شعر و داستان

شعری در معنای حدیث رضیت بالله رباً و بالاسلام …

شعر ابراهیم ساعد رودیشعری در معنای حدیث رضیت بالله رباً و بالاسلام دیناً و بمحمد نبیاً و رسولاً

نویسنده: دکتر محمد ابراهیم ساعدی رودی

هر کس در اول روز بگوید "رضیت بالله رباً و بالاسلام دیناً و بمحمد نبیاً و رسولاً» بر خدا واجب است که او را در آن روز راضی کند.» من این حدیث را شعار خود قرار دادم، یعنی وقتی آن را تکرار می کنم لذت می برم. به هنگام گفتن «رضیت بالله رباً» به واقع حلاوت آن را می چشم، یعنی احساس می کنم که خشنودم که خدا پروردگار من است. در همین زمینه هم شعری سروده ام:

 

چه کسی مثل من است؟!

چه کسی مثل من است؟!

چه کسی مثل من این گونه به خود می بالد؟!

چه کسی مثل من این گونه بگوید هر جا؟!

همه جا داد زند

بر سر عالم و آدم همه فریاد زند

مرد و زن، پیر و جوان،

خرد و کلان

همگان گوش کنید

چه کسی مثل من است؟!

چه کسی شاد چو من؟!

چه کسی راضی و خوشنود چو من؟!

در شگفتی که چنین خوشنودم

چون خدایم «الله» است

نه اهورا، نه هبل، نه بودا

نه مسیح و نه عزیز و عزرا

واحد است و یکتاست

همه اش بی همتاست

مهربان است و رئوف است و رحیم

کار ساز است و غفور است و کریم

نه بمیرد، نه بلغزد، نه بخوابد هرگز

نه بترسد، نه بلرزد، نه بکاهد هرگز

خالق و مالک هستی او هست

حافظ و رازق هر موجود است

ایها النّاس در این عصر که هر چیز خداست

مد و ماشین و لباس و شهرت

مورچه و مار و درخت و شهوت

گاو در هند خدای مردم

فیل و میمون و عقاب و کژدم

آلت مرد و زن آن جا معبود

ره توحید در آن جا مسدود

من خدایم «الله»ست

و از این خوشنودم

به جز او هیچ کسی را نپرستم هرگز

و نجویم مدد از هیچ کس هرگز به جز او

چون که او معبود است

چون که او مقصد و هم مقصود است

هر چه خواهم فقط از او خواهم

مستقیماً از او

هر چه گویم همه با او گویم

مستقیماً با او

در میان من و او هیچ مباد

هر چه باشد بکند دور از او

پس رهی جز ره معبود مجو

بی نیاز است زهر واسطه ای

بله هر واسطه ای

که نماید نزدیک

چون که او نزدیک است

با من است در همه جا

با من است در همه وقت

هیچ کس نیست از او نزدیک تر

بود از شاه رگ گردن من نزدیک تر

چشم خود باز کن ای بنده تماشایش کن

دیدنش قله ی احسان باشد

برو از قله ی احسان بالا

برو بالا و تماشایش کن

او تو را می بیند

هر کجا باشی و هر کار کنی

بله من خشنودم

چون خدایم «الله»ست

هر زمانی که بخواهم،

بکنم راز و نیاز

و بخوانم آواز

و کنم رو به نماز

و بخوانم او را

فقط او

و بجویم او را

فقط او

و بخواهم از او

فقط او

و بگویم «الله»

بشنود حرف مرا

بشنود در همه جا

چه بلند و آرام

در دلم یا بر بام

و ببیند و بداند همه چیز

آشکارا و نهان

آن چه پیداست و آن چه پنهان

تو بگو

راست بگو

تو بیا از سر اخلاص بگو

چه کسی صدای ما می شنود؟

چه کسی ندای ما می شنود؟

چه کسی حاجت ما رفع کند؟

چه کسی مشکل ما دفع کند؟

چه کسی شفا دهد؟

چه کسی بلا دهد؟

چه کسی زنده کند؟

چه کسی مرگ نصیب این بنده و آن بنده کند؟

چه کسی قدرت و عزت بدهد؟

چه کسی خواری و ذلت بدهد؟

ای مسلمان زغم و غصه رها شو اکنون

دگر افسردگی و خسته دلی را بگذار

با من این نغمه ی زیبا برخوان

با من این جمله ی زیبا برگو

تا دلت شاد شود

تا وجودت زغم و خستگی آزاد شود

و بگیری آرام

لب بجنبان و زبان را در کام

و بگو «یا الله»

و چو من راضی باش

شاد و خشنود و سرافراز و بلند

چون خدایم «الله»ست

چون خدایم «الله»ست

———————————————————-

منبع: مجله برایه تی شماره ۴۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا