راه این است
راه این است
نویسنده:
سید قطب-رحمه الله-
ترجمه:
واحد ترجمەی پایگاە اطلاعرسانی اصلاح
گردآورنده:
ابورقیه احمد سلیمان الدبشه
یکی از زیباترین محصولات فکر اسلامی، مقالهای تحت عنوان «راه این است» اثر شهید سید قطب ـ رحمه الله ـ است که در شمارهی ۹۸۳ مجلهی «الرساله» مورخ دوشنبه ۱۰ شعبان ۱۳۷۱هـ. ق برابر با ۵ ماه می۱۹۵۲م صفحهی ۳ـ۱چاپ شد. متن مقاله چنین است:
«وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ. فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَاهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَیَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِینَ لَمۡ یَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ. یَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَه مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡل وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ» (آل عمران/ ۱۶۹ـ ۱۷۱) (گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدهاند، مردگانی هستند، بلکه زندگانی میباشند که نزد خدایشان روزی داده میشوند. بسی شادماناند به آنچه خدا به ایشان از فضل خویش داده است و مژدگانی میدهند به کسانی که هنوز به ایشان نپیوستهاند که هیچ هراسی بر آنان نیست و نه ایشان اندوه دارند. مژدگانی میدهند با نعمت و فضلی از سوی خدا و اینکه خدا مزد مؤمنان را هدر نمیدهد).
هرگاه کسانی را میبینم که از اعلان کلمه الله هراس دارند، در عین حال که خود را دیندار میپندارند.. هرگاه میشنوم جویده جویده کلمهی توحید را میگویند، ولی از ترس گرفتاری، آن را علنی نمیکنند و هراس دارند که نیروهای شر و طغیان بر ایشان چیرگی یابند.. هرگاه میبینم که بر این ناتوانی خویش لباس زرنگی، زیبایی، جوانمردی و تیزهوشی میپوشانند.. هرگاه چنین چیزهایی را مشاهده میکنم، آن آیات مقدس و ارزشمند کتاب خدا در ذهنم تداعی میشود که راه را روشن مینماید.. راهی که جز آن، مسیری به سوی پیروزی، عزت، سربلندی و موفقیت نیست.. آنگاه است که از ژرفای درونم فریاد برمیآورم که: آهای، این دین یکی است، آهای، پایان آن سامان نمییابد جز با آنچه آغازش سامان یافت.. آهای، راه این است و بس! «ٱلَّذِینَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَکُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِیمَٰانا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ» (آل عمران/۱۷۳) (آنان که مردم به ایشان گفتند: قطعا مردم برای شما گرد آمدهاند، پس از ایشان بترسید، اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و چه نیکو وکیلی است).
آنان نگفتند: ما در میان یک جمع سرکش، اندک هستیم، پس باید بر خواری شکیبا باشیم، به خفت راضی باشیم، با شر مجامله و مدارا کنیم و از طغیان بپرهیزیم، تا خدا خودش کارش را سامان دهد. زیرا مؤمن یقین دارد که: «إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ» (رعد/۱۱) (به یقین خدا تغییر نمیدهد آنچه را به مردمی رسیده است، تا خود متحول کنند آنچه را در آن گرفتارند).
فرمان و کار خدا وقتی محقق میشود که کسانی با عبادت، امورش را اجرا کنند. آسمان همین گونه بر مردم عزت و پیروزی فرو نمیریزد، بلکه هنگامی این امر میسر میشود که مردم دلهای خویش را به خدای آسمان پیوند بزنند تا آنگاه نیروهای زمینی در دسترسشان قرار گیرد و زندگی بر زمین آسان شود. آن وقت است که نعمت و فضل خدا از هر سو سرازیر میشود و به ایشان گزندی نمیرسد. هرگاه مردمی کلمه الله را بروز دادند و از غیر خدا نهراسیدند، خدا هم زمین را در اختیارشان قرار میدهد.
باری در یک جلسه که دعوتگرانش مدعی بودند برای بازسازی و بازگشت جوانان به اسلام و یاری اسلام و سربلندی جهان اسلام گرد آمدهاند، چنین چیزهایی را بر زبان راندم. ولی هنگامی که سخن از حکومت اسلامی و عمل به شریعت اسلام به میان آمد، بسیاری از آنان سست شده و ترسیدند، مبادا استعمار و غیر استعمار بر ایشان بشورند و چالشها و گرفتاریهای غیر قابل حلی را سر راهشان بگذارند. معتدلترینها میگفتند: ما باور داریم که اسلام مکتب عقیده، شریعت، قانون و نظام است، ولی آن را به زمانش موکول میکنیم و فعلا آنچه را بهتر و حکیمانهتر و آرامتر است، برمیگزینیم!
با خودم گفتم: چگونه پیروز میشوند افرادی که از همان مرحلهی نخست از درون و اندیشه شکست خوردهاند؟! کسی که میهراسد سخن حق را بر زبان بیاورد یا در نوشتارش بنویسد، چگونه با نیروهای شر و طغیان مبارزه میکند؟! خدا میداند از هیچ چیز همانند دیپلماسی جاری بر زبان افراد پست فطرت و بد جنس که گاهی کسان دیگری هم مدعی آن میشوند، شگفت زده نشدهام! نه تنها در میدان دعوت اسلامی، که حتی در عرصههای مبارزات ملی با استعمارگران یا نبرد اجتماعی بر ضد سرکشی و طغیان، یا دیگر مبارزههای بشری بر علیه تمام انواع شر و بدی! ایشان همواره ناتوانی خود را با شعار «عقل» پوشش داده و شکست و ناکامی خویش را لباس «مانور» پوشانده و عشق به امنیت و سلامتی خود را همیشه با لعاب «منافع عمومی» رنگ میزنند!
اگر سیاستمداران دروغگو و مکار امروزی بتوانند با چنین بهانههایی خود را توجیه کنند، اما دعوتگران اسلامی حق ندارند چنین چیزهایی را به عاریت بگیرند. آن هم اسلامی که خدایش به پیامبرش میگوید: «فاصدع بما تؤمر» (حجر/۹۴) (آنچه را بدان فرمان یافتهای هویدا گردان)، و مخالفانش را از او تحت هر عنوان و نمادی ناامید میگرداند، زیرا آنان وقتی از او خشنود میشوند که دین و عقیدهاش را کاملا رها کند: «وَلَن تَرۡضَىٰ عَنکَ ٱلۡیَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم» (بقره/۱۲۰) (و هرگز یهودیان و مسیحیان از تو راضی نمیشوند تا از آیینشان پیروی کنی).
کسانی که ما میخواهیم ایشان را دور بزنیم، از ما مهارت بیشتری در دور زدن حریف دارند، و کسانی که ما در فکر نیرنگ و فریبشان هستیم، از ما هوشیارتر و فریبکارترند! پس راهی جز همان راه روشن و صریح و پاک باقی نمیماند: باید سخن حقی که اراده داریم بگوییم تا به اعماق دلها و گوشها برسد. باید به خدایی باور داشته باشیم که میگوید: «وَلَیَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیز٠ ٱلَّذِینَ إِن مَّکَّنَّٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰهَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰهَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۗ وَلِلَّهِ عَٰقِبَهُ ٱلۡأُمُورِ» (حج/۴۰ و۴۱) (به یقین خداوند یاری میکند کسی را که او را یاری کند. قطعا خداوند بسی توانا و قدرتمند است. کسانی که اگر ایشان را در زمین تمکین دادیم، نماز را برپای دارند و زکات را بدهند و به معروف فرمان دهند و از منکر بازدارند. و پایان کارها از آن خداست).
اما بعد، اسلامی که ما خواهانش هستیم، در واقع عقیدهای است که از آن شریعت سرچشمه میگیرد و بر سقف این شریعت نظامی اجتماعی، نظامی بینالمللی و نظامی بشری استوار است. در این اسلام هیچگاه عقیده از شریعت جدا نیست و شریعت نیز از نظامی که خواهان برپایی و اجرایش هستیم، جدا نیست. این عقیده کامل نیست و حتی به وجود نمیآید تا زمانی که همراه آن آثار طبیعی غیر قابل تفکیکش پدیدار گردد. هر کس باور دارد که عقیدهای غیر از اسلام یا باوری جز باور شریعت، توانایی حکومت دارد، باید دنبال باور خود باشد تا آن را بیابد، ولی نباید آن را به اسلام نسبت دهد. و هر کس میبیند که نظامی غیر از نظام اسلامی مشغول حکومت کردن است، ولی کاری نمیکند یا سخنی نمیگوید تا اوضاع درست شود و حقایق روشن شود، باید بداند که اسلام در تاریکی زندگی نمیکند، چون نوری است که در جای روشن پدیدار میشود. اسلام نه فریب میدهد و نه کسی را دور میزند و به طور کل از نیرنگ و فریب بیزار است. اسلام حقیقت و واقعیتی موجود روی زمین است، نه راز یا دسیسهای که از دیدهها پنهان شود. ما در پی جهانی اسلامی هستیم. پس باید بر پایههای روشن و صریح خودش به سویش فرا خوانیم؛ شریعت اسلامی و جامعهی اسلامی.
الحمدلله دوران آن طوطیصفتان گذشته است که همواره نق میزدند دین نماد واپسگرایی است و اسلام با تعصب همراه است. زیرا در همایشهای بزرگان و سرانی که این طوطیصفتان سخنان آنان را تقلید میکنند، بارها اعتراف کردهاند که شریعت اسلامی منبع مهمی در قانونگذاری جهانی است. برایم جالب بود سخنان مدیر الازهر، استاد و شیخ بزرگ محمد عبداللطیف ضرار که چنین واقعیتی را در پاسخ یکی از طوطیان روشنفکر بر زبان راند.
پس آنان که ترسیدند و دندانهایشان به هم خورد و دلهایشان از ترس لرزید وقتی شنیدند که عدهای میگویند: «مردم همگی بر ضد شما جمع شدهاند، از ایشان بترسید»، باید این گونه افراد ببینند خودشان در کجای مسیری هستند که خداوند در کتاب مقدسش آن را ترسیم کرده است: «إِنَّمَا ذَٰلِکُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ یُخَوِّفُ أَوۡلِیَآءَهُ» (آل عمران/۱۷۵) (به یقین آن شیطان است که دوستانش را میترساند). اینان باید ببینند راه ایشان را به چه سویی میبرد!
نور پیروزی در افق نگرش اسلامی سوسو میزند و بسیاری به سویش جذب خواهند شد؛ برخی فقط به خاطر خدا و برخی برای کسب و کار و منفعت. اما راه دراز است و مشکلات فراوان. آزمایش و شهادت و مصیبت در انتظار مجاهدان واقعی است. مطمئنا بر برخی این آیه مصداق پیدا میکند: «لَوۡ کَانَ عَرَضا قَرِیبا وَسَفَرا قَاصِدا لَّٱتَّبَعُوکَ وَلَٰکِنۢ بَعُدَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلشُّقَّهُۚ) (توبه/۴۲) (اگر کالایی اندک و سفری کوتاه بود حتما از تو پیروی میکردند، ولی مسیر بر آنان بسی دور است). و بر عدهای این سخن خداوند کریم مصداق دارد: «منَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ رِجَال صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن یَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِیلا» (احزاب/۲۳) (از مؤمنان، مردانی هستند که صادق بودند به آن پیمانی که با خدا بستند، برخی دوران خویش را سپری کردند و گروهی منتظرند، و چیزی را جا به جا نکردند).
و اینان همان رستگاراناند!