گزارش جالب یکی از جلسات شیطان
گزارش جالب یکی از جلسات شیطان
نویسنده: صلاح الدین توحیدی
در یکی از اقیانوسهای دور دست زمین غو غایی بر پا بود. شیاطین بزرگ و کوچک در آنجا حاضر شده بودند تا در جلسه ای مهم که ابلیس،شیطان بزرگ و رئیس آنان،دستور بر پایی آن را داده بود،شرکت نمایند.
شیاطین به دور تخت ابلیس که بروی آب بود ، حلقه زده و منتظر او بودند . بعد از مدتی ،چهره بسیار زشت ابلیس از دور نمایان گشت. شیاطین سر به سجده گذاشتند و ابلیس بعد از نشستن بر روی تخت به آنان دستور داد سر از سجده بردارند . ابلیس بعد از نگاهی کوتاه به فرزندان،نوادگان و فرماندهان ارتش خود ،ناگهان با عصبانیت فریادزد :دو تن از شما در این جمع حاضر نیستند ،چگونه جرات نموده اند از دستور من سرپیچی کنند… هنوز سخنان ابلیس تمام نشده بود که آندو تن در میان جمع شیاطین حاضر شدند و بعد از سجده در مقابل ابلیس دلیل تاخیر خود را این گونه بیان نمودند. اولی گفت:مشغول وسوسه جوانی بودم که تا به حال لب به شراب نزذه بود؛مجبور شدم وقت زیادی را صرف و سو سه او نمایم و در نهایت موفق شدم .ابلیس گفت:کار خوبی کرده ای،اما ارزش این تاخیر را نداشت.دومی نیز گفت:سالها بود که در کمین خانواده ای بودم تا آنها را به تباهی بکشانم ولی موفق نمی شدم؛ زیرا زن و شوهر با هم هیچ گونه اختلافی نداشتند و با کمک هم نقشه هایم را نقش بر آب می کردند و با پند و اندرز،فرزندانشان را از افتادن به دام من باز می داشتند.
از دیروز تا چند لحظه قبل با روشهای مختلف سعی نمودم بین زن و شوهر اختلاف بزرگی ایجاد کنم و سر انجام توانستم آنهارا تا مرز طلاق بکشانم و بعد به سرعت خود را به این جلسه رساندم.ابلیس درحالی که خنده اش در تمام اقیانوس پیچیده بود،فریادزد:آفرین؛بهترین کار را انجام داده ای.همه شما نیز باید از این روش استفاده کنید. اگر میان فرزندان آدم اختلاف افتد و خانواده ها به تباهی کشیده شود،جامعه آنها نیز به فساد و تباهی کشیده می شود .شیاطین همگی سراپا گوش شده بودند تا ببینند که رئیس بزرگ، آنان را برای چه امر مهمی فراخوانده است. جلسه شروع شد و ابلیس رو به جمع شیاطین نموده گفت:فرزندانم، همه شما می دانید که من چه کینه ای از آدم و فرزندانش دارم. هزاران سال برای خداوند سجده نمودم و من نماید و امیدوار بودم که خداوند عنایت ویژه اش را شامل حال من نمایند اما خداوند،آدم را از خاک آفرید و او را در زمین جانشین نمود و به من و تمام فرشتگان دستور داد که برایش سجده نماییم. من که از آتش نورانی آفریده شده بودم، چگونه می توانستم برای آدمی از خاکپست آفریده شده بود ،سجده نمایم. از این رو یک بار نافرمانی نموده و به آدم سجده ننمودم،اما خداوند بر من غضب نموده و من را از جمع فرشتگان بیرون و بهشت را بر من حرام نمود. اینها همه به خاطر آدم بود و من حق دارم که از او و فرزندانش کینه داشته باشم و بهعزت خداوند سوگند یا نموده ام همان گونه که باعث بیرون انداختن آدم و همسرش حوا از بهشت شدم ،نگذارم که فرزندان آنها نیز وارد بهشت شوند تا بدین وسیله انتقام خود را از آنها بگیرم. شما نیز باید در این راه به من کمک نمایید همان گونه که تا کنون در این مورد از هیچ کوششی دریغ ننموده اید و البته می دانید که فریب فرزندان آدم خیلی هم سخت نیست و به آسانی می توانید از میان خود آنان شیاطینی همانند سخت نیست و به آسانی می توانید از میان خود آنان شیاطینی همانند خودتان بسازید و آنها را به جان دیگر آدمیان اندازید. همه شما وظیفه خود را می دانید و جلسه امروز را نیز فقط برای تبیین بهترین روشها برای تخسیر قلب آدمی که مرکزفرماندهی اوست و توسط حصارها و قلعه هایی محافظت شده است ،بر پا نموده ام اگر چه مرز حکومت دژها و قلعه های استواری می باشند،اما روزانه ها و دروازه هایی در آن وجود دارد که می توانید از طریق آنها به تدریج خود را به قلب آدمی برسانید و اگر توانستید قلب را،که مرکز فرماندهی است،به تصرف خود در آورید، بر کل حکومت آدمی تسلط یافته اید . یکی از سیاطین از جای خود برخاست و گفت:ای رئیس بزرگ،عبور از این دروازه ها کار آسانی نیست و اگر عده های نتوانند خود را به پشت برج و باروها بر سانند،گذر از این دروازه ها تقریبا غیر ممکن و محال است. ابلیس سرش را تکان داد و گفت:من هم می خواستم همین را بگویم. برای گذر از دروازه ها باید از نیروهای خود آدمی استفاده کنید. حالکدام یک از شما می داند چه نیرویی برای این منظور مناسب است؟یکی از فرماندهان ارشد که جلو همه نشسته بود و هزاران سال از عمرش می گذاشت،گفت:من در این مورد تجربه زیادی دارم. بهترین نیرو ،نیروی نفس اماره آدمی است. ابلیس که از زیرکی او خوشحال شده بود،با شادمانی گفت:آفرین بر تو ،نیروی نفس اماره نز دیکترین نیرو به قلب است. برای فریب دادن این نیرو باید آن را کاملا بشناسید و ببینید به چه چیزهایی متمایل است و چه آرزوهایی دار. آن آرزوها و تمایلات حرام را همواره نزدش یادآوری نموده و آنها را برایش زیبا نماییدو نطمئن باشید که اگر نیروی نفس به سلاح اخلاص مجهز نباشد،به راحتی می توانید آن را با قلابه ی شهوت و هوس به دام انداخته و فریب دهید و با کمک او از دروازه های قلعه آدمی بگذارید. اولین دروازه ای که باید به تصرف در آید، دروازه چشم آدمی است.
نیرو های عبرت آموز مانند نگریستن به آثار خلقت خداوند،نباید ازاین دروازه خود را به قلب برسانند بلکه تا می توانید از این دروازه، قلب را با تیرهای سمی چشم چرانی،مورد هدف قرار دهید. هیچ چیز مانند چشم چرانی قلب را فاسد و بیمار نمی کند. شما می توانید به کمک نظر به نامحرم،بذر شهوت را در قلب بکارید و با آب آرزو آن را آبیاری کنید.اگر در ابتدای کار، گذاشتن از این دروازه مشکل به نظر می رسید، می توانید از نیروی فریب خورده نفس استفاده کنید و آن را وادار کنید تا پیامهایی شیرین و فریبنده را به قلب برساند مانند این پیامها که نظر کو تاه برای پی بردن به عظمت خالقی که چنان چهره زیبایی را آفریده است،اشکالی ندارد و بلکه لازم است؛مگر خداوند این زیبا رویان را برای چه آفریده است؟این صورت زیبا یکی از مظاهر قدرت الهی است و تازه اگر دل ، پاک باشد ، نظر به نامحرم ضرری به ایمان نمی زند و … و سرانجام کاری کنید که تیرهای سمی نظر ، قلب راچنان به تباهی کشند که آدمی همواره در فکر وعده و دیدار باشد وشما خوب می دانید که در صورت دیدار نمودن نامحرمان در خلوت چه اندازه کار شما راحت میشود و کمترین انرژی می توانید آنها را به زنا و فحشا بکشانید: زیرا نیروی فریب خورده نفس نیزبه کمک شما می شتابد . البته نقش زنان نیمه لخت و بی بند و بار را نیز نباید فراموش کرد و ما در تصرف این دروازه تا حد زیادی مدیون آنانیم .بعد از تصرف دروازه چشم ، باید دروازه گوش را به تصرف در آورید :
بهترین راه ،گذاشتن پست های بازرسی در مدخل گوش است . اگر نگذارید هیچ سخن حقی ازکلام خدا و رسولش از آن بگذرد، تسخیر آن آسان خواهد شد و با عبور دادن نیرو هایی از قبیل سخنان باطل ، زشت و ناروا و شک برانگیز ،آوازها و ترانه های تحریک کننده و …کاملا بر آن مسلط خواهید شد و تا اندازه ای قلب را تحت تاثیر قرار خواهید داد . مر حله قبلی مهمتر است، تصرف دروازه زبان است. برای این منظور ، نباید بگذارید که هیچ نیروی خیری مانند کلام خدا و رسول ، استغفار ، علم سودمند ، امر به معروف و … از آن خارج شود و بعد با کمک نفس اماره که در داخل قلعه آدمی است ، نیرو ها یی از سخنان باطل مانندک فر گویی غیبت ، تهمت ،گواهی دروغ ، دشنام و … را بارها و بارها از این دروازه عبور دهید تا به آ نها عادت کند و خلاصه اینکه در تصرف این دروازه باید دو هدف عمده را دنبال کنید : گفتن باطل و سکوت از حق : زیرا گوینده باطل برادر ناطق شما و ساکت از حق برادر لال شماست و چه بسا در مواقعی از برادر اول نیز بهتر باشد. ای فرزندانم بدانید که در و زبان باعث می شود که بیشتر فرزندان آدم را بر روی صورت به سمت آتش جهنم بکشند پس در تصرف زبان هیچ سستی به خود راه ندهید. من سوگند خورده ام که از جلو،عقب،چپ و راست به آنان حمله نموده گمراهشان نمایم. آیا به من کمک می کنید که به سوگندم جامه عمل بپوشانم؟
شیاطین همگی با هم فریاد زدند:آری ای رئیس بزرگ ما تا آخرین حد توان به شما کمک می کنیم . ابلیس با رضایت سری تکان داد و گفت:بعد از تصرف این دروازه ها،با کمک نفس اماره،قسمت های مهم دیگری از قلعه آدمی مانند دستها،پاها و…راتسخیر نمایید و آنها رابه اعمال حرامی مانند دزدی،تجاوز و…وادار نمایید. اکنون زمان آن استکه عملیات نهایی رابه سمت قلب شروع نمایید. البته شماقبلا با هدف قراردادن قلب توسط تیرهای سمی نظر،فرستادن نیروهای باطل از دروازههای گوش و عادت دادنداروازه زبان به سخنان باطل،قلب را به شدت ضعیف نمودهاید و با انجام هر عمل حرمی نقطهای سیاه بر روی آن نشسته است و چون نگذاشته اید قوای کمکی اسغفار و توبه از دروازه زبان عبور کنند،قلب اکنون تمام سیاه شده است و شما نیز که سیاه هستید هنگام حمله تشخیص داده نمیشوید و می توانید به راحتی قلب را تصرف نمایید و در آن بذر شهوت،شرک،نفاق،کفر و الحاد بپاشید و منتظر نتیجه شوید؛ نتیجه آن اضافه شدن برادر جدیدی از نوادگان آدم به جمع شماست؛زیرا قلب شکست خورده و مرکز فرماندهی به نفس که تحت اختیار شماست؛واگذار شده است. اگر زمانی احساس نمودید که قلب دوباره می خواهد زمام امور را به دست گیرد،بین قلب و نفس اماره صلح برقرار کردهو عقد ازدواج هم در آورید و نفس رابه صورت عروسی بسیار زیبا جلوه گرنمایید و به قلب بگویید که بعد از سختی جنگ و تلفات آن اکنون نوبت آسایش و راحتی و کامیابی است.
فرزندانم،از هر راهی که می توانید آدمیان را گول زده گمراه نمایید؛اگر به عبادت خداوند عادت نموده اند،با آن عبادت خداوندعادت نم ده اند ، با آن عبادت گمراهشان کنید وبه عجب و خود پسندی ادارشان نمایید . اگر خواستند صدقه دهند و یا زکات مال را بپردازند ، آنهارا به فقر وعده دهید . اگر عزم حج داشتند ، مشقت راه و تلف شدن مال را به یادشان آورید . اگر قصد هجرت و جهاد داشتند،کشته شدن آنها،یتیم شدن فرزندان و شو هر نمودن زنانشان را پیش چشم آنان مجسم کنید. اما گناهان بزرگ را برای آنان کوچک و زیبا جلوه دهید و اگر اعتقادشان به خدا هنوز باقی مانده بود به رحمت و غفران خدا آنها را فریب دهید مباداکه از عذاب الهی بترسند. فرزندانم به شما سفارش می کنم که همواره از دو سپاه بزرگ غفلت و شهوت علیه آدمی استفاده کنید تا از یک طرف او از یک طرف او رااز خدا غافل و از طرف دیگر او را مطیع هوی و هوس نمایید و همواره در کمین دو حالت از حالتهای آدمی باشید:شهوت و عصبانیت؛ زیرا در این دو حالت تسلط شما بر آنان آسان تر است. بنگرید که کدام حالت در شخص قوی تر است تا از آن راه به اغفال او بپردازید. جلسه شیاطین هر کدام به گوشه ای از جهان رفتند تا نقشه رئیس خود را اجرا نمایند.
—————————–
منبع:کتاب: گزیدۀ گزیده ها / مؤلف:صلاح الدین توحیدی / انتشارات : نشراحسان/ چاپ : اول ۱۳۸۴