دعوت و داعی

زندگی سازی ، برتر از جریان … بر بلندای قله ها

زندگی سازی ، برتر از جریان … بر بلندای قله ها

نویسنده: محمد احمد راشد/مترجم: محمد ابراهیم ساعدی رودی

منظور از نامگذاری «زندگی سازی» این است که اداره ی زندگی را یک «صنعت» می دانیم؛ صنعتی که مهارت های خاص خود را دارد و بر اثر تجارب به دست آمده بهبود می یابد، مثل کسی که آهنگری می کند، باید ویژگی های آهن را بداند, یا کسی که نجار است باید انواع و اقسام چوب ها را بشناسد.

ما نیز می خواهیم زندگی کاملاً ـ با آدم ها، پیوندها، اموال، علوم و فنونش ـ چون جریانی در یک مسیر حرکت کند و کاری کنیم که این جریان خروشان بر وادی اسلام بریزد. پس بر ماست که ویژگی های فطری انسان و رموز و اسرار پیوندهای انسان را بدانیم. و از آن جا که مشغول یک «صنعت» هستیم، مهارت در آن بر ما واجب است.
ما در صدد تغییر در وضع موجود هستیم؛ آهنگر با ضرباتش قطعه ی آهن را شاید دردمند سازد، چون می خواهد ابزار مفیدی به حوزه ی زندگی بیفزاید. نجار شاید به بریدن چوب بپردازد و قسمت های زیادی از آن را ببرد و دور بیاندازد، چون می خواهد آن را زیبا نماید، دعوتگر نیز مهندس زندگی است.
ولی این جا مبارزه و رقابت در جریان است، چنان که در هر بازاری وجود دارد؛ چه کسی زودتر از دیگران خود را به مشتری می رساند؟ چون کافر هم به اندازه ی ما تلاش می کند، او نیز با برنامه و بر اساس نظریه ای هدفمند در حرکت است و برای خود برنامه ای مغایر وضع می کند. زمانی که برنامه ی اسلامی دامنه دار و فراگیر باشد تأثیرات آن از توجیه یک نسل، یا به کارگیری مقداری مال فراتر می رود و به «تمدنی» تأثیرگذار تبدیل می شود که نسل ها را در می نوردد، در اعماق زمان به پیش می رود و در گستره ی مکان منتشر می شود.
به این خاطر نتایجش به مقدمات مناسبی نیاز دارد که شاید ده ها سال به طول انجامد، برنامه ی کفر نیز چنین است، شاید منجر به تمدنی متضاد شود که زمام امور را به دست گیرد، زیرا کافر در طولانی مدت آن را با صبر و حوصله عرضه کرده است.
شاید بتوانیم مطلب را در یک سؤال به این مضمون خلاصه کنیم:
 
چگونه زمام امور را به دست گیریم؟
شاید یکی از بارزترین جواب ها که این نظریه به آن استدلال می کند این باشد که: مسأله از رسیدن ما به حکومت و تحقق برتری جزئی سیاسی فراتر است؛ به دست گرفتن زمام زندگی خواستار حضور در صحنه ی زندگی با افق تمدنی فراگیر است که در آن اصلاح ادبیات، بنای اقتصاد، به دست آوردن ثروت، سیطره بر علوم و نفوذ به مراکز قدرت در هر منطقه از جهان در جریان باشد.
در زندگی نیروهای بسیار و تجمعات بشری فراوانی وجود دارد. این انسان ها وقتی خدا را می پرستند که دعوتگران اسلام بدانند چگونه باید در جریانات زندگی قرار بگیرند تا زمامش را به دست گیرند و بتوانند آن را در خدمت ادای این عبادت قرار دهند، نه این که در دل جریان حرکت کنیم، طوری که امواج ما را به هر سو پرت کند و اختیارمان را از دست بدهیم. هم چنین نباید در جهت مخالف جریان خروشان حرکت کنیم، طوری که ما را با خودش ببرد، بلکه باید با جریان یا به موازات آن حرکت کنیم و برتری و تسلط خود را حفظ نماییم.
دعوتگر مسلمان باید این خصوصیت کار و برنامه ی دعوتش را که دارای بعد متمدنانه ای است بداند تا به تناسب آن خود را آماده کند: صبر را پیشه سازد، دانش را فرا راه کار و تلاشش قرار دهد، ثروت و مال را به کار گیرد و هاله های زیبایی و جمال را در قالب رمز و اشاره در آورد. این تأکید دارد که امروز ما وارد مرحله ای از زندگی شده ایم که بیانگر آغاز دوره ی جدید تمدن اسلامی بعد از قرن ها عقب ماندگی است. این دوره ی جدید در ابتدا به اوج خود رسید سپس زیر فشار عوامل متعدد فروکش کرد. البته گر چه این عوامل و انگیزه ها نزد تحلیل گران و پژوهش گران زیاد است ولی پوسیدگی داخلی مهم ترین و بارزترین عامل است، و این درسی است که باید زندگی سازان در این دوره ی جدید از آن پند گیرند و با جدیت در زمینه ی وحدت، دوری از فتنه ها و انگیزه های اختلاف بکوشند. این درس تا آن جا پیش می رود که شرطی ضروری برای موفقیت نظریه ی متمدنانه ی آن ها در زندگی سازی می گردد.
در واقع «هولاکو» قهرمان میدان جنگ نبود تا به آن برتری برسد، بلکه او از دیگران در استفاده ی به موقع از عوامل هرج و مرج سیاسی و انحطاط اخلاقی اواخر دوران عباسی سبقت گرفت. هم چنین ـ در طرف دیگر ـ در روز گار فتح قسطنطنیه ]استانبول[، درگیری پوچ و بی خود «بیزانس» و اضطراب دربار حاکم، به لشکریان «محمد فاتح» کمک کرد تا به آن جا یورش برند.
یکی از صادق ترین گفته های «مالک بن نبی» این است: قبل از داستان هر استعماری ملتی سست وجود دارد که ذلت و زبونی را قبول می کند. این مثال مالک بن نبی ـ رحمه الله ـ پدیده های حیاتی و دعوی بسیاری را تفسیر می کند، هم چنان که سیر قهقرایی هر تمدن با پوسیدگی شروع میشود، تا تمدن رقیب جای آن را پر کند. پس به راستی که فتنه ها مقدمه ایست برای این که دعوت در خانه و کاشانه ی خود مورد حمله قرار گیرد. ما بر این باوریم که این نتیجه اگر در ابتدا وفق محاسبات ریاضی نباشد، بر اساس معیارهای عقوبت و کیفر ربانی است که خداوند دعوتگران را به خودشان واگذار می کند و منطق ریاضی در آخر مطرح می شود؛ در این منطق مدد الهی که عده ی اندک را بر گروه انبوه پیروز گرداند وجود ندارد، بلکه یک مساوی یک است و نبرد و مبارزه بر اساس محاسبات و معادلات ریاضی ضبط می شود، نه از تلاشی که برکت، آن را چند برابر کند خبری است و نه از گامی که فراتر از زمان است.
———————————-
 منبع:زندگی سازی(ترجمه ی کتابِ «صناعه الحیاه») / نویسنده: محمد احمد راشد / مترجم: محمد ابراهیم ساعدی رودی

یک دیدگاه

  1. سلام ابراهیم جان از دیدن نام وکتابهایت در ایتنرنت خیلی خوشحال شدم امیدوارم هرجاهستی سلامت باشی ودوست هم حجره ای ات را فراموش نکنی احمد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا