اندیشه

قدری تأمل کنید!

قدری تأمل کنید!

استاد محمد غزالی

(إِنَّا نَحْنُ
نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنْزِیلا .فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ )انسان/۲۴-۲۳

« در حقیقت ما قرآن را
به تدریج بر تو فرستادیم. پس در برابر فرمان پروردگارت شکیبایی کن.»

هرگاه این آیه را
تلاوت می کردم به خود می گفتم: درخواست صبر همیشه برای تکلیف های طاقت فرساست، آیا
استقبال از وحی الهی نیز اینقدر سخت و طاقت فرساست؟

توجیهی که قبل از هر
چیز به نظرم می رسید این بود که:پیامبر بزرگوار به هنگام تحویل وحی خیلی رنج می
کشید. حتی در بامداد سرد زمانی که وحی را دریافت می نمود عرق از صورتش جاری می شد.
او بیست و سه سال را اینگونه سپری کرد!

آری دریافت وحی برای
سخت بوده است؛ اما توجیه مذکور در اینجا بعید به نظر می رسد؛ چون این مسأله دیگری
است که بیش از اینکه به موضوع ما مربوط باشد به شکل و صورت نزول وحی مربوط است. همانا
مشکلات نبوت و مسئولیت های ابتدایی آن این است که چگونه بتوان فکر و اندیشه ی مردم
را تا سطح وحی ارتقاء بخشید؟ تشکیل امت ها بر وفق تعالیم و توجیهات الهی چگونه
میسر است؟ چگونه می توان آداب و رسوم و افکار غلط را از بین برد و به جای آن بنای
آداب برتر و افکار رشید برافراشت.

هدف از نزول وحی در
این آیه مشخص شده است:

(کِتَابٌ
أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ )
ابراهیم/۱

« این کتابی است که آن
را به سوی تو فرود آوردیم تا مردم را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون آوری.»

این تاریکی ها کدامند؟
عبارتند از: تاریکی های رذیلت ها، حماقت و کودنی، عقب افتادگی مادی و معنوی، رهبری
هوی و خیالات و زندگی بر پایه ی خصلت های بد و سیه دلی.

مشکلات استقبال از وحی
در اینجا مطرح نیست، بلکه مشکل بزرگ گرفتن دست مردم و بالا بردن سطح فکری آنان بر
اساس احکام وحی است و به همین خاطر در خاتمه ی این آیه آمده است:

(فَاصْبِرْ لِحُکْمِ
رَبِّکَ وَلا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ کَفُورًا ) انسان/۲۴

« در برابر فرمان
پروردگارت شکیبا باش و از گناهکار یا ناسپاسان ایشان فرمان مبر.»

عرب ها نیز همچون دیگر
ملت ها در غیاب وحی الهی زندگی می کردند. فقط روزی را که به سر می بردند در نظر
داشتند و فردایی برای ایشان مطرح نبود. خدا را فراموش کرده بودند و در دنیا فقط
خود را می دیدند. تفاوت آنان با دیگر اقوام فقط در مواردی همچون فخر فروشی و نفرت
و خصلت تجاوزگری بود که زمینه تفرقه را را برایشان ایجاد و اتحادشان را با مشکل
مواجه ساخته بود:

(لَوْ أَنْفَقْتَ مَا
فِی الأرْضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ) انفال/۶۳

« اگر آنچه در روی
زمین است همه را خرج می کردی نمی توانستی میان دل هایشان الفت برقرار کنی.»

وحی الهی از صاحب
رسالت خاتم می خواهد که این امت را آماده ی رهبری جهان نماید..! چون ملت بی نظم
هرگز نمی تواند ملت های دیگری را رهبری نماید. آخر با چه دیگران را رهبری کند؟ ملت
دور از تمدن و محروم از فرهنگ قادر نیست خود را هدایت کند چه برسد به دیگران!

عرب ها قبل از اسلام
از هیچگونه برتری بر دیگر اقوام برخوردار نبوده، بلکه دیگران بر آنان برتری داشتند
و کتاب ما بر این حقیقت تأکید می ورزد و بارها تکرار می نماید که خداوند اقوام
توانمندتر از شما را از بین برده و کیفر اعمال را به آنان چشانده است، چون پیام
خدا را تکذیب و از آن اعراض کردند!

به مخاطبان قرآن در
عهد پیامبر گفته می شد: شما یک دهم دستاوردهای تمدن و فرهنگ امت های پیشین را
ندارید؛ بنابراین در صورت سرپیچی از پیامبر راه گریز از عذابی که بر آنان نازل شد
نخواهید داشت: (وَکَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا
آتَیْنَاهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ ) سبأ /۴۵

« کسانی که پیش از
اینان بودند نیز تکذیب کردند در حالی که اینان به یک دهم آن چه که به ایشان نرسیده
اند.»

وحی الهی از محمد(ص)
می خواست از امت عرب _که خیلی شبیه جهان سوم امروز بود _ امتی بسازد: رهبر و پیشگام،
صاحب اندیشه ی درخشان، درون پاک و وجدان سالم، قادر بر زندگی بهتر و ارئه دهنده
الگوی احسن به عنوان بهترین امت برای خدمت به مردمان و مصمم باشد که برای رسیدن به
این هدف آنچه را که در بین آسمان و زمین قرار دارد بسیج کند.

رقابت در این هستی و
موفقیت در کسب زمام رهبری جهان به ادعا و غرور نیست! بلکه اندیشه ای می طلبد تیزتر
از اندیشه ها، سلوکی رضایت بخش تر از مسلک ها، اراده ای قوی تر از اراده ها،
تولیدی با کیفیت تر از تولیدات، حکمی عادل تر از دیگر حکومت ها، خانواده ای پاک تر
از خانواده ها و تربیتی کاراتر از تربیت ها.

فعالیت دینی در تربیت
فرد و اجتماع دارای ریشه های عمیق و نتایج گسترده است و جهاد بزرگی که امیر انبیاء
(ص) به راه انداخته در پی بنای جامعه ای است که در تمام عرصه ها برنده باشد.
خداوند متعال بر پیامبر خود وحی فرستاد و افتخار نزول قرآن را به او بخشید، سپس او
را موظف کرد که با قرآن قفل ها را بگشاید و گستره هایی را که شیاطین انس و جن آن
را تباه ساخته بودند اصلاح و منور سازد.

مردمان را از راه مسجد
به هم ربط داد و صف هایشان را مرتب ساخت تا در اعلای نام خدا در میادین جنگ و صلح
استوار باشند؛ چون اعلای نام خدا از مردان ضعیف برنمی آید بلکه نیاز به اراده ای
بزرگ دارد…!!

بالا بردن رشد مردم از
نظر فهم و عمل تا سطح وحی توان بسیار زیادی می خواهد که جز اندکی قادر به آن
نیستند. از آنجا که توان مادی و معنوی مسلمانان را به مراتب زیر سطحی می بینم که
کتاب آسمانیشان تعیین کرده احساس اندوه می کنم. جهت توضیح بیشتر این چند جمله را
از ابوحامد غزالی نقل می نمایم:

او (رحمه الله) می
گوید:«عقل جز با شرع را ه نیابد و شرع بدون عقل بیان نخواهد شد. عقل همچون
زیربناست و شرع به مثابه ی ساختمان، که زیربنا بدون ساختمان مفهوم ندارد و ساختمان
بدون زیربنا نخواهد ایستاد..! عقل همچون چشم است و شرع به مثابه ی روشنایی، که نه
چشم بی نیاز از روشنایی است و نه روشنایی بدون چشم درک می شود. عقل مانند چراغ است
و شرع همچون سوخت آن، که کاری از چراغ بدون سوخت میسر نیست و سوخت بدون چراغ
نسوزد»!

باز می گوید:«شرع عقل
بیرونی و عقل شرع درونی است که آن دو یکدیگر را تقویت می کنند، بلکه متحدند. شرع
عقل بیرونی است؛ بنابراین خداوند در چند جای قرآن کافران را فاقد عقل خوانده است:

(صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ
فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ ) بقره/۱۷۱

«کرند، لالند، کورند و
در نمی یابند.»

عقل نیز شرع درونی
است؛ بنابراین خداوند عقل را دین نامیده است:

(فَأَقِمْ وَجْهَکَ
لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لا
تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ) روم/۳۰

« روی خود را با گرایش
تمام به حق به سوی اسلام بگردان، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است.
آفرینش خدا تغییر پذیر نیست. این است دین پایدار.»

و چون شرع و عقل
متحدند می فرماید:

(نُورٌ عَلَى نُورٍ )
نور/۳۵

یعنی «نور عقل و نور
شرع»!

این مذهب منحصر به
ابوحامد غزالی نیست! ابن تیمیه نیز کتاب بزرگی پیرامون نفی تعارض بین عقل و نقل
نوشته است و محال می داند که عقل صریح با نقل صحیح تضادی داشته باشند.

بنابراین زمانی که
بیداری اسلامی معاصر را از دور نگریستم و متوجه فاصله ی بین توانایی های علمی
هوشمند و فعالیت های دینی شبانه روزی شدم، خود را متردد، شکسته و شکست خورده دیدم
و گفتم: اگر قرآن دنیا را پر از بیداری نماید، این بیداری با چشمان بسته چه سود
دارد؟ و پیش خود این سخن ابوطیب را زمزمه کردم:

    و ما انتفاع أخی الدنیا بناظره          إذا استوت عنده الأنوار و الظلم؟

«کسی که نور و تاریکی
را یکسان می بیند بهره ای از چشمانش نخواهد برد.»

هستند مردمانی که مدعی
جهاد و اجتهاد هستند، اما عقل آنان قفل است و قادر نیستند چیزی از نشانه های خدا
را در آفاق و انفس ببینند و دریغ از یک همت عالی که آنان را نسبت به پیشرفت های
انسانی بیدار گرداند!

در حالی که رقابت های
نظامی بر سر جنگ ستارگان ابرقدرت ها را علیه هم تحریک می کند،این مردمان آن اخبار
را می شنوند، گویا از دور بانگ زده شوند و هنوز هم عقل آنان را منکر علوم ابتدایی
جغرافیا و بدیهیات مختلف فیزیک و شیمی است.

تنها چیزی که جرأت
دارند با فهم دور از ذکاوت و تجربه از آن سخن بگویند، همان اسلام مظلوم است.

اینان به یاد داشته
باشند که هرگاه عقل بمیرد دین هم می میرد و هرگاه معرفت انسانی دچار اضمحلال شد
فرو رفتن در روایات عاطل و باطل و افکار درهم و برهم سودی نخواهد داشت. سخن
پروردگار از روی راستی و داد است، اما نیازمند ذوق های سالمی است که این سخنان را
بفهمند و چشمانشان را همراه با پرتوهای وحی بگشایند و امور را بر وجه صحیح خود فهم
نمایند و امت اسلامی را از این سراشیبی که خواسته و ناخواسته بدان سقوط کرده است
به سوی قله بالا برند.

من در مسافرت خود به
فرانسه و انگلیس زمانی که اقلیت های اسلامی را با دیگر اقلیت ها مقایسه کردم حسرت
خوردم.

جمعیت یهودیان در
فرانسه و انگلیس یک هفتم مسلمانان بود، اما آنان در مجلس قانونگذاری نماینده های
توانمندی داشتند و مسلمانان نماینده ای نداشتند.

جایگاه یهود در دارایی
و کرسی های جهان محرز است، در صورتی که جمهور مسلمانان به حرفه های پست و و پست
های رده پایین مشغولند.

جمعیت یهود در دنیا
شانزده میلیون است و ما از میلیارد گذشته ایم، اما آنان خوب می دانند که دولت خود
را یاری دهند و شعایر خود را برافراشته دارند. آنان روزانه مردم را علیه ما پرورش
می دهند و ما قادر به پرورش خود نیستیم.

اموال ما بیش از اموال
آنان است، اما از سرمایه گذاری و رد و بدل آن در بازار ناتوانیم و زمین ما پهناورتر
از زمین آنان است، اما بهره برداری از آن و صنعت کشاورزی را بلد نیستیم.

آنان با افتخار به
معابد خود می روند و بسیاری از مسلمانان از مساجد خود دوری می گیرند و از نور به
سوی تاریکی می غلطند.

پزشکان زیادی از قوم
عرب و غیر عرب را در مناطق مختلفی یافته ام که امور پزشکی آنان در کنترل و بهره
برداری مؤسسه های یهودی است! چرا؟ زیرا قوم یهود در فضای ساکت کار می کند و در جو
آرام نقشه های خود را بررسی می نمایند ولی ما خود را از تجمع های مثمر محروم کرده
و کارهای فردیمان را به رودخانه ی دیگران می ریزند.

استعمارگران دست روی
اموال ما می گذارند و هرچه دلشان می خواهد از آن بر می دارند و به محرومان دنیا می
دهند تا دل آنان را جذب و عقیده ی خود را بر آنان تحمیل نمایند! و ما نمی
دانیم…!

اولین کار برای دین
عبارت است از غنی کردن قلب با نوری روشنگر و نیرویی سستی ناپذیر. عرصه های کار نیز
زیاد و نامحدودند و معنی آیه ی زیر همین است:

(أَوَمَنْ کَانَ
مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ
کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا ) انعام/۱۲۲

« آیا کسی که مرده دل
بود و زنده اش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن، در میان مردم
راه برود، چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکی هاست و از آن بیرون آمدنی نیست.»

دین، خود را اسیر
جزئیات متفاوت و اختلافات کوچک کردن نیست، هر چند این جزئیات و اختلافات همراه با
حماسه و تشنج مطرح می شوند!! من بیم آن دارم که پیروان تمام مکاتیب بر ما چیره
گردند به این علت که به جای مغز به پوشش سر اهتمام می ورزیم.

مردی پس از جر و بحث
زیاد به من گفت: مگر تو سلف را دوست نداری؟ گفتم: بله به خدا! اما من از تو می
پرسم: از سیاست حکومت داری سلف چه می دانید؟ سیاست اقتصاد و دارایی چه؟ سیاست دعوت
چه؟ سیاست جامعه داری چه؟ سیاست جنگ و صلح چه؟

این پنج مسأله نزد
گذشتگان دلالت های واضحی داشته اند که پیشینیان ما در گستره ی جهان  بدان معروف بوده اند!

حکومت بر عدل استوار
است و دلیل آن هم سخن پیامبر است که می فرماید: «امتی که حق ضعیف را از قوی نمی
گیرد مقدس مشمار»!

دارایی زمانی ارزشمند
است که تندرستی مادی و معنوی را برای صاحب خود به ارمغان آورد، به فریاد نیازمندان
برسد و وسیله ی جهاد راه خدا باشد!

دعوت اسلامی عرب ها را
برای تبلیغ پیام اسلام بسیج کرد که در گوشه و کنار جهان به گردش پبردازند. آنان
عازم هر جا شدند آموزه های اسلامی را شکفتند. اما جانشینان سلف چه کرده اند؟ در
خانه های خود لنگر انداختند تا صلیبیان هر دو بخش آمریکا و استرالیا را کشف و این
سه قاره را پر از مسیحی و زبان های مختلف کردند و ما نیز درها را به روی خود بستیم
تا ما را در خانه هایمان اسیر کردند..!

جامعه اسلامی در عصر
سلف پایگاه امر به معروف و نهی از منکر و روح و شرف امت اسلامی و مرزهای رعایت
حقوق خدا و مردم بود. پس از ساکت شدن صدای دعوت چه پیش آمد؟ پیامبر اسلام چه نیک
می فرماید:« هرگاه امت من را دیدید که جرأت ندارد صفت ستمگر را به ستمگر نسبت دهد
از خیر آن بگذرید.» این امت اکنون در حالی که زنده است کفن پوشیده است.

در سیاست جنگ و صلح از
برخورد مسلمانان امروز به نظر می رسد که ما شیفته ی خونریزی هستیم و حال آنکه
اسلام با فتنه گران، راهزنان و دشمنان ملت سر جنگ دارد!

در عصر ما هفتاد روش
برای خدمت به اسلام و حیات بخشیدن به امت خوابیده و تثبیت آن در مسیر کاروان سلف
صالح وجود دارد؛ اما تمام این روش ها تنها زمانی ثمر بخش خواهند بود که سطح فکری و
ایمانی مسلمانان را تا سطح وحی الهی بالا بریم، انسانیت آن را تصحیح و چشم بسته اش
را بگشاییم تا در پرتو نور راه برود!

اما به راه انداختن
آسیاب جنگ بر سر شلوار کوتاه، عکس مباح یا ریش دراز نه ربطی به سلف دارد و نه خلف.

—————————————-

منبع:جهاد دعوت

مؤلف:امام محمد غزالی
معاصر

مترجم:عمر قادری

انتشارات : نشر احسان

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا