سياسي اجتماعي

توضیح برای دوست عزیزی با عنوان "بماند"

توضیح برای دوست عزیزی با عنوان “بماند”

استاد عبدالعزیز مولودی

(( مرتبط با نظامیان و انتخابات ))

یکی از خوانندگان یادداشت نظامیان و
انتخابات، در کامنتی(خصوصی که برای اطلاع خوانندگان وارد کامنت‌های عادی کرده‌ام) که
قدری نارضایتی و البته تهدید از آن برداشت می‌شود، بر آن ایراد گرفته‌اند که:
“وظیفه دیگری غیر از پاسداری از جوهره‌ی انقلاب اسلامی و حریم و حدود آن (اصول‌گرایی)برای
سپاه پاسداران تعریف نمایید؟ اینکه متأسفانه اصول‌گرایی مورد سوء استفاده‌ی قرار
گرفته و شأن آن در حدّ حزب و گروهی خاصّ تنزّل پیدا کرده و بهانه‌ای برای شما شده
چیز دیگریست. همچنانکه واژه مقدس اصلاح‌طلبی نیز متأسفانه با عملکرد عده‌ای انحصارطلب
دستخوش تحریف شد. از شما انتظارم بیش از اینهاست انشاالله از نزدیک با هم آشنا و بیشتر
صحبت خواهیم کرد. برای شما و امثال شماها یک سینه سخن دارم.”

 

اگر با محتوای همه یادداشت‌ها و مسائلی که
در اینجا مطرح شده و می‌شود برخی همفکری داشته ‌باشند، طبیعی است که برخی نیز با
آن مخالف باشند.آنچه در تعامل اندیشه‌ها مهم است صیقل خوردن آنها از طریق مفاهمه
انتقادی است. در این صورت ممکن است که باز هم دو نظر یکدیگر را نپذیرند، اما نتیجه‌ی
بحث به علت آنکه در بستری منطقی جریان داشته پذیرفتنی باشد. زیرا منجر به حذف یکی
به نفع دیگری نمی‌شود. سیاق بحث آن دوست که با عنوان مستعار”بماند” نظر
داده‌اند از این سنخ نیست و ناظر بر نوعی تهدید و حذف به شیوه‌های غیرمعمول است. برای
روشن‌ترکردن این بحث که به یکی از موضوعات جدی کشور تبدیل شده ‌است (و بحث از آن
در اینجا نیز به دلیل احساس مسئولیت در مقابل حال و آینده این سرزمین است) به طرح
موضوع دیگری می‌پردازم. در ابتدا باید در نظر داشت که وقتی از عدم دخالت نظامیان
در سیاست صحبت می‌شود، منظور چیست؟ و چرا؟ آیا طرح این موضوع لزوماً به تضعیف حاکمیت
منجر می‌شود؟ یا خیر. با این وصف “وظیفه‌ی پاسداری از انقلاب” به گفته‌ی
آن دوست عزیز به چه معنا می‌تواند در مورد نظامیان و مخصوصاً سپاه پاسداران مصداق
پیدا بکند. آیا وظیفه‌ی سپاه دفاع از اصولگرایی است؟ در این صورت سپاه چگونه می‌تواند
اصولگرا باشد؟

 

نویسندگان قانون اساسی در ابتدای پیروزی
انقلاب علیرغم نادیده گرفتن برخی از کاستی‌های کارشان در تدوین آن، در این زمینه
که بایستی حوزه‌ی نظامی به طورکلی از سیاست برکنار بماند، شایسته عمل کردند. در
وهله‌ی اول به این دلیل که همگی کم و بیش شناختی از نظام پیشین ایران داشتند و می‌دانستند
که یک پایه‌ی اساسی رژیم شاه مبتنی بر ارتشی بود که در این اواخر تمام ارکان تصمیم‌گیری
سیاسی را نیز زیر تسلط خود گرفته بود. شاید خود شاه نیز با پوشیدن لباس نظامی،
احساس قدرت بیشتری می‌کرد. ولی این همه قدرتمندی ارتش و دیگر دستگاه‌های نظامی و
امنیتی در موقع خود نتوانست جلوی موجی را بگیرد که به قدرتمندی بیش از اندازه‌ی
آنها اعتراض داشت. دوم اینکه قانون‌گذاران اولیه، همگی برای انقلاب و نتایج آن دل ‌می‌سوزاندند
و به آن علاقه داشتند. به قاعده تصویب چنین قانونی از سوی آنها از سر مخالفت با نظام‌
برآمده از انقلاب نبود.

 

حال برکناری نظامیان از سیاست را به چه معنا
باید در نظرداشت؟ در تجربه‌های بشری که تا حال دیده ‌شده و نسبتاً موفیت‌آمیز هم
بوده ‌است، اعتقاد بر این است که تصمیم‌ در حوزه‌ی سیاسی را بایستی سیاستمداران بگیرند
و به اجرا بگذارند. حتی تصمیمات مربوط به جنگ و صلح نیز بایستی توسط مقامات سیاسی
صورت بگیرد، بعد نظامیان آنرا به اجرا گذارند. این معنای ساده‌ی عدم دخالت نظامیان
در سیاست است. در این صورت می‌توان تضمین کرد که در سطح داخلی زندگی توأم با آرامش
و امنیت برای شهروندان و در سطح خارجی نیز ضمن تأمین امنیت کشور، در موقع ضرورت(که
با تصمیم سیاستمداران تعیین می‌شود)آنها می‌توانند و باید در مقابل عوامل تهدید بایستند.
می‌توان وظیفه‌ی ذاتی پاسداری از انقلاب را نیز در اینجا یادآور شد که اگر نیروهای
نظامی (شامل همه‌ی نیروهای رسمی و غیررسمی) به این وظیفه با شرط یاد شده بالا عمل
نمایند؛ هم این تحقق می‌یابد هم آن. البته اگر سپاه بخواهد در عرصه‌ی سیاسی
اصولگرایی کند، لازم است غیرنظامی شود، یعنی کلیه فعالیت‌های نظامی را همراه با
سلاح‌های خود کنار نهد، امتیازات نظامی را از دست بدهد و به عنوان یک گروه اصولگرا
و تابع قوانین موجود کشور فعالیت نماید؛ می‌تواند اصولگرایی کند و فعالیت سیاسی
نماید. فکر نمی‌کنم کسی با این مسئله مشکل داشته باشد. آیا اصولگرایی ضرورتاً باید
با اسلحه باشد؟(مهم نیست که از اسلحه استفاده شود یا نه. مهم این است که کار سیاسی
با اسلحه و توسط مقام نظامی به کوتاه‌ترین راه که سرکوب و قدرت‌نمایی است منجر می‌شود.)

 

آنچه که در کشور روی ‌داده مخصوصاً در سالهای
اخیر، برخلاف قانون اساسی و تـأکید آیت‌الله‌ خمینی- رهبری انقلاب- و البته برخلاف
تأکید تحلیل‌گران و منتقدان سیاسی(افراد یا جریانات) حضور در حال گسترش نظامیان در
موقعیت‌های سیاسی، اقتصادی است. طبق قوانین کشور نظامیان حق ندارند حضور اقتصادی
موثر داشته ‌باشند. قدرت اقتصادی به قدرت سیاسی تمایل دارد و این‌ها که به دست
نظامی ‌افتاد، با قدرت زور یکی شده ؛ نتایج آنرا هم می‌توان به‌سادگی حدس زد. همه
رژیم‌های نظامی بدون تردید در ایجاد چنین اتحادی شکل گرفته‌اند. در آن صورت تصمیم‌های
سیاسی را نیز نظامیان طبق قواعد جنگی و نه سیاسی می‌گیرند. ادبیات مورد استفاده‌ی
مردم نیز رنگ نظامی می‌گیرد(وضعیت فعلی ما) و به این ترتیب جامعه نظامی‌ می‌شود. در
هیچیک از این‌ها تضمینی وجود ندارد که چون کل جامعه نظامی ‌شده است، در نتیجه هیچ
بحرانی هم بوجود نمی‌آید یا به این ترتیب حاکمیت بیشتر عمرمی‌کند. بدون تعارف؛ در
حال حاضر بیشتر پروژه‌های اقتصادی سودآور را سپاه برعهده دارد، عمده‌ترین موقعیت سیاسی
در دست فرماندهان سپاه است. حتی سپاه در مجلس نیز نمایندگان زیادی دارد. هم‌چنین
حمایت از نیروهای نظامی در سطح تصمیمات استراتژیک کشور قرار دارد. توسط آنها
معاملات خارجی(صادرات و واردات) صورت می‌گیرد و موارد بی‌شمار دیگری که منِ نوعی
نمی‌دانم. از قضا همین مسئله در وضعیت کنونی مشکل‌ساز شده ‌است. زیرا این نفوذ و
قدرت روزافزون، کم‌کم عرصه را بر مدیریت سیاسی نیز تنگ می‌کند. در انتخابات مجلس
هشتم که مراحل نهایی آن در حال شکل‌گیری است، بسیاری از کسانی که ردّ صلاحیت شده‌اند
از نیروهایی بوده‌اند که به قول آن دوست عزیز احساس وظیفه برای دفاع از انقلاب
داشتند. به عنوان مثال، متن دفاعیه‌ی آقای دکترمهدی خزعلی را در اعتراض به ردّ صلاحیت خود ببینید. فکر می‌کنم
همین کافی باشد تا به راز عدم دخالت نظامیان در عرصه‌ی سیاست(تصمیم‌گیری و مدیریت
سیاسی) پی ببرید.

 

همینکه آن دوست عزیز، تهدید کرده‌اند
که: ان‌شاء الله از نزدیک با هم آشنا و بیشتر صحبت خواهیم کرد. برای شما و امثال
شماها یک سینه سخن دارم، خود علت دیگری بر صدق ادعای مطرح شده است. اینجانب نه
علاقه‌ای به قدرت نظامی و نظامیگری دارم و نه روحیه‌ی آنرا. احترام طرف مقابل نیز
برای من، یک امر بدیهی است. لذا با حفظ حرمت شما و هرکس دیگری آماده‌ی گفت‌وگوی
رودررو نیز هستم. من به روش خودم، هر چند شاید منطقی نیست ولی مانعی نمی‌بینم که
شما نیز به روش خود با من برخورد نمایید.  

 

منبع: http://moloudi.blogfa.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا