خواست خدا، نشانۀ رضایت او نیست
خواست خدا، نشانۀ رضایت او نیست
ک,دسکنئ : امام ابن القیم الجوزیه/ مترجم: محمد حسین احمدیتبار
یکی از اسرار توبه که زشت و زیبا در آن آشکار میشود این را اقتضا میکند که باید بین محبت و رضایتمندی خدا و خواست و ارادهی او فرق قائل شد، زیرا یکی نیستند و همیشه ملازم و همراه نمیباشند؛ هر چند که جبرگرایان معتقدند: خواستن و محبت یکی هستند و همیشه ملازم هم هستند و هر چه را که خدا اراده کند، مورد پسند و رضایت اوست و میگویند همهی اعمال مورد پسند خدا هستند، زیرا از خواست و مشیت او سرچشمه میگیرند و این عین محبت و رضایتمندی است. در نتیجه کار به جایی رسیده است که عدهای از آنان هیچ گاه منکری را زشت و ناپسند نمیشمارند.
به این آیات دقت کنیم.( وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ )«خداوند فساد را دوست ندارد.» و (وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ)«کفر را از بندگان خود نمیپسندد». و (کُلُّ ذَلِکَ کَانَ سَیٍّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً)«همهی آن (موارد) بدیهایش در نزد پروردگارت زشت به شمار میرود».
اگر این آیات بر آنان تلاوت شود و این سؤال برای آنان پیش بیاید که چگونه خداوند چیزی را ناپسند میشمارد و آن را دوست ندارد، اما ایجاد و به وقوع پیوستن آن را ارداه میکند؟ آنان برای پاسخ به این سؤال، این آیات را این گونه تاویل میکنند: خداوند کفر، فساد و امور ناپسند را به عنوان دین و قانون شریعت نمیپسندد و آنها را به عنوان قانون تصویب نمیکند، اما وجود یافتن و به وقوع پیوستن آنها را میخواهد. بر همین اساس میگویند: آنان مأمور به رضا به قضای الهی هستند و این موارد نیز از قضای الهی به شمار میروند. پس ما راضی به آن هستیم و نباید آنان را ناپسند بدانیم و با انجام دهندهی آن دشمنی ورزیم، در حالی که مأمور به قضای الهی هستیم. این نگرش نتایج و تبعات زیر را به دنبال دارد:
معتقد هستند که این اعمال ناپسند، محبوب خدایند، آنان مأمور هستند که رضایتمندی خود به این اعمال را اظهار دارند، همهی افعال خوب و بد را با هم مساوی بدانند و هیچ عملی را زشت و ناپسند نشمارند، زیرا بنده در انجام آن مجبور است و در حقیقت اعمال او نیستند.
این نوع عقاید، مستلزم برچیده شدن امر و نهی و بساط شریعت و تسلیم محض در برابر تقدیر است.
این اشتباه از آن جا نشأت میگیرد که مشیت و محبت را یکی میدانند و معتقد به وجوب رضایت در برابر قضا هستند. إن شاءالله فرق این دو مورد را با هم بیان میکنیم.
قرآن، سنت، عقل، فطرت و اجماع مسلمانان به فرق بین مشیت و محبت دلالت میکنند.
خداوند بلندمرتبه میفرماید: (یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ مَا لاَ یَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ)نساء/۱۰۸ «آنان میتوانند خیانت خود را از مردم پنهان دارند، ولی نمیتوانند آن را از خدا پنهان دارند که همیشه با آنان است بدان گاه که شبانگاهان پنهانی بر گفتاری که خدا از آن خشنود نیست، متفق و همدست میگردند». در این آیه، خداوند خبر داده است که از سخنان مورد اتفاق آنان، از قبیل: تهمت، بهتان، شهادت ناحق و تبرئه کردن مجرم، رضایت ندارد. این آیه دربارهی واقعهای که این موارد را در برداشته است، نازل شده است. با وجود این که همهی آن موارد به خواست و ارادهی خدا صورت گرفته است و مسلمانان بر این نکته اتفاق نظر دارند که هر چه را که بخواهد، صورت میپذیرد و هر چه را که نخواهد، صورت نخواهد پذیرفت.
کلام خداوند از تأویل و برداشت کسانی که میگویند: خداوند امور ناپسند را به عنوان قوانین دین و شریعت نمیپسندد، اما وقوع آنها را میپسندد، باید مصون و محفوظ نگه داشته شود، زیرا منظور آنان این است که: خداوند اعمال ناپسند را روا میدارد، امام انجامدهندگان آن پاداشی ندارند، زیرا این اعمال از نظر اراده و خواست خدا پسندیده هستند و شرعاً اجر و پاداشی دربرندارند.
اما در مذهب سلف صالح، منکرات مورد خشم پروردگار و در شریعت و قدر الهی ناپسند هستند، اگر چه به خواست و قضای الهی صورت پذیرفتهاند. خداوند آن چه را که دوست دارد و نیز آن چه را که دوست ندارد و آن را نمیپسندد، میآفریند.
همهی موجودات آفریدهی خدا هستند، بعضی را دوست دارد و از بعضی دیگر بیزار است. پیامبران، ملائکه و اولیایش را دوست دارد و از ابلیس و سربازانش متنفر است. هم چنین افعال آفریدهی او هستند، قسمتی در نزد او محبوب و دوست داشتنی و قسمتی دیگر منفور و ناپسند هستند و این همه را از روی حکمت آفریده است. خداوند میفرماید: (وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ)بقره/۲۰۵«خداوند فساد را دوست ندارد». با این که به خواست و قدر و قضای الهی صورت پذیرفته است و میفرماید: (وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ)زمر/۷ «اگر کافر گردید، خدا بینیاز شما است، و لیکن کفر را از بندگان خود نمیپسندد و اگر سپاسگزاری کنید، از این کارتان خشنود میگردد». شکرگزاری و ناسپاسی هر دو به خواست و تقدیر الهی صورت میپذیرد، یکی موردپسند و دیگری مورد خشم و غضب اوست.
خداوند در مورد دیگری، بندگانش را از شرک و ظلم و فحشا نهی میکند و به دنبال آن میفرماید: (کُلُّ ذَلِکَ کَانَ سَیٍّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً)اسراء/۳۸«همهی آن (موارد) بدیهایش (که منهیات است) نزد پروردگارت زشت به شمار میرود». این موارد اگر چه به خواست و قدر و قضای الهی صورت گرفتهاند، اما در نظر او زشت و ناپسند هستند.
در حدیث صحیح از پیامبر خدا(ص) آمده است که میفرماید: (إن الله کَرِهَ لَکُم ثَلاثاً: قیلَ وَ قالَ، وَ کَثرَهُ السُّوالِ وَ إضاعَهُ المالِ).« خداوند سه چیز را برای شما ناپسند میدارد: قیل و قال (نقل قولها و و تکرار شنیدههای درست و نادرست)، سؤال پرسیدنهای بسیار (و بیمورد) و تلف کردن مال». این ناپسند و ناخوشایند دانستن، مربوط به چیزی است که خواست و ارادهی خداوند به آن تعلق یافته است.
در مسند امام احمد نیز آمده است که: «إن الله یحب أن یؤخذ برخصه، کما یکره إن یؤتی معصیته». «خداوند دوست دارد که از رخصتهایش استفاده شود، همان طوری که ناپسند میدارد که معصیت انجام پذیرد». محبت و بیزاری در مورد دو چیز که خواست و ارادهی خدا مشترکاً به هر دو تعلق گرفته، اما یکی پسندیده و دیگری ناپسند است. این موارد در کتاب و سنت بیشتر از آن است که بتوان همه را در اینجا ذکر کرد.
خداوند بندگانش را چنان سرشته است که بگویند: خداوند این کار را میپسندد و این کار را نمیپسندد و فلانی کاری کرده است که مورد پسند و رضایت خداوند نیست. قرآن کریم سرشار از ذکر خشم و غضب خداوند نسبت به دشمنانش میباشد، غضب یکی از صفات پروردگار است که عذاب و نفرین الهی بر آن مترتب میشود و خود عذاب و نفرین نیست، بلکه عذاب و نفرین آثار و نتایج خشم و غضب هستند. پس این دو مورد از هم تفکیک میشوند، همان طوری که خداوند میفرماید: (وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُّتَعَمِّداً فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً )نساء/۹۳ «و کسی که مؤمنی را از روی عمد بکشد، کیفر او دوزخ است و جاودانه در آن جا میماند و خداوند بر او خشم میگیرد و او را از رحمت خود محروم میسازد و عذاب عظیمی برای او تهیه میبیند». میبینیم که عذاب، غضب و لعنت را جدای از هم دانسته است.
در یکی از دعاهای پیامبر(ص) نیز چنین آمده است: «اللهم إنی أعوذ برضاک من سخطک و أعوذ بمعافاتک من عقوبتک و أعوذ بک منک» «پروردگارا! من از خشم تو، به رضایتمندی و خشنودیت، از عقوبتت به عفوت و از تو به خودت پناه میبرم».
پیامبر خدا(ص) از صفت خشم خدا به صفت رضایتمندی او و از عقوبت و مجازات به عفو و گذشت او پناه میبرد. اولی صفت و دومی اثری است که بر آن مترتب میشود، سپس همه را به ذات الهی مرتبط میسازد و معتقد است که همهی آنها به خدا برمیگردد نه کسی غیر از او. آن چه از آن به تو پناه میبرم، به خواست و ارادهی تو صورت پذیرفته است و رضایتمندی و عفو تو که به آن پناه میبرم نیز، به خواست و ارادهی تو است. اگر بخواهی، بندهات را عفو میکنی و از او راضی میشوی و اگر بخواهی بر او خشم میگیری و مجازاتش میکنی. پس پناه دادن به من از آن چه که نمیپسندم و خود را از آن برحذر میدارم و دور کردن شر آن از من، به خواست و ارادهی تو صورت میگیرد. پسند و ناپسند همه به خواست و تقدیر تو میباشد، پناه بردن من به تو، پناه بردن به قدرت، توان، رحمت و احسان توست از شر آن چه که با قدرت، توان، عدل و حکمت تو صورت میگیرد. بنابراین از تو به غیر تو پناه نخواهم برد. هم چنین از چیزی که از مشیت و آفرینش تو نشأت میگیرد و از جانب توست، به کسی جز تو پناه نخواهم برد و تنها تو هستی که مرا با مشیت خود، از شر آن چه که با مشیت تو به وجود میآید، پناه میدهی. پس از تو به تو پناه میبرم. از این عبارات، تنها کسانی به مفاهیم توحید، انواع شناخت و بندگی پی میبرند، که در شناخت خداوند علم راسخ داشته باشند.
اشارهی مختصری به آن مفاهیم نمودیم و اگر بخواهیم حق مطلب را ادا کنیم، کتابی جداگانه میطلبد، اما با این مقدار دری به روی خواننده گشوده شد که در صورت ورود به آن، چیزهایی را میبیند و میشنود که هیچ چشم و گوشی آن را ندیده و نشنیده و به ذهن هیچ کسی خطور نکرده است.
تقسیم عام وجود (اجناس، صفات و افعال) به پسند و ناپسند و مورد رضایت یا خشم و نفرت پروردگار، با همهی دلایل عقلی، نقلی و فطری، معلوم و مشخص است و هرکس همهی آن موارد را مساوی قرار دهد، با فطرتی که خداوند بندگانش را بر آن سرشته است و نیز با معقول و منقول، مخالفت ورزیده و از دایرهی تعالیمی که پیامبر(ص) برای ما به ارمغان آورده است، خارج شده است.
اگر به دلیل شدت خشم و غضب خداوند نیست،پس چرا انواع مجازات و عقوبتها را در دنیا و آخرت برای انجام دهندگان امور ناپسند، در نظر گرفته است؟
پس خشم و ناخرسندی پروردگار، محقق شدن انواع بلا و سختیها بر آنان را ایجاب میکند، همان طوری که محبت و رضایتمندی پروردگار، پاداش کسانی را که کارهای مورد پسند و رضایت او را انجام میدهند، ایجاب میکند. این که در دنیا مشاهده میکند که خداوند اولیایش را گرامی میدارد، نعمتهایش را بر آنان کامل میگرداند، آنان را یاری میکند، به آنان عزت میبخشد و در مقابل نیز دشمنانش را خوار و ذلیل میکند و آنان را به انواع مجازاتها و بلاها گرفتار میسازد، روشنترین دلیل بر حب و بغض اوست، زیرا اساس دوستی و دشمنی بر حب و بغض است. پس انکار «محبت و تنفر» در حقیقت انکار دوستی و دشمنی است.
خلاصه این که: مشاهده و پی بردن قلب به محبت و کراهیت خداوند، همانند مشاهدهی عینی اکرام و اهانت از جانب اوست. اما دربارهی مسألهی «رضا به قضای الهی» باید گفت:
اولاً بر اساس کدام یک از آیات و احادیث با دلایل عقل پسند، به واجب بودن و یا حتی جواز رضایت در برابر همه مقدرات الهی پی بردهاید؟ کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و دلایل عقلی کسی را به آن مکلف ننموده و آن را جایز و مباح ندانستهاند، خداوند نسبت به برخی از قضایا و مقدرات راضی و نسبت به بعضی خشمگین است. پس همانگونه که خداوند از همهی مقدرات راضی و خشنود نیست، ما نیز در برابر همهی قضایا و مقدرات رضایتمندی خود را اعلام نمیکنیم. خداوند بر بسیاری از قضایا خشمگین است و آنها را لعن و مذمت میکند.
دوماً: قضای الهی دارای دو وجه است:
1- قضایی که متعلق به خداوند است و به او نسبت دارد که در این صورت از همهی آنها رضایت دارد.
2- قضایی که به بندگان مربوط است و به آنان نسبت دارد که خداوند از بخشی راضی و از بخشی دیگر ناراضی است.
به عنوان مثال؛ قتل، به اعتبار این که خداوند آن را مقدر نموده است و آن را بر سرنوشت کسی نقش بسته و آن را نهایت عمر مقتول قرار داده است، به وقوع آن راضی است، اما به اعتبار این که عمل قتل از قاتل سر میزند و از دستاوردهای اوست و با اختیار کامل خود مرتکب آن شده و با کار خود از خدا سرپیچی نموده است، مورد خشم و نارضایتی پروردگار است.
************************************
نام کتاب: مدارج السالکین/ مؤلف: امام ابن القیم الجوزیه/ مترجم: محمد حسین احمدیتبار/ ناشر: آراس