مقالات

موضع گیری اسلام در برابر ترور و خشونت

موضع گیری اسلام در برابر ترور و خشونت

نویسنده: پروفسور  علی قره داغی / مترجم: علی عزیزی

قضاوت کردن در رابطه با مسئله ای، قبل از تصور و معنای مورد نظر آن جایز نیست.

به همین خاطر نمی توانیم موضع گیری اسلام را در قبال ترور و خشونت بیان داریم، مگر اینکه مفهوم و هدف مورد نظر آن روشن گردد.

لذا می گوییم و اعلام می داریم: که اگر هدف از ترور و خشونت، ایجاد ترس و هراس در دل دشمنان از طریق ارتقاء توانمندی نظامی برای رویارویی با آن ها و بازپس گیری حقوق حقه ی خود و دفاع از حق آزادی باشد، این خود در تمام ادیان و قوانین بین المللی تلاش مشروع قلمداد شده و داخل حوزه ی جهاد اسلامی است که تا قیام قیامت باقی خواهد ماند؛ و از جمله تلاش های مشروعی است که برای بازپس گیری حقوق پایمال شده، صورت می گیرد.

اما اگر هدف از آن ترور و خشونت و ایجاد جو ارعاب شهروندان بی گناه باشد، قطعاً بنابه دلایل ذیل غیرمشروع و ناپسند است.

۱. اسلام دین دگرگرایی و نوع دوستی و دین رحمت برای تمام انسان ها و بلکه برای تمام موجودات است.

اگر واژه ی ارهاب – معنای ایجاد ترس و هراس در دل دیگران – یک بار در قرآن آمده واژه ی رحمت و مشتقات آن صدها بار در آن تکرار شده.

اسلام مسأله ی محبت و عدالت و صفات پسندیده ی انسانی را بسیار زیاد مورد توجه و تأکید قرار داده است، تا جایی که نظیرش را در هیچ آئینی نمی توان یافت.

کافی است برای صحت این گفته نگاهی به قرآن بیافکنیم، که واژه ی رحمت و مشتقات آن بیش از ۳۴۰ بار در آن تکرار شده آن هم علاوه بر تکرار (الرحمن الرحیم ) هایی که ۱۱۳ بار در اوایل سوره های قرآن در «بسم الله الرحمن الرحیم» آمده، که در آن سخن از جایگاه والای مهرورزی می راند و اینکه واژه (رحمت) یکی از صفات خداوند جهانیان می باشد و تنها واژه ای است که از آن دو صفت (الرحمن الرحیم ) برای خدا ساخته شده است و مسلمانان آن ها را در نماز بر زبان خویش جاری می کنند.

و هرگاه مسلمانان شروع به انجام کاری نمایند آن را با گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز می کنند؛ [اسلام تا بدان جا بر این امر مهم تأکید می کند که] هدف از ارسال پیامبر اسلام را مهرگستری و مهرورزی نه تنها نسبت به مسلمانان بلکه نسبت به تمام موجودات – اعم از مسلمان و غیر مسلمان و حیوانات – اعلام داشته ، خداوند می فرماید: (‏ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِّلْعَالَمِینَ ‏)[۱] : «‏ ( ای پیغمبر ! ) ما تو را جز به عنوان رحمت جهانیان نفرستاده‌ایم . ‏

و خداوند دو اسم ( رئوف و رحیم ) را از نام های پیامبر قرار داده و می فرماید:( بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ )[۲] «(محمد) نسبت به مؤمنان دارای محبّت و لطف فراوان و بسیار مهربان است .

و همچنین می فرماید: (وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ )[۳] « رحمت من همه چیز را در برگرفته)

سنت قولی و عملی پیامبر (ص) در راستای توضیح و تبیین این معانی والا آمده و پیامبر خود را نبی رحمت توصیف نموده است.

این پیام آور رحمت، مهم ترین قاعده را در این رابطه وضع نموده اند و می فرمایند: من لا یرحم لا یرحم؛ یعنی این که خداوند نسبت به کسانی که نسبت به موجودات نامهربانند، مهربان نیست و آن ها را مورد رحمت خویش قرار نخواهد داد؛ و راجع به این موضوع احایث فراوانی وجود دارند که این رساله گنجایش توضیح آن ها را ندارد.

او هنگامی که از جانب قومش با انواع شکنجه، اذیت و آزار روبه رو شد، از دعای شر و طلب هلاکت آنان خودداری کرد و علیه آنان لب به دعا نگشود، بلکه همیشه برای آن ها دعای خیر می نمود و آرزو می کرد نوادگان آن ها از زمره ی مؤمنات باشند؛ او هنگامی که موفق به فتح مکه شد، تمام کسانی که او را شکنجه و اذیت و آزار کرده بودند، آزاد نمودند و به آن ها فرمودند: اذهبوا فأنتم الطلقاء : بروید شما از زمره ی آزادشدگان هستید.

با این وصف، اسلام هرگز از هجوم دشمنانش در امان نبوده، و او را در وضع قوانینش – به ویژه قوانین جزایی – متهم به سخت گیری و در به کارگیری توانش او را متهم به تندروی و تندخویی می کنند؛ و می گویند اسلام با زور شمشیر گسترش پیدا کرده ، ولی دینی که در آن مهرورزی و مهرگستری از آن چنان جایگاهی برخوردار است، هرگز جایی برای متهم کردن پیروانش به خشونت گر وجود ندارد، و چنان برچسبی بسیار نامعقول به نظر می رسد.

۲. اسلام مایه ی امنیت و آرامش برای تمام انسان ها و بلکه برای کل هستی است و یکی از صفات خداوند همانا (سلام ) است و شبی که قرآن در آن نازل شد، بنابر نص قرآن شب سلام می باشد، (سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ )[۴] : «‏ آن شب ، شب سلامت و رحمت ( و درود فرشتگان بر مؤمنان شب زنده‌دار ) است تا طلوع صبح » .

و همچنین واژه ی اسلام از ماده ی سلم درست شده و به هنگام ملاقات دو مسلمان با هم السلام علیکم و رحمه الله و برکاته، شعار دینی آنان است.

و شادباش آنان در بهشت نیز همان «سلام» خواهد بود. (‏ تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ ‏)[۵] : « درودشان ( از جانب خدا ) در روزی که او را ملاقات و دیدار می‌کنند ، امن و امانتان باد است. »

اکیداً اسلام به مسلمانان دستور داده که صلح و آشتی را حتی با دشمنان محارب نیز اختیار کنند ولو اینکه هدف سوئی را نیز دنبال نمایند و این منوط به خواست آن ها برای پذیرش گزینه ی صلح است.

احادیث فراوانی وجود دارند که بر حرمت و ممنوعیت ایجاد اغتشاش و ناامنی و هراس انگیزی – حتی اگر به صورت شوخی هم باشد – برای شهروندان و تمامی کسانی که زیر سایه ی جامعه ی اسلامی در آسایش و امنیت به سر می برند، تأکید می نمایند.

شیخ منذری در کتاب خود (الترغیب و الترهیب) بخشی را به همین موضوع اختصاص داده و درباره ی افرادی که به صورت مزاح و شوخی و یا به صورت جدی سلاح خود را رو به دیگران می گیرند، احادیث فراوانی را ذکر کرده است.

از جمله ی آن ها حدیث امام مسلم است که در صحیحش آن را از ابی هریره و آن هم از رسول خدا نقل کرده که پیامبر فرمود: «هر که سلاح خویش را رو به برادرش – حتی اگر برادر پدری و مادری او هم باشد – کند، ملائکه او را تا آن وقت که دست از آن برنداشته لعنت می فرستند.»

و همچنین حدیثی که امام احمد و ترمذی و ابوداود آن را از عبدالرحمان بن ابی لیلی روایت کرده اند، می گوید: یاران پیامبر ، برای ما نقل می کردند که آن ها (روزی) با پیامبر راه می رفتند، یکی از آن ها برخاست و عده ای دیگر شتابان رفتند ریسمانی که بدو بود از ایشان گرفتند و او را ترساندند، پیامبر فرمود: «جایز نیست که مسلمانی، مسلمانی دیگر را بهراساند.»

طبرانی حدیثی دیگر – که روایان آن مورد ثقه اند – را از نعمان بن بشیر روایت کرده که رسول خدا فرمود: « برای هیچ کسی جایز نیست که مسلمانی را بهراساند». در حدیثی دیگر که براز و طبرانی آن را از عامر بن ربیعه روایت کرده اند، آمده که فردی به صورت مزاح و شوخی کفش فرد دیگری را در جایی پنهان کرد، این ماجرا را خدمت پیامبر عرض کردند، ایشان فرمودند: «از هراسانیدن مسلمان خودداری کنید، زیرا هراسانیدن مسلمان ظلمی بس سترگ است.»

پیامبر هیچ مجالی را برای هراسانیدن دیگران باقی نگذاشته، حتی اگر (این عمل) به صورت نگاهی هراس آمیز هم صورت گیرد.

طبرانی از عبدالله بن عمر روایت کرده که پیامبر فرمود: «هرکه به ناحق، نگاهی هراس آمیز به مسلمانی بکند، خداوند او را در روز قیامت می هراساند.»

این رهنمودهای زیبا عیناً در دوران خلفای راشدین به مرحله ی اجرا درآمدند؛ خلیفه مسلمانان، حضرت عمر زنی را که شوهرش به مسافرت رفته بود، و رفت و آمدهای مشکوکی بدان خانه صورت می گرفت و عمر از این مسئله نگران بود، به حضور فراخواندند؛ به او گفتند: عمر تو را خواسته، گفت وای بر من مگر چیزی از من سرزده که احضارم کرده است؟! در میان راه حالت زایمان برایش پیش می آید و ناچاراً وارد خانه ای می شود و در آنجا حملش را وضع می نماید، اما کودکش بعد از اینکه دو بار فریاد برمی آورد جان می سپارد، حضرت عمر (رض) راجع به این موضوع با بعضی از یارانش مشورت کرد – گفته می شود عبدالرحمن بن عوف بوده – عرض کردند. اصلاً این موضوع ربطی به شما ندارد، تو خلیفه ی مسلمانان هستی و حق تربیت و تأدیب را بر مردم داری، سپس خطاب به علی فرمودند: نظر شما در این باره چیست؟ ایشان فرمودند: به نظر من تو باید دیه ی آن کودک را بپردازید، چون تو به وسیله ی این احضار آن زن را ترسانده ای و به دنبال آن بچه اش را انداخته، پس به علی دستور داد که پرداخت این دیه را به عهده ی قریش واگذارد.

این اثری عملی است که صراحتاً بر حرمت هراس انگیزی حتی اگر به طور غیرمستقیم هم صورت گیرد، دلالت می کند.

پیامبر گرامی شدیداً بر حفظ جمال و زیبایی انسان و معیوب نکردن سر و صورت حتی در جنگ نیز تأکید می کند، چون خداوند آن را بنا بر سیما و نمایی خاص آفریده، و انسان را مورد احترام و اکرام قرار داده، و به بهترین و زیباترین شیوه او را خلق کرده است.

امام مسلم در صحیحش فصلی را به ممنوعیت زدن و معیوب کردن صورت و سیما، اختصاص داده؛ و از ابی هریره روایت می نماید که پیامبر فرمود: «هرگاه یکی از شما با برادرش جنگید از زدن صورتش پرهیز کند.»

در روایتی دیگر و با لفظی دیگر آمده که «هرگاه یکی از شما با برادرش جنگید، از سیلی زدن به سر و صرت آن خودداری کند، زیرا خداوند او را بر سیما و نمای خاص خویش آفریده».

همه دانشمندان اسلامی می دانند که این احکام شامل هر شهروند بی گناهی که با اسلام و مسلمانان سر ستیز بر پا ندارد، خواهد شد. آیات و احادیث فراوانی وجود دارند که بر حرمت و ممنوعیت بی حرمتی کردن نسبت به موجودات – اعم از نباتات و حیوانات و … دلالت می کنند؛ بنابراین مسلمان باید در ذات خود نیک، و در حق دیگران خیرخواه باشد و در راستای تحقق منافع خود و دیگران گام بردارد و زمینه ی فساد و بداخلاقی را فراهم ننماید.

و همچنین اسلام، ایجاد ترس و هراس برای حیوانات و اذیت و آزار آن ها را حرام دانسته است. امام بخاری و مسلم از ان عمر روایت کرده اند که رسول خدا فرمود: «زنی به خاطر حبس نمودن گربه ای – که بر اثر آن گربه به هلاکت رسید – وارد جهنم شد، چون وقتی آن را حبس کرده بود نه آب و نه غذا را به آن می داد و نه آن را آزاد می کرد تا این که خود غذایش را بیابد.»

و همچنین آن دو از ابن عمر روایت کرده اند که ابن عمر روزی در کنار گروهی از جوانان قریش گذر کرد، دید که پرنده ای را اسیر کرده و آن در جای بلندی هدف تیراندازی خود قرار می دادند، و در ازای هر تیری که به آن اصابت نمی کرد، چیزی را به صاحب پرنده می دادند، وقتی که آن ها ابن عمر را دیدند فرار کردند، ایشان گفتند: چه کسی این کار را انجام داده؟ نفرین خدا بر کسی باد که این کار را کرده و گفت: «رسول خدا کسانی که حیوانات را آماج و نشانه قرار می دهند، نفرین کرد» و همچنین بخاری و مسلم از انس روایت کرده اند که گفته: «رسول خدا زنجیر کردن حیوانات را نهی کرده است.»

امام مسلم فصل ویژه ای را در صحیحش به تحریم زدن صورت حیوانات و داغ کردنشان اختصاص داده و از ابن عباس روایت کرده که الاغی داغ شده در برابر چشمان پیامبر رد، پیامبر فرمود: «نفرین خدا بر کسی باد که این کار را کرده است.»

بدین گونه اسلام حتی بر حفظ جمال و زیبایی حیوانات و عدم اذیت و آزار آن ها پافشاری می کند؛ و به همین خاطر در روایتی از مسلم آمده که رسول خدا زدن و داغ کردن صورت را نهی کرده و راضی به اذیت و آزار پرندگان نبوده.

ابوداود و حاکم از ابن مسعود روایت کرده اند، که ما در سفری همراه پیامبر بودیم، پیامبر به قضای حاجت رفت و ما بلبلی را دیدیم که دو بچه داشت و ما دو بچه اش را گرفتیم و مادرشان آمد و بالای سر ما شروع کرد به چرخش و بال زدن و سر و صدا، پیامبر اسلام تشریف آوردند و فرمودند: «چه کسی این پرنده را به واسطه ی بچه هایش داغدار کرده؟ بچه هایش را به آن برگردانید.»

اسلام محکم درهای ناامنی، خشونت و اذیت و آزار را بسته، و هر نوع خشونتی را چه به صورت جدی و چه به صورت شوخی ممنوع اعلام داشته و تنها به تحریم لعنت، دوری از رحمت خدا و داخل شدن به آتش جهنم و غضب خدا برای عاملان و دست اندرکاران این گونه رفتارها بسنده نکرده، و بلکه سزاهایی را نیز همانند قصاص، حد، برای آن ها در نظر گرفته تا مبادا دین، جان، ناموس، نسل، مال و امنیت درونی و اجتماعی انسان در معرض خطر قرار گیرد. همان طور که کیفرهای تعزیری تکمیلی وضع کرده و [کیفیت و کمیت] آن را به عهده ی اجتهاد و سنجش قاضی گذاشته، تا مقدسات دینی دست نخورده باقی بمانند و بستر آسایش و امنیت برای همه حتی برای حیوانات نیز – با هر وسیله ی ممکن – هموار گردد.

 

خشونت و ترور راه و روش مسلمانان نیست بلکه یکی از شاخص های افراط گرایان است.

هنگامی که تاریخ آغاز اسلام را از دوران خلفای راشدین به این طرف ورق می زنیم، آشکارا پی به این واقعیت مهم می بریم که هیچ گاه اغتشاش و خشونت گری علیه شهروندان بی گناه کار مسلمانان راستین نبوده و بلکه آن ها [همیشه] نسبت به جامعه رفتار و گفتاری مهرآمیز داشته و هرگاه در دوران آن ها فرد یا افرادی مستوجب کیفری می شد، از طریق دستگاه های قضایی و طبق قوانین خاص خویش صورت می گرفت. و همین طور جنگ نیز قوانین خاص خود را دارد، اما با این وصف [وصف جهت رعایت حرمت انسان ها] مجموعه ای از قواعد اخلاقی و انسانی بر مسلمانان در حال جنگ مقرر شده است.

و هرگاه که نوعی از اغتشاش و خشونت گری را در تاریخ اسلام می یابیم، در حقیقت ریشه ی آن ها به بعضی از گروه های منحرف تندرو برمی گردد نه خود اسلام.

یکی از علمایان بزرگ در قرن سوم هجری که شدیداً از اقوال و اشعار الحادی بشار بن برد، به هراس آمده بود، می گوید: «به خدا سوگند اگر ترور راه و روش انسان های افراطی نمی بود فردی را می فرستادم که سینه اش را در بستر خواب تکه تکه نماید.»

سیاست تندروها آن بوده که ترور را به عنوان راهی برای سرکوبی و نابودی مخالفانشان انتخاب کرده اند؛ گروه ها و فرقه هایی که در اواخر دولت اموی در کوفه سر برون آوردند از جمله آن ها خناقون همانند مغیریه و منصوریه.

و نوبختی از منصور عجلی رئیس فرقه منصوریه نقل می کند: «که او یارانش را به سرکوبی مخالفانش و کشتن آن ها از طریق ترور، دستور می داد و می گفت: هر که با شما مخالفت کند، فرد مشرک است و آن را به قتل برسانید و این خود جهاد خفی به شمار می آید.»

و جاحظ راه ها و روش های کشتن و تعذیب بی گناهان را به دست آن قاتلان و جلادان به تصویر درآوردن و برای ما ذکر کرده، از جمله خفه کردن و واداشتن آن ها به بوئیدن، آویزان کردن و به خورد سگ دادن و …

گروه های افراطی و باطنی در قرن ۵ و ۶ هجری، خرابکاری ها و ویرانه های فراوانی را در جامعه به بار آوردند و نخبگان سیاسی و دعوتگران و علمایان برجسته را ترور کردند، و گستاخی آن ها تا بدان جا رسید که داخل مسجدالحرام شدند و خون زائران را در داخل کعبه ریختند.

همان گونه که رئیس گروه باطنیه، حسن صباح در قرن ۶ هجری، اغتشاش و خشونت را در جامعه ی اسلامی گستراند، وی قلعه ای را به خود اختصاص داده بود و آن را قلعه ی مرگ نامگذاری کرده بود و تیم­هایی برای ترور بعضی از علمایان و وزیران تراز اول نظام الملک و دیگران تشکیل داده بود.

 

ترور و خشونت در عصر کنونی:

بسیاری از اندیشمندان بر این باورند که مفهوم ترور و خشونت بعد از انقلاب فرانسه، پا به عرصه ظهور نهاد؛ از آنجا که انقلاب فرانسه اعمال خشونت آمیزی را برای پاک سازی دشمنان انقلاب و برای هراسانیدن و جلوگیری از مبارزات علیه نظام انجام می داد.

و همین طور حکم ترور و خشونت گری در فرانسه در تاریخ ۱۰/۸/۱۷۹۲ و ۲۷/۲/۱۷۹۴ شناخته شد؛ و اولین جنبش منظمی که در تاریخ نام تروریسم بر آن ها اطلاق گردید جنبش «یعاقبه»[۶] بود که از هواداران دولت سرکوبگر به شمار می آمدند.

———————————————————

منبع: پارادکس اسلام و تروریسم (جستاری تحلیلی پیرامون واقعیت اسلام و تروریسم دینی) / مؤلف: پروفسور دکتر علی قره داغی / مترجم: علی عزیزی / انتشارات: پرتو بیان ۱۳۸۶

 

 



[۱] – انبیاء: ۱۰۷.

[۲] – توبه: ۱۲۸.

[۳] – اعراف: ۱۵۶.

[۴] – قدر: ۵.

[۵] – احزاب: ۴۴

[۶] – پیروان یعقوب برازعی که بر این باورند که خدا و انسان در طبیعت واحدی که عیسی مسیح است متحد شده اند و این مذهب در سده ششم در سوریه به وجود آمدند و به ویژه در میان سریانیان رواج یافت. ویراستار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا