شاهان صفوی، امپراطوری اموی و عباسی
شاهان صفوی، امپراطوری اموی و عباسی
نویسنده: احمد مفتی زاده
عامل کدورت و خصومت دو برادر دینی شیعی و سنّی نسبت به یکدیگر ، حکومت های ضد مردمی بوده اند که به خاطر تثبیت موقعیت خود، به انواع دسیسه ها و فریب ها دست زده اند، که نوعی از بدترین انواع این خیانت ها، نسبت دادن خود، به یکی از دو شاخه ی تسنّن یا تشیّع بوده است. متأسفانه بسیاری از مردم، و از جمله هم، عده ای از معمّمان ، همیشه تحت تأثیر این فریب قرار گرفته اند، و می گیرند. لذا ، اهل تشیّع ، جنایات شاهنشاهان ستمگر و سفّاک اموی و عبّاسی و بعضی شاهان دیگر را، به حساب اهل تسنّن هم ، کشتارهای وحشیانه و ددمنشانه ی شاهنشاهان صفوی شاهنشاهان صفوی را،پای اهل تشیّع حساب میکنند! در صورتی که واقعیت این است که : هم شاهنشاهان صفوی و هم امپراطوران اموس و عبّاسی ، اصولاً «مسلمان نبوده ند» ، تا آنان را سنّی یا شیعی، به حساب آوریم . به خاطر دارم که من خود هم، تا سال ها از صفویان تا پهلویان را، و حتی تمام دسیسه های تاریخی شاهنشاهی ایران علیه اسلام را _ از جمله توطئه ی شهادت حضرت عمر را _ از چشم اهل تشیّع می دیدم!!
اکنون در بسیاری از آقایان ، علائم این نوع برداشت اشتباه آمیز را می بینیم، به حدّی که گویی: اکنون ،درست در برابر حجّاج بن یوسف و امثال او، موضع می گیرند! در صورتی که امویان و عباسیان به همان اندازه سنّی بوده اند که شاه اسماعیل صفوی و آریا مهر پهلوی شیعی بوده اند! و اگر آقایان ، بعضی از کُتب فقها و موّرخین – به نام – سنّی را درباره ی امویان و عباسیان شاهد میگیرند ، در مقابل ، می توانند به ده ها کتاب فقهی و تاریخی و … از نویسندگان اهل تشیّع در باره ی صفویان و پهلویان هم مراجعه کنند. اما برای این که ، بُعد وسیع خطا در نسبت دادن شاهنشاهان اموی و عباسی به اهل سنت ، روشن شود، توجه همان آقایان و همه ی برادران اهل تشیّع را یه این نکته جلب میکنم که : اصولاً تسنّنِ حقیقی از نظر سیاسی ، دَور یک محور می گردد که عبارت است از :
احیای « حکومت اسلامی شورا»، که دراین حکومت ، رئیس قوه ی مجریّه ، باید از طرف شورای « اولی الامر»، انتخاب شود. و این نهضت ، درست علیه حکومت های دیکتاتوری و ارثی ناشی از توطئه و کودتای امویان و عباسیان، جهتگیری می کرد، و زندان و شکنجه و کشتن پیشروان راستین نهضت تسنّن به دست عباسیان ، به همین دلیل است. اما این سیست خائنانه که عباسیان، پس از دوران حیات رهبران تسنّن ، برای آنان اشک تمساح می ریختند، و دستور می دادند که اهل هر منطقه، از یکی از مکاتب فقهی آنان، تقلید کنند به چندین دلیل بود، که یک هزارم این دلیل ها، داشتن عقیده به این مکاتب نبوده است. به علاوه ، نمونه های مکرر این سیایت تزویر آلود را، همیشه از شاهنشاهانی هم که خود را به تشیّع نسبت می دادند ، دیده ایم.
بنابر این ، امیدوارم آقایان پیشروان انقلاب که نسبت به امویان و عباسیان ، دارای چنین تصوری هستند که من سابقاً نسبت به صفویان و پهلویان داشتم، تصوّر اشتباه آمیز خود را تصحیح کنند.
—————————————
منبع: درباره کردستان / نویسنده:کاک احمد مفتی زاده / انتشارات: نور