زندگی نامه
آیا گوته یک مسلمان بود؟
آیا گوته یک مسلمان بود؟
نویسنده: علی ابوالحسنی(منذر)
محقق معاصر آلمانی؛ خانم پرفسور کاترینا مومزن، معتقد است که گوته دانشمند و شاعر مشهور آلمانی- نسبت به اسلام از تحسین و تمجید معمولی فراتر رفته و به نوعی اعتقاد و التزام مؤمنانه رسیده است.
«آیا گوته یک مسلمان بود؟» عنوان تز دکترای خانم مومزن است.او یک محقق در زمینه ی آثار گوته است و کشفیات جدید درباره ی ارتباط عمیق میان اسلام و گوته مرهون تحقیقات این محقق آلمانی است، که ذیلا" به گوشه هایی از آن اشاره می کنیم:
خانم مومزن با توجه به مطالعات خود در این زمینه چنین می نویسد:
آنچه در خصوص اسلام به گوته ارتباط پیدا می کند، موضع او نسبت به اسلام است. این مطلب که از همان ابتدا موضع گیری گوته به گونه ای است که نه تنها سعی در برطرف کردن سوء تفاهمات و اشتباهات گذشته در مورد اسلام کرده است، بلکه رفتار او با احترام و روشن بینی خاصیی در این باره توأم است.
در رفتار گوته، بیشتر از هر چیز، یک ارتباط شخصی با حضرت محمد(ص) و مذهب او به چشم می خورد و به همین علت اظهارات او در خصوص اسلام به دور از هرگونه تحریکات و شائبه هایی است که در این باره تا به حال موجود بوده است.
به طور مثال، هردر، شاعر آلمانی، قرآن را با کلمات ذیل وصف می کند:
«اگر آلمانی های مهاجر در اروپا یک کتاب کلاسیک در خصوص زبانشان همانند عرب ها که قرآن را دارند، دارا می بودند، ایتالیائیها هیچ گاه نمی توانستند سرور زبانشان بشوند و همچنین این همه افراد به خطا نمی رفتند».
اما کلام گوته در مورد اسلام تنها یک موضع تحسین انگیز نیست. او هیچ گونه تضادی را در این زمینه نمی پذیرد و خیلی واضح و آشکار موضع خود را مشخص می کند. او در ضمن صحبت هایی که با اکرمن داشته است چنین می گوید:
«شما می بینید که در این مکتب هیچ چیز از قلم نیفتاده است و این که ما با تمامی سیستمی که داریم از آنها جلوتر نیستیم».
خانم مومزن معتقد است، اظهارات گوته در مورد اسلام را نمی توان تنها یک طرفداری دانست، بلکه انسان بایستی آن ها را به عنوان یک موضع گیری فردی ارزیابی کند. گوته اولین بار در سن ۲۳ سالگی ترجمه ی لاتین از قرآن را می بیند ( اولین ترجمه ی لاتین قرآن در سال ۱۴۲۲ در «بازل» اثر تودور بی بلیاندر با مقدمه ای از مارتین لوتر به چاپ می رسد). با وجود آن که در آن زمان گوته امکان دستیابی به قرآن به زبان عربی را نداشته است و با وجود تمامی ضعف ها و تحریفات در ترجمه هایی که در آن زمان نسبت به قرآن وجود داشته است، گوته تحت تأثیر کلام خدا قرار گرفته و به «هردر» چنین می نویسد:
«دوست می دارم همچون موسی در قرآن دعا کنم، خدایا سینه ی مرا بازکن.»
و موسی گفت:«خدایا سینه ام را بازگردان و برایم آسان کن و گره از زبانم بگشا تا مردم حرف مرا بفهمند»طه/۲۶-۲۷
خانم مومزن می نویسد: گوته بیش از همه با BOSCHKNONها که با سربازان روسی در زمان جنگ های صلیبی ناپلئون به آلمان آورده شدند و در شهر «وایمار» نماز و مراسم نیایش برپای داشتند علاقه داشت. دراین زمینه گوته می گوید:
اینکه آیا قرآن ابدی است؛
از این هیچ نمی پرسم.
اما اینکه آن کتابی برتر از تمامی کتب است،
بدان ایمان دارم؛
از آنجا که وظیفه ی مسلمانی من چنین حکم می کند.
گوته به طور مکرر سعی می کند برای خواننده اش روشن نماید که اسلام و فطرت انسان از هم جدا نشدنی هستند. او در این باب چنین می گوید:
«عجیب است که هر انسانی نسبت به موقعیت و حالت خود، عقیده ای مخصوص به خود دارد. اما اگر اسلام، تسلیم در برابر امر خداوند محسوب می شود، پس همگی ما با اسلام زندگی می کنیم و با آن دار فانی را وداع می گوییم. اسلام مذهبی است که از همان بدو تولد انسانیت در سایه ی آن زندگی می کرده و این تنها منحصر به دوره ی رسالت پیامبری محمد(ص) نبوده است. هیچ کس نباید قوانین و حدود الهی نازل شده بر مذاهب کهن را نادیده بگیرد. اسلام مذهبی است که پیامبران قبل از محمد(ص) نیز آن را بشارت داده بودند و آخرین آنها حضرت عیسی است که نوید آن را داده بود».
در دیوان شرق و غرب می گوید:
قسم به خدای ستارگان که ابراهیم را
از میان پیشینیان برگزید
موسی در بیابانهای دوردست
تنها به وسیله ی خدای یگانه با عظمت بوده است…
مسیح که خالص بود
و در تنهایی خود به خدای یگانه می اندیشید
هرکس خود او را به خدایی تصور کرد
روح مقدسش را می آزارد
و این چنین می بایست که حقیقت آشکار شود
آن چنان که بر محمد(ص) وارد شد
تنها از طریق ندای وحدانیت بود
که همه ی جهان را به تسلیم واداشت.
و در دورانی که خورشید روشنایی احدیت در پشت ابرهای بت پرستی مخفی شد و وحدانیت در تعدد و یا در تثلیث محو شد اسلام از طریق روشنی آیاتش به پیروزی نایل آمد.
گوته در دیوان مزبور کلام خدا را چنین توصیف می کند:
خدا تنها یکی است
خدای یگانه منزه
نه زاده است
و نه زاده شده است.
و تنها چنین خدایی ارزش دارد که انسان سر تعظیم در مقابلش فرود آرد، و به او توسل جوید:
لغزش ها مرا پریشان می کنند
اما تو قادر هستی مرا از پریشانی برهانی
به هنگام عمل، به هنگام سرودن شعر
خود، راه را بر من بنمای.
گوته می نویسد: «ایمان به خدای یگانه باعث تقویت روح و عروج آن به مراحل درجات اعلی می شود، زیرا که انسان به وسیله ی ایمان به وحدانیت خداوند، به وحدانیت روح خویش نیز پی می برد»
در سال ۱۸۲۰ در حالی که گوته از بیماری عروس خود رنج می برد برای یکی از دوستان خود چنین نوشت: «بیش از این نمی توانم چیزی بگویم، تنها سعی می کنم با اسلام، خود را تسلی دهم. در این مقطع هیچ کس نمی تواند به دیگری پندی دهد، جز آن که هر کسی خودش باید بداند که چه کار بایستی انجام دهد. ما همگی با اسلام زندگی می کنیم، صرف نظر از اینکه ما به چه صورت به این امر اقرار داریم».
خانم کاترینا مومزن در این جا چنین می نویسد :« از این جملات درمی یابیم که گوته واقعا" هوشیارانه بر طبق تعالیم مذهب اسلام زندگی کرده و مکرر سعی در نشان دادن این تعالیم به دوستان خویش داشته است.
گوته کرارا" بر یکی از مهم ترین دیدگاه های اسلام تأکید کرده است..
تسلیم محض در برابر اراده ی بی منتهای الهی
ما همه از او هستیم و بازگشت همه ی ما به سوی اوست.
نیز یک سال قبل از مرگ خود به اکرمن چنین می نویسد:
«دوست عزیز، ما در مورد تفکر الهی چه می دانیم و چگونه تصورات محدود و ناچیز ما قادرند در خصوص عالی ترین وجود سخن برانند؟ دوست می داشتم همانند یک مسلمان او را با صدها نام بخوانم، اما باز در مقایسه با صفات بی منتهای او عاجز بوده و توان ادای مطلب را ندارم».
در قطعه تأثر انگیز درام محمد این سوال را از محمد می پرسد:
خدای تو هیچ شریکی ندارد؟ و جوابی کوبنده:
اگر او شریکی می داشت گوته می توانست خدا باشد
علی رغم سال ها متمادی تحصیل مداوم در خصوص اسلام، دیوان غرب و شرق گوته با آن موضع گیری های متهورانه و اعجاب برانگیزش در مورد اسلام، او را ارضا نمی کند. او دوست می دارد در یک دیوان دیگر شعرهایی درباره ی رهنمودها و پندهایی که از نکته های ناگفته و نایاب پندآمیز الهی به دست می آیند بنویسد، چنانکه خود در این باره چنین می گوید:
«این نکات بایستی چهره ی حقیقی اسلام را تعلیم دهند و چهره ی واقعی اسلام را ترسیم کنند: تسلیم محض در برابر قادر متعال». نیز در نامه ای به یک خواننده، گوته عدالت الهی را چنین ستایش می کند:
آن یگانه ی عادل می خواهد عدالت را برای همه کس…
از میان یکصد نام او
گرامی باد این نام او(عادل)
نیز با الهام از آیات ۱۷ تا ۱۸ سوره ی الرحمن:« او خداوند دو خاور و خداوند دو باختر است، پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را دروغ می انگارید» می نویسد:
مشرق زمین مال خداست
مغرب زمین مال خداست
بنای شمال و جنوب
در اقتدار دستان او، در صلح آرمیده اند
و ستارگان را به منظور جهت یابی شما قرار داد
تا راهنمای شما در دریا و زمین باشند
پروردگار مخلوقات همه چیز را مهیا کرده است
اقبال تو فرا رسیده است
حکمت را تعقیب کن
صراط نزدیک شده است
سفر را به پایان برسان
گوته اولین شهدای اسلام را در جنگ پیامبر و مسلمین علیه دشمنان اسلام ستایش می کند و در یکی از اشعارش آنان را چنین توصیف می کند:
دشمن بایست که بر کشته های خود بگرید
زیرا که آنان به راهی بی بازگشت افتاده اند.
اما شما عزای برادران ما را مگیرید
زیرا که آنان تمامی فضاها را درنور دیده اند
از آسمان های هفتگانه گذشته
دروازه های آهنین را گشوده اند
آنگاه عزیزان مشتاق بر دروازه های بهشت شجاعانه در می کوبند
و این چنین است که تنها اندکی از مردان مقدس مسلمان
به گردن فرازی و سینه فراخی رسیده اند.
بهشت مردان قهرمانان مؤمن بدین وسیله مجهز است.
نیز در خصوص چهار زن بهشتی معروف چنین می نویسد:
وزنان هرگز چیزی را از دست نمی دهند
آنگاه که وفاداری را به نحو شایسته رعایت کنند،
لکن ما فقط از چهار نفر آنان با خبر هستیم
آنگاه به جای آسیه اشتباها" از زلیخا نام برده و پس از توصیف خصال حضرت مریم چنین می نویسد:
و همچنین همسر محمد(ص)
همان که بنا نهاد سعادت و عظمت او را
و همواره سفارش می کرد
در تمام مراحل زندگی
به عبادت خدای یگانه و توکل به او
و آخرین آنان فاطمه است
آن عزیز روحانی
همسر آن یگانه ی استثنایی
و آن پاکترین فرشته خوی روحانی در آن جسم نورانی
خانم کاترینا معتقد است علامت w که عده ای فکر می کردند گوته هنگام مرگش به عنوان اول اسم خود بر روی سینه اش کشیده است، همان کلمه ی الله به زبان عربی بوده که او بر روی سینه ی خود کشیده است، از آن جا که همگان نیز می دانستند که گوته قادر بوده است اسم خدا را به زباه عربی بنویسد. گوته در تاریخ ۲۲ ماه مارس ۱۸۳۲ رخت از جهان بر بست، در حالی که در تمامی ساعات مرگ خود کلمه ی الله را بر روی سینه ی خود می کشیده است.
____________________________
منبع: مهاتما گاندی همدلی با اسلام، همراهی با مسلمین
نویسنده: علی ابوالحسنی(منذر)
انتشارات: نشر عبرت/۱۳۷۷