كردستان

عوامل و پیامدهای بروز روحیه‌ی انفعال در ا

عوامل و پیامدهای بروز روحیه‌ی انفعال در
انسان کُرد

منبع: مجله‌ی کردی هه‌ژان

مترجم: احمد فلاحی

آنچه در پی می‌آید، بخش دوم میزگردی است که
قسمت اول آن در شماره قبل به چاپ رسید. شرکت‌کنندگان در این نشست، شیرزاد حسن
داستان‌نویس مشهور کرد، ریبین هردی از نویسندگان و همکاران نشریه‌ی روشنفکری «ره‌هه‌ند»،
ابوبکر علی روزنامه‌نگار و از اعضای برجسته‌ی اتحاد اسلامی کردستان «یه‌کگرتوو» و
صبور سیوانی، سردبیر فصلنامه‌ی «هه‌ژان» که در کردستان عراق منتشر می‌شود می‌باشند
که کوشیده‌اند از زوایای گوناگون، علل بروز پدیده‌ی انفعال در روحیه‌ی انسان کرد
را مورد بررسی قرار دهند.

 

ابوبکر علی: نماد شجاعت در نزد ما قیامها و
مبارزات هستند. در خیلی از موارد ناسیونالیزم محرک شجاعت نیست. مثلاً ممکن است این
محرک، فرهنگ عشیره‌ای باشد، مبارزی که در سنگر مقاومت می‌کند لازم نیست روحیه‌ی
کردانه داشته باشد چه‌بسا غیرت او و سیمای زشتی که در فرار وجود دارد مانع هزیمت
او شود. مثلاً فداکاری و جانبازی در جامعه‌ی ما ارزش محسوب می‌شود. اما مسأله مهم
اینست که یک عقلانیت سیاسی که این شجاعت را در مبارزه به یک حالت متراکم برساند
وجود ندارد، به همین دلیل تاریخ ما عبارت است از چند قیام و مبارزه و قربانی دادن
و … در پهنای وسیع تاریخ، یعنی هر روز ما سنگی را بگذاریم و شهیدی جایگاه خودش
را در آن بیابد، و هربار در سراشیبی پیروزی و شکست قرار می‌گیریم و دوباره از اول

کردها از رهبرانشان توقعاتی دارند، عده‌ای
قاضی‌محمد را به این دلیل بزرگ می‌دانند که او می‌تواند با اتحاد جماهیر شوروی
مذاکره نماید و حمایت آن را برای جمهوری مهاباد جلب نماید و بارزانی به این دلیل
مورد احترام است که می‌تواند عامل کمک امریکا و ایران و … باشد. اینکه سرنوشت
ملتی فقط در دست رهبر باشد اشتباه است. اما زیرا مردم کردستان رهبرانشان را برای
این می‌خواهند که بتوانند به نوعی فریادرس باشند و یا حمایت کشوری را برای این ملت
تضمین کنند.

ریبین هردی: یک حالت روانشناسی به عنوان
عامل اصلی در انسان منفعل وجود دارد. انسان منفعل بخشنده و گیرنده نیست، انسانی است
که شخصیتی سلبی دارد. منتظر است که به او کمک شود. در خانواده پدر، مرکز و محور
است. فرهنگ ما بر جمع‌گرایی تأکید دارد. هرچند انسان باید با جمع ارتباط داشته
باشد اما این به معنی حل‌شدن در آن نیست. حتی در مدرسه نیز همه چیز در معلم خلاصه
می‌شود باهوش‌ترین دانش‌آموز کسی است که چیزهای زیادی را از معلم یاد گرفته باشد،
در مسجد همیشه روی بزرگی خدا و کوچکی انسان تأکید می‌شود، در مسجد بیان می‌شود که
دوستی خدا فقط از طریق نماز و روزه و حج و … است در حالیکه به نظر من می‌شود
انسان نماز بخواند، روزه بگیرد ولی ناشایست‌ترین فرد در نزد خدا باشد. بطورکلی
خانواده، مدرسه، مسجد هیچکدام زمینه‌ساز بروز روحیه تحرک نیستند، بلکه زمینه‌ساز
یک شخصیت منفعل هستند.

صبور سیوانی: یعنی این کانون‌ها پیامدهای
تحرک را یادآوری می‌کنند.

ریبین هردی: بله، جامعه‌ی ما از فردگرایی به
شدت می‌ترسد. در کل ساختار جامعه ما یک ساختار جمع‌گراست.

صبور سیوانی: آقای ابوبکر علی شما در مقدمه
کتاب «ده‌وله‌تی دوسته‌کی» بیان می‌نمایید که گسترش تفکر چپ در اوایل قرن بیستم
باعث شد توجهی به تاریخ کرد در اوایل اسلام نشود. بنابراین نظر، شما نقش و کیفیت
مسایل سیاسی و اجتماعی را (قبل از مرحله‌ی انقلاب) چقدر در منفعل کردن انسان کرد
مؤثر می‌دانید؟

ابوبکر علی: از لحاظ روانشناسی و جامعه‌شناسی
تاریخ عنصر اساسی و مهمی در به وجود آوردن شخصیت است. تاریخ برپایه‌ی شکست و
پیروزی استوار است و این خود باعث بروز یک نوع اطمینان خواهد بود. به نظر من
مطالعه ایدئولوژی تاریخ بخصوص دیدگاه مارکسیسم به دلیل تضاد با اسلام و ملیت –
هرچند که خود گاهاً در تفکر ملی‌گرایان وجود دارد و جریان ملی‌گرا را تابع خود
کرده است. این مرحله بعد از دهه‌ی هفتاد اتفاق افتاد ولی قبل از آن این تفکر گونه‌ای
انقطاع بین این ملت و فکر اسلامی را نشان داد. به همین منظور این تاریخ باید مبهم
باشد و همیشه تحلیلی ایدئولوژیکی از تاریخ اسلام شده و یا تحلیلی شده است که
اختلافات طبقاتی را ملاک قرار داده است، به گونه‌ای که متد ماتریالیسم تاریخی را
برای مطالعه‌ی تاریخ ما بکار برده‌اند و معلوم است که این متد نیز نمی‌تواند
تحلیلی منطقی از تاریخ ما بدست دهد، یا تصویری کلی از شکست را از تاریخ ما نشان
داده و این مسأله در دیدگاه روشنفکری دهه‌ی چهل وجود داشته است. در حال حاضر گرایش
ناسیونالیزم بر ایدئولوژی فائق آمده و اسلام نیز به عنوان یک حزب یا گرایشی سیاسی
اصولی که علاوه بر کارکرد دینی خود، نسبت به مسئله‌ی کرد نیز موضعی داشته باشد؛
وجود نداشته است. به نظر من این اندیشه می‌خواهد تلاش نماید تا این موضع را از ذهن
انسان پاک کند که زمانی فرهنگ حکومتداری داشته است و از طرف دیگر عده‌ای از
روشنفکران به تاریخ چند هزار سال قبل متکی شده‌اند تا این خلاء ذهنی انسان کرد را
پر کند. به اعتقاد من این نوع برخورد تأثیر سوئی بر شخصیت انسان کرد داشته است اما
این مرحله دارد به تدریج به پایان می‌رسد.

ریبین هردی: اسلام در کردستان پیشینه‌ی خوبی
ندارد، مثلاً اسلام در وضعیت امروز ما نقش مثبتی نداشته است. مبلغان دینی مانع درس
خواندن زنان می‌شدند. من همیشه می‌گویم باید بین تاریخ اسلام و تاریخ مسلمانان
تفاوت قائل شویم زیرا تفسیری که دیندار از دین ارائه می‌دهد، خود دین نیست. انسان‌های
مسلمانی را داریم که در جوامع صنعتی و توسعه‌یافته زندگی می‌کنند و حتی باعث
پیشرفت نیز می‌شوند، آنچه که در جامعه‌ی ما وجود دارد؛ تاریخ مسلمانان است نه
تاریخ اسلام و من معتقد نیستم که این مشکلات را باید به اسلام منتسب نماییم.
همانطور که معتقدم مارکسیسم هم می‌تواند نقش مثبتی داشته باشد، خلاف این نیز، هم
در مورد اسلام و هم در مورد مارکسیسم صادق است.

ابوبکر علی: پیوند تاریخ ما با تاریخ اسلام
در این منطقه پیوندی عمیق و گسترده است و مارکسیسم نیز دشمن دین است پس با این
تاریخ مخالفت دارد.

ریبین هردی: فکر نمی‌کنم که تمامی مارکسیست‌ها
اینگونه باشند، زیرا ما در حزب شیوعی (کمونیست) افراد مسلمان داریم.

ابوبکر علی: منظور من ملی‌گرایانی است که
دیدگاه مارکسیستی دارند.

ریبین هردی: فکر می‌کنم تحلیلی مارکسیستی در
مورد وضعیت جامعه کرد وجود داشته باشد، بختیار علی می‌گوید: «اسلام آیینی برای کرد
نیست بلکه دینی است در میان کرد». مارکسیسم نیز ایدئولوژیی بود در میان کردها نه
برای کردها و حال نیز تأثیر ادبیات مارکسیستی بر مسائل ما در کمترین حد خود قرار
دارد.

ابوبکر علی: من نیز معتقدم که در بین
مارکسیست‌ها تحلیلگر و تئوری‌پرداز مطرحی در مورد مسائل کردستان نداریم ولی به هر
حال تلاش زیادی در ۵۰ سال گذشته برای بد جلوه دادن تاریخ ما وجود داشته است.

ریبین هردی: اما تاریخ ما خود شایسته انتقاد
و بدبینی است.

ابوبکر علی: بلی، در تاریخ ما استبداد وجود
دارد، هر انسانی که در سایه استبداد زندگی کند به نوعی پوچگرایی دچار می‌شود.
دورانی که در امریکا قانون برده‌داری لغو شد، تعدادی از برده‌ها حاضر نبودند دست
از اربابان خود بردارند. چون خود نمی‌توانستند مسئولیت یک زندگی آزاد را قبول
کنند. تربیت جدید، اراده و عقیده می‌خواهد. قرآن می‌فرماید: «ان الله لایغیر ما
بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم». این تعبیر برای امروز کرد بسیار لازم است. همانطور
که آقای شیرزاد حسن گفتند کرد به این علت به پوچگرایی می‌رسد که می‌بیند یک قرن
است می‌جنگد، قربانی می‌دهد، و از هر جایی هم تحریم شده است. ما تجربه ۱۱۰ سال
حکومت «دوسته‌کی» و ۵۵ سال حکومت صلاح‌الدین ایوبی را داریم آیا نمی‌تواند این را
چراغ راه حرکتی نمود.

ریبین هردی: تاریخ عبارت است از یک شخصیت،
شخصیتی که به خود معتقد باشد. ما در میان تاریخ خود گم شده‌ایم و مدام آن را تکرار
می‌کنیم. جامعه‌ی تاریخی، جامعه‌ای است که امروزش مثل دیروز نیست اما امروز و
دیروز ما یکی است. ما باید فکر کنیم که چگونه می‌شود در همین زمان، آنگونه که
هستیم نباشیم در واقع آنچه که باید باشیم نه آنچه که هستیم – ما نباید متکی به
افسانه باشیم، باید این اطمینان را به انسان کرد بدهیم که می‌تواند اسطوره بسازد.

ابوبکر علی: اما ملت ما نیازمند اسطوره و
نماد و سمبل است.

ریبین هردی: خوب، ما به اندازه‌ی کافی
افسانه داریم (کاوه آهنگر) منظور من از برگشت به تاریخ، بازگشت تاریخ به حال نیست،
تاریخ به این معنا که فردا چه خواهد شد.

ابوبکر علی: انسان کرد باید تاریخ خود را در
هاله‌ای از ابهام و سیاهی نبیند. اگر دیروز حرکتی کرده است اطمینان داشته باشد
امروز نیز می‌تواند.

ریبین هردی: با شما موافقم.

ابوبکر علی: خودکم‌بینی جزئی از شخصیت انسان
کرد شده است.

صبور سیوانی: آقای ریبین شما در جایی گفته‌اید
که «مشکل ما اینست که ناسیونالیزم ما آنچنان پایه‌گذاری نشده است که بتواند تمامی
گرایشهای محلی و منطقه‌ای را در خود جمع کند» آیا به وجود نیامدن چنین وضعی و
علاوه بر آن احساس عدم اتحاد تا چه حد در انفعال انسان کرد تأثیر داشته است؟

ریبین هردی: علت اصلی انفعال انسان کرد
اینست که احساس نمی‌کند که سرنوشت همسایه‌اش با سرنوشت او پیوند خورده است. در
درون احزاب ما نیز، کسی که طرفدار یک حزب است از تمامی حقوق این حزب برخوردار است
اما افرادی که هوادار آن نیستند خیر. در حالیکه اصل بر اینست که هرکسی در این
جامعه زندگی می‌کند حقوقش محفوظ باشد نه اینکه وابستگی به یک حزب ملاک باشد. احزاب
طرفداران و اعضاء خود را در پست‌های اداری منصوب می‌نمایند. این به معنی تقسیم
جامعه و مخالفت با به وجود آمدن یک احساس جمعی مشترک است. این تخریب یکی از عوامل
بروز انفعال است.

شیرزاد حسن: شوانکاره‌یی  به محافظه‌کاری و انحصار تبدیل می‌شود، و
عقلانیت حزبگرایی موجب انفعال است.

ابوبکر علی: مردم از احزاب ما توقعات زیادی
دارند. آنها را فرشته‌ی نجات خود می‌دانند اما بعد از روی کارآمدن، احزاب باعث
ایجاد روحیه یأس در مردم می‌شوند.

شیرزاد حسن: بازیهای سیاسی نیروی مردم را در
حاشیه قرار می‌دهد زیرا با نیرویی که ایجاد می‌کند مردم را یک محیط بسته قرار می‌دهد
تا آنها به قدرت خود باور نداشته باشند.

صبور سیوانی: به نظر من شخصیت منفعل تنها
ثمره‌ی جامعه کردی نیست بلکه به گونه‌ای دیگر در جوامع غربی و مترقی نیز دیده می‌شود؛
همانند عدم شرکت گسترده‌ی مردم در انتخابات ریاست جمهوری امریکا و … به نظر شما
وجه تفاوت این دو شخصیت در چیست؟

ریبین هردی: هیچ کس نمی‌تواند در غرب حقوق
بشر را نادیده بگیرد. به همین دلیل برای یک فرد امریکایی فرقی نمی‌کند که جمهوری‌خواه
در رأس امور باشد یا دمکرات، زیرا حقوق ویژه و مشخص خود را دارا می‌باشد. یا اگر
حزبی مشکلی به وجود آورده باشد مورد انتقاد و سئوال و بازخواست مردمی قرار می‌گیرد
اما در اینجا احزاب ما خود را قیم و ولی‌نعمت مردم می‌دانند در اینجا حقوق ما مشخص
نیست. سرنوشت ما معلوم نیست و نمی‌دانی اگر فلان نیرو یا حزب در رأس امور قرار
گرفت سرنوشت تو چه خواهد شد در نتیجه احساس می‌کنی این اتفاقات هیچ ارتباطی به تو
ندارد.

شیرزاد حسن: اگر یک نفر در غرب منفعل باشد،
به این دلیل است که تمامی حقوق و تکالیف و وظایفش معلوم و تعریف شده است. هیچ کس
نمی‌تواند این حقوق را نادیده بگیرد. شخصیت غربی مشکل سیاسی ندارد. نمی‌ترسد اگر
فلانی نخست‌وزیر شود او سرنوشتش تغییر خواهد کرد. فرهنگ غرب به اشخاص یاد می‌دهد
که کار کنند و مؤثر واقع شوند و به حقوق یکدیگر احترام بگذارند.

صبور سیوانی: به نظر من انفعال در اروپا هم
دیده می‌شود مانند مسأله‌ی خودکشی. زیرا خودکشی زمانی اتفاق می‌افتد که انسان
احساس کند دیگر نقشی ندارد و از ایجاد تحول ناامید شود.

ابوبکر علی: اصلی‌ترین عوامل بروز انفعال
یأس و پوچگرایی است. علت انفعال در اروپا در عواملی چون تکنولوژی و مسائل روحی
است. عدم مشارکت در انتخابات در آنجا به این دلیل است که او معتقد است که تغییر
حکومت در زندگی او تأثیری ندارد. ولی انفعال انسان کرد با سرنوشت یک ملت ارتباط
دارد؛ این انفعال در برابر سرنوشت یک ملت است – و قطعاً با توجه به عدم رعایت حقوق
ویژه‌ی فردی – تغییر خواهد کرد؛ اگر در ایران، ترکیه، عراق و … یک رژیمی در رأس
امور قرار گیرد، سرنوشت این ملت تغییر خواهد کرد. می‌بینیم که اینجا در برابر
مفهوم ملی‌گرایی انفعال وجود دارد اما انفعال اروپایی فردی است نه اینکه انفعال در
برابر سرنوشت جمع وجود داشته باشد.

ریبین هردی: پس از شکست جنبش ۱۹۶۸ در غرب،
نظام سرمایه‌داری توانست بدون اینکه تغییری اساسی در مبانی خود ایجاد کند، تمامی
درخواست‌های شورشیان را برآورده سازد، هرچند که هدف اصلی جنبش تغییر دادن حکومت
بود. از یک دیدگاه این جنبش پیروز شد، زیرا به خواسته‌های خود رسید و از دیدگاه‌های
دیگر شکست خورد زیرا که به هدف اصلی خود نرسید. در اروپا تحرک و حرکت به سوی تغییر
و تحول وجود دارد، مثلاً مدام نقد می‌کنند، انتقاد دارند.

شیرزاد حسن: آنچه پس از دو جنگ جهانی در
اروپا روی داد موضوع موجودیت بود با این مسأله منفعلانه برخورد شد، انفعال در
برابر اعزام میلیون‌ها جوان به میدان جنگ و کشته شدن آنها. پوچگرایی در اروپا عرصه‌ی
وسیعی را دربر گرفت. پوچگرایی انسان را به انفعال می‌کشاند، پس ما فقط به دنبال یک
نیروی برتر نیستیم بلکه این تفکر بصورت مداوم با انسان همراه است.

ریبین هردی: اصولی در غرب وجود دارد که می‌تواند
نقش این نیروی برتر و غیبی را کمتر کند. مثلاً زمانیکه در امریکا یک سیاه‌پوست
مورد آزار قرار می‌گیرد، این مسأله حتی به کنگره می‌رسد و … . بخشی از انفعال در
اروپا ناشی از امید زیادی است که در مردم وجود دارد. مردم در مواقع لزوم راهپیمایی
و قیام می‌کنند و نسبت به مسائل زیاد بی‌تفاوت نیستند حتی در مواردی که اگر مردم
نیز عکس‌العملی در مورد برخی مسائل نشان ندهند، سازمانهای زیادی هستند که بر مسائل
نظارت می‌کنند، بازرسی دقیق در امور وجود دارد.

ابوبکر علی: در اینجا اگر فرد حتی بتواند
انتقاد نماید و نظارت نیز وجود داشته باشد، بر این باور است که واقعیت موجود از
آینده‌ی نامعلوم بهتر است.

صبور سیوانی: در حال حاضر بسیاری از احزاب
سیاسی و روشنفکران بحث از یک جامعه مدنی و مبتنی بر دمکراسی می‌نمایند، آیا جامعه‌ی
مدنی و دمکرات با شخصیت‌های منفعل بوجود می‌آید.

ریبین هردی: خیر غیرممکن است، دمکراسی یک
وضعیت فکری نیست، بلکه یک حالت روانشناسی است که اصلی‌ترین وجه آن جدیت و داشتن
موضع است نسبت به طرف مقابل و مشکلات و مسائلی که اتفاق می‌افتد. شرط اساسی و
روانی دمکراسی و جامعه‌ی مدنی اینست که فرد احساس مسئولیت نموده و در امور مشارکت
نماید.

صبور سیوانی: در جامعه‌ی ما حقوق ویژه‌ی
اعضاء حزب محفوظ است. اما حقوق شهروندی وجود ندارد. به نظر شما تا زمانی که مفهوم
حزبی بودن و عضو حزب بودن جانشین مفهوم شهروندی باشد، آیا هر تلاشی برای رسیدن به
دمکراسی و جامعه‌ی مدنی عبث نخواهد بود؟

ریبین هردی: بدون شک اینگونه است. زمانی که
مفهوم شهروندی وجود نداشته باشد، مفاهیم دمکراسی و مدنیت مورد سئوال قرار می‌گیرد.
شهروند تنها یک کلمه نیست، بلکه یک شخصیت حقوقی است، شهروند حقوق مشخصی دارد و
شهروند بدون حقوق خاص آن، معنی ندارد. در جامعه‌ی مدنی مشارکت همه‌ی افراد حرف اول
را می‌زند و مبتنی بر شایسته‌سالاری است. احزاب ما این مسائل و حقوق را نادیده
گرفته‌اند، به همین دلیل در درون احزاب کردستانی زمانی فردی جایگاه و ارزش دارد که
عضو آن حزب باشد. احزاب ما مدام بحث از یک نوع تفکر می‌نمایند فکر نمی‌کنم این
احزاب حتی خود را نسبت به آن تفکر ملتزم بدانند. بدون شک در چنین سیستمی که نمی‌توانی
به آنچه بیان می‌شود اطمینان داشته باشی و برگ برنده در دست احزاب است بحث از
جامعه‌ی مدنی و دمکراسی بیجا خواهد بود.

شیرزاد حسن: من در زمان انتخابات پارلمانی
مردد بودم که شرکت کنم، زیرا تردید داشتم که پارلمان بتواند کاری انجام دهد. می‌بینم
همین فردی که در پارلمان نماینده است در زمان جنگ رزمنده می‌شود پس تفکرش اصلاً
مبتنی بر دمکراسی نمی‌تواند باشد.

ابوبکر علی: به نظر من بحث از دمکراسی و
جامعه‌ی مدنی یک بحث جدی نیست. قسمتی از آن به خاطر پرکردن آشفتگی فکری و قسمتی از
آن برای نشان دادن خود به عنوان یک چهره‌ی مثلاً دمکرات است. برای ایجاد جامعه‌ی
مدنی باید زمینه‌سازی شود، نظام و تفکر دیکتاتوری باید از بین برود و مردم از
پوچگرایی رهایی یابند. پس از آنکه از لحاظ حقوقی اوضاع مردم کردستان روشن شد،
آنزمان زندگی، حقوق و وضعیت سیاسی مردم سامان می‌یابد و در اینجا نیاز به اصلاحات
سیاسی ضروری‌تر می‌شود. باید زندگی حزبی خود را اصلاح کنیم. باید به احزاب، نقش
طبیعی آنها را برگردانیم. باید ارتباط با حزب چارچوب خاص و معلومی داشته باشد، نه
اینکه حزب در تار و پود زندگی دخالت کرده و خود را ولی مردم بینگارد. باید گونه‌ای
عدالت اجتماعی وجود داشته باشد تا حقوق شهروندان حفظ گردد.

صبور سیوانی: چگونه می‌توان شخصیتی کارا و
غیرمنفعل به وجود آورد؟ آیا می‌شود این را از ساختن اسطوره و اوتوپیای جدیدی ایجاد
کرد، یا از طریق تغییر و تحول جمعی و واقعی می‌توان به آن رسید.

ریبین هردی: باید از راه تغییر و تحول باشد،
تحول در خانواده، مدرسه و روابط سیاسی با جامعه، و این تغییر و تحول باید احساس
شود. انسان زمانی از انفعال نجات پیدا می‌کند که احساس کند، توانایی تغییر و تحول
را دارد. باید عقلانیت حاکم بر نیروهای سیاسی تغییر کند تا فقط آنها سخنگو نباشند
و گاهاً شنونده هم باشند. این علاوه بر تغییری است که در جامعه باید به وجود
بیاید.

ابوبکر علی: باید روی مفاهیم متفاوتی کار
کنیم، قبل از هر چیز به عنوان یک عامل اصلی باید نگرش انسان نسبت به خود تغییر
کند.

صبور سیوانی: چگونه؟!

ابوبکر علی: به نظر من یکی از جوانب این
مسأله، دینی است که جامعه به آن اعتقاد دارد. اکثریت جامعه، مسلمان می‌باشند. در
این حالت مفهوم اسلام چه به صورت مثبت و چه به صورت منفی بر روی این تحول تأثیر
خواهد داشت. باید در تحول جدید انسان کرد، خدا محور قرار گیرد. شاید بگویید چگونه؟
جمله‌ای معروف است که بیان می‌دارد: «کرد به غیر از کوه‌ها به کسی اعتماد ندارد؟»،
این جمله بیانگر یک حالت یأس عمیق در انسان کرد است. هر چیزی از بین‌رفتنی است جز
خدا. بدین وسیله اطمینانی که در ارتباط انسان کرد با خدا به وجود آمده از بین
نخواهد رفت، و قسمتی از جبر تاریخی و اجتماعی که بر ملت ما قرار دارد از بین می‌رود.
نکته‌ی دیگر این است که خرد به گونه‌ای پرورش یابد که نقش طبیعی خود را ایفا کند و
جامعه نیز نقش خود را داشته باشد که این امر بر دوش نیروهای سیاسی و مرکز روشنفکری
و اجتماعی است. باید نقش مردم در تئاتر سیاست معلوم شود. اگر حرف اول را مردم بیان
نمایند و اگر معیاری در انتخابات وجود داشت می‌توان گفت که تحول روی داده است. حال
که مردم نمی‌توانند موضع‌گیری داشته باشند به معنی انفعال کامل نیست، بخشی از آن
ناشی از مکانیزم و اصولی است که در اختیار ندارند تا در چارچوب آن نقش خود را ایفا
کند، اگر مردم بتوانند نظر خود را اظهار بیان نمایند آن وقت است که نظر جمعی می‌تواند
محترم شمرده شود. تحول باید تمام عرصه‌های اجتماعی را دربر گیرد.

شیرزاد حسن: فرهنگی که انسان را همچون برده‌ای
می‌انگارد، فکر نمی‌کنم بتوان آن معجزه‌ای را تصور کرد که با تحولات سیاسی،
اجتماعی و … همخوانی داشته باشد تا چه برسد 
به اینکه به انسان اعتبار ببخشد.

در زمان ما چه معجزه‌ای از طریق دین می‌تواند
انسان را تا این حد متحول کند که بتواند مؤثر واقع شود. بدون شک مسجد می‌تواند نقش
مثبتی در تحول انسان کرد داشته باشد اما فکر نمی‌کنم مساجد ما بتوانند این نقش را
ایفا کنند.

ریبین هردی: آنچه که انسان‌ها را نجات می‌دهد،
خود آنها هستند، نه معجزه. انسان می‌تواند خود را به سعادت برساند یا اینکه خود را
جهنمی سازد.

ابوبکر علی: ما از معجزه صحبت نمی‌کنیم. من
معجزه را به این معنا که خدا بیاید و اوضاع را متحول سازد، رد می‌کنم. من قَدَری
بودن را قبول ندارم، هدف من تخطئه‌ی تفکر مبارزات نیم قرن اخیر نسبت به خدا و تفکر
اسلامی است. دو بعد دینی و ملی شاکله‌ی شخصیت انسان کرد را پدید می‌آورد. همیشه
بحث در مورد کرد بودن مطرح بوده است ولی بندرت بحث در مورد مسلمان بودن او صورت
گرفته است. زمانی که اکثریت جامعه مسلمان هستند ما چه بخواهیم و چه نخواهیم نمی‌توانیم
آن را به جامعه‌ای با دینی دیگر تغییر دهیم. انسان کرد به خدا ایمان دارد به همین
دلیل باید قسمتی از بخث‌ها در مورد آن چیزی باشد که جامعه بر آن معتقد است، شاید
در بسیاری از موارد گفتاری اسلامی، از بعضی آداب و رسوم منسوخ مؤثرتر باشد. قرآن
می‌فرماید: «و ان لیس للانسان الا ما سعی»، «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما
بانفسهم».

روسو می‌گوید: «خدا برایت پیامی فرستاده
است، و وسایلی را برایت فراهم نموده است، دیگر منتظر نباش که خود نیز کارها را
برایت انجام دهد».

زمانی که فرد مسلمان به خدا به عنوان اصلی
مهم عشق می‌ورزد، باید در راه مبارزه با استبداد جان خود را فدا کند، زیرا که خدا
دشمن ستمکار است و مفاهیمی اسلامی که در بنیاد شخصیت انسان مسلمان وجود دارد او را
از هر وابستگی رها می‌دارد و در نتیجه او به آسانی تن به واقعیت می‌دهد.

شیرزاد حسن: من فکر می‌کنم مفسرین و مبلغین
ما، دین را بد جلوه داده‌اند. من همیشه گفته‌ام که مشکلی با دین ندارم، شکی نیست
که دین آلتی در دست حاکمان منطقه بوده است و از نام دین سوءاستفاده کرده‌اند.

صبور سیوانی: آیا دیدگاه‌های جدیدی که
اندیشمندانی چون دکتر سروش و شریعتی و یوسف قرضاوی و … دارند می‌توانند نقش مؤثر
در جامعه داشته باشند؟

ریبین هردی: من طرفدار این دیدگاه‌ها هستم،
من از دیدگاه «یه‌کگرتوو» (اتحاد اسلامی کردستان) پشتیبانی می‌نمایم، طرفدار
دیدگاهی هستم که اسلام را چون یک عامل توسعه‌دهنده‌ی آزادی‌های مدنی بشناساند.

ابوبکر علی: زمانی که می‌گویم فرد کرد باید
اینگونه پرورش یابد تنها بحث مسلمانان نیست، بلکه بحث در مورد رهبری ملت کرد است،
بحث از احزابی است که در کردستان قدرت را در دست دارند، بحث از مراکز فکری و بحث
از جامعه است. من می‌گویم چگونه از اعتقادی که از آن سوءاستفاده شده و در جامعه
تأثیری منفی برجای گذاشته در بنیاد نهادن شخصیت مثبتی برای انسان کرد استفاده
نماییم. بحث از مدل یا سیستم سیاسی نیست، بلکه بحث از عاملی است که بتواند انسان
کرد را از انفعال نجات دهد، من خود با اسلام مبتنی بر استبداد مقابله می‌کنم زیرا
که معتقدم این اسلام خود بزرگترین و خطرناک‌ترین دشمن و زایل‌کننده‌ی چهره‌ی زیبای
اسلام است «و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم
الناس بالقسط».

قرآن به نوعی بیان می‌نماید که مشروعیت قدرت
توسط مردم تعیین می‌شود و آنها می‌توانند حکومتی را به عدل و یا ظلم رهنمون باشند.
عقیده‌ی من این است که اسلام از برابری افراد و انسان‌ها حمایت می‌نماید پس چرا من
نیز در این برابری سهیم نباشم «و لقد کرمنا بنی آدم»، «ان اکرمکم عندالله اتقاکم»
پس می‌توان گونه‌ای دیگر از انسان را پدید آورد، انسان کارا و مؤثر.

صبور سیوانی: پس ضروری است که تمام نیروهای
سیاسی بطور کلی در مفاهیم و برنامه‌های خود بازخوانی نمایند. لازم است که تحول و
نیروی محرکه‌ی آن در تمامی مراحل زندگی ایجاد شود و در آن حال انسان از انفعال
رهایی می‌یابد و ما نیز می‌توانیم مانند دیگر جوامع یک زندگی مدرن و مبتنی بر
دمکراسی داشته باشیم.

منبع : روانگه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا