فتوحات صحابه، حقیقت آن و مقایسه میان جنگ های صحابه و دیگر جنگ ها
فتوحات صحابه، حقیقت آن و مقایسه میان جنگ های صحابه و دیگر جنگ ها
نویسنده: دکتر هانی أحمد فقیه / مترجم: میلاد لهونی فرد
حقیقت فتوحات صحابه
سخن ما در رسیدن به حقیقت جنگ و جهاد در اسلام نیمه تمام ماند. بعد از آن که در دو فصل قبل ثابت نمودیم غزوات پیامبر برای دفاع از جان و دین مردم در برابر تجاوزگران انجام می گرفتند، حال باید به طور مختصر از جنگ های صحابه و فتوحاتشان صحبت کنیم. چه بسا این گمان ایجاد شود که آن فتوحات از این سیاق خارج بوده اند و به منظور ایجاد سلطه، کسب قدرت و گسترش قلمرو انجام می گرفتند؛ همانطور که بعضی از تالیفات مربوطه اینطور بیان می کنند.
در این مورد بخوانید: فتوحات اسلامی؛ حقائق و شبهات
شروع فتوحات صحابه دفاعی بود
جنگ های صحابه در حقیقت از حیطه ی غزوات پیامبر خارج نبود و خلفا آن ها را شروع نکردند. انتخاب نبرد مورد پسند خلفا نبود، اما ضرورتا به آن مجبور شدند. در جهان آن زمان که امنیت جز با قدرت نمایی و آغاز جنگ به وجود نمی آمد و قانون این بود: «اگر تو به من حمله نکنی من به تو حمله خواهم کرد»، چه انتخاب دیگری وجود داشت؟ در ادامه چند نمونه ی تاریخی می آید که صحت این گفته را تایید می کند:
۱- حکومت فارس و روم به دلیل نفرت از یکپارچگی اعراب، ترس از گسترش اسلام در قلمرو خود و به تبع آن تهدید قدرت و منافعشان و تشویق یهودیان بر این کار، همیشه به دنبال فرصتی بودند که به مسلمانان حمله کنند. اگر آن ها به درگیری های داخلی مشغول نمی بودند، در حمله به مسلمانان تعجیل می کردند. شاهد این موضوع حدیثی صحیح از امام بخاری است. هنگامی که شایعه شد پیامبر زنانش را طلاق داده است، یکی از صحابه به سرعت به سوی عمر رفت و خواست به او خبر دهد. هنگامی که صحابی در را به شدت میکوبید، عمر پریشان حال بیرون آمد و گفت: «آیا پادشاه غسان آمده؟» عمر می گفت: ما همیشه با خود می گفتیم غسان مرکبش را برای حمله به ما به حرکت در آورده است. پس این نص صریح و روشنی است بر اینکه رومیان از زمان پیامبر برای نابودی اسلام آماده ی حمله به مدینه بودند و مسلمانان همواره انتظار آمدنشان را داشتند.
۲. در فصل گذشته بیان نمودیم هرقل جمعی بسیار را سازماندهی کرده بود تا به مسلمان حمله کنند. پیامبر نیز برای جنگ پیشگیرانه و ایجاد امنیت در مرزهای شمالی جزیره العرب برای رویارویی با آنان پیش رفتند.
۳-ثابت شد که پادشاهان روم در امور داخلی مسلمانان دخالت و آن ها را بر ارتداد و ملحق شدن به روم تحریک می کردند، همان گونه که با کعب بن مالک چنین کردند. هنگامی که پیامبر او و دو نفر دیگر را- به خاطر تخلف از جهاد- تهجیر نمود (از خود دور کرد)، رومیان نامه ای برای کعب فرستادند که در آن از او درخواست ارتداد و پیوستن به روم را کرده بودند و داستان آن در صحیحین مشهور است. کافیست به گفته ی هرقل در نامه ای که به کعب بن مالک فرستاده بود اکتفا کنیم. وی در آن گفته بوده به ما خبر رسیده که دوستت بر تو جفا نموده، اما خداوند تو را به حال خودت رها نساخته است.
پس به ما ملحق شو که با ما در امانی!
۴. همچنین ثابت گردیده که آن ها از وارد شدن مردم به اسلام جلوگیری و آن ها را به مرگ تهدید می کردند. و می توانی در المنتظم امام ابن جوزی، نمونه هایی در قصه ی شجاع بن وهب اسدی همراه حاجب حارث ابن شمر الغسانی نمونه ی این امر را ببینی.
۵. در کتب سیره وارد است که پیامبر نامه ای به کسری فرستاد که در آن او را به سوی اسلام دعوت می کرد. هنگامی که آن را خواند مسخره نمود و گفت: آیا کسی که برده ی من است برای من نامه می نویسد؟ سپس نامه ای به سوی نایب خود در یمن فرستاد که سر مبارک پیامبر را برایش بیاورد! وقتی امر این چنین است و آنان خطر و تهدیدی دائمی برای مسلمانان به شمار می آمدند، دیگر چه عذری برای مسلمانان در نجنگیدن با آن ها وجود دارد؟
۶- در بسیاری از منابع تاریخی مانند التاریخ طبری و الکامل ابن اثیر آمده که عمربن خطاب هنگامی که فارس و روم را در عراق و شام شکست داد، رغبتی برای گسترش فتوحاتی بیشتر نداشت و فرمانده ی خویش عمروبن عاص را منع کرد که آنها را تعقیب کند اما عرف و استراتژی جنگ در آن زمان باعث شد که پیکی به سوی فرمانده ی فارس فرستاده شود و مسلمانان برای ترساندن و متفرق کردنشان آن ها را تعقیب و در تجدید جنگ طمع کردند، چراکه ایرانیان ضروری می دانستند مسلمانان را مجازات کنند و انتقام گیرند.
۷- فراموش نکنیم اهل مصر و روم و فارس به مسلمانان می نگریستند که چقدر پایبند و مخلص اند، در حالی که خودشان در اوضاعی سخت و ناامیدکننده و زیر سایه ی ظلم و فساد زندگی می کردند. آنان مجبور بودند مالیاتی سنگین بپردازند و دینی خشک را بپذیرند؛ به همین دلیل کینه ی بزرگان و حاکمان خویش را در دل داشتند و انتظار حکومتی جوانمرد و عدالت محور را می کشیدند که آن ها را از آن اوضاع نجات دهند. به همین دلیل آنان فتح اسلامی را خوش آمد گفتند و فکر می کنم اگر در آن زمان فساد گسترده ی داخلی در این حکومت های بزرگ نمی بود، مسلمانان با آن تعداد اندک سربازان و نیروی کم ممکن نبود بر آن حکومت های قدرتمند چیره گردند.
عمربن عبدالعزیز فتوحات را متوقف کرد
ما همه ی فتوحات را از نقد مبرا نمی دانیم، به خصوص آنچه بعد از دوران خلفای راشدین صورت گرفت. به همین دلیل اهل تاریخ و سیره بیان می کنند خلیفه ی راشد، عمر بن عبدالعزیز اموی، فتوحات را در زمان خویش متوقف کرد و به سپاهیان خود در سرزمین روم و دیگر سرزمین ها دستور داد از نبرد دست بکشند و به خانه های خویش برگردند. هنگامی که بر وی اعتراض نمودند به آن ها نوشت: آن مقداری که خداوند برای آن ها فتح نموده برایشان کافی است. گویی ایشان از فتوحاتی راضی نبودند که در آن زمان انجام شده بود، بنابراین دستور به توقف دادند و برای اصلاحات داخلی و دادن حقوق و مزایا فراغت یافتند.
مقایسه میان جنگ های صحابه و دیگر جنگ ها
بد نیست میان فتوحات اسلامی و فتوحات اقوام و پیروان مذاهب دیگر. به عنوان نمونه خون ریزی بی رحمانه ای که مغول ها هنگام تسلط یافتن بر بغداد در سال ۶۵۶ هجری (۱۲۵۸م) انجام دادند. آنان بغداد را نابود و خلیفه ی عباسی را خفه کردند، کتاب هایش را آتش زدند و در رودخانه ی دجله افکندند؛ به حدی که آب رود از زیادی جوهر و مرکب سیاه شده بود. مسیحیان در دوران حکومت روم و جنگ های صلیبی، در سرزمین مقدس حضرت مسیح بی رحمانه به خون ریزی پرداختند، در حالی که انجیل به این کار دستور نداده بود.
در انجیل به این امر شده است که حتی دشمنان خود را نیز دوست بدارند. می توان مقایسه ای انجام داد بین نبردهای عادلانه ی سپاه اسلام با آن چه نیروهای متجاوز استعمارگران در دو قرن اخیر در بسیاری از سرزمین های مسلمانان انجام دادند، آن چه اشغالگران صهیونیست در سرزمین فلسطین با مستضعفین گوشه گیر و مظلوم می کنند؛ جهانیان شاهد هستند اما کسی کوچک ترین حرکتی برای نجات فلسطینیان انجام نمی دهد. قصد ندارم از دو جنگ جهانی صحبت کنم که طی آندها قحطی به جایی رسید که مردم برگ گیاهان را می خوردند و شمار قربانیان بدون مبالغه به میلیون ها نفر می رسید. همه ی این فجایع به دلیل طمع های پست، هوی و هوس و سلطه جویی عده ای رخ داد که حتی ارزش ریخته شدن قطره ای خون از انسانی پاک و بی گناه را هم ندارد.
———————————
منبع: گام هایی در فهم همزیستی و نوگرایی /مؤلف: دکتر هانی أحمد فقیه / مترجم: میلاد لهونی فرد