سياسي اجتماعيمطالب جدیدمقالات

عقاید خطرناک ، حزب گرایی اسلامی، ملی گرایی و فمنیستی

عقاید خطرناک ، حزب گرایی اسلامی، ملی گرایی و فمنیستی

نویسنده: دانا مهرنوس

هرچه زمان سپری شود به وعده خداوند نزدیک می شویم هر روز قبل از قیام بزرگ عقایدی از سوی لعین رجیم بر اشرف مخلوقات چیره می شود که هدفمند و برای همسوییش به سوی کفر و آتش می باشد، تلبیس های مکارانه ای که انسان را هم چون آن آدمک چوبی مشهور فریب می دهد چرا که انسان نه یک بار بلکه هزار بار از هزاران طریق فریب شیطان را می خورد اما باز حس نسیان بر وی غلبه می کند و آدم نمی گردد. در طول گذشت زمان علی الخصوص در زمان معاصر عقایدی بسیار خطرناک گریبان گیر انسان گشته است که لازم است بیان گردد:

  • حزب گرایی اسلامی:

در باب حزب گرایی باید گفت مسلمین وحدت را فدای تفرقه کرده اند هریک از احزاب به گونه ای عمل می کنند که حزب مخالف را به شدت محکوم کنند. این روند تا جایی پیش رفته است که بسیاری از کسان، دیگر هدف خدایی خویش را از یاد برده به جای اسلام به تبلیغ حزب خویش می پردازند. حتی بارها پیش آمده است که در مسجد طرد هم پرداخته اند و هر یک بر ضد هم سخن رانده اند. کسانی که خود را وابسته به حزب می دانند تنها سخنان حزبِ خویش را حق و حقیقت می دانند و فکر خویش را بسته به حزب کرده اند.

چاره در این است که حزب گرایی را به کنار نهاده تا یتبعون احسنه را سرمشق زندگانی خویش کنیم و در پی وحدت مسلمین بیشتر تلاش کنیم.

  • ملی گرایی افراطی:

عقیده دیگر ملی گرایی افراطیست و اینگونه به نظر میرسد بیشتر اوقات به کفر ختم میشود که اکنون نمونه های آن در جامعه زیادند و بیشتر کسانی که در این زمینه می اندیشند عاقبت کار خود را در ضدیت با اسلام می بینند.

داستان این ضدیت با اسلام در میان کردها با رواج سخنان دروغ و یاوه ی دشمنان دین در دوره معاصر آغاز شد که در تفکرات آنان مسلمین مناطق کردنشین را در صدر اسلام به خاک و خون کشیده اند. اینان هیچ دلیل و سندی چون اکاذیب منتشر شده ندارند و چون با آنان سخن می گویی ادعایی بیش نیستند. اینان برای فریفتن عوام مردم کُرد، صدام را به خالد بن ولید تشبیه می کنند و حزب بعث را نماینده اسلام می دانند؛ نماینده ای که کردها را به خاک و خون کشید دیگر عوام مردم کُرد چه از تاریخ و وقایع می دانند که عرب با اسلام تفاوت دارد چه می دانند که حزب بعث اسلام نیست و هر عربی را نباید مسلمان دانست.

چون با آنان سخن می گویی تنفرِ از عرب را که چون صدام عرب بوده تاجایی پیش برده اند که از حتی از کشته شدن مظلومین فلسطین به دست گردن کشان اسرائیلی خوشنود می شوند و این است اوج تنگ نظری و تعصب. همچنان که در نوشته های قبلی نیز ذکر گردید اینان صلاح الدین ایوبی را نیز آماج لعن و نفرین خویش می کنند اما چرا این گونه به آن سلطانِ کبیر می تازند؟ جواب سوال را باید این گونه داد که اینان دشمن اسلام می باشند اما کسانی از مسلمین حتی از ملانمایان و ماموستایان برای اینکه عوام مردم را این گونه توجیه کنند که ملی گرایی و دین با هم در تضاد نیستند گه گدار خود نیز راه را کج رفته و نادانسته به وادی ضلالت کشیده میشوند.

سید قطب چه زیبا گفته است که “وطن من عقیده من است” و نیز علامه اقبال اینگونه می سراید:

*نیست از روم و عرب پیوند ما                   نیست پابند نسب پیوند ما

*دل به محبوب حجازی بسته ایم               زین سبب با یکدگر پیوسته ایم

  • عقیده فمنیستی:

اما عقیده فمنیستی رایج در میان مردم، عقیده ای بر مبنای سرکشی و طغیان است که هر جامعه ای را به سوی سقوط از پرتگاه انسانیت سوق می دهد اینان با روح زن بازی کرده و با برانگیختن زنان، آنان را به طغیان سوق می دهند. سخن اساسی آنان حقوق زن میباشد که به گمانشان پایمال می شود اینان آزادی مطلق را برای زنان پیشنهاد میدهند. وظایف مرد و زن را با هم می آمیزند و با این تفکر که مرد هیچ برتری نسبت به زن ندارد قصد آن دارند به مردان نشان دهند که کم از آنان ندارند اما غافلند که اسلام را نمی فهمند و نمی دانند که این دین مرد و زن را مساوی می داند اما در وظایفشان با یکدیگر تفاوت دارند.

اگر به وقایع کوبانی دقت کنیم خواهیم دید که زنان تا چه اندازه در این میان ضررمند گشته اند چرا در کوبانی زنان می جنگند؟ چرا در آنجا بیشتراز زنان سخن می رود؟ اگر ملت های دیگر به این وقایع به دقت بنگرند چه به نظرشان می آید؟ آیا نمیگویند کّردها مردی ندارند به جنگ بفرستند؟ کجاست غیرت مردان که ابن عباس ۱۰⁄۹ غیرت دنیا را از آن کردها می داند. کردهایی که تا دیروز سینه سپر می کردند تا زنانشان کشته نشوند و به دست دشمن نیفتند اما امروز خود در خانه نشسته و دختر و مادر و عروس و خواهر خویش را به جنگ میفرستند کجاست آن غیرت مثال زدنی؟

اما با اینکه شاهد کشته شدن دختران جنگجو در کوبانی هستیم به جای شرمنده گشتن از این تفکر بر این جنگ روانی شادمانیم که زنان به جای مردان می جنگند. اما چرا زنانی که با دیدن حتی یک موش از ترس جرأت حرکت نداشته اند امروز به جای مردان به جنگ میروند و حتی از ریختن خون انسانها شادمانند. زنی که تا دیروز فرزندان دانشمند و عالم به جامعه تحویل می داد امروز حتی تن به ازدواج نمی دهند و برای مخالفت با مردان به هرکاری دست میزنند.

اما این عقاید با تلبیس لعین گریبان زنان مؤمن را نیز گرفته است و آنان ناخودآگاه از روح ایمان جدا می شوند و با تاثیر بر زنان دیگر آنان را نیز با خود به سرای ظلمت می برند.

اینان کم کم به سوی آن میروند که حجاب خویش را خود برای خود توضیح دهند و با اجتهادی غلط دست به توجیهات ناشایستی میزنند که نمونه های آن را در فیس بوک و فضای مجازی مشاهده میکنیم.

زنان عکس شخصی خود را در صفحه فیسبوکشان می گذارند و دوستان و آشنایان و کسانی که شاید اصلا نشناسند و تنها در میان لیست دوستانشان باشند در مورد چهره وی نظر می دهند. اگر اینان به دقت بنگرند حجاب فقط پوشش نیست که فقط دست و صورت دیده شود. چرا عکس را در صفحه اصلی میگذارند تا هرکسی که بخواهد از آن به هر نحوی سوء استفاده کند.

گذاشتن عکس در فیسبوک هیچ توجیه حجابی ندارد و در این عصر در میان انواع فتنه ها سرگردانیم که با امکاناتی چون فتوشاپ می توان از عکس هزار سوء استفاده نمود بنابراین هر گونه عکس گذاشتن در فیس بوک حتی اگر حجاب کامل داشته باشند درست نیست چون سودجویان میتوانند از آن سوءاستفاده کنند.

عقاید فمنیستی در تضاد با خانواده است، معتقدان به آن در خصومت با مرد بیشتر روی به طغیان می آورند و با این گونه سرکشی ها کمتر مردی میتواند ازدواج کند و آنان که ازدواج میکنند شکست خورده و کارشان به طلاق و جدایی کشیده میشود.

در پایان لازم است دوباره تأکید شود که حجاب تنها پوشش نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا