تربیت، اخلاق و تزکیهمطالب جدیدمقالات

سی صفت اخلاقی و شخصیتی از صفات منافق

سی صفت اخلاقی و شخصیتی از صفات منافق

نویسنده : دکتر عائض القرنی / ترجمه: سید ادریس قیصری

مقدمه ی مترجم:

سپاس و ستایش برای پروردگار و هزاران درود و سلام بر پیامبر و آل و اصحاب وی و کسانی که از او پیروی می کنند تا روز قیامت.

براستی که بیماری نفاق از سایر بیماری های دیگر خطرناکتر است که سرانجام انسان را در روز قیامت معلوم و مشخص می سازد، امروزه یه خاطر پایبند نبودن مردم به ایمان و نبود تقوا نفاق به صفت بسیاری از مردم تبدیل شده است. و دعوتگران و علما و جانشینان پیامبر-صلی الله علیه وسلم- باید بدانند که چنانچه رهبر و قائد ما به سه طیف (ایمانداران واقعی و کفار و منافقان) روبرو بود ، آنان نیز با این سه طیف در جامعه روبرو هستند. صفات ایماندار واقعی و کفاری که کفرشان صریح است برای همگان محرز و مشخص می باشد ، آنچه که نامعلوم و مشخص است منافقانند که باید تلاش کنند تا آنان را بشناسند چرا که شناخت و معرفت نیمی از مشکل را حل می سازد. که در این رساله دکتر عائض القرنی سی صفت و نشانه از صفات منافقان را در پرتو قرآن و حدیث بیان داشته است مانیز آن را برای خوانندگانی که به کتاب عربی واقف نیستند ترجمه کردیم و تقدیم خوانندگان محترم می کنیم. تا آن را بشناسند و بدانند و خودشان را از این صفت رزیله دور نگه دارند. واز خداوند متعال خواستارم که این ترجمه را ذخیره ای برای آخرتم قرار دهد و مرا در دنیا موفق گرداند.

                                                                                         سید ادریس قیصری

اقسام نفاق:

نفاق نزد اهل سنت و جماعت بر دو قسم است:

قسم اول: نفاق ایمان و عقیده، چنین نفاقی انسان را از دایره ی مسلمانی خارج و صاحب چنین نفاقی در اسفل سافلین جهنم قرار می گیرد. چنانچه خداوند متعال فرموده:« ‏ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً ‏»[نساء/۱۴۵] ‏ بیگمان منافقان در اعماق دوزخ و در پائین‌ترین مکان آن هستند و هرگز یاوری برای آنان نخواهی یافت ( تا به فریادشان رسد و آنان را برهاند ) . ‏

منافق کسی است که به طور پنهان پیام پیامبر-صلی الله علیه وسلم را –که دین خداوند می باشد- دروغ پندارد ، یا اینکه کتابهای آسمانی و فرشتگان ، و یا اصلی از اصول ایمان را دروغ پندارد چنین کسی منافق است. چنانچه خداوند متعال می فرماید:« ‏ وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ ‏؛ ‏ یُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُونَ ‏؛ ‏ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ ‏»[بقره/۸-۱۰] ‏ در میان مردم دسته‌ای هستند که می‌گویند : ما به خدا و روز رستاخیز باور داریم . در صورتی که باور ندارند و جزو مؤمنان بشمار نمی‌آیند . ‏‏ ( اینان به نظرشان ) خدا و کسانی را گول می‌زنند که ایمان آورده‌اند ، در صورتی که جز خود را نمی‌فریبند ولی نمی‌فهمند . ‏‏ در دلهایشان بیماری ( حسودی و کینه‌توزی با مؤمنان ) است و خداوند ( نیز با یاری دادن و پیروز گرداندن حق ) بیماری ایشان را فزونی می‌بخشد ، و عذاب دردناکی ( در دنیا و آخرت ) به سبب دروغگوئی و انکارشان در انتظارشان می‌باشد . ‏

قسم دوم: نفاق در عمل: چنانچه پیامبر-صلی الله علیه وسلم در صحیحین فرموده اند:« آیَهُ الْمُنَافِقِ ثَلَاثٌ إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَإِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ» نشانه ی منافق سه است: هرگاه حرف بزند دروغ می گوید و اگر وعده داد خلاف وعده می کند واگر امانتی به او سپرده شود در امانت خیانت می کند.

و اینک سی صفت از صفات منافقین:

صفت اول:

دروغ گفتن:

ابن تیمیه رحمه الله می گوید که دروغ گفتن از جمله ارکان کفر است. خداوند در قرآن کرین هرگاه از نفاق بحث کند فورا همراه آن از دروغ بحث می کند و همچنان هرگاه از دروغ بحث کند بلافاصله از نفاق بحث می کند. چنانچه می فرماید:« وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ»[منافقون/۱] خدا گواهی می‌دهد که منافقان در گفته خود دروغگو هستند ( چرا که به سخنان خود ایمان ندارند )

دروغ فرقی نمی کند که به صورت جدی یا شوخی یا برای فریب و انجام دادن کاری باشد شاخه ای از نفاق است.

صفت دوم:

پلید بودن در قول دادن به کسی:

دلیل این صفت فرمایش پیامبر-صلی الله علیه وسلم- می باشد که می فرماید:« اذا عاهد غدر» روایت بخاری؛ یعنی هرگاه پیمانی با کسی ببندد پیمان شکنی می کند. هر کس به مسلمانی و حتی کافری پیمان دهد یا اینکه به همسر و یا پسر یا رفیق خود پیمانی دهد و بدون هیچ معذرتی شرعی پیمان و قول را به جا نیاورد و خیانت کند چنین عملی رکنی از ارکان نفاق است و چنین کسی علیه خود شهادت می دهد که وی منافق است.

صفت سوم:

خلاف وعده عمل کردن:

هرکس به مسلمانی وعده دهد ولی در موقع خود آن را به جا نیاورد یا اینکه کسی به تو وعده داد که در ساعت فلان در فلان مکان همدیگر را ببینیم ولی بدون عذر شرعی آن را به جا نیاورد بدان که چنین شخصی علامتی از نفاق در درونش وجود دارد.(فرق بین خلاف وعده و پلید بودن در قول این است که مثلا شخصی به کسی قول دهد که فلان کار را انجام دهد یا فلان گناه را ترک کند ولی نه کار را انجام دهد و نه فلان کار را ترک کند این پلید بودن در قول است و لی خلاف وعده این است که شخصی به کسی وعده دهد در فلان وقت پیش تو می آیم و در موعد مقرر حضور پیدا نکند این خلاف وعده است. مترجم)

صفت چهارم:

سستی در عبادات:

چنانچه خداوند متعال می فرماید:« وَإِذَا قَامُواْ إِلَى الصَّلاَهِ قَامُواْ کُسَالَى»[نساء/۱۴۲] منافقان هنگامی که برای نماز برمی‌خیزند ، سست و بی‌حال به نماز می‌ایستند.

اگر کسی برای نماز خواندن یا برای صف اول یا برای ذکر و یاد خدا و یا برای دعوت اسلامی و یا برای هر نوع خیر و احسانی   تنبل و سست بود و سستی می کرد بدان که چنین کسی در درونش وسوسه ی شیطان وجود دارد و شیطان می خواهد در درونش لانه کند.پس باید هوشیار باشد کسی که دو رکعت نماز می خواند به این معنا نیست که دیگر از نفاق دور است . چرا که منافقان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم همراه پیامبر نماز می خواندند ولی نماز را با سستی و تنبلی انجام می دادند . از ابو هریره روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده اند:« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِنَّ أَثْقَلَ الصَّلَاهِ عَلَى الْمُنَافِقِینَ صَلَاهُ الْعِشَاءِ وَصَلَاهُ الْفَجْرِ وَلَوْ یَعْلَمُونَ مَا فِیهِمَا لَأَتَوْهُمَا وَلَوْ حَبْوًا» رواه البخاری.

سخترین نماز برای منافق نماز عشاء و صبح است و اگر می دانستند که این دو نماز چقدر ثواب دارد آن را انجام می دادند اگر چه با چهار دست و پا باشد.

صفت پنجم:

ریا در عبادات:

خداوند متعال می فرماید :« یُرَآؤُونَ النَّاسَ وَلاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً»[نساء/۱۴۲] با مردم ریا می‌کنند ( و نمازشان به خاطر مردم است‌ ؛ نه به خاطر خدا ) و خدای را کمتر یاد می‌کنند و جز اندکی به عبادت او نمی‌پردازند.

ریا چگونه است: ریا این است که در جلو چشم مردم خود را نشان دهد که شخصی متقی است، و هر گاه تنها باشد به سرعت نمازش را بخواند ، و هر گاه در مجلسی حضور داشته باشد ادب و عبادت و زهد از خود نشان دهد و اگر جدا شد بر عکس عمل کند پس هر کس هر عملی را به خاطر غیر خدا انجام دهد بادنید که ریا کار است و ریا نیز خود شرک است چنانچه پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید:« الریاء شرک» رواه احمد با سند جید و ابن ماجه.

نشانه ی ششم:

با عجله نماز خواندن( و یا به تاخیر نماز خواندن):

چنانچه پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید:« حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حُجْرٍ حَدَّثَنَا إِسْمَعِیلُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ الْعَلَاءِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ

أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ فِی دَارِهِ بِالْبَصْرَهِ حِینَ انْصَرَفَ مِنْ الظُّهْرِ وَدَارُهُ بِجَنْبِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ قُومُوا فَصَلُّوا الْعَصْرَ قَالَ فَقُمْنَا فَصَلَّیْنَا فَلَمَّا انْصَرَفْنَا قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ تِلْکَ صَلَاهُ الْمُنَافِقِ یَجْلِسُ یَرْقُبُ الشَّمْسَ حَتَّى إِذَا کَانَتْ بَیْنَ قَرْنَیْ الشَّیْطَانِ قَامَ فَنَقَرَ أَرْبَعًا لَا یَذْکُرُ اللَّهَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا»

قَالَ أَبُو عِیسَى هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ

علا بن عبدالرحمن وارد خانه ی انس بن مالک در بصره شد وقتی که از نماز ظهر فارغ شد در حالی خانه اش نزدیک به مسجد بود گفت بلند شوید و نماز عصر را بخوانید بلند شدیم و نماز عصر را خواندیم وقتی که نمازمان تمام شد گفت از رسول خدا شنیدم که می گفت چنین نمازی نماز منافقان است   که به انتظار خورشید می نشنند تا اینکه شیطان آنان را فریب می دهد سپس بلند می شوند و به سرعت چهار رکعت نماز می خوانند و در آن جز اندکی یاد خدا نمی کنند.

نماز خواندن با عجله که هیچ گونه خشوع و خضوع و ترسی از خداوند در آن نباشد و همچنان کم ماندن در نماز و ذکر و یاد خداوند کم کردن در نماز و نبود هیبت و ترس از خداوند از جمله نشانه های منافق است.

نشانه ی هفتم:

یاد و ذکر خدا کم کردن است:

منافقان یاد و ذکر خدا می کنند ولی خیلی کم چنانچه خداوند متعال می فرماید:« وَلاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً» [نساء/۱۴۲] و خدای را کمتر یاد می‌کنند و جز اندکی به عبادت او نمی‌پردازند .

توجه: در این آیه خداوند متعال نفرموده اند که یاد خدا نمی کنند بلکه فرموده که کم یاد خداوند می کنند.

ز ابن صلاح شهرزوری که محدثی شافعی است پرسیدند که حد و مرز یاد خدا چقد است؟ وی نیز فرمود : هر کس اذکاری را که از پیامبر نقل شده را بخواند این نشانه ی یاد خدا بسیار کردن است . و همچنین هر کس اذکار بعد از نماز صبح و مغرب و دعاهای موقع خوردن و آشامیدن و بیدار شدن و رعد و برق و باران و ورود و خروج از مسجد را بخواند چنین کسی بسیار یاد خداوند می کند. بهترین کتاب ذکر و دعا «الأذکار» امام نووی و «الوابل الصیب» ابن قیم جوزی و« الکلم الطیب» ابن تیمیه است.

نشانه ی هشتم:

طعنه زدن به مسلمانان:

از نشانه های منافق طعنه زدن به ایمانداران است و آنقدر که بد گویی مسلمانان می کند از یهود و مسیح و … بدگویی نمی کند و مسلمانان را مورد شوخی و مسخره قرار می دهد .

نشانه ی نهم:

شوخی کردن به قرآن و سنت:

از نشانه های دیگر منافقان این است که به قرآن و سنت شوخی می کنند چنانچه قرآن می فرماید:« قُلْ أَبِاللّهِ وَآیَاتِهِ وَرَسُولِهِ کُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ؛ لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ کَفَرْتُم بَعْدَ إِیمَانِکُمْ»[نساء/۶۵ و۶۶] . بگو : آیا به خدا و آیات او و پیغمبرش می‌توان بازی و شوخی کرد ؟ ! ( بگو : با چنین معذرتهای بیهوده ) عذرخواهی نکنید . شما پس از ایمان‌آوردن ، کافر شده‌اید .

خداوند متعال این آیات را در مورد منافقانی نازل کرد که همراه پیامبر صلی الله علیه وسلم نماز می خواندند و روزه می گرفتند و جهاد می کردند.ولی وقتی یکدیگر را می دیدند و با هم می نشستند یکی از آنان می گفت هیچ کس را ندیده ام که به اندازه ی این اصحاب در فکر سیر کردن شکم باشد و ترسو باشد و نیز می گفتند که آیا این پیامبر با این چند نفر پرخور و ترسو می خواهد جهاد کند . سرانجام خداوند متعال این منافقان را کافر به حساب اورد و انان را رسوا کرد.

شوخی کردن به لباس و مسواک و ریش و شکل و شمایل مسلمانان از نشانه های منافق است و انسان را کافر می کند.

نشانه ی دهم:

قسم خوردن به دروغ:

خداوند متعال می فرماید: « اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّهً»[منافقون/۲] ‏ آنان سوگندهای ( دروغین ) خود را سپری ( برای رهائی از گرفتار آمدن به دست عدالت ، و پوشاندن چهره واقعی خویش ) می‌گردانند ،

اگر از منافقی چیزی درخواست کنی   بلا فاصله سوگند می خورد و آسان ترین چیز نزد منافق سو گند خوردن به دروغ است. مثلا یکی را غیبت می کند و بعد آن شخص می فهمد که فلانی او را غیبت نموده است. به او می گوید چرا چنین گفته ای؟ او نیز می گوید بخدا چنین حرفی نزده ام . یا به دروغ می گوید به کسی که تو محبوبترین کس نزد من هستی ولی در واقع دروغ می گوید وسوگند را وسیله ی تبرئه ی خود می کند. پس از جمله نشانه های بارز یک منافق این است که از همه کس بیشتر قسم می خورد.

نشانه ی یازدهم:(جهت رسیدن به اهدافشان) بسیار مال بخشش می کنند:

منافق مال می بخشد ولی از قلب دوست ندارد و یا اینکه خیر و حسنات دارد حتی مسجد می سازد ولی به خاطر شهرت است و درونا دوست ندارد ولی مسلمان وقتی که می بخشد وبخشش می کند شرح صدر پیدا می کند و شکر خدا می کند.

نشانه ی دوازدهم:

سر به زیر کردن مسلمانان و کوچک شمردن آنان:

از جمله نشانه های منافقان این است که مسبمانان را بی اهمیت در نظر بگیرد و هر وقت بحث کند می گوید که کافر از مسلمان بهتر و قوی تر است و با شوخی می گوید که آیا مسلمانان می توانند با آمریکا که دارای سلاح اتمی است جنگ کنند؟ و می گوید نمی توانند .

منافق می گوید که ما مسلمانان همیشه در هلاکت و ناخوشی به سر می بریم ولی نمی داند که خداوند متعال بندگان خود را پیروز می گرداند چنانچه می فرماید: « ‏ إِن یَنصُرْکُمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَکُمْ وَإِن یَخْذُلْکُمْ فَمَن ذَا الَّذِی یَنصُرُکُم مِّن بَعْدِهِ وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکِّلِ الْمُؤْمِنُونَ ‏»[ آل عمران/۱۶۰] ‏ اگر خداوند شما را یاری کند ( همان گونه که در جنگ بدر یاری کرد ) هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد ، و اگر خوارتان گرداند ( و دست از یاریتان بردارد ، همان گونه که در جنگ احد چنین شد ) کیست که پس از او شما را یاری دهد ؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند و بس . ‏

همچنین نمی دانند که تنها خداوند است که عزت می بخشد . از جمله علامات منافق این است که وقتی می بینند جوانان رو به جهاد می کنند می گوید به نظر من اینان به جهاد نمی روند یا اگر کسی را دیدند که برای محاضره می رود می گوید که باور نمی کند این محاضره سود داشته باشد و هیچ نفی در این محاضره نمی بینم. یا اینکه به رفقای خود می گوید برای این درسها حضور پیدا نکنید   چرا که همه ی اینها تکراری است و در خانه ی خود بمان و وقت خود را به خاطر چند مطلبی که در کتابها است هدر نده . تمامی اینها را از نشانه ی سر به زیر کردن و سبک شمردن مسلمانان به حساب می آورد.

نشانه ی سیزدهم:

بزرگ قلمداد کردن یک واقعه ی کوچک:

خداوند متعال می فرماید:« ‏ لَئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَهِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلاً ‏»[احزاب/۶۰] ‏ اگر منافقان و بیمار دلان و کسانی که در مدینه ( شایعات بی‌اساس و اخبار دروغین پخش می‌کنند و ) باعث اضطراب ( مؤمنان و تزلزل دین ایشان ) می‌گردند ، از کار خود دست نکشند ، تو را بر ضدّ ایشان می‌شورانیم و بر آنان مسلّط می‌گردانیم ، آن گاه جز مدّت اندکی در جوار تو در شهر مدینه ، نمی‌مانند ( و بلکه در پرتو شوکت اسلام از آنجا رانده می‌شوند ) . ‏

از جمله علائم منافق این است که مورد کوچک را بزرگ می کند مثلا وقتی می شنود یک مجاهد شهید شده می گوید شنیدم که صد مجاهد کشته شد. و یا اگر بشنود   که یک شخص عالم در مسأله ای دچار اشتباه شده آن را بسیار تکرار می کند و می گوید که خدا همگی ما را هدایت کند این عالمی که ما داریم اشتباهات بسیاری دارد.. یا وقتی که یک داعی سخنرانی می کند بدون اینکه هیچ منظور و مقصودی داشته باشد برایش منظور و مقصود پیدا می کنند و می گویند که دیدید فلان داعی چگونه مرا مورد تهمت قرار می دهد و چگونه به ما بی احترامی می کند.

نشانه ی چهاردهم:

رخنه گرفتن از قضا و قدر خداوند:

خداوند متعال می فرماید:« الَّذِینَ قَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُواْ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا»[ آل عمران/۱۶۸] ‏ آنان کسانی هستند که نشستند و ( از جنگ کناره‌گیری کردند و نسبت ) به برادران خود گفتند : اگر از ما اطاعت می‌کردند ( و حرف ما را می‌شنیدند ) کشته نمی‌شدند .

وقتی که مسلمانان به جنگ احد می رفتند منافقان می گفتند به جنگ نروید و با ما بمانید ولی مسلمانان رفتند و شهید شدند. منافقان در مجالس و محافل می گفتند که ما آنان را نصیحت کردیم و به آنان گفتیم که به جنگ نروند ولی آنان حرفهای ما را گوش نکردند ، و اگر به حرفهای ما گوش می کردند کشته نمی شدند، به این خاطر منافقان از قدر خداوند رخنه می گرفتند و راضی به قدر خدا وند نیستند. و اگر به بلا و مصیبتی گرفتار شوند می گویند چطور شد و اگر چنین کاری می کردم چنین و چنان می شد. و مردم را لومه می کنند. ولی شخص مومن می گوید به خدا ایمان آورده ام و در برابر فرمانهای او گردن کچ می کنم چون مومن می داند که هر کاری برای او پیش بیاید از طرف خدا و قدر خداوندی است در نتیجه همیشه راضی به رضای خداوند است امام مسلم از صهیب روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است:« عجبا لأمر المؤمن إن أمره کله خیر ، إن أصابته سراء شکر ، وإن أصابته ضراء صبر ، وکان خیرا له ، ولیس ذلک لأحد إلا للمؤمن » کار مسلمان شگفت اور است و تمامی کارهایش خیر است . اگر دچار خوشی و شادی شود خداوند را شکر گذار است پس برایش خیر است و اگر دچار بلا و ناخوشی شود صبر پیشه می کند باز برایش خیر است . چنین چیزی فقط برای انسان مومن است.

نشانه ی پانزدهم:

از انسانهای خوب به خوبی یاد نکردن:

چنین صفتی همانند غیبت کردن است، خداوند متعال می فرماید: « سَلَقُوکُم بِأَلْسِنَهٍ حِدَادٍ أَشِحَّهً عَلَى الْخَیْرِ»[احزاب/۱۹] زبانهای تند و تیز خود را بی‌ادبانه بر شما می‌گشایند ( و مقامات شجاعت و یاری خویشتن را می‌ستایند ، و پررویانه سهم هر چه بیشتر غنائم را ادّعاء می‌نمایند ! ) و برای گرفتن غنائم سخت حریص و آزمندند .

منافق اگر از انسان صالح پشت کرد با زبانی تیز همانند شمشیر از او بحث می کند ، و اگر از او در مورد انسانی صالح پرسیده شود می گوید : که خداوند ما و او را مورد عفو قرار دهد و این دعا را می کند ولی منظورش چیز دیگری است.

صفت شانزدهم:

تأخیر در نماز جماعت:

از ابن مسعود روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم- فرموده: « وَمَا یَتَخَلَّفُ عَنْهَا إِلَّا مُنَافِقٌ مَعْلُومُ النِّفَاقِ» رواه مسلم. کسی جز منافق معلوم و آشکار  از نماز جماعت به جای نمی ماند. بنابراین اگر کسی کاری نداشت و در صحت و سلامتی کامل به سر می برد بدون عذر شرعی از نماز جماعت به جا ماند و صدای اذان را می شنید و به مسجد نمی رفت شهادت دهید که منافق است.

صفت هفدهم:

شایعه کردن یک کار بد به نام کسی که کار خوب انجام می دهد:

خداوند متعال می فرماید:« ‏ وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ‏؛ ‏ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِن لاَّ یَشْعُرُونَ ‏»[بقره/۱۱ و۱۲] ‏ هنگامی که بدیشان گفته شود : در زمین فساد و تباهی نکنید . گویند : ما اصلاحگرانی بیش نیستیم . ‏هان ! ایشان بی‌گمان فسادکنندگان و تباهی‌پیشگانند ولیکن ( به سبب غرور و فریب‌خوردگی خود به فسادشان ) پی نمی‌برند . ‏

از جمله مشخصات بارز این صفت این است که کسی را می بینی می خواهد مردم را به هم بزند و دو زبانی می کند و شهادتی دروغ می دهد اگر از او بپرسی که فلانی چرا چنین کاری می کنی مگر از خدا نمی ترسی فورا در جواب می گوید به خدا می خواهم اصلاح کنم ولی در دلش می خواهد فساد را منتشر کند.

نشانه ی هجدهم:

ظاهر و باطنش یکی نیست:

خداوند متعال می فرماید: «‏ إِذَا جَاءکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ ‏»[منافقون/۱] ‏ هنگامی که منافقان نزد تو می‌آیند ، سوگند می‌خورند و می‌گویند : ما گواهی می‌دهیم که تو حتماً فرستاده خدا هستی ! – خداوند می‌داند که تو فرستاده خدا می‌باشی‌ – ولی خدا گواهی می‌دهد که منافقان در گفته خود دروغگو هستند ( چرا که به سخنان خود ایمان ندارند ) . ‏

منافقان کسانی بودند که به ظاهر به پیامبر ایمان آورده بودند و به حق دندان می نهادند ولی باطنا راست نمی گردند به این خاطر خداوند آنان را برای مسلمانان معلوم ساخت . بنابراین اگر کسی ظاهر و باطنش یکی نباشد از صفات منافقان برخوردار است.

نشانه ی نوزدهم:

ترس از اینکه مبادا برایشان چیزی رخ دهد(ترسو بودن):

خداوند متعال فرموده«یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ»[منافقون/۴] هر فریادی را بر ضدّ خود می‌پندارند و هر آوازی را به زیان خویش !

چنین افرادی (منافقان) از این می ترسند که مبادا چیزی رخ دهد ، مثلا اگر قیمت کالا سیر صعودی گرفت در مجالس و محافل می گویند که قیمت برنج و شکر و غیره چقدر گران شده است و چنین افرادی فقط غم شکمشان را دارند و دیگر به دین و دعوت و پیروزی اسلام و امر به معروف و نهی از منکر گوش فرا نمی دهند و اگر درجایی چیزی رخ دهد از هزار کیلومتی می ترسند و بدنشان از ترس به لرزه می افتد ولی مسلمان واقعی نفس و جان خود را به خدا فروخته و از پدید آمدن جنگ هیچ هراسی ندارد.

صفت بیستم:

عذر تراشی به دروغ:

وقتی که پیامبر صلی الله علیه وسلم خواست با قوم بنی اصفرا جنگ کند در جنگ تبوک به جدی پسر قیس – که از بزرگان بنی سلمه بود- گفت همراه ما به جهاد بیا در جواب پیامبر گفت : من از فتنه ی زنان بنی اصفرا نسبت به خودم می ترسم. چنین عذر تراشی از نشانه های منافق است.(امروزه نیز چنین افرادی بسیارند وقتی به آنان می گویی گه چرا به مسجد نمی آیی؟ می گوید چون فلانی و فلانی در مسجدند و من می دانم که آنان اهل فسادند به این خاطر به مسجد نمی آیم و یا می گوید مسلمانی فقط به خواندن نماز نیست و … مترجم)

صفت بیست و یکم:

امر به منکر و نهی از معروف:

خداوند متعال می فرماید: «‏ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ‏»[توبه/۶۷] ‏ مردان منافق و زنان منافق همه از یک گروه ( و یک قماش ) هستند . آنان همدیگر را به کار زشت فرا می‌خوانند و از کار خوب باز می‌دارند و ( از بذل و بخشش در راه خیر ) دست می‌کشند . خدا را فراموش کرده‌اند ( و از پرستش او روی‌گردان شده‌اند ) ، خدا هم ایشان را فراموش کرده است ( و رحمت خود را از ایشان بریده و هدایت خویش را از آنان دریغ داشته است ) . واقعاً منافقان فرمان‌ناپذیر ( و سرکش و گناهکار ) هستند . ‏

این چنین افراد می خواهند که منکرات و زنا و بد رفتاری و بی حجابی در میان مردم انتشار یابد و آوازهای مذموم و ناپسند و مجلات زنان عریان و تریاک و هرویین در میان مردم پخش شود ، و می خواهند خیر و خوبی و علم و دعوت کم شود، وقتی که گفته می شود خدا و پیامبر چنین فرموده اند می گوید خودمان می دانیم که دین چه می گوید و به اندازه ی خود از دین بلد هستیم و می دانیم.

صفت بیست و دوم:

به خاطر بخیلی و خست اهل خیر و خیرات نیستند:

منافقان بیشتر از همه کس نسبت به خیر و صدقات بخیل تر هستند، بعضی اوقات افرادی هستند که برای یک دعوتی غذا خوردن شصت گوسفند سر می برد برای اینکه در ملأ عام نامش منتشر شود ولی اگر برای کار خیری به او گفته شود که باید ده دینار بیاوری او برایت یک دینار می اورد و می گوید که به خدا همین یک دینار را دارم. خداوند متعال می فرماید:« وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ»[توبه/۶۷] و ( از بذل و بخشش در راه خیر ) دست می‌کشند.

صفت بیست و سوم:

یاد نکردن خداوند متعال:

یکی دیگر از صفات منافقان این است که از همه چیز یاد می کنند ولی از خدا یادی نمی کنند. از همسر و بچه ها و آرزوها و تمام چیزهای دنیایی یاد می کنند و تنها خدا را یاد نمی کنند. در حالی که خدا را فراموش کردن بزرگترین بلا مصیبت است که منافقان به آن گرفتارند خداوند متعال می فرماید:« نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیَهُمْ»[توبه/۶۷] خدا را فراموش کرده‌اند ( و از پرستش او روی‌گردان شده‌اند ) ، خدا هم ایشان را فراموش کرده است ( و رحمت خود را از ایشان بریده و هدایت خویش را از آنان دریغ داشته است ) .

دوستان خداوند و اولیاء الله در همه وقت خدا را یاد می کنند ولی منافقان کمتر یاد خدا می کنند و خداوند متعال نیز آنان را از یاد می برد و به انان پشت می کند و آنان را پشت می اندازد .

نشانه ی بیست و چهارم:

دروغ پنداشتن وعده های خداوند و پیامبر صلی الله علیه وسلم:

خداوند از زبان منافقان می فرماید:« ‏ وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً ‏» [احزاب/۱۲] و ( به یاد آورید ) زمانی را که منافقان و آنان که در دلهایشان بیماری ( نفاق ) بود می‌گفتند : خدا و پیغمبرش جز وعده‌های دروغین به ما نداده‌اند .

سبب نزول این آیه چنین است که وقتی پیامبر در جنگ احزاب در وقت کندن خندق بودند به سنگی رسیدند که بیرون نمی امد ، پیامبر داخل خندق رفت با یک پتک یه ضربه به آن زد که قسمتی از سنگ جدا شد و برای بار دوم که به سنگ ضربه زد تکه ای دیگر جدا شد و فرمود گنجینه ها ی قرمز و سفید ملک امت من می شود. منافقان در بیرون از خندق می گفتند که نگاه کنید وعده ی گنجینه ی کسری و قیصر به ما می دهد در حالی که همه ی ما از ترس کار قضای حاجت نمی کنیم. این نیز یکی از صفات بارز منافقان می باشد.

صفت بیست وپنجم:

اهمیت به ظاهر و فراموش کردن باطن:

دیده می شود که منافقان لباس و پوشش زیبا به تن می کنند ولی درونشان آلوده و فاسد است. نمی گوییم که لباس زیبا به تن کرده نشود بلکه مسلمان باید لباس زیبا به تن داشته باشد و بوی خود را معطر کند و همراه آن درون خود را نیز با ذکر و یاد خدا و صداقت و دلسوزی زیبا سازد تا زیبایی درون و بیرون باهم باشد.

صفت بیست و ششم:

آگاه نبودن از دین:

آنچه که می توان منافقان را با آن مشخص کرد آگاه نبودن از دین است، از همه چیز خبر دارد و همه چیز را می داند مثلا می داند یک ماشین چگونه کار می کند و پایتخت فلان کشور کجاست و در آن شهر چه چیزی وجود دارد ولی اگر از دین چیزی از او پرسیده شود چیزی بلد نیست چنانچه خداوند متعال می فرماید:« وَلَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ»[منافقون/۷] ولیکن منافقان نمی دانند.

پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: «من یرید الله به خیرا یفقه فی الدین» رواه البخاری و مسلم. یعنی هر کسی که خدا بخواهد چیزی نصیب او گرداند او را در دین آگاه می سازد.

از نشانه های ایمانداران این است که خود را از دین آگاه سازد و هر چیزی که خیری زیاد در آن باشد تلاش کند آن را بدست اورد. منافقان دوست ندارند که در مجالس و محافل از عبادات و نماز بحث شود و چنین می پندارند که این زبانی دیگر است که با آن حرف می زنند و بحث از موارد دینی برای او ناخوشایند است.

صفت بیست و هفتم:

دلخوش بودن به اینکه بلا و مصیبتی برای ایمانداران پیش آید ، و ناراحت و اندوه شدن هنگامی که برای مسلمانان شادی و خوشی پیش آید:

خداوند متعال می فرماید:« ‏ إِن تُصِبْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکَ مُصِیبَهٌ یَقُولُواْ قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَیَتَوَلَّواْ وَّهُمْ فَرِحُونَ ‏»[توبه /۵۰] ‏ اگر نیکی به تو رسد ( و پیروزی و غنیمت یابی ، این توفیق ) ایشان را ناراحت می‌کند ، و اگر مصیبتی به تو دست دهد ( و مثلاً کشته‌ها و زخمیهائی داشته باشی ، شادی می‌کنند و ) می‌گویند : ما که تصمیم خود را از پیش گرفته‌ایم ( و قبلاً خویشتن را برحذر از این بلا داشته‌ایم ) و شادان برمی‌گردند و می‌روند . ‏

پس منافق به محض شنیدن اینکه بلایی و یا مصیبتی برای مسلمانان پیش امده آن را پخش می کند و چنان وانمود می کند که دوست ندارد و با پیش امدن این بلا ناراحت است ، ولی قلبا به آن دلخوش می کند، و هرگاه برای مسلمانان خوشی و شادی پیش آید برای او دلنگرانی و دلتنگی است.

صفت بیست و هشتم:

زبان لوسی و زیاد گفتن:

حرفهای بزرگ زدن و بی معنا و با گردن درازی حرف زدن از نشانه های نفاق است و هر وقت می خواهند از همه کس خوبتر حرف بزنند چنین حرف می زنند که با آن مردم را فریب دهند خداوند متعال می فرماید:« وَإِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ»[منافقون/۴] و هنگامی که به سخن درمی‌آیند ( به علّت حلاوت کلامشان ) به سخنانشان گوش فرا می‌دهی .

و چنین می پندارند که از همه کس فهمیده تر و عاقل ترند که درواقع این چنین نیست.

صفت بیست و نهم:

تظاهر به حیا درجلو مردم و از خدا حیا نکردن:

این نشانه از بارزترین صفات برای جدایی منافقان از کافران است. که جلو چشم مردم گناه نمی کنند ولی وقتی که مردم او را نمی بیند گناه می کند و خداوند متعال را برای دیدنش کم می پندارد چنانچه خداوند متعال می فرماید:« یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ»[نساء/۱۰۸] آنان می‌توانند خیانت خود را از مردم پنهان دارند ، ولی نمی‌توانند آن را از خدا پنهان دارند که همیشه با آنان است .

ولی ایمانداران واقعی خداوند را حاضر و ناظر حرکات و سکنات درونی و ظاهریش می دانند در پنهان و آشکار.

صفت سی ام:

هرگاه با کسی درگیر شد زیاده روی می کند و رو در روی او انواع حرف های رکیک و زشت می زند: چنانچه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده اند « اذا خاصم فجر» رواه الشیخین.

علما فرموده اند که منظور از حدیث این است هرگاه کسی با مسلمانان فقط در گیر شد کافر است ولی اگر همراه درگیری فجور کرد خدا شاهد است که او منافق است.

از خداوند متعال خواستارم که ما را از این بیماری خطرناک کحفوظ و مصون دارد آمین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا