ج۱، صص123_122.).

۳-     انکار حق اگر متعلق به دشمنانشان باشد

از ویژگی های یهودیان و مسیحیان این است که هر کدام از این دو گروه حق و درستی گروه دیگر را انکار می کنند، و این اخلاق زشتی است که گاهی مسلمانان نیز بدان گرفتار می شوند. ولی باید مسلمانان از این عمل زشت بپرهیزند، چون این اخلاق همانطور که برای یهودیان و مسیحیان زشت است، برای مسلمانان نیز نناپسند است. خداوند متعال در مود این اخلاق ناپسند می فرماید:

{‏ وَقَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَیْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَى شَیْءٍ وَهُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ کَذَلِکَ قَالَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ‏} بقره/۱۱۳

{ ( جای شگفت است که آنان همان گونه که با اسلام دشمنی می‌ورزند ، با یکدیگر نیز دشمنی دارند ) و یهودیان می‌گویند : مسیحیان دارای حق و حقیقتی نبوده و بر چیزی بند نیستند ، و مسیحیان نیز می‌گویند : یهودیان دارای حق و حقیقتی نبوده و بر چیزی بند نیستند . در حالی که هر دو دسته کتاب می‌خوانند ( و به گمان خود به کتابهای آسمانی خویش استدلال می‌جویند ! ) . و افراد نادان ( مشرکی که از تورات و انجیل بی‌خبرند ) نیز سخنی همانند سخن آنان را می‌گویند . پس خدا در روز قیامت میانشان درباره آنچه با یکدیگر اختلاف دارند ، داوری خواهد کرد.}

۴-     حسادت یهودیان نسبت به مسلمانان

خداوند متعال می فرماید:{ ‏ مَّا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیْکُم مِّنْ خَیْرٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَاللّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ‏} بقره/۱۰۵

{‏ کافران اهل کتاب و همچنین مشرکان ، دوست نمی‌دارند خیر و برکتی از جانب خدایتان بر شما نازل گردد و به شما دست دهد ، در حالی که خداوند ( به خواست و آرزوی ایشان توجّهی نمی‌کند و ) به هرکس که بخواهد رحمت خویش را اختصاص می‌دهد ، و خدا دارای فضل سترگ و بخشش بزرگ است . ‏}

در این آیه زمخشری، خیر را به معنی وحی، و رحمت را به معنی نبوت گرفته است.

در تفسیر فتح البیان هم آمده است: این آیه شدت دشمنی کافران را نسبت به مسلمانان بیان می کند، چرا که دوست ندارند هیچ گونه خیری از جانب خداوند بر آنان نازل شود.عده ای«خیر» را در این آیه به معنی وحی و عده ای به معانی دیگری گرفته اند، ولی آنچه که از ظاهر آیه و از واقع شدن واژه ی «خیر» به صورت نکره در سیاق نفی و تأکید عموم آن با دخول «من» زائده بر آن فهمیده می شود، این است که «خیر» عام است و به نوع خاصی اختصاص ندارند. یعنی کافران دوست ندارند که هیچ گونه خیری بر مسلمانان نازل شود و  اینکه برخی از انواع از برخی دیگر با اهمیت تر هستند موجب تخصیص خیر در این آیه به نوع خاصی نمی گردد. واژه «رحمه» را هم در این آیه عده ای به معنی قرآن و عده ای به معنی قرآن و اسلام و عده ای به معنی نبوت و عده ای هم به معنی عام کلمه د رنظر گرفته اند که اضافه شدن «رحمه» به ضمیر «الله» خود مؤید معنی اخیر است.( تفسیر فتح البیان،ج۱،ص۲۴۲.).

۵-     یهودیان و آرزوی برگشتن مسلمانان از اسلام

خداوند متعال می فرماید:{ وَدَّ کَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ } بقره/۱۰۹

{ بسیاری از اهل کتاب ، از روی رشک و حسدی که در وجودشان ریشه دوانده است ، آرزو دارند اگر بشود شما را بعد از پذیرش ایمان بازگردانند ( به جانب کفر و به حال سابقی که داشتید ! ) با این که حقّانیّت ( اسلام و درستی راهی که برگزیده‌اید ، از روی خود کتابهای آسمانیشان ) برایشان کاملاً روشن گشته است.}

 خداوند در آیه قبل (۱۰۵بقره) حسد ورزی یهودیان، مسیحیان و مشرکان را نسبت به مسلملنان بیان کرده است که آنان دوست نداشتند هیچ خیری بر می بردند و به پیامبر(ص) کفر می ورزیدند، بلکه همانطور که د راین آیه (۱۰۹بقره) آمده است تلاش می نمودند که مسلمانان را از ایمانشان نیز بازگردانند. خداوند در این آیه حسادت درونی اهل کتاب را نسبت به نعمت اسلام بیان کرده و مقرر فرموده است که آنان اگرچه به حقانیت اسلام آگاهی داشتند و آن را مایه سعادت و خوشبختی انسان در دنیا و آخرت می دانستند، ولی برایشان سخت بود که از آن پیروی کنند. از این روی آرزو می کردند که مسلمانان نیز از آن دست بردارند و کافر شوند و در این راستا دست به نیرنگ هایی هم می زدند. مثلا" به یکدیگر می گفتند: صبح ایمان باورید و شب کافر شوید، تا مسلمانانی که ایمان ضعیفی دارند، به شک بیفتند و کافر شوند. البته این حسدورزی کافران نسبت به مسلمانان به خاطر شک و شبهه در اسلام و غیرت دینی نبوده بلکه ناشی از نفس پلید آنان بوده است. از این رو خداوند در ادامه فرموده است:{من  بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ } یعنی بعد از آنکه حق برایشان روشن شد و دریافتند که آنچه پیامبر(ص) آورده است مطابق آن چیزی است که در کتابهای آن ها وجود دارد.(تفسیر المنار،ج۱، ص۴۲۰.). در تفسیر فتح البیان هم راجع به این آمده است: بسیاری از یهودیان از روی حسادت درونی آرزو می کردند که شما را بعد از ایمان آوردنتان به کفر برگردانند. و این آیه به مسلمانان نشان می دهد که یهنودیان تا چه حد نسبت به ایجاد فتنه د رمیان مسلمانانو بازداشتن آنان از ایمان آوردن و ایجاد شک و شبهه د ردینشان حرص می ورزیدند! و یهودیان با وجود اینکه قبلا" در تورات بر ایشان روشن شده بود که محمد(ص) فرستاده ی خدا و سخن او راست و دین او حق است و شکی در آن نداشتند، ولی از روی ستم و حسدورزی به او کفر ورزیدند.( فتح البیان، ج۱،ص۲۵۲.).

۶-     یهودیان و راه های به شک انداختن مسلمانان نسبت به اسلام

خداوند متعال می فرماید:{ ‏ وَقَالَت طَّآئِفَهٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُواْ بِالَّذِیَ أُنزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُواْ آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ‏ وَلاَ تُؤْمِنُواْ إِلاَّ لِمَن تَبِعَ دِینَکُمْ } آل عمران /72_73

{ ‏ جمعی از اهل کتاب ( به همکیشان خود ) گفتند : بدانچه بر مسلمانان نازل شده است ، در آغاز روز ایمان بیاورید ، و در پایان روز بدان کافر شوید ، تا شاید ( از قرآن پیروی نکنند و از آن ) برگردند . ‏ و باور مکنید مگر به کسی که پیروی از آئین شما کرده باشد.}

گفته شده که دوازده نفر از پیشوایان دینی یهودیان خیبر با هم به توافق رسیدند و به یکدیگر گفتند که د راول روز به کیش محمد در آیید بدون اینکه بدان اعتقادپیدا کنید و و آخر روز به آن کفر بورزید و بگویید: ما کتابهای خود را مطالعه کرده و با علمای خود به مشورت پرداخته و این نتیجه رسیده ایم که محمد، پیامبر ینیست که در تورات توصیف شده است، پس او دروغ می گوید و دین او باطل است، و بدین ترتیب مسلمانان هم در درین خود به شک می افتند.

البته این یهودیان به همدیگر سفارش می کردند که تنها پیروان آئین خود را در جریان این طرفند قرار دهند و تنها به آنان بگویند که مسلمانان نیز کتابی مانند کتاب آنها دریافت کرده اند، چون اگر این مسئله را با مسلمانان درجریان بگذارند، موجب تقویت ایمان آنان می شود و اگر مشرکان هم از آن اطلاع پیدا بکنند، به دین اسلام دعوت می شودند.(تفسیر زمخشری، ج۱، ص۳۷۳،. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۳۷۳.).  

۷-     اصرا ریهودیان بر انکار نبوت حضرت محمد(ص)

یکی دیگر از ویژگی های قوم یهود و (نشانه های) عناد و سرکشی آنان این است که بر انکار نبوت حضرت محمد(ص) اصرار می ورزند، اگر چه اوصاف او در تورات و انجیل آمده است. خداوند متعال فرموده است:

{ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ ‏ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ‏} اعراف/ 156_157

{ و رحمت من هم همه‌چیز را در برگرفته ( و در این سرای شامل کافر و مؤمن می‌گردد ، امّا در آن سرای ) آن را برای کسانی مقرّر خواهم داشت که پرهیزگاری کنند و زکات بدهند و به آیات ( کتابهای آسمانی و نشانه‌های گسترده جهانی ) ایمان بیاورند. ‏ ( به ویژه رحمت خود را اختصاص می‌دهم به ) کسانی که پیروی می‌کنند از فرستاده ( خدا محمّد مصطفی ) پیغمبر امّی که ( خواندن و نوشتن نمی‌داند و وصف او را ) در تورات و انجیل نگاشته می‌یابند . او آنان را به کار نیک دستور می‌دهد و از کار زشت بازمی‌دارد ، و پاکیزه‌ها را برایشان حلال می‌نماید و ناپاکها را بر آنان حرام می‌سازد و فرو می‌اندازد بند و زنجیر ( احکام طاقت‌فرسای همچون قطع مکان نجاست به منظور طهارت ، و خودکشی به عنوان توبه ) را از ( دست و پا و گردن ) ایشان به در می‌آورد ( و از غُل استعمار و استثمارشان می‌رهاند ) . پس کسانی که به او ایمان بیاورند و از او حمایت کنند و وی را یاری دهند ، و از نوری پیروی کنند که ( قرآن نام است و همسان نور مایه هدایت مردمان است و ) به همراه او نازل شده است ، بیگمان آنان رستگارند.)}

بعضی از مفسران گفته اند:منظور از « الذین یتّبعون» بنی اسرائیل و یهودیانی هستند( که به حضرت محمد(ص) ایمان آورده اند) ولی جمهور مفسران بر این باورند که منظور از آنان تمام امت پیامبر اسلام (ص) است خواه در اصل یهودی بوده باشند یا غیر یهودی.

خداوند این سخن را در زمانی با حضرت موسی مطرح کرد هنوز انجیل نازل نشده بود و این از باب خبر دادن از آینده است. (فخر) رازی می گوید: این سخن دلالت می کند بر اینکه اوصاف پیامبر گرامی اسلام (ص) و صحت نبوت او در تورات و انجیل مکتوب بوده است، چرا که اگر چنین نباشد این سخن، یهودیان و مسیحیان را از پذیرش سخنان خدا دور می سازد. در حالیکه هیچ خرمندی در راستا تنقیص خویش و دور ساختن مردم از پذیرش سخنان خود تلاش نمی کند. پس چون خداوند این سخن را گفته است، می توان نتیجه گرفت که اوصاف پیامبر (ص) به طور قطع در تورات و انجیل ذکر شده اند و این خود بزرگترین دلیل بر صحت نبّوت اوست.

 

________________________________

منبع: آشنایی با ادیان در قرآن

مؤلف: د. عبدالکریم زیدان

مترجم: حسن سرباز

انتشارات: نشر حرمین

نوبت چاپ: تابستان ۸۴ زاهدان

 

 

 

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا