زن خانواده

مصدر وظایف و حقوق زن در اسلام

مصدر
وظایف و حقوق زن در اسلام

دکتر
محمد سعیدرمضانی بوطی

وظایفی
که اسلام آنهارا مربوط به زنان میداند مصدرش تنها و تنها عبودیت و بندگی زن برای ذات
اقدس الهی است.

عبودیت
و بندگی برای خداوند سبحان هم یکی از نخستین حقایق اسلام و روشن ترین واقعیت در نظام
آفرینش و نخستین مستلزمات اعتقاد به وجود خداست.پیداست که زن ومرد در همین حقیقت با
هم تفاوت ندارند, چرا که عبودیت از مملوک بودن نشأت می گیـرد وبی تردید هر کدام اززن
و مردهم مملوک خدا هستندو راهی برای تشخیص تفاوت عبودیت در آنها وجود ندارد.

وظایفی
که خداوند مردان را به آنها مکلف ساخته درست همان وظایفی هستند که زنان را نیز بدان
مکلف ساخته است.

غالباً
از این وظایف به« حقوق خداوند» تعبیرمی شودکه از آن جمله حدیثی است که مسلم با سند
خود از معاذ روایت کرده که رسول خدا (ص) فرمود:«حق خداوند بر بندگانش آن است که وی
را بپرستندوبرای او انبازی قرار ندهندوحق بندگان هم بر خداونداین است که در صورت پرستش
او و انباز نگرفتن برای او , ایشان را عذاب ندهد».

این
حدیث دربردارنده ی همان چیزهایی است که ما ازآنها به«حقوق و واجبات» تعبیرکرده ایم
که ازمورداول به«حقوق خداوند» و ازمورد دوم به«حقوق بندگان» تعبیر نموده ایم .

 

با
تأمل درفرمایش رسول خدا(ص)درحدیث مزبور«حق خداوند بر بندگانش»روشن میشود  که واژه ی«عباد» در اینجا تنها عبادیت از مردان
نیست بلکه از راه قاعده ی تغلیب مرد و زن راهم در بردارد و این خود مؤکد این است که
نسبت به وظایفی که بندگان خدا بدانها مکلفند , میان مردان و زنان  تفاوت وجود ندارد.

 

شاید
سؤال شود چرا مردان تکلیفاتی بر دوش دارند که زنان بدانها مکلف نیستند و درمقابل نیز
چرا زنان تکلیفاتی دارند که مردان ندارندکه از جمله ی نوع اول تأمین مخارج خانواده
و رفتن برای برگزاری نمازجمعه است وازجمله ی نوع دوم کار مادری و سترمظاهرزیبایی بدن
در برابر مردان بیگانه می باشد که تنها وظیفه ی زنان است. پاسخ این است که این تفاوت  ناشی از تفاوتی نیست که میان« مردبودن» و« زن بودن»
وجود دارد. بلکه از عوامل بیرونی سرچشمه می گیرد که مربوط به فلسفه و مصالحی است که
این وظایف به خاطر آنها تشریع گردیده است.

 

به
عنوان مثال هدف از تشریع برگزاری نماز جمعه تقویت وحدت مسلمین در شعار و عقیده است
اما ارزش این فلسفه و هدف زمانی مشخص است که به خاطر آن مصلحتی مهم تر از دست رود.
پس چنانچه مصلحتی مهم تر, با آن در تضاد بود , به خاطر ترجیح و انتخاب این مصلحت مهم
تر , حکم وجوب نماز جمعه ( صرف نظر از اینکه نمازگزار زن باشـد یا مرد )

 

ساقط
خواهد شد.مردی که حضور وی در نماز جمعه ایجاب می کند که مریض خود را ترک کند و بدون
پرستار بماند,مکلف به شرکت در نماز جمعه نخواهد بود.

 

و
هنگامی که حضور زن در نماز جمعه جای این گمان را داردکه مصلحت پرورش بچه های خردسالش
نادیده گرفته شود پس وجوب شرکت در نماز جمعه از زن ساقط خواهد شد .

 

روشن
ترین دلیل هم بر این نکته , این است که هر گاه زن در برگزاری نماز جمعه با مردان مشارکت
داشت جمعه ی او صحیح و برای نماز ظهرش کفایت می کند. زن در این خصوص به مردی می ماند
که به خاطر همین عذر شرعی نماز جمعه از او ساقط شده ولی در عین حال که محققاً نمازش
صحیح است.

 

این
داخل در همان قاعده ی فقهی است که می گوید« هر که نماز ظهرش قبول باشد, نماز جمعه ی
او نیز قبول است».

 

در
واجب شدن جهاد نیز سخن همین است , چرا که از جمعه بارزترین شرایط این است که خروج در
راه جهاد و اقدام به آن موجب نشود تا وظیفه ای دیگر که به لحاظ اهمیت از جهاد بزرگ
تر یا دست کم همچون آن است نادیده گرفته شود. پس چنانچه خروج درراه جهاد موجب این امر
گردید این خود سبب خواهد شد که حکم وجوب جهاد از فرد مجاهد , خواه مرد و خواه زن ساقط
شود.

 

از
جمله ی مصادیق به اجرا گذاشتن این حکم درخصوص مردان این است که مردی خدمت  رسول خدا (ص)آمد واز ایشان اجازه ی خروج در راه
جهاد خواست رسول خدا (ص) فرمودند :آیا پدر ومادرت زنده هستند ؟ گفت : بلی , پیامبر(ص)
فرمودند : پس در راه خدمت به آنان جهاد کن . (روایت از بخاری و مسلم)

 

ساقط
شدن جهاد از زن نیز از جمله ی اجرا و تطبیق های همین حکم است , زیرا خروج زن در راه
جهاد جای این گمان را دارد که مسئولیتی مهم تر از جهاد یعنی پرورش و مراقبت از بچه
های خرد سالش شانه خالی کند واین در حالی است که همه ی ما می دانیم وصف «مردبودن» و
یا « زن بودن» در سقوط جهاد تأثیر گذار نیستند. دلیل این حرف ما همین است که هرگاه
نقطه ای از سرزمین اسلام بر اثر تصرف یا تجاوز به حق مسلمانان توسط دشمن, اهمیت جهاد
به سطح بسیج عمومی درآمد در این هنگام جهاد بر آحاد مسلمین(اعم از زن و مرد) واجب خواهد
شد , چرا که در چنین شرایطی اهمیت آن بر دیگر مصالح که موجب ساقط شدن جهاد دوره ای
, یعنی جهاد در بیرون از جامعه ی اسلامی است, برتری دارد .

 

کوتاه
سخن آنکه مقوله ی« زن بودن» و «مرد بودن» به خودی خود در تفاوت احکام وظایف زن و مرد
هیچ نقشی ندارد بلکه اگر تفاوتی هست تنها ناشی از عوارض و اوضاع بیرونی است که ما پاره
ای از آنها را  به عنوان مثال آوردیم.

 

در
حدیث زیر می توان نکته ای را که به تفصیل بیان داشتیم ملاحظه کرد واز آن اطمینان حاصل
نمود , آنجا که امام احمد در سند خود و نسائی در سنن خود از حدیث ام سلمه روایت کرده
اند که وی به رسول خدا (ص) فرمود: مارا چه شده که همچون مردان در قرآن از ما نامی نمی
رود؟به همین مناسبت خداوند این آیه را نازل فرمود : آیه ی ۳۵ سوره ی احزاب : اِنَّ
المسلمین و المسلمات و …

 

می
بینی که خداوند متعال چگونه مردان وزنان را با هم در یک رشته واجبات که خلاصه ی تکالیف
شرعی را در بردارد , ترتیب داده , بدون آنکه به خاطر ایجاد تفاوت در میان احکام برای
مقوله ی «مردبودن» و« زن بودن» اعتباری قایل شده باشد. بنابراین منبع وظایفی که خداوند
بر دوش زن گذاشته , فقط واقعیت بندگی برای خداست ومنبع حقوقی که خداوند از راه دین
و شریعت آنها را به وی ارزانی داده فقط انسان بودن اوست .

 

همانگونه
که مساوات مرد با زن بودن در مقوله ی بندگی برای خدا , مستوجب مساوات آنان در وظایف
می باشد چنانکه دیدیم مساوات مرد با زن در انسان بودن مستوجب یکسانی آنان در اخذ حقوق
است .

 

بر
این اساس چنانچه که دیده شد در یکی از حقوقی که خداوند بر بندگانش مقرر فرموده میان
زن ومرد تفاوتی نمود کرد , باید دانست که این تفاوت ناشی از عامل زن بودن در ذات خود
نیست بلکه ناشی از عوارض بیرونی است که گاه با مرد و گاه با زن همراه است و چه بسا
این عوارض , بر اثر اوضاع و عواملی که اوضاع اجتماعی به طور غالب آنهارا تحمیــل می
کند و متوجه زنان می گردد.

————————————

منبع
: زن درمیان شفافیت شریعت الهی و تیرگی فرهنگ غرب

مؤلف
: دکتر محمد سعیدرمضانی بوطی

مترجم
: فرید قادری

منبع
: وبلاگ مجمع قرآن سنندج

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا