عقیده

ولایت چیست ؟ ولی کیست؟ حکم زیارت قبور

محمد غزالیولایت چیست ؟ ولی کیست؟

زیارت قبور چه حکمی را دارد ؟

نویسنده: استاد محمّد غزالی/ مترجم : عبدالعزیز سلیمی

 

احترام به بزرگان لازم است .منظور از بزرگان ثروتمندان و قدرتمندان نیستند زیرا در میان ایشان هم آدم محترم وجود  دارد و هم آدم حقیر و نامحترم !منظورم از بزرگان آنهای هستند که از دانش گسترده و اخلاق و شمایل ستوده و ایمان و یقین توفنده و جهاد خالص و بی شائبه برخورداراند .

 

مقصودم پیش قراولان و کاروان سالاران شگفتی آفرین بشریت است ؛آنهای که رهبران پاک باخته و شهدای از جان گذشته و فداکاران از همه چیز بریده و گمنامند که بندگان اطاعت کننده ی خداوند را می توان نمونه های از ایشان به شمار آورد .کسانی که ممکن است ثروتمند یا مستمند سالم یا بیمار نظامی یا غیر نظامی و حاکم و یا جزو مردم عادی باشند .ممکن است یکی از ایشان مادری مهربان و همسری وفادار و اهل شرم و حیا باشد .موهبت های خداوند در میان بندگانش بیش از آن میزانی است که ما تصورش را می کنیم و احترام به آن موهبت ها و احترام به صاحبان آنها بخشی از دین به شمار می آید .

 

از طرف دیگر بی اهتمامی به افراد خوار و حقیر و رویاروی با روشهای زشت و عملکرد های ناپسند ایشان ضرورت دارد !

 

آنگونه آدم ها در هر شرایطی که قرار داشته باشند و انگیزه های رغبت و رهبت از جانب ایشان به هر اندازه که باشد .همراهی و هم آوای با ایشان جرم و ذکر خیر ایشان دروغ و ناروا است .طبیعت اشیاءبه این صورت است که هر گاه میوه ی رسیده و خوبی را بچشی خواهی گفت که میوه ی شیرین و با مزه ای است و هر گاه که به هندوانه ی بد مزه ای لب بزنی خواهی گفت چقدر تلخ و بد مزه است !اما هر گاه آدمی به تلخی میوه ی شیرینی حکم کند و خواستار دور ریختن آن بشود و یا برذ عکس میوه ی تلخی را شیرین پندارد و خواستار استفاده ی دیگران از آن بشود چنان آدمهای بسیار خطرناک و فریبکار اند .

 

در ارتباط با نام و دین خداوند لازم است هر چیزی جا و منزلت خویش را داشته باشد به ویژه محبت و تنفر به خاطر رضایت خداوند بخشی از ایمان است .

 

ترمذی و احمد و ابو داود :

 

«هر کس بزرگان ما را مورد احترام قرار ندهد و با کودکان ما مهربانی نکند و حق شناس عالمان نباشد جزو ما «مسلمانان به »شمار نمی آیند »

 

خداوند صاحب عزت بندگان نیک خود را مورد ستایش قرار داده و اخلاق و رفتارشان را ستوده است .

 

وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا مریم ۴۱.

 

«ابراهیم را در کتاب یادآوری کن او به درستی پیامبری صدیق بوده است »

 

وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا

 

وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاهِ وَالزَّکَاهِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا    مریم ۵۴-۵۵.

 

«اسمائیل را در کتاب یاد کن او براستی پیامبری بود که در وعده هایش راست و پیغمبر والامقامی بود او همواره خانواده ی خود را به اقامه ی نماز و دادن زکات دستور می داد »

 

ستایش از صالحان قانون و فرهنگی است که هر نسلی از نسل پیش از خود به ارث می برد و بر اساس آن پرهیزگاری پاکان و شجاعت قهرمانان ابدی می شوند .خداوند متعال در مورد نوح می فرماید :

 

وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمْ الْبَاقِینَ * وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ * سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ * إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ *  إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ   صافات ۷۸-۸۱-

 

«نام نیک او را در میان ملت های بعدی باقی گذاشتیم و آن ذکر نوح در میان جهانیان است .ما این گونه نیک کاران را پاداش می دهیم زیرا که او از بندگان با ایمان ما بود .»

 

این حقیقتی انکار ناپذیر است که پیروزی پیام ها و رسالت های بزرگ بر اساس دو موضوع متعادل قرار دارد :اول تفوق و توانای رهبران .دوم عشق و اخلاص پیروان .

 

به نظر من خواننده ی خوب و با درک و احساس در ردیف نویسنده ی خوب و مبتکر و با ادراک قرار دارد و سرباز فرمانبردار و از جان گذشته با فرمانده ی هوشیار و پیروز در یک ردیف قرار می گیرند و این موضوع حدیث «المرءمع من احب »را برایمان تفسیر و تبیین می نماید .

 

در سر آغاز تاریخ اسلام انسان اهل ایمان برای دو منظور نزد خلیفه می رفت :یا به خاطر کسب اجر اخروی او را پاس دارد یا چیزی را که فراموش کرده به او یاد اوری کند .مجاهدانی که در جبه های دور دست بودند .انتظار دعای خیر مؤمنین را داشتند که در نماز های جمعه و جماعت حضور پیدا کرده بودند .

 

حلقه ی ارتباط استوار در میان عامه ی مردم محبت و برادری در راستای رضایت خداوند بود و همین حلقه ی ارتباطی ارزشمند مدت ها پاسدار حرکت قافله ی اسلام به سوی تحقق اهداف آن بوده است اما سد حکومت بسیار زود هنگام شکسته شده و عامه ی مردم به دنبال کسانی افتادند که به ایشان اطمینان داشتند و عمیقاًولایت و دوستی آنان را پذیرفته اند

 

می بینیم که امام بخاری تحت فشار حاکم ناچار به ترک وطن خویش می شود اما دانش خود را در جا های دیگر گسترش بخشید .سبحان الله !حاکمی حقیر و فرومایه عالمی را که در اوج قله ی دانش و علوم سنت قرار داشت تبعید می کند ؟اما اراده ی الهی بر آن شد که امام بخاری مورد احترام همگان قرار می گیرد و نام او در همه جا و همه ی زمان ها بر سر زبان ها باقی بماند :

 

هَذَا ذِکْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ  ص۴۹

 

«این یادآوری است و به راستی پرهیزگاران دارای سر انجام خوبی هستند »

 

وقتی امام احمد حنبل وفات یافت مردم شهر بغداد و اطراف آن جنازه ی او را به صورت با شکوهی تشیع کردند !اما فکر می کنید که چند نفر جنازه ی خلیفه ای که او را شلاق زده بود تشیع کردند و به جز مفت خواران و مزدوران قصر خلیفه ،هیچ کس !

 

قاطبه ی مردم همچون پروانه بر گرد شمع شب افروز دانش و دینداری بزرگان اسلام گرد می آمدند آنهای که راه را با نور دانش خویش روشن می نمودند و بندگان را به محبت خداوند فرا می خواندند و دل هایشان را با ذکر او روشن می نمودند .

 

بدون تردید پیشگامان تعلیم و تربیت تا حدود زیادی جای خویش را در دل های مردم باز نموده بودند به گونه ای که آنها را از احترام سیاستمداران و غنایم حکومتی بی نیاز گردانیده بود هیچ یک از آن بزرگان نبوده که برای به دست اوردن آن منزلت تلاش کنند ؛زیرا موجب بیهوده گردیدن اعمالشان می گردید .بلکه اساس آن عواطف و احساسات عشق و محبت خداوند و دین او میان آنهای بود که همه چیز خود را وقف خدمت به اسلام می کردند .

 

تصحیح مفاهیم :

 

عواطف و احساسات عامه ی مردم گاهی با تصوراتی که به توضیح یا نقد و برسی نیاز دارند ؛زیرا از نظر ایشان قهرمانی غالباًبا کارهای اسطوره ای و خارق العاده همراه است آنها می گویند :روزی مریم از آسمان می رسید و آن کسی که کفالت و سرپرتی او را بر عهده داشت از این که می دید ملائک کار او را انجام می دهند شگفت زده می گردید و خود را بی کار احساس می نمود !

 

آنها می گویند ملائک یه خاطر قرائت قرآن در خانه ی اسید بن حضیر نازل گردیدند و چنان چه آن انصاری عابد قرائتش را ادامه میداد آنقدر ملایک وارد مدینه می شدند که همه ی مردم در کوچه و بازار شهر آنها را می دیدند !

 

در این ارتباط روایت های بسیاری را آورده اند که دوست دارند حجم گسترده ای از کرامات و و امور خارق العاده را به عده ی خاصی نسبت دهند !

 

در مورد کرامات اولیاءوضرورت ایمان به آنها به اندازه ای سخن گفته اند که انسان متعجب می شود تا آنجا که آدم های ساده دل کسی را که خوارق منتسب به یکی از شخصیت های مورد قبولشان را انکار کند مورد حمله قرار می دهند بیشتر ایشان ایمان به آن خوارق را بخشی از علایم بودن بر سراط مستقیم گردانیده اند .

 

همه ی این سخن ها همچنان که گفتیم به نقد و برسی جهت کشف محتوای آنها نیازمندند این گونه ولایت را تصور نمودن که تنها از طریق امور غیر عادی که قانون سببیت را ملغی می نمایند حاصل می گردد باطل و غیر قابل قبول است !!ولی بودن چیزی به غیر از برخورداری از ایمان و تقوا نیست .خداوند متعال می فرماید :

 

أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ *  الَّذِینَ آمَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ یونس ۶۲-۶۳.

 

«بدانید که بی گمان بر دوستان خدا ترسی نیست و «به خاطر از دست دادن دنیا »اندوهگین نمی شوند آنهای که ایمان آورده و راه پرهیز کاری را در پیش گرفته اند .»

 

هر کس که ایمان و تقوا را با هم جمع داشته باشد زن باشد یا مرد ولی خداوند است .

 

زنی که سرپرستی خانواده اش را بر عهده دارد و فرزندانش را تربیت می کند شوهرش را شادمان می گرداند و همه ی این کارها را در راستای رضایت خداوند انجام می دهد یکی از اولیای خداوند به شمار می آید .

 

مردی که در دفتر کار خود همهی تلاش و توان خود را برای حفظ مصالح مردم به کار می گیرد و کار مردم را به موقع انجام می دهد و هر صاحب حقی را به حق خویش می رساند و همراه با آن حقوق الهی را مانند نماز و روزه و زکات و .. .غیره انجام می دهد او نیز یکی از اولیای خداوند محسوب می شود .

 

وقوع امور غیر عادی و خارق العادات از ایشات به هیچ وجه ضرورتی ندارد .

 

شرط قرار دادن کرامت برای تحقق ولایت نوعی شوخی و یاوه گوی بی مزه است .چنین اندیشه ای هیچ گونه ریشه در دین خداوند ندارد .

 

گاهی ممکن است اموری غیر عادی که مردم عادی را شگفت زده می کند برای آدم های که اصل ایمان و استقامت را از دست داده اند روی بدهد در مورد خواب های که آدم های دیده اند که هیچ گونه ارتباطی با اسلام ندارند و خواب هایشان همچون سپیده ی صبح تحقق تحقق پیدا کرده مطالب زیادی را خوانده ام همچنین از پیشگوی های که گذر زمان در ستی آنها را تصدیق کرده است و بسیاری از مسایل دیگر و تنها سخن من در ارتباط به چنان مسائلی این بوده :که کسی که ارتباطش با خداوند قطع شده و در زندگی بر سراط مستقیم گام بر نمی دارد از هیچ گونه کرامتی برخوردار نیست ؛زیرا کرامت بیش از هر چیزی اندیشه ی مؤمن و اخلاق استوار و ستوده است که هر کس از چنین منزلتی بر خوردار نباشد هر چند بر روی آب راه برود و ماهها لب به آب و غذا نزند از هیچ ارزش و منزلتی دینی بر خوردار نیست .

 

انسان از این موضوع بسیار برخوردار می شود که :اندیشه و باور دینی میان عامه ی مردم و نیمه درس خوانده ها تقریباًاز باور های خرافی انباشته شده و به گرایش به صد ها باور عجیب و غریب از خود شوق و شغف نشان می دهد و کار به جای رسیده که چیزی نمانده همه ی قوانین اسباب و مسببات را کنار بگذارد !این قضیه در واقع بدترین پیامد ها را بر روی فرهنگ و تمدن اسلامی بر جای نهاده است .

 

حتی چنین باورهای خرافی و بی پایه زمینه فساد اخلاقی برای بسیاری از انسان ها فراهم گردانیده اند .اینک به این ماجرای عجیب و غریب توجه کنید !

 

یکی از ایشان مرتکب فساد اخلاقی می شود و مردم از موضوع اطلاع پیدا کرده و او را که فراری شده بود و مورد تعقیب قرار می دهند او تقریباًمطمئن شده بود که راه فراری ندارد ؛زیرا داشت به ساحل رودخانه نزدیک می شد اما تعقیب کنندگان ناگهان با صحنه ی عجیب و غریبی مواجه شدند دیدند که آن آدم پس از رسیدن به کنار رود دارد از روی آب همچون راه رفتن بر روی خشکی عبور می کند !؟تعقیب کنندگان از شدت تعجب بر جای خود خشکشان زد و در حالتی شگفت زده به او نگاه می کردند !

 

آن آدم مجرم که خود را یکی از اولیاءخدا معرفی کرد ؟در حالی که داشت بر آب راه می رفت به مردم گفت :انچه من انجام دادم قضا و قدر الهی بود و این را که می بینید بر روری آب راه می روم باز فضل و رحمت الهی است !؟پیام ماجرا روشن و پیامد آن بسیار زیانبار و خطر ناک است .زمانی که جوان بودم در یکی از روستاهای مصر مردمی را بر روی توده ای از خاک دیدم آدمی ژولیده و ژنده پوش و ظاهراً دوره گرد وبی کار می نمود .

 

از یکی از اهالی روستا پرسیدم این کیست ؟گفت این شیخ فلانی ،یکی از اولیای خداوند است !من هم بدون آنکه به او توجهی بنمایم از کنارش رد شدم !آن مرد مرا مورد ملامت قرار داد و گفت :مگر نشنیده ای که رسول خدا فرموده است ؟

 

«چه بسا آدم ژولیده و ژنده پوشی که اگر چیزی را از خداوند بخواهد دست رد بر سینه اش نمی نهد » مسلم

 

گفتم متوجه هستی چه داری می گوی ؟آن حدیث چه ارتباطی با این آدم کثیف و متعفن دارد ؟

 

این حدیث این پیام را دارد که فقر به هیچ وجه تمی تواند موهبت های بزرگ را خدشه گرداند چه بسا آدم زحمت کش و گروه خاک آلوده ای از آدمی اتو کشیده و شیک پوش بسیار شریف تر و گرامی تر باشد ؛زیرا آن آدم زحمت کش همچنان که امام شافعی می فرماید :

 

«ایشان را لباسی است که اگر همه ی آن را به یک فلس به فروش برسانند هنوز گران فروخته شده اند اما در درون آنها شخصیتی وجود دارد که اگر با نفس و شخصیت دیگران مقایسه شود از همه ی انها گرامی تر ووالاتر استوان انکار کرد که در میان گذشتگان و شخصیت های معاصر انسان های پاک و خردمندی وجود داشته و دارند که در میدان یقین و تقوا گامهای بلندی را برداشته اند و خداوند در شرایط سختی اامور خارق العاده ای را برای ایشان به وجود آورده که بیش از پیش فضل و رحمت خداوند را در مورد خویش احساس کرده اند اما دیگران چه ارتباطی با این موضوع دارند ؟و از آن چه سودی عایدشان می شود ؟وقتی که حتی انبیاءالهی مالک جنب منفعت و دفع مضرت از غیر خودشان نیستند دیگران جای خود دارند !

 

قُلْ إِنِّی لَا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا  *  قُلْ إِنِّی لَن یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا   جن ۲۱-۲۲

 

«بگو من نمی توانم هیچ گونه سود و زیانی به شما برسانم و به هیچ وجه نمی توانم گمراهتان بسازم یا هدایتتان کنم .بگو هیچ کس مرا در برابر خشم خداوند پناه نمی دهد و پناهگاهی را جز خدا نمی یابم »

 

اما منفی گرای و دنباله روی خصلت های هستند که بر بسیاری از مردم غلبه پیدا کرده اند که می خواهند بر سر سفره ی دیگران زندگی کنند و فکر می کنند مرید و منسوب بودن کافی است و نیازی به تلاش و توسل به اسباب وجود ندارد .

 

می گویند :در قرن گذشته وقتی انگلیسی ها قاهره را اشغال کردند آدمی گیج و ابله سر قبر امام شافعی رفته و او را مورد ملامت قرار داده که چگونه از پس اشغال گران انگلیسی بر نیامده است ؟!یکی دیگر از آن ابلهان درمانده ناتوانی امام شافعی را هر چند صد سال از از مرگ او سپری شده از مقابله با انگلیسی ها توجیه می کند و می گوید :وقتی که امام حسین که مقامش از امام شافعی بالاتر است در برابر یورش انگلیسی ها کاری نتوانسته انجام بدهد امام شافعی بیچاره چه کاری از دستش بر می آید ؟!

 

چیزی که جای شگفتی دارد این است که مشابه همین سخنان زمانی که تاتارها در قرن هفتم بر بغداد چیره شدند بر زبان ساده دلان و افراد عامی رد و بدل می شد …!

 

أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ  ذاریات ۵۳

 

« مگر همدیگر ار با گفتن چنین چیزی توصیه کرده اند ؟اما انان ملتی سرکش و یاغی اند »

 

 

 

 

رابطه ی مسلمانان با گورستان ها :

 

گور انسان حاوی باقیمانده ی و اجسام فانی آنها است وبس !اما روح ایشان به جایگاه خاص خویش که با آن گور بسیار فاصله دارد برده شده اند و ما در عین حال از نظر غلطفی به بقایای کسانی که دوست شان داریم و در زیر آن خاک و سنگ قرار دارند تعلق خاطر پیدا می کنیم .

 

ما را به دیدار از قبرستان توصیه کرده اند تا دلهایمان نرم و نازک و شفاف شوند و برای گذشتگان خود دست به دعا بر داریم .

 

دیدار ساده و بی آلایش قبر انسانها به معنای عبادت ایشان نیست هر چند که می دانیم برخی از انسانها به اصحاب قبور برخی احساسات و امید ئاری ها دارند .می دانیم که این احساسات یا پر حرارت تر از آن در میان حاکمان قصر نشین و افراد دور و بر ایشان رواج بیشتری دارد و احساسات و عواطفی که چنانچه امید انسان را به خداوند تضعیف کند و او را به سوی زندگان و مردگان سوق دهد از پایه و اساس مردود و غیر قابل قبولند .

 

 

 

 

بسیار جای تأسف است که با وجود روایات در مورد تحریم بنای مساجد بر روی قبور این پدیده رایج گردیده است !حتی در میان مردم ما این توهم به وجود آمده است که مساجد حتماًباید بر روی قبر یکی از اولیاء ساخته شوند ؛زیرا قبور صالحین جای دلبستگی آدمیان است و محل گرد آمدن حاجتمندان است .

 

ساختن ضریح و بارگاه و پوشانیدن و آزین بندی آنها با فلزات گران قیمت و سرازیر شدن سایرین به سوی آن –در عین اینکه از هیچ پایه و اصلی برخوردار نیست –متأسفانه در میان ملت های مسلمان رواج بسیار دارد !.

 

امام بناءدر این ارتباط می فرماید :

 

«محبت صالحان و احترام و تمجیدشان به خاطر کردار های نیکی که از ایشان دیده شده است موجب قربت خداوند متعال است .اولیای خداوند همان های هستند که خداوند در موردشان می فرماید :«آنهای که ایمان آورده وراه پرهیزگاری را در پیش گرفته اند »با مراعات شرایط شرعی کرامت ایشان ثابت است اما با این ایمان و اعتقاد که ایشان در حیات و پس از خود مالک منفعت و مضرت حتی خودشان نبوده و نیستند چه برسد به این که چیزی از از آنها را به دیگران بدهند .»

 

امام شهید در ادامه می فرماید :

 

«دیدار از قبرستان هر کسی که باشد مستحب است و با مراعات کیفیتی که در سنت آمده مشروع می باشد . اما استمداد  از اصحاب قبور –هر کسی که باشند –و فرا خواندن ایشان و درخواست بر آوردن نیاز ها و قضای حاجات از ایشان از دور و نزدیک و نذر کردن برای آنان و ساختن گنبد و بارگاه و ضریح بر روی قبر آنها و چراغانی نمودن و مسح کردن ضریح و قبرشان و سوگند یاد کردن به غیر خداوند و دیگر بدعت های که با این قضایا ارتباط پیدا می کنند جزو گناهان کبیره ای هستند که مقابله با آنها واجب است و به خاطر خوشایند کسی و یا جلو گیری از وقوع رویدادی به هیچ وجه آن اقدامات را توجیه نمی کنیم »

 

سخن گفتن با با آدمی بر افروخته که بجای تلاشی برای عشق ورزی مردم به حق و حقیقت می خواهد آنها را به شرک متهم کند چه سودی می تواند داشته باشد تعداد اینگونه مبلغین شکست خورده و ناموفق کم نیستند !!

 

———————————————————————–

منبع : مبانی وحدت فکری ، فقهی و فرهنگی مسلمانان / مؤلف : استاد محمّد غزالی /مترجم : عبدالعزیز سلیمی /انتشارات : نشر احسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا