مطالب جدیدمقالات

آیا اسلام از استعدادهای زنان بهره‌برداری کرده است؟

آیا اسلام از استعدادهای زنان بهره‌برداری کرده است؟

شکی نیست که برخی از زنان در زمینه‌های مختلف دارای استعدادهای بخصوص هستند و بهره‌برداری نکردن درست از این استعدادها در جهت خیر، دروازه‌های شرور بسیاری را می‌گشاید. این استعدادها در مسیر شرّ به کار گرفته می‌شود، و تحت هر عنوان و با شیوه‌های گوناگون برای ویرانی و نابودی جهت داده می‌شود. زنان سرشناسی که در همین قرن جاری وجود داشته‌اند و استعمارگران از وجود آنان سوءاستفاده‌های بسیار نموده‌اند، بی‌تردید زنان بااستعدادی بوده‌اند که مسلمانان و سازمان‌ها و نهادهای دعوت و تبلیغ اسلامی نتوانسته‌اند از آن استعدادها در جهت خیر بهره‌برداری کنند.
هدی شعراوی، ملک حفنی، سهیرالقلماوی، امینه السعید، بنت الشاطی و دیگران از هوش و استعداد بالایی برخوردار بودند؛ بعضی از آنان اندکی با اسلام آشنا شدند و بعضی دیگر، گوشت و خونشان نیز با اسلام بیگانه گردید؛ زیرا که نهادهای دعوت و تبلیغ اسلامی از این استعدادها و آمادگی‌ها غفلت کردند؛ چه بسا به خاطر آنکه در جنگ و مخاصمه و مناظره غرق شده بودند، که ما هم اکنون در مقام بررسی علل و عوامل این غفلت‌ها نیستیم؛ فقط می‌خواهیم بگوییم که اینان پسران و دختران اسلام‌اند، چرا باید رها شوند تا شیر بیگانگان را بنوشند و در دامان بیگانگان نشو و نما کنند و فرزندان نامشروع اندیشه‌ها و مکتب‌های وارداتی بشوند؟!

آری، اسلام به نحو احسن از استعدادها و توانمندی‌های زنان در جهت خیر استفاده کرده، و هیچگاه زنان را سرزنش ننموده و کوچک نشمرده است. مشروط بر اینکه محور فعالیت‌های زنان و خاستگاه و کوششهای آنان تقوا و اصلاح طلبی و علاقه‌مندی به کارهای نیک و پشتیبانی و طرفداری از رسالت پیامبر اکرم(ص) و احکام و تعالیم الهی اسلام باشد، نه آنکه هدف و مقصود آنان بی بندو باری و فساد و پیروی از مکتبها و اندیشه‌های باطل و بی‌اساس باشد، یا بازیچه و عروسکی در دست تبهکاران قرار گیرند.
می‌بینیم که قرآن تدبیر و مدیریت و رهبری حکیمانۀ بلقیس ملکۀ سبا را در میان مردمش گزارش می‌کند و از طرز تفکر دقیق و نگرش صحیحی که وی به کار می‌گرفت و همین اوصاف مایۀ جاودانگی او در طول تاریخ شد، سخن می‌گوید.
او در کنار حضرت سلیمان(ع) از جایگاهی برخوردار است که قرآن به بیان و توضیح آن پرداخته است، و نه تنها او را ملامت و سرزنش نکرده، بلکه دوراندیشی و مصلحت اندیشی او را ستوده است. بلقیس پیش از تأمل و تعمق کافی، اسلام آورد و اسلام آوردن او موجب شد تا مردم سبا نیز اسلام بیاورند. به قوم خود گفت: ای جماعت حمیر، شما گنجینه و ذخیرۀ خداوند هستید. او شما را در طول روزگاران برگزید و شما را با فضیلت‌های بسیار برتری بخشید، آنگاه شما را با فرستادن این پیامبر ، سلیمان بن داوود، آزمود. حال اگر شما ایمان بیاورید و شکرگزار نعمات الهی باشید، خداوند نیز نعمتش را بر شما خواهد افزود و اگر کفر بورزید و ناسپاسی کنید، نعمت‌های خودش را از شما سلب خواهد کرد و نکبت و بدبختی را بر شما چیره خواهد گردانید! همگی گفتند: همه کار به دست توست! زیرا نیک می‌دانستند که او از سر مهربانی و دلسوزی و خیرخواهی این سخنان را می‌گوید. این بود که به اتفاق یکصد و دوازده هزار تن از لشکریانش به منظور پیوستن به حضرت سلیمان از شهر خارج شدند، و با سپاه خویش در غمدان و مأرب اردو زدند؛ همگی آنان به سلیمان ایمان آوردند؛ به این ترتیب قوم او گروه گروه به دین و آئین حضرت سلیمان درآمدند. این داستان در آیاتی از سوره نمل آمده است.
همچنین قرآن دربارۀ همسر عمران و دربارۀ شخصیت ممتاز وی سخن می‌گوید؛ بانویی که خیر و برکت گسترده و فراگیری را به قوم خویش ارزانی داشت و او زنی با تقوا و نیکوکار بود:
(إِذْ قَالَتِ امْرَأَهُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ)آل عمران/۳۵
«آنگاه که همسر عمران گفت: ای خدای من، من نذر کرده ام که این جنین نورس را که در رحم خویش دارم سرایدار خانۀ تو (بیت المقدس) گردانم؛ تو نیز از من بپذیر که تو خود شنوا و دانایی!»
همچنین، در قرآن کریم حضرت مریم و پاکدامنی و عفت او به عنوان نمونه‌ای دیگر مطرح شده و گزارش شده است که چگونه خداوند او را گرامی داشت و چگونه – با آنکه زن بود – به خدمتگزاری بیت المقدس پذیرفته شد، و چگونه سختی‌ها و مشقت‌های بسیاری را از سوی قومش به خاطر زاییدن فرزندی که خداوند اراده کرده بود تا او نشانه‌ای از نشانه های قدرت خداوند باشد، تحمل کرد.
نمونه دیگر، همسر فرعون است. زنی که بر علیه فرعون قیام کرد و در برابر وی ایستادگی نمود و علیرغم سیطره و سلطۀ فرعون با او مخالفت کرد و در آن محیط سراسر طغیان و ظلم و ستم دست به دعا برداشت و به وعد و وعیدها و آزار و شکنجه‌های فرعونیان اعتنایی نکرد. او بهترین الگوی صبر و شکیبایی و تقوا و استقامت و برترین نمونه و ضرب المثل زنده و ماندگار در طی قرون و اعصار در گذشته و آینده، و تا دنیا دنیاست، خواهد بود:
(وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَهَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ‏)تحریم/۱۱
همین‌طور در قرآن کریم از نمونه‌های زنان بااستعداد که توانمندی‌هایشان به انحراف کشیده شده، همچون همسر نوح و همسر لوط سخن به میان آمده است که:
(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا اِمْرَأَهَ نُوحٍ وَاِمْرَأَهَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ ‏)تحریم/۱۰
صفحات تاریخ دربارۀ سجاح بنت حارث با ما سخن می‌گویند. زنی عرب‌نژاد که پس از رحلت رسول خدا(ص) ادعای پیامبری کرد و قوم او همراه با عدۀ بسیاری از مردم اقوام دیگر از او دنباله‌روی کردند. وی با مخالفان خویش به جنگ و نبرد پرداخت و بر بعضی از قبیله‌های مبارز پیروز شد. آنگاه به سوی یمامه – سرزمینی که مسیلمۀ کذاب در آنجا ادعای پیامبری کرده بود – روانه گشت و به قومش گفت: ای جماعت تمیم، آهنگ یمامه کنید و همۀ سرها را در هم بکوبید و آتشی سوزان و فروزان در آنجا بیافروزید و یمامه را همچون کبوتری بال و پرسوخته و سیاه بر جای گذارید!
خطاب به بنی تمیم گفت: خداوند این امر را در میان قبیلۀ ربیعه قرار نداده، و فقط آن را در میان قبیلۀ مضر نهاده است. آهنگ این جماعت کنید و همین که آنان را متفرق و پراکنده ساختید، بر قریش حمله کنید! آنگاه به اتفاق قوم دلاور و جنگجویش حرکت کرد و عازم یمامه شد.
این خبر به مسیلمه رسید. از دریافت این خبر و از تصمیم سجاح دلتنگ شد. آنگاه به او نیرنگ زد و از او خواستگاری کرد و با او ازدواج نمود. سجاح نیز با مسیلمه همراه شد. ناگهان خالدبن ولید با انبوهی از رزمندگان مسلمانان به جنگ با آنان آمدند. وقتی مسلمانان مسیلمه را کشتند سجاح به نزد برادرانش رفت، آنگاه اسلام آورد و به بصره مهاجرت کرد، و مسلمانی نیک گردید و سرانجام در دوران خلافت معاویه وفات یافت.
اسلام از هر جهت راه را برای شکوفایی استعدادهای زنان گشوده است، و حتی بسیاری از مسئولیت‌ها را از دوش زن برداشته است تا دچار مشقت و زحمت نگردد. اسلام از هر سو، برای بروز و ظهور استعدادهای ممتاز زنان زمینه را فراهم کرده؛ اما به زن – به عنوان یک زن- بعضی از کارها و اموری که به مردان اختصاص دارد یا کارهایی را که انجام آنها به مصلحت همۀ زنان نیست، همانند جهاد، و شرکت در اجتماعات مختلف ، تکلیف و تحمیل ننموده است. اسلام به عنوان مثال جهاد را بر زن واجب نگردانیده اما، زنان را از دفاع و انجام بعضی کارهای مربوط به جهاد در کنار رزمندگان و حتی برداشتن اسلحه در صورتی که موقعیت اقتضا کند، نهی نکرده است.

ام‌عماره
وی نسیبه دختر کعب بن عمر بن عوف انصاری است. ام‌عماره در میان زنان مسلمان از جایگاه والا و چشمگیری برخوردار بود. وی صحابیه‌ای جلیل القدر، رزمنده‌ای بزرگ، بانویی دیندار، اهل زهد و سیر و سلوک، کوشا و فعال، و متکی به نفس بود. وی از جمله نخستین بانوانی است که اسلام آورد. در بیعت عقبه حضور داشت و در آن شرایط و اوضاع و احوالی که پیامبراکرم(ص) در مکه سخت در رنج و محنت به سر می بردند، با آن حضرت بیعت کرد و وقتی به مدینه بازگشت تبلیغ اسلام را میان زنان آغاز کرد.
ام‌عماره در صحنه‌های جنگ و جهاد همراه رسول خدا(ص) و خلفای راشدین پس از آن حضرت شرکت داشت. به مجروحان آب می‌نوشانید و زخم‌های آنان را پانسمان می‌کرد و در صورت ضرورت، در جنگ نیز شرکت می‌کرد و به نبرد با دشمن می‌پرداخت. ام‌عماره در غزوه احد حضور داشت و از جمله ده نفری بود که در میدان جنگ حمایت و دفاع از رسول خدا(ص) را بر عهده داشتند.
هنگامی که مسلمانان عقب نشینی کردند، و پا به فرار گذاشتند؛ سران قریش برای قتل رسول خدا(ص) عزم جزم کردند و مسلمانان از اطراف رسول خدا(ص) پراکنده شدند و ایشان را تنها گذاشتند. در آن هنگام، ام‌عماره با قلبی آهنین و عزمی استوار به صحنۀ نبرد شتافت، شمشیر به کمر بست و تیر و کمان حمایل کرد و با صولت و دلاوری در پیش روی رسول خدا(ص) جولان می‌داد و از آن حضرت دفاع می‌کرد. در آن اوضاع و احوال، با وجود آنکه علی و ابوبکر و عمر و سعد و طلحه و زبیر و فرزند و همسرش نیز اطراف رسول خدا(ص) را گرفته بودند، و با دشمن برای دفاع و حمایت از آن حضرت می‌جنگیدند، نقش ام‌عماره و تأثیر و تعیین کنندگی حضور او از همۀ آنان آشکارتر و جایگاه او برتر بود. ضربه‌های شمشیر و طعنه‌های نیزه را از رسول خدا(ص) دفع می‌کرد و سرسختانه به حملات مشرکان پاسخ می داد؛ تا آنجا که آن حضرت دربارۀ او فرمودند:
(ما التَفَتُّ یَمیناً وَ لا شِمالاً اِلا وَ اَنَا اَراها تُقاتِلُ دوُنی)
«به هر طرف، راست یا چپ که می‌نگریستم او را می‌دیدم که در برابر من با دشمن نبرد می‌کند!».
در بحبوحۀ جنگ، رسول خدا(ص) ناگهان متوجه پسر او شدند که داشت می‌جنگید، و خون از بازوی چپش می‌ریخت به او فرمودند: (اعصِب جُرحَک) «زخمت را ببند». ام‌عماره همین که صدای رسول خدا(ص) را شنید شتابان آمد و زخم بازوی فرزندش را موقتاً پانسمان کرد و به او گفت: فرزندم، برخیز و همراه دیگران به نبرد ادامه بده و در راه خدا جهاد کن! در همان موقع، در اثنای جنگ آن کسی را که به پسرش، عماره حمله کرده بود دید؛ شتابان بر او تاخت و ضربتی بر ساق پایش زد و او را بر زمین افکند و بی‌درنگ او را به قتل رسانید. پیامبر اکرم(ص) تبسمی شادمانه کردند، چنانکه دندانهای آسیایشان نمایان شد و فرمودند:
(استقَدتِ یا امِّ عماره! الحمدُلِله الذی اَظفَرکِ وَ اقرَّ عینکِ مِن عدوِّکِ و اَراکِ ثأرکِ بعینیکِ)
«قصاص کردی ای ام‌عماره! حمد و سپاس خدایی را سزاست که تو را پیروز گردانید و چشمانت را با کشته شدن دشمنت روشن گردانید و خونخواهی فرزندت را در برابر چشمانت نصیب تو گردانید.»
آنگاه ابن قمئه آمد و خواست که به سوی پیامبر اکرم(ص) حمله بَرَد. ام‌عماره از جا برجست و برای دفاع از رسول خدا(ص) سینه سپر کرد و سیزده زخم برداشت. رسول خدا(ص) برای او و فرزندش دعای خیر فرمودند و گفتند: (بارک الله علیکم مِن اَهلِ البت)«آفرین بر شما خانواده!»
ام‌عماره گفت: یا رسول الله، از خدا بخواهید تا ما را در بهشت قرین شما گرداند. آن حضرت فرمودند: (اللهم اجعلهم رفقائی فی الجنه) «پروردگارا، آنان را در بهشت با من قرین بگردان!»
ام‌عماره گفت: پس از این دعا دیگر هیچ باکی از بلاها و مصیبت‌های دنیا ندارم.
ام‌عماره در بسیاری از میدان‌های جنگ شرکت داشت و با دشمن نبرد می‌کرد تا اینکه رسول خدا(ص) وفات یافتند. پس از وفات رسول خدا(ص) با مرتدان جنگید و در جنگ با مسیلمه شرکت داشت و بیش از همۀ دیگر رزمندگان جهاد می‌کرد. یازده زخم برداشت و یک دستش قطع شد و فرزندش به قتل رسید. ابوبکر فضیلت و مکانت او را پاس می داشت و همواره به دیدار او می رفت.
ام‌عماره، از رسول خدا(ص) احادیث بسیاری را نقل کرده و شماری از تابعین و صحابه از او روایت حدیث کرده اند.
باری، بسیاری از بانوانی که در زمرۀ صحابۀ پیامبراکرم(ص) به شمار می‌آمدند، کارهایی مشابه ام‌عماره انجام می دادند، و به این ترتیب آنان یک گردان از بانوان جهادگر و شایسته و با اخلاص را تشکیل می‌دادند.
هیچ یک از صحابۀ پیامبراکرم(ص) ندیده و نشنیده‌اند که زنان بعد از وفات رسول خدا(ص) از جنگ و جهاد منع یا نهی شده باشند. حتی رسول خدا(ص) خطاب به ام‌حرام تصریح کردند که پس از ایشان به جهاد در راه خدا بپردازد. اَنَس از ام‌حرام روایت کرده است که گفت: خدمت رسول خدا(ص) رفتیم، ایشان در خواب قیلوله به سر می‌بردند، دیده از خواب نیمروزی گشودند، در حالی که می‌خندیدند. گفتم: پدر و مادرم فدایتان باد یا رسول الله! چه چیز شما را به خنده واداشته است؟
(ناسٌ من اُمتی عُرضوا علیَّ غُزاهً فی سبیل الله عزوجل یَرکَبونَ ثَبَج البحرِ مثلَ الملوک علی الأسِرَّهِ)
«گروهی ازافراد امت من در عالم خواب در برابر چشمانم ظاهر شدند که در راه خدای عزوجل جهاد می‌کردند، آنان سوار بر امواج دریا بودند همانطور که پادشاهان بر تخت پادشاهی تکیه می‌زنند!»
گفتم: یارسول الله! از خداوند بخواهید مرا نیز از جملۀ آنان قرار دهد. فرمودند: (انتِ منهم)«تو نیز در زمرۀ آنان خواهی بود!»
به روایت دیگر، گوید:آن حضرت دیده از خواب گشودند در حالی که می‌خندیدند. گفتم: یا رسول الله، از چه روی می خندید؟ فرمودند:
(ناسً من امّتی یرکبونَ هذا البحر کالملوکِ علی الأسِرَّهِ»
گوید: گفتم: یا رسول الله، از خدا بخواهید مرا از جملۀ آنان قرار دهد. فرمودند: (انتِ من الاولین)« تو در زمرۀ همان گروهی که گفتم، بودی!»
چنین نیز شد، ام حرام در دوران خلافت معاویه عازم سفر دریایی شد و همراه همسرش عبادهبن صامت(رضی الله عنه) به جهاد پرداخت و در آنجا کشته شد. خدای بزرگ از او خشنود باد.

*********************************************
نام کتاب: بانوان در عرصه دعوت و تبلیغ/ تألیف: دکتر توفیق یوسف الواعی/ ترجمه: نرگس پروازی ایزدی/ نشر احسان چاپ اول ۱۳۸۱

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا