كردستان

ریشه ی نژادی و تاریخ دوران قدیم کردها

ریشه ی نژادی و تاریخ دوران قدیم کردها

سرهنگ شیخ عبدالوحید/مترجم : مهندس صلاح الدین عباسی

هنگام صحبت از اصل نژاد کردی باید به گذشته های دو بر گردیم و اصل و اصطلاح و عنوان (( کرد )) را ریشه یابی کنیم . در این بحث از (( سر هنری رولینسون )) مستشرق و باستان شناس انگلیسی که رموز خط میخی کتیبه های به دست آمده در حفاری های آشور و نقش خط میخی کروتی را کشف کرده است و کتیبه های اخیر اراضی شرق دریاچه ی وان تا دشت های آشور در جنوب را نیز به تفصیل توصیف کرده است ، کمک می گیریم .

کتاب های قدیمی ایرانی که به زبان پهلوی نگاشته شده اند از ملتی تحت عنوان (( کورتی )) یاد می کنند ، موقعیت جغرافیایی کورتیون با مطالب خطوط میخی کشف شده توسط سر هنری تطابق دارد . اردشیر بابکان بنیان گذار سلسله ی ساسانیان در سال ۲۲۶ میلادی در میان دشمنان خودش از (( مدین شاه کوردان )) نام می برد پس با اطمینان می توان گفت که اسم گورتی یا کورتی از آن زمان ها به شکل فعلی آن یعنی کردی تغییر شکل یافته است . اسم اکراد در کتب مورخین مشهور عرب مثل (( طبری )) و (( مسعودی )) نیز ذکر شده است ( پیشنهاد می کنم افرادی را به تحقیق در مورد کرد در کتب تاریخی جهان همت بگمارند ) از آن زمان به بعد از ملّت کرد نه با عنوان گورتی یا کورتی بلکه با اسم (( اکراد )) و (( کرد )) یاد شده است نظریه ای هم می گوید که لفظ ( کورتی )) از اسم مملکت (( کورتیو )) که ملت گورتی ساکن آن بودند گرفته شده است و به مرور زمان حرف (( ر )) در (( واو )) ادغام و حذف شده است . گورتیون یا گوتیون قبیله ی از قبایل منظم و متماسک تورانی و آکادیان و بابل یان قدرت نفوذش را در مناطق وسیعی گسترش دهد . این منطقه کوهستانی از ابتدای تاریخ به گوتیه مشهور بوده و جای تعجبی هم ندارد . چرا که این اسم در زبان آشوری به معنای (( سرزمین جنگ جویان )) است .

نوشته های تاریخی کشف شده دلالت به هجوم پادشاهان کورتی به ممالکی مثل سومر و آکاد و عیلام و ارمینیا می نماید . از روی نقوش خط میخی لوح های مکشوفه مشخص شده ی اسلام ، بلاد گوتیوم  برای اولین بار توسط (( لوگان – انی مونتو )) حاکم شهر (( ادب سومر )) ( این شهر در مطقه فرات جنوبی عراق واقع و به سماوه مشهور است ) ذکر شده است . داستان های محلی و کتاب های قدیمی بیان می دارند که در قرن ۲۴ قبل از میلاد مملکتی قدرتمند و قومی با نام گوتیوم در مرزهای کوردستان فعلی قرار داشته است که علی رغم همجواری و دشمنی دول قدرتمندی مثل سومر و سوربارتو و عیلام توانسته بود خود را حفظ کند .

تاریخ گدشته های دور

بر اساس جلد سوم کتاب تاریخ ادوار گذشته کامبریج اثر کامیل تامسون و کتاب تاریخ آشور قدیمی تا هزاره ی قبل از میلاد اثر سیدنی اسمیت ، قلب مملکت گوتیوم ، منطقه ای بین رود خانه های زاب بالا و دجله و دیالا و کوه های سلیمانیه بوده است و پایتخت آن به نام ارانی در محل فعلی کرکوک قرار داشته است . آشوریان و سومریان و آکادیان دایماً در جنگی دفاعی با گوتیان بوده اند و به ندرت از طرف این کشورها هجومی صورت می گرفت . شار گلیشاری حاکم آکاد از جنگ باگوتیان در سال ۱۹۰۰ قبل از میلاد و از به اسارت در آوردن شارلاک حاکم گوتیان افتخار می کند . لاسیراب پادشاه مقتدر گوتیان صندوقی مملو از سنگ های قدیمی به معبد شهر سیار بابلی تقدیم و در نوشته ای به زبان آکادی از الهه ی گوتیوم و آنینی الهه ی سومری ( این الهه به نانا آناهیتا هم مشهور است ) و سین الهه ی ماهیاد کرده است .

لوح های سفالی کشف شده از بابل ، موقعیت جغرافیایی مملکت کردستان قدیم و عنوان آن را به خوبی بیان می دارند . از این الواح به وضوح مشخص می شود که گوتی های متحد از سال دارای حکومت بوده اند .

دولت آکاد و کردها 

دولت سامی آکاد در عصر طلایی خاصی قرار گرفته بود . پایتخت آن بابل و شاروکیس امپراطور آن به فرمانده ی چهار رکن شهرت پیدا کرده بود ولی با همه ی این احوال لوح های بدست آمده بیانگر این موضع اند که حتی در این زمان هم قبایل گوتی ( کورتی ) ، اطراف امپراطوری مقتدر آکاد را مورد حمله قرار می دادند و خطر دایمی برای امپراطوران جبار این کشور مقتدر در شمال عراق بودند . در خلال شکست دولت آکاد ، آمیا از شاهان کرد با سپاه عظیمی به بابل حمله و آنجا را به زیر سلطه ی خود در آورد و در فاصله ی ۱۲۴ سال ۲۰پادشاه کرد از یک سلسله بر بابل حکمرانی کردند و یکی از این شاهان خود را ( سلطان چهار رکن جهان ) که بالاترین قلب حاکمان آن زمان بوده ، نامید . لوح ها و کتیبه های به دست آمده کرتی ها را به صورت زشت و کریه معرفی می کنند و بیان می دارند که قبایل گوتی ( کرتی ) حاکمیت خود را با زور شمشیر و خونریزی تحمیل کردند به هر جا رو می آورند دست به کشتار و غارت و هتک ناموس و خرابی می زدند ، شهر های زیبا را تخریب می کردند . این کتیبه ها اعلام می دارند که این قوم به معابد زیبا هم رحم نکرده و گنج ها ، ذخایر ، بت ها و الهه های آنرا همراه با اسراء به پایتخت خود خود انتقال دادند . کتیبه های سومری در وصف طغیان شاهان اکراد چنین می گویند : شهرهای بزرگ ویران شدند ، همسران از همدیگر جدا شدند ، تمام بلاد را ماتم و اندوه و غم فرا گرفته بود ، رعب و ترس از وحشی های جبال و دشمن خدایان همه جا پخش شده بود . اما دولت کردها عاقبت سقوط کرد ، یکی از پیش گویان سومر سقوط گوتیوم را از طریق جنگ پیش بینی کرد و گفت : تا سه سال دیگر آکاد ، دشمنان خود – گوتیوم و عیلام – را خواهد بلعید و این پیشگویی تحقق پیدا کرد و پادشاه سومر به نام (( اوتوکیگال )) در سال ۲۰۰۰ قبل از میلاد بر مملکت گوتیوم چیره شد و سلسله ی (( اروکیه ی پنچم )) را بنبانگذاری کرد .

عصر کاسیون 

کاسیون یا قبایل (( کاشور )) ( در زبان کردی کاکو یا کاکه گفته می شود ، کاکاوند از اینجا سر بر آورده است . برای آگاهی بیشتر به جلد اول کتاب تاریخ کرد و کردستان تألیف مرحوم آیت الله مردوخ مراجعه شود ) در کتب قدیمه به صورت جنگجویانی قد بلند و سفید پوست توصیف شده اند . کاسی ها اجداد اهالی خوزستان ( منظور مؤلف شاید استان های ایلام و لرستان باشد که در آ« زمان جزو استان خوزستان به حساب می آمدند . ) فعلی – که در جنوب غربی سلسله جبال زاگرس ایران قرار دارد  می باشند . احتمال دارد لفظ کاشو به مرور زمان دچار تغییر و تحول شده و یا هنگام ترجمه ی کتیبه ها خطایی پیش آمده باشد . اما توصیفات وضعیت جغرافیایی و وضعیت جسمی  آنها ما را به این نتیجه می رساند که کاشوستان همان خوزستان فعلی است . این احتمال هم وجود دارد که ، قبیله ی کاسی ( که از نژاد های اصیل کردی هستند ) همان اجداد اکرادگوران باشند . این قبلیه بعد از سال ۲۰۰۰ قیب از میلاد ، در زمان شمشو ایلونا فرزند همورابی پادشاه سامی آکاد ، به بابل حمله و آنجا را نابود کردند . شهرها و روستا ها را به آتش کشیده و نابود کردند و تا قلب بابل را اشغال نمودند . حاکمیت پادشاهان کاسی در بابل ۴ قرن به طول انجامید و سلسله سوم پادشاهی بابل را تشکیل دادند . تا مدتی پیش، آگاهی در مورد این دولت خیلی ناقص و اعتقاد بر این بود که حکومت کاسی ها مثل حکومت گوتی ها در مقایسه با سومر و آکاد عقب افتاده و غیر تمدن بوده است . اما اکتشافات تازه و به دست آمدن کتیبه های جدید در منطقه ی خوزستان مشخص می کنند که کاسیون ، الهه های مخصوص به خود به نام های کاشو ، خاربی ، سوریاش ، شیبک خول و …. ، داشته اند . پادشاهان کاسی به تقالید و شعایر دینی ملت بابل اهتمام می ورزیدند . گاندیش ( خان دژ ) اولین پادشاه کاس بود که حوالی ۱۶۰۰ قبل از میلاد بر بابل چیره و به نام ( پادشاه مناطق ) چهار گانه مشهور شد .

او در یکی از کتیبه هایش به زبان بابلی نوشته که معبد انیل خدای بابل را تجدید بنا کرده و به آن عنایت و توجه خاصی داشته است . کاساخر ، آگوم دوم حاکم کاسی ها به نام پادشاه سرزمین گوتی هم نامیده شده است . و این احتمال را پیش می آورد که قبیله ی کاسی که امروزه به قبیله ی گورانی مشهورند گوتیوم قلب سرزمین اکراد را اشغال کرده باشند . در خلال حاکمیت کاسی ها بر بابل ، حدود ۱۴۰۰-۱۵۰۰ قبل از میلاد ، ارتباط آنها با دول بزرگ و مقتدر آن زمان مثل فراعنه ی مصر و حیثیون و آشور برقرار و محکم بوده است . حتی شاهان کاسی و فراعنه ی مصر از طریق ازدواج رابطه ی خویشاوندی با هم پیدا کرده و هدایایی بین خود مبادله می کردند . اما به مرور زمان کاسی ها در ملت عظیم بابل ادغام و ذوب شدند .

آشوریان و شاهان گوتی  

کتیبه های به دست آمده از نینوی (نینوی اصطلاح کردی است نین + ئاوا یعنی مکانی که توسط نینه یکی از شاهان آشور در ۲۰۱۸ ق . م آباد شده است . آباد در زبان کردی فعلی هم ئاوا گفته می شود )  پایتخت آشور بیان می دارند که در سال ۱۵۰۰ قبل از میلاد ، بودی ایلو شاه آشور فرزند و جانشن ( بعل نیاوی ) ، با هجوم ناگهانی و عظیم ، قبایل ( تروکی ) و ( تیجمکین ) را که ساکن گوتیوم سرزمین اکراد بودند شکست داد و حاکمیت و مملکت آشور را به ماورای گوتیوم رساند . (( اداد نیر اکراد )) حدود ۱۴۵۰ ق . م کتیبه ای از خود به جا گذاشت که در کالح شیرات ( آشور ) کشف گردید ، این کتیبه بیان می دارد اغلب جنگ های آن زمان در شمال شرقی در گرفته است و از طریق ساختن شهرهای محکم ؛ این منطقه را از اشغال قبایل (( شوبادی )) و گوتی  و کاشو ( در صفحه ۹۴ تاریخ مردوخ آمده : زیباری قریب ۱۲۰۰ خانوار هستند و در لوای موصل بین عقره و زاب بزرگ و اطاف بیره کمیر سکونت دارند ولی در باره ی قبیله بوزان منبعی که آنه را بیشتر بشناساند نیافتیم  ) ( اجداد قبایل زیباری و بوزان و توران ) نجات داد . سلمانزار اول در حدود ۱۴۰۰ ق م توانست دولت آشور را به چنان قدرت عظمتی نائل سازد که از بابل پیشی گیرد . در همان زمان هم اکراد خطر بزرگی برای وی بودند لذا با روش جدیدی به مقابله ی با آنها پرداخت . او در حدود شمال شرقی محدوده ای بین اکراد و کشورش ایجاد و افراد خاصی را در آنجا ساکن نمود تا از هجوم قبایل شمال جلوگیری نمایند . بعد از آن دولت آشور به ضعف گرایید و مستعمرات آن مورد محاصره و تاخت و تاز قرار گرفتند . اما (( آشور ناز یربال )) دوباره دوباره آشور را به عظمت خود باز گردانید و از مستعمراتش به عنوان پلی برای رسیدن و به زیر سلطه کشیدن منطقه ی توسخان استفاده کرد .

سقوط امپراطوری آشور

افول ستاره ی آشور مثل صعودش سریع بود . معلومات کافی در باره ی صد سال قدرت و عظمت آشور نداریم . حتی اسامی پادشاهانی که در این دوره حکمرانی می کردند ناشناخته است . اما در اوج قدرت ، آشوریان نتوانسته بودند بر سرزمین گوتیوم ( کردستان ) کاملاً مسلط شوند بلکه آنها را در کوه ها محاصره کرده بودند . با سقوط امپراطوری آشور در سال ۱۷۰۰ ق م سیل گورتیان از بلندی ها سرازیر و مثل مور و ملخ در تمامی نواحی پخش شدند . هنگام تسلط کوروش شاه ایران بر بابل در سال ۵۳۸ ق م اکراد پیشگامان لشکر ایران بودند .

گزینفون فرمانده و مورخ بزرگ یونانی قبایلی از اکراد را در گذرگاه های جبال توروس از شهر موصل تا نهر کنتریتیس گذرگاه بوتان امروزی و نهر دجله که مرز بین ارمنیای قدیم و کردستان بود ، در کمین خود مشاهده کرده بود .

هجوم فارسها

کوروش ( ۵۲۹ – ۵۳۸ ق . م ) مؤسس سلسله ی  هخامنشی ایران ضربه ی نهایی را بر بابل و تمدن آشوری در سال ۵۳۶ ق . م وارد و آنها را ضمیهمه ی امپراطوری فارس نمود .

در اثنای این هرج و مرج قبایل کرد فرصت لازم را پیدا کردند . ( اوگبارو ) پادشاه گوتیوم به شهر بابل حمله و کشتار و غارت و خرابی زیادی به بار آورد . ایرانیان به دنبال آشور بین النهرین را فتح کردند و تسلط خود را بر گوتیوم و ماوراء آن در شمال و شمال شرقی گسترش دادند تا اینکه بعد از قرن ها اسکندر مقدونی حاکم مقتدر یونانی به این سلطه خاتمه بخشید .

با آمدن یونانیان مرحله ی تاریخی جدیدی به نام تاریخ مدون شروع می شود . نوشته هایی که هرودوت مورخ بزرگ یونانی ، از خود به جای گذاشته واضح و روشن اند .

مدت زمان کوتاهی که یونانیان خاورمیانه را اشغال کردند نتوانستند بر اکراد چیره شوند . هرودوت درباره ی هجوم های پراکننده ی اکراد که به قافله ها و دستجاب و اردوگاه های یونانیان صورت گرفته است مطالب زیادی نوشته است و این در حالی است که سپاهیان مجهز یونانی ، جرأت نفوذ به داخل منطقه ی کوهستانی کردستان را نداشتند . هرودوت همچنین ذکر کرده است که یونانیان اکراد را تشویق می کردند تا از پناه گاه ها و دژهای کوهستانی شان به سوی ایران قدیم ، مهاجرت نمایند و همین امر موجب استقرار آنها در شمال و شمال شرقی ایران شده ، بعضی از نوشته های هرودوت بیانگر این هستند که فبایلی از اکراد به سوی بلوچستان فعلی مهاجرت و قبایل ساکن آنجا را به سوی شرق راندند .

در حوالی سال ۴۰۰ ه ق هنگامی که گزینفون با ده ها هزار سرباز از مسیر کردستان به سوی دریای سیاه باز می گشتند با کردوخی های قسی القلب ، مواجه می شود و آنها را اینگونه توصیف می کند : آنها اقوامی هستند که به التماس و خواهش کسی توجه نمی کنند و هیچ گونه مودت و صداقتی را نمی شناسند .

بعضی اکراد به موخره ی سپاه یونانی با سنگ و تبر حمله و موجب هلاکت و جراحت عده ی زیادی شدند به علت کم بودن تعداد اکراد یونان به آنها اهمیت چندانی نمی دادند والا اگر تعدادشان بیشتر بود بخش بزرگی از سپاه یونان را نابود می کردند در اثنای شب ، اکراد در بلندی های اطراف آتش بر افروخته و دایماً مراقباشان بودند.

خصوصاً در تنکه ها و گردنه های صعب العبور با تیرها و و فلاخن ها و سنگ اندازهایشان عرصه را بر آنها تنگ می کردند . تنها در صورت دیدن کوه های این منطقه متوجه میزان صعب العبور بودنشان خواهید شد . گاهی تنها یک راه وجود دارد که در نهایت خطرناکی می باشد . گزینفون تعریف می کند که اکراد یکی از این گلوله ها را در اختیار گرفته بودند و عده ای بر بالای تپه ای خود را به ما نشان دادند ، به واسطه ی مترجمین با ۀنها صحبت کردیم تحویل اجساد کشتگان را درخواست نمودیم . اکراد هم به شرط اینکه یونانیان روستاهایشان را غارت نکرده و نسوزانند این خواسته را پذیرفتند آنها در حالی که با صدای بلند فریاد می کشیدند و قطعه سنگ بزرگی را می غلطاندند اجساد را تحویل دادند.

مؤرخین یونانی به ندرت از کردها و اعمالشان یاد کرده اند ولی ارمنیان که همسایه ی اکراد بوده اند ، در حد عالی تاریخ تمدن خود را حفظ نموده و مؤرخینشان از اکراد بسیار یاد کرده اند . اکراد اطراف دریاچه ی وان و دریاچه ی ارومیه در سال های ۹۱ – ۵۵ ق م تابع حکومت تیگران ، امپراطوری ارمنی بودند اربابان کرد به طور منظم به امپراطوری ارمنی جزیه می دادند و کردهای زیادی جزو سوارکاران سپاه تیگران بودند و در مجالس امپراطور حداقل ۵ نفر از زعمای قبایل کرد دارای مقامی مساوی و برابر با بزرگان و امرا و اشراف ارمنی بوده اند .

بعد از قبول آیین مسیحیت توسط ارمنیان ، اکراد بر شرک خود باقی ماندند و با مسیحیان از در دشمنی برآمدند . اما بعد از قبول اسلام این عداوت تبدیل به تسامح دینی شد . مسلمین و یهودیان و مسیحیان را هل کتاب دانسته و به آنها بیشتر از ایرانیان احترام می گذاشتند . کردها در زمان خالدین ولید ( رض ) قرن ۸ میلادی و مدت ها پیش از ایرانیان به دین اسلام گرویدند و تاکنون هم دارای مذهب سنی هستند . اسلام اثر عظیمی در هدایت اکراد داشت ، به آنها آموخت تا در برابر اداره ی الهی ، خضوع کامل داشته و با جمیع اهل کتاب ، تسامح و رابطه داشته باشند . از آثار دین حنیف اسلام در میان اکراد ، تذهیب نفس ، رشد روح ، نظم و برادری و احترام به قانون و حسن همجواری بود .

ایدئولوژی اسلامی بین کردها و همسایه های عرب و فارس و ترک ایجاد رابطه ی اخوت و برادری نمود به گونه ای هیچ ملتی بر ملت دیگر احساس برتری نمی کرد . جنگ ها و خونریزی های قرون متمادی جای خود را به همزیستی و حسن همجواری داد و کلیه ی ملل با حقوق متساوی و برادرانه در کنار همدیگر به سر می بردند و به فکر رفاه و آسایش همدیگر و پیشرفت اسلام بودند.

صلاح الدین ایوبی عصر طلای اکراد

مهمترین و افتخار آمیز ترین مرحله ی تاریخی کردها ، ، دوران زعیم بزرگ و تاریخی ، سلطان صلاح الدین ایوبی است.

نجم الدین شادی یکی از رهبران بزرگ کرد در شمال بین النهرین بود . او دو پسر لایق به نام های ایوب و شیرکوه داشت . ایوب برادر بزرگتر از طرف خلیفه ی عباسی والی شهر تکریت در صد مایلی شمال بغداد گردید . این دو برادر سپس به سوی دمشق رفتند . برادر کوچک در خدمت عمادالدین زنگی و ایوب به خدمت نورالدین والی دمشق و پدر عمادالدین به کار مشغول شدند . در ولایت مصر بر سر مقام وزارت شورش هایی روی داد و وزیر آنجا به قتل رسید . فرزند وزیر مقتول به نام (( شاه ور )) از نور الدین والی دمشق ، طلب کمک کرد و او هم شیرکوه را در فرماندهی سپاهی از کردها و عرب ها به مصر گسیل داشت . صلاح الدین فرزند ایوب یکی از افراد سپاه عمویش شیر کوه بود . در این اثنا قدرت و توانایی صلاح الدین بروز و شهرت او به عموان جنگ جوی شجاع و با هوش در سپاه شیرکوه به همان جا رسید . صلاح الدین در سال ۱۱۳۷ ه ش در تکریت هنگام حاکمیت پدرش ایوب به دنیا آمد و در زمان این جنگ ۲۶ ساله بود .

صلاح الدین از طریق عمویش شیرکوه در ۱۸ ژانویه ۱۱۶۸ م ( ۵۴۷ ه ) وارد دستگاه والی مصر شد ، عادل  – حاکم مصر – شیرکوه را به عنوان جانشین خود معرفی کرد . شیرکوه بعد از دو ماه مقام وزارت در گذشت و برادرزاده اش صلاح الدین ایوبی که با هوشیاری و ذکاوت جای خود را در دستگاه مصر باز کرده بود به جانشین اش انتخاب شد و فوراً برای اعاده ی فلسطین از دست صلیبیون برنامه ریزی کرد .

در این اثنا نور الدین رهبر صلاح الدین ، در دمشق در گذشت و ملک صالح فرزند نالایقش به جانشینی او انتخاب شد ، صلیبیون فرصت را غنیمت شمرده و دمشق را به محاصره در آورردند . صلاح الدین از مصر همراه سواران شجاع کرد ، حرکت کرده و بعد از شکست صلیبیون شهر را به خلافت عباسی بر گرداند .

متأسفانه سوء تفاهمی بین ملک صالح و صلاح الدین ایجاد شده ، ملک صالح به جای در جریان گذاشتن خلیفه ی بغداد از صلیبیون طلب مساعدت کرد ، در داخل دیوار های دمشق بین آن دو جنگی در گرفت و سپاه ملک صالح شکست خورده و صلاح الدین شهر حلب را به محاصره در آورد . ملک صالح متوجه نادانی خود شده و در مقابل تسلیم کردن دمشق به صلاح الدین تقاضای صلح کرد . از آن به بعد ذکر نام ملک صالح در منابر سوریه و حجاز و مصر قطع گردید.

بدین ترتیب صلاح الدین با موافقت خلیفه ی عباسی که مظهر اعلای جمیع قدرت های شرعی بود ، سلطان مستقل مصر و شام گردید و به تدریج حلب و موصل هم تابع حاکمیت وی شدند ، در سال ۱۱۸۲ م ( ۵۶۱ ه ) حاکم بلامنازع عالم اسلامی گردید و تمامی سلاطین و امرای آسیای غربی از جمله سلطان ایگونیوم و امیر مسلمان ارمنستان ، به سیادت و حاکمیت وی اعتراف کردند . از مهمترین خصوصیات صلاح الدین این است که او هیچ وقت خود را کردی که بر اعراب حکومت می کند ، نخواند و هنگام انتخاب وزرا و مشاورین و فرماندهان و در باریان بین کرد و غیر کرد فرقی نمی گذاشت و در واقع آن زمان مثل حالا تعصب کرد و غیر کرد وجود نداشت ، کافی بود شخص مسلمان باشد . اصلاً دلیل رسیدن صلاح الدین به چنین درجه و مقامی که توانست نیروهای مشترک اروپای متعصب را هم شکست دهد ، اسلامیت او بود . ملاک ، عقیده بود و همچنان که برای صلاح الدین مسئله کرد و غیر کرد مطرح نبود ، اعراب هم از اینکه غیر عرب بر آنها حکم می راند حساسیت نشان نمی دادند ، چرا که برای همه ی اقشار عقیده ، ملاک بود .

سلطان صلاح الدین در تاریخ با لقب ایوبی مشهور شده است ، نه کردی . البته نه اینکه صلاح الدین از کرد بودن خود اکراه داشته است . بلکه تعصب و ملی گرایی که امروز میان تمامی مسلمین شایع ، و باعث انحطاط و سقوط و انحلال آنها گردیده است اصلاً آن زمان مطرح نبوده است . هر چند موصل و آمد و رواندوز – که از مهمترین مراکز اکراد هستند – در دست سلطان بود ولی او پایتخش را به هیچ کدام از این شهر ها منتقل نکرده و بیشتر از حد لازم و استحقاقشان بدان ها توجه نکرد ، کردستان برای او – که بزرگترین کرد شناخته شده در تاریخ است – جزئی از امپراطوری اسلامی بود و مصلحت اسلام را فوق مصلحت شخصی و طایفه ای قرار داده بود .

تأثیرات صلاح الدین و اعمال پسندیده اش در غرب همانند شرق مشهور است . این کرد وارسته و شجاع برای تمامی حکام بعد از خود اصولی متعالی در رابطه ی بین غالب و مغلوب به جای گذاشت .

در سال ۱۱۸۹ م ( ۵۶۸ ه ) در حالت صلح به قافله ی از مسلمانان بی سلاح حمله و تجار آن را گردن زدند ( این راهزنی توسط دونالد دوشاتیلون صورت گرفت که در شهر کرک قلعه ی مستحکمی برای خود ساخته بود ) صلاح الدین خود را برای یک حمله ی تأدیبی آماده  کرد و قلعه ی ( کرک ) را به محاصره در آورد ، از آن طرف فرزندش ملک افضل را در رأس نیروی کوچکی به سوی الجلیل روانه کرد تا مانع کمک صلیبیون دیگر به این شهر شود . مهارت جنگی صلاح الدین اینجا آشکار می شود که با مانور و تاکتیک ماهرانه ای دشمن را به صحرای بسته ای در بین کوه (( حطین )) کشاند و آنها را از دیگر صلیبیون جدا کرد ، بدین ترتیب او با دشمن در مکانی که خود معین کرده بود روبه رو شد .

هنگام روشن شدن هوا صلیبیون خود را جدا شده از قلعه و مواجه با سنگرهای مستحکم صلاح الدین دیدند و چاره ای جز پیشروی نداشتند ، در این هنگام سواران مسلمین که دارای ساز و برگ سبکی بودند به آنها که غرق در زره و آهن و سلاح بودند حمله کردند و نتیجه ی آن شکست شدید صلیبیون در روز جمعه ۲۵ ربیع اثانی سال ۵۸۳ هجری قمری و کشته شدن دهها هزار نفر بود . فرمانده ی آنها ( حی وی لوزینان ) به اسارت در آمد قبل از اینکه اروپاییان صفوف خود را منظم کنند ، صلاح الدین به تعقیبشان پرداخت و قلعه ی مستحکم طبریه را تسخیر کرد ، همسر (( ریموند )) حاکم طرابلس جزو اسرا بود که به نیکی با وی رفتار و با احترام کامل او را به شوهرش برگرداند . اینگونه رفتارها با اسرا در آن زمان بسیار غیر منتظره بود و سپاهسان وحشی غرب و جنگجویان مکار شرق از اینگونه صفات عالی و شجاعانه به دور بودند .

پاکی و صفای روح و عفت و پاکدامنی این فرمانده و زعیم کرد و سپاهیانش باعث شده بود که هیچ کس یارای مقاومت در برابر آنها را نداشته باشد و هر لشکر و قلعه و شهری در برابرشان سر تسلیم فرود می آورد . سپاهیان صلاح الدین بر نابلس ، اریحا ، رام الله ، ارسوف ، یافا ، بیروت و سایر شهرها یکی پس از دیگری غالب شدند و در کمال شرف و مردانگی با ساکنین برخورد کردند . از کوچکترین تعرضی به زنان و اطفال و پیران خود داری نمودند . با اسرای جنگی به گونه ی بی سابقه ای به نیکی رفتار و در اولین فرصت آنها را آژاد می کردند .

——————————————–

منبع : کردها و سرزمینشان

تألیف : سرهنگ شیخ عبدالوحید  با مقدمه ( ژنرال ایوب خان رئیس جمهور اسبق پاکستان)

مترجم : مهندس صلاح الدین عباسی

انتشارات : نشر احسان ۱۳۷۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا