آیا نشر اسلام در جهان از طریق شمشیر و با اجبار بود ؟
آیا نشر اسلام در جهان از طریق شمشیر و با اجبار بود ؟
نویسنده : هیمن عبدالعزیز /ترجمه: مژگان جواهری- مهاباد
گسترش اسلام در جهان از طریق شمشیر یا…؟
با این نگاه به اسلام باید نگریست؛ دینی است که خداوند بلندمرتبه برای آشتی و دوستی و به هم پیوند دادن فرستاده است و این امر را با روشنگری و گشودن چشمان بندگان به حقایق و روشن ساختن دلها انجام میدهد.
– به همین خاطر است که در طول ۱۳ سال دعوت پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- در مکه دین اسلام هیچ وقت دست به شمشیر نبرد و خود را به جنگ و آشوب نزدیک نکرد و با هیچ قوم و طایفه و یا فردی به مبارزه نپرداخت و همیشه مردم را به برابری و یکسان بودن تمام انسانها، آزادی بندگان، ظلم نکردن نسبت به یکدیگر، نداشتن تنفر، از بین رفتن فاصلهی طبقاتی فرا میخواند؛ علاوه بر اینکه همواره سفارشش این بود مبادا در میان شما گروهی سیر باشند و گروهی بینیاز، دستهای آنقدر مال و ثروت داشته باشند که ندانند با آن چکار کنند و گروهی دیگر نیازمند و محتاج باشند و در فقر زندگی کنند!!
– هدف اسلام اصلاح اجتماع و جامعه و ایجاد عدالت در بین تمام مردم است.
پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- در مدت این ۱۳ سال در مکه، نهال دین پاک اسلام را با شعار برابری، آزادی، برادری و شادی و محبت در دل یاران خود میرویاند؛ اسلام به این دلیل اسلام نامیده شده است چون سلامتی و سربلندی و عزت را برای پیروانش به همراه دارد.
– با گذشت زمان زیادی و پس از ۱۵ سال از آمدن وحی، خداوند آیاتی را مبنی بر مشروع بودن دفاع مسلحانه از خود در برابر ستمگرانی که بیرحمانه به شکنجه و اخراج مسلمانان از خانه و میپردازند، نازل کرد آنجا که میفرماید: (أُذنِ لِلّذین یُقاتَلونَ بِأَنَّهم ظُلِموا وَ إِنَّ الله علی نَصرِهِم لَقَدیر.) حج/۳۹= «به کسانی که مظلومانه مورد تهاجم قرار میگیرند، اجازه دفاع داده شده و خداوند بر یاری آنان تواناست»، «همانها که به ناحق از خانه و کاشانه خود رانده شدند، (و گناهی نداشتند) جز آنکه میگفتند: پروردگار ما خدای یکتاست. و اگر خداوند (ظلم و تجاوز) بعضی از مردم را به وسیلهی بعضی دیگر دفع نکند، صومعهها و کنیسهها و کلیساها و مساجدی که نام خداوند در آنها بسیار برده میشود، ویران میگردد و قطعاً خداوند کسی که (دین) او را یاری کند، یاری میدهد، زیرا خداوند نیرومند و شکست ناپذیر است»
به این نکته نیز باید توجه کنیم که فرمان و اجازه مبارزه بعد از آن همه ظلم و ستم مشرکان ستمگر قریش نسبت به مسلمانان نازل و صادرشد؛ با این حال باز کافران بودند که جنگ راآغاز کردند!
پس از اینکه ظلم و ستم مشرکان به اوج خود رسید و همچنین پس از فاش شدن طرح ترور پیامبر، مسلمانان بدون اینکه کوچکترین واکنشی از خود نشان داده و مقاومت کنند آواره مدینه شدند؛ تازه پس از اینکه مشرکان قریش، در مدینه نیز به آزار و تعقیب مسلمانان میپرداختند خداوند دستور صادر فرمود: (و قاتلُوا فی سبیلِ الله الذینَ یُقاتلونَکُم و لا تعتدوا إِنَّ الله لا یُحبُ المعتدین) بقره/۱۹۰
و در راه خدا با کسانی که با شما سر جنگ دارند کارزار بکنید اما تعدی روا مدارید که خدا متجاوزان را دوست نمیدارد.
و به این خاطر است که متهم کردن اسلام به اینکه با زور شمشیر در جهان و در میان مردم گسترش یافته است تهمت وبرچسبی ناحق و نارواست؛ چرا که اسلام با هیچ چیز و با هیچ کس دشمنی ندارد و برای دعوت کردن بندگان خدا که مسلمان شوند هرگز از زور و شمشیر استفاده نمیکند؛ زیرا اسلامی که با زور و ترس از شمشیر حاصل شده باشد غیرقابل قبول است و در واقع زمانی اسلام آوردن شخصی نزد خداوند قابل پذیرش است که با قناعت عقلی و رغبت خود شخص و بدون هیچ زور و اجباری باشد.
خداوند بلند مرتبه در سوره بقره آیه ۲۵۶ میفرمایند: (لا اِکراه فی الدینِ قَد تَبَیَّنَ الرُشد منَ الغَّی)
– باید به این نکته توجه کنیم که در فتوحات اسلامی و گسترش دین اسلام در جهان هرگز مردم را به زور مجبور به ایمان آوردن نمیکردند بلکه فلسفه و غایت فتوحات اسلامی این بود که مردم مظلوم از چنگال ستمگران حاکم رهایی یابند.
-همین بود که درزمان فتوحات، مردم با دل و آغوشی باز از نمایندگان اسلام استقبال میکردند و اسلام را بدون هیچ ترس و تردید و دودلی میپذیرفتند و پس از قبول اسلام، برنامههای آن را در میان خانه و خانواده و جامعه خود پیاده میکردند.
-در این میان کسانی بودند که اسلام و حکومت آن را را قبول نمینمودند، بلکه بر دینی دیگر را که خود برگزیده بودند، قبول داشتند، واز آنجا که در سایه و تحت آن میزیستند و از تمام حقوق و مزایای شهروندی برخوردار بودند، برابر قراردادی فیمابین آنان و دولت اسلامی حاکم، مبلغی را تحت عنوان «جزیه» به دولت پرداخت مینمودند. آنان که «اهل ذمه» شناخته میشدند خود خواسته بودند که در سرزمین اسلامی زندگی کنند و حکومت اسلامی نیز با آنان پیمانی میبست به نام پیمان (قرارداد ذمه)، که طبق این پیمان نامه، آنان از نظر جانی، مالی و خانوادگی مورد محافظت دولتمردان قرار داشتند.
-پس اگر – آنگونه که یاوه گویان میگویند – اسلام با زور شمشیر در جهان گسترش پیدا نموده است، چگونه است که این پیمان مهم و تعهد بزرگ را با طرفداران ادیان دیگر منعقد میکند؟!
اگر وادار کردن مردم به قبول کردن اسلام و عقیده و باورهای آن با زور شکل میگرفت، در این صورت که نیازی به انعقاد چنین پیمانی که بیشتر مواد آن تکلیف و مسئولیت برای دولت اسلامی است، به نظر نمیرسد! تازه آنچه آن بدخواهان ادعا میکنند از نظر اسلام غیرقابل قبول میباشد!
-آری، اینگونه و در اوج آزادی و اختیار مردم تحت سلطه کشورهای گشوده شده به اسلام میگرویدند؛ نه آنگونه که عدهای تیره بین و کوتاه فکر میگویند!
اسلام و مسلمانان هرگز برای گسترش این دین آسمانی به شمشیر و زور متوسل نمیشوند؛ بلکه زمانی شمشیر به دست میگیرند که احساس کنند مشکل یا مانعی در مسیر دعوت به اسلام وجود داشته و از راه مذاکره و به شیوه مسالمت آمیز برداشته نمیشود، مانعی که از انتخاب آگاهانه اسلام توسط مردم جلوگیری مینماید.
یکی از مسئولیتهایی که مسلمانان با آن مواجه بودند عبارت بود از برداشتن و حذف قوانین کفر در جوامعی که به زور بر مردم آنجا مسلط گردانیده شده بود، در این راستا اسلام بر کسانی عرضه میشد که در زیر ظلم و ستم طاغوت و طاغوتیان آه و ناله میکرده و از هر لحاظ از وضع موجود بیزار و گریزان بودند.
اصل و اساس اسلام بر این است که بندگان خدا از زیر ظلم و ستم و قانون ستمکاران نجات داده شوند؛ آن هم با توسعه داد و عدل اسلامی در میان آنان.
– دیگر پیام اسلام عبارت است از آزاد کردن بندگان خدا از بندگی کردن و سرخم کردن برای ستمکاران، و دعوت آنان به بندگی و تعظیم خدایی که صاحب این همه فضل و کرم میباشد.
از طرف دیگر باید به این نکته توجه نمود که دین اسلام برای راهنمایی کردن انسانها آمده؛ البته از این هم نباید غافل بود که بدخواهان و دشمنان اسلام همواره در صدد ممانعت از توسعه اسلام بوده و حضور آن در میان مردم را به ضرر خود میدانند.
با این توصیفات، باید اسلام دارای یک برنامه منظم و سیستماتیک باشد که هم بتواند خود را بر مردم عرضه کند و هم در مقابل بد خواهانش ایستادگی کرده و سد راهشان شود.
و این خود نیازمند قدرت و نیرویی است که از دعوتگران به سوی دین اسلام حمایت کند، و اگر موانعی بر سر راهش بود آن را بر طرف نماید.
اگر اسلام را از دیدگاهی منطقی نگاه کنیم میبینیم که از سوی خدای متعال برای سعادت انسانها آمده و هر چیزی که از سوی خداوند آمده باشد همه گیر و جهانی است؛ نه تنها انسان بلکه جنّیها هم باید به آن پای بند باشند همانطور که خدای متعال میفرماید: وَ مَن یَبتَغِ غَیر الإِسلام دیناً فَلَن یُقبَلُ مِنهُ وَ هُوَ الأَخِرَهِ مِنَ الخَسرین. بقره/۸۵ (و کسی که غیر از آیین و شریعت) اسلام، آئینی دیگر برگزیند، از او پذیرفته نمیشود و او در آخرت از زمره زیانکاران خواهد بود.
جدای از مطالبی که بیان شد خدای بزرگ اختیار و آزادی را به انسان داده است و او را در قبول و باور دین آزاد گذاشته است؛ به گونهای که آزادانه میتواند مسلمان شده و یا اینکه بر آیین کفر بماند.
-و اگر زمانی مسلمانان به جنگ با کافران میپردازند نه به این خاطر است که کافر هستند؛ بلکه به دلیل ستمهایی است که نسبت به مسلمانان – و افراد تحت سلطهاشان – روا میدارند.
-نکته اینجاست که این ستمگران حاکم نه تنها خود، اسلام را انتخاب نکرده و ایمان نمیآورند؛ بلکه از پذیرش اسلام توسط دیگران نیز ممانعت میکنند و مانع اسلام آوردن آنان میشوند و مدام در حال تلاش و کوششاند که دین اسلام را تخریب نموده و آن را بد جلوه دهند و به نوعی آن را از چشم مردم بیندازد؛ مساجد را تعطیل میکنند و کسانی که ریش دارند را وادار به تراشیدن آن میکنند، زنان و دختران را مجبور میکنند که حجاب و روسریهایشان را بردارند، همواره تلاش میکنند که مسلمانان خود منزلهایشان را بر سر خود خراب کنند و…
برطرف نمودن این ظلم و ستمها باعث میشود که مسلمانان به چنین کشورهایی لشکرکشی نموده و علیه این کشوره وارد جنگ شوند.
علاوه بر فرمایشات خداوند در قرآن کریم، پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- نیز به طور آشکار و جدی به آشتی و صلح اهمیت میدهد و بیشتر از مسلمانان میخواهد که در این زمینه پیشگام باشند و هرگز آغازگر جنگ نباشند
پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- میفرمایند:
۱) لا تتمنوا لقاء العدو، و إذا لقیتموه فاصبروا (أخرجه البخاری فی الجهاد ۳۲/۱۱۲، ۱۵۶ و مسلم فی الجهاد ۱۹/۲۰. آرزوی روبه رو شدن با دشمن را نکنید، اگر هم با آنان روبرو شدید آرام و صبور باشید.
۲) زمانی که پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- معاذ پسر جبل (رض) را به یمن فرستاد به او گفت: لا تقاتلوهم حتی تدعوهم، فإن أبوا فلا تقاتلوهم حتی یبدئوکم فإن بدؤوکم فلا تقاتلوهم حتی یقتلوا منکم قتیلاً ثم أروهم هذا القتیل و قولوا لهم هل إلی خیر من هذا؟ فلان یهدی الله علی یدک رجلاً واحداً خیر لک مما طلعت علیه الشمس. (الزحیلی، العلاقات الدولیه فی الاسلام، مصدر سابق، ص ۳۸. ترجمه: با آنان نجنگید تا اینکه اول آنان را به پذیرش شرایطتان – از جمله صلح – فرابخوانید، اگر از پاسخ دادن به خواستههایتان سرباز زدند باز نباید با آنان وارد جنگ شوید تا اینکه آنان شروع کنند جنگ را، تازه اگر جنگ را نیز شروع کردند باز دست نگهدارید تا یکی از رزمندگانتان را به قتل میرسانند و سپس جنازه آن کشته شده را به آنان نشان دهید و خطاب به آنان بگویید آیا هیچ راهی بهتر از این – جنگ – را سراغ ندارید و حتماً با ما میجنگید؟! سپس پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- فرمودند: اگر خداوند کسی را از طریق تو هدایت کند بهتر است برای تو از دنیایی که با نور آفتاب روشن میشود.
۳) زمانی که پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- سپاه یا لشکری را به مکانی اعزام میکردند خطاب به به آنان میگفتند: تألفوا الناس و لا تغیروا علی حی حتی تدعوهم الی الإسلام فو الذی نفس محمد بیده ما من اهل بیت من وبر و لا مدر تأتونی بهم مسلمین إلا أحب إلی من أن تأتونی بنسائهم و أبنائهم و تقتلون رجالهم. (زوائد الهیثمی، الجزء الثانی، الحدیث رقم ۶۳۷.)
ترجمه: با مردم به نیکی رفتار کنید، به هیچ محلهای یورش نبرند تا زمانی که آنها را به اسلام دعوت کنید، قسم به آن کسی که جان محمد در دست اوست، اینکه ساکنان خانهها، روستاها و یا سیاه چادرها را به اسلام فرا بخوانید نزد من ارزشمندتر است از اینکه زنان و فرزندان آنان را اسیر نموده و پیش من بیاورید و یا با مردان آنها بجنگید.
۴) پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- هر بار سپاهیان اسلام را سفارش میکرد به اینکه زمینهای کشاورزی و درختان را نابود نکنند، زنان و افراد پیر و از کار افتاده را نکشید و با آنانی که با شما نمیجنگند و هیچ نقشی در جنگ نداشتهاند کاری نداشته باشید.
همانطور که میفرمایند: اغزوا باسم الله فی سبیل الله قاتلوا من کفر بالله اغزوا و لا تغلوا و لا تغدوا و لا تمثلوا و لا تقتلوا ولیدا (صحیح مسلم، الجزء الثالث، الحدیث رقم ۱۷۳۱.)
ترجمه: به نام خدا در راه خدا بجنگید و با کسانی که به خدا ایمان ندارند بجنگید، جهاد کنید و غارت و دزدی نکنید. کارهای زشت و ناپسند انجام ندهید به هیچ کس بیاحترامی نکنید و کودکان را نکشید.
پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- در حدیثی دیگر میفرمایند: سربازان را از هتک حرمت و بیاحترامی منع کرده است، اگر چه کافران این کار را در حق ایمانداران کرده باشند.
-قتاده میگوید: خبر رسیده که پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- سفارش زیادی به مردم کردهاند که خیر و خیرات و صدقه بدهند و آنان را از هتک حرمت و بیاحترامی کردن نسبت به دیگران منع کرده است. (صحیح البخاری الجزء (۵)، الحدیث (۳۹۵۶).
بیاحترامی کردن: یعنی بریدن گوش و زبان و بینی و یا بیرون آوردن چشم و…
۵) پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- فرمان دادند کافرانی که در میدان جنگ کشته میشوند را دفن کنند و جسد هیچ انسان غیرمسلمانی نباید روی زمین بماند؛ مبادا که خوراک جن و حیوانات درنده و پرندگان شوند.
و همچنین منع کردهاند از اینکه مجروحان دشمن (کافران) را بدون درمان کردن رها کنند.
رفتار و برخورد رسول خدا با کافرانی که در جنگ شکست خورده بودند خیلی با احترام و مهربانانه بود و برای اثبات این سخن به این نمونه از رفتار آن حضرت توجه کنید
واضح و آشکار است که آخرین جنگ پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- با قریش به فتح مکه توسط مسلمانان پایان یافت.
@ولی آیا میدانید بعد از آنچه اتفاقی افتاد؟
تمام کسانی که تا دیروز پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- را مورد آزار و اذیت قرار میدادند و در حق او خیانت میکردند و ایشان را از دیار و سرزمین خود اخراج کردند و حتی آزار و اذیت آنان به حدی بود که حتی در زمان نماز خواندن پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- شکم شتر را روی شانههای او قرار میدادند و یا پاهایشان را روی سر او و یارانش میگذاشتند!
پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- میفرمایند: گاهی اوقات آنقدر مرا مورد آزار و اذیت قرار میدادند که احساس میکردم چشمانم از حدقه بیرون میزند… ولی مجازات این همه ظلم و ستمی که به ایشان روا داشتهاند میدانید چه بود؟
حال که تمام آنان با ذلیلی و خواری و شرمندگی و بدون هیچ قدرتی در اختیار پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- میباشند میبینیم که پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- به آنان میگوید: ما تظنون أنی فاعل بکم؟ (فکر میکنید میخواهم با شما چکار کنم؟ آنان گفتند: أخ کریم و ابن أخ کریم (برادری بزرگوار و برادرزادهای دلسوزی) پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- به آنان میگوید من همان گفته برادرم یوسف را میگویم که فرمودند: قال لا تثریبَ عَلیکمُ الیَومَ یغفرِ الله لَکُم وَ هُوَ أرحَمُ الرَّاحمین. یوسف/۹۲: نگران نباشید من امروز شما را سرزنش نخواهم کرد خدا شما را ببخشد، بدون شک خدای متعال بهترین مهربانان است
و سپس فرمودند: اذهبوا فأنتم الطلقاء (اخرجه البخاری فی المفازی ۳/۳۴۵.) پس بروید شما آزاد هستید.
۶) نظر ایشان در مورد اسرای جنگ این بود. پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- میفرمایند: استوصوا بالأسرا
خیراً. (مناظره بین الإسلام و النصرانیه. ض ۳۳۸-۳۴۱) با اسرا خوب رفتار کنید.
اسلام اینگونه بود ولی اگر به جنگ صلیبیها برگردیم و نگاهی به آن بیندازیم چیزهای خیلی عجیب و غریبی به چشم میخورد.
آن همه قتل و کشتاری که نسبت به مسلمانان انجام دادهاند این جنگ نزدیک به سه قرن طول کشید و اینان چه قصاب خانهها و قتل و کشتاری را نسبت به مسلمانان راه انداختند. میلیونها نفر در این جنگها کشته شدند، هزاران شهر و روستا ویران شدند، و هزاران مسجد و عبادتگاه را ویران کردند و شکم هزاران زن حامله را پاره کردند و نوزاد را بیرون میآوردند سپس با همان حال آنان را داخل آتش میانداختند و میسوزاندند.
یکی از آنان که در جنگ صلیبی فرمانده بود اسمش شارلمان بود. او کسی بود که دین مسیحی را به زور بر مردم تحمیل کرده و همانطوری که رکنوت شاه، قحطی و گرسنگی را نسبت به کسانی که مسیحی نبودند اعمال کرده و همچنین أولاف شاه در نروژ تمام کسانی را که حاضر به قبول دین نصرانی نبودند را سر برید و دست و پاهای آنان را برید، و کار به جای کشید که تمام کشورهای اروپایی از روی ترس و وحشت دین مسیحی را پذیرفتند.
در کوه سیاه (جبل الأسود) در به لقان، (پاپ راسقف بزرگ) دنیال بیتروفتشن آنها را رهبری میکرد در شب عید اول سال ۱۷۰۳ میلادی هزاران نفر غیر مسیحی را سر بریدند.
و همچنین در حبشه سیف الدین أرعدی شاه در بین سالهای ۱۳۴۲-۱۳۷۰ تمام کسانی را که حاضر به قبول مسیحیت نبودند را کشت و یا آنان را از شهر اخراج کرد.
همچنین میبینیم که این مسیحیان بودند که سرخ پوستان را در آمریکا از بین بردند نه مسلمانان!
این مسیحیت بود که مردم ستمدیده فلسطین را از خاک و وطن خود آواره کردند برای اینکه آنان را تسلیم دشمنان خدا و پیامبر او کنند.
آیا میخواهید بدانید که چه کسی جنگ جهانی را شروع کرد؟ که در جنگ جهانی اول ۱۰میلیون نفر کشته و در جنگ جهانی دوم ۷۰ میلیون کشته و از بین رفتند، سپس در مدت ۸سال در طول دو جنگ جهانی اول و دوم، هشتاد میلیون نفر کشته شدند…
یکی از سختترین و بدترین اتفاقات جنگ جهانی بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی بود، و اگر خوب به این نکته توجه کنیم میبینیم که
در تمام جنگهایی که در زمان پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- در طول ۲۳ سال تنها ۱۰۱۸نفر از کافران و مسلمانان کشته شدند.
و به این خاطر است که در جنگ صلیبیها در آن زمان که بیت المقدس محاصره شده بود و محاصره آنقدر طول کشید که مردم خیلی در رنج و عذاب بودند مسلمانان تصمیم گرفتند که به (طنکرد) که در آن زمان همه کاره و فرمانده بود پناه بردند که جان و مال آنان را حفظ کند و او به آنان گفت که به مسجدالاقصی بروند و پرچم صلح را بلند کنند. مردم رفتند و این کار را انجام دادند و همگی به مسجدالاقصی رفتند و آنجا پر شد از پیر و زن و بچه، ولی در نهایت سربازان به آنان حمله ور شدند و همه آنان را کشتند، طوری که جوی خون به راه افتاد!
میگویند خون تا کنار زانوی اسبهایشان بلند شده بود خیابانها و کوچهها پر شده بود از دست و پاها و سرهای بریده که همه تکه تکه شده بودند.
تاریخ نویسان میگویند: تعداد آن کسانی که در مسجدالاقصی شهید شدند به ۷۰ هزار تن میرسید. اما تاریخ نویسان غربی در مورد این بیآبرویی خود تحقیق نکردند.
ولی اگر برگههای تاریخ اسلام را ورق بزنیم بعد از ۹۰سال از آن کشت و کشتارها پدربزرگمان (صلاح الدین ایوبی) بعد از اینکه بیت المقدس را فتح کرد چه رفتاری را نسبت به آن خونخواران که دیروز در این مسجد پاک با بیانصافی خون آن همه مسلمان را ریختند! چگونه بود؟
صلاح الدین در حق صد هزار بیگانه مانند یک مرد آزادی خواه رفتار کرد و آنان را به دین مبین اسلام دعوت و مال و ثروت و فرزندانشان را در امان خود قرار میدهد. (حوار صریح بین عبدالله و عبدالمسیح وعبدالله دور شبلی -صلّی الله علیه وسلّم- ۱۹۰-۱۹۱
و حال و روز امروز ما نیز بهترین نمونه برای اینکه اسلام همیشه خواهان صلح و آشتی و ملتهای دیگر هستندکه جنگ و آشوب به پا میکنند.
حال و روز فلسطینیان را میبینیم که هر روزه یهودیان چه بلاهایی بر سرشان میآورند، و این همان جنگ صلیبی است که شروع شده است اما این بار به شکل دیگر، با اسلحههای پیش رفتهتر، با بهانههای کثیف تری مشغول از بین بردن اسلام هستند، افغانستان و بلاهایی را که بر سر آنان آوردند را میبینیم. و بعد از آن عراق را اشغال کردند چون از نظر جهانی به خصوص جهان اسلام جایگاه خاصی دارد و با چه ترفند و حیلهای تاریخ و فرهنگ را از آن گرفتند چون بغداد پایتخت خلافت اسلامی بود، جاری شدن خون در مساجد آن را میبینیم و نابودی مساجد را، و میبینید که چگونه آسایش و امنیت را از آنان گرفتند و همه چیز را نابود کردند و اینگونه بود که آسایش را از آنان سلب کردند و چگونه کودکان را از نعمت پدر و مادر محروم کردند و یا فرزندانشان را از آنان گرفتند.
و حال در سایه این آزادی که همین صلیبیها ادعا میکنند از بین هر چهل نفر نام یک نفر در لیست کشته شدگان ثبت شده است، در مدت ۳سال اشغال عراق بیشتر از ۶۵۰هزار نفر از آن مظلومان را به ناحق کشتهاند، به غیر از آنکه هزاران خانواده آواره این شهر و آن شهر شدهاند، و بیشتر از صد هزار نفر به ناحق در زندانها، حبس شدهاند، و زندگی سختی را به سر میبرند.
آیا واقعاً این کارهای را که تا بحال دشمنان اسلام که بر سر مسلمانان آوردهاند، بزرگترین نشانه برای جنگ طلبی دشمنان و صلح طلبی مسلمانان نیست؟
فقط اسلام است که مرامها را حفظ و حق و ناحق بودن را رعایت میکند، مال و خون و جانت را حفظ میکند، این اسلام است که تو را میسازد و آماده میکند، و این را بدانیم که هر چند خونخوار و جنگ طلب و خونریز وجود دارند همه نتیجه کار دشمنان خدا و پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- میباشد همین است که شاعر میگوید:
گیژه ئهو کهسهی فریوی خوارد
خۆی له ریبازی موسولمانی بوارد
گیج است آن کس که گول خورد، خودش را از نهج مسلمانی دور کرد.
به نظر من گفتن ورود اسلام به ایران با شمشیر اصلا صحیح نیست چون حمله کشورها یا تمدن ها به همدیگه در همه زمانها وجود داشته مثل جنگهای صلیبی ، حمله نادر به هند ، حمله چنگیز به ایران ، حمله هیتلر به اروپا یا حتی حمله آمریکا و انگلیس به دولتها و شبکه های تروریستی که یه جریان طبیعی تاریخیه . اصولاً هیچ عقیده ای رو به زور نمی شه تحمیل کرد در اسلام اگر شخصی قلباً به خداوند ایمان نداشته باشه ولی به ایمان داشتن تظاهر کنه ، بهش نفاق گفته می شه و اون شخص هم منافقه . یا اگر شخصی اعتقاد به اسلام داشته باشه ولی عبادات رو برای خودنمایی به دیگران و به غیر از خداوند انجام بده بهش ریا گفته می شه و مجازات هر دو هم جهنمه . بحث اسلام آوردن ایرانی ها هم نتیجه تبادلات فرهنگی و پذیرش چیزیه که با فطرت آدمها سازگاره برای مثال کسانی که در اروپا و در زمان حاضر مسلمان می شن مگه با زور شمشیر مسلمان می شن ؟ یا در یه مقطع تاریخی مغول ها به ایران حمله کردن پس چرا ایرانی ها مذهب یا عقاید اونها رو با شمشیر قبول نکردن و چرا اتفاقاً برعکس مغولهای ساکن ایران مسلمون شدن ؟ شمشیر که دست اونها بوده . پس این که ما با شمشیر مسلمان شدیم صحیح نیست .