رمضان

یادمان باشد که………..

یادمان باشد که………..

مهدی سلیمانی

یادمان باشد حال که رمضان است و فرصتی خوب دست داده، دل های زنگاری مان را در "چشمه سار معرفت" غسلی دهیم و برای  مدتی  هم که شده،  غبار گناهان و پلیدی ها را از رخسار خدایی اش بزداییم و لذت واقعی " بودن" را تجربه کنیم و این را خوب باید بدانیم که : همه چیز آدمی از دل بر آید.

در این ایام پر برکت ،خالصانه از حضرت دوست بطلبیم که قلبمان را ثبات و سکینه، گوشمان را شنوایی، چشممان را بصیرت، زبانمان را صداقت و پاهایمان را  استقامت بخشاید تا ما نیز بتوانیم:

ü       مابعد به هوش باشیم که مرتکب معصیت و لغزشی نشویم.

ü       کلبه همیشه بهاری دلمان را برای همیشه پذیرای وجودش کنیم.

ü       دیگر مثل گذشته به سهولت از کنار گناهان نگذریم و برای درمانش حتما تاملی داشته باشیم.

ü       زندگی، آرامش،امنیت و حقوق خود را در زندگی دیگران نجوییم، بلکه در کنار و همراه آنان بیابیم و بدانیم که برای هر کس به اندازه خودش جا هست.

ü       به خود اجازه ندهیم کوچکترین حقی از کسی ضایع کنیم . بلکه با رعایت کرامتش، حقوقش را به او بشناسانیم و دفاع از حقوقش را یادش دهیم و به او بگوییم: تا کسی مظلوم واقع نشود هیچ کس نمی تواند ظالم باشد.

ü       فقط در این ماه  نباشد که به فکر محرومان و تهیدستان باشیم بلکه همدم بودن با آنان را وظیفه خود بدانیم.

ü       از این به بعد خود را در قبال گرفتاری ها و شادی های دیگر هم نوعانمان شریک بدانیم.

ü       هیچ وقت جاه و مقام دنیوی را معیار سنجش انسان ها قرار ندهیم تا اینها موجب برتری عده ای خاص و یا مایه ی تمسخر و کسر شان گروهی نشود، بلکه افراد را در جای مخصوص خو د بنشانیم با همان معیارهای تقوا و خلوص قلب داشتن.

ü       مواظب نگاه هایمان باشیم چرا که هر چیز را شایسته دیدن نیست ،وگوشمان را هوشیارکنیم تا خوب ها را بشنود.

ü       پاهایمان را، در این زمانه که از در ودیوارش بدبختی و فساد می بارد ودر هر قدمش  هزاران دام و دانه به الوان مختلف نهفته، مراقبت کنیم تا بی گدار به آب نزند و طوری یادش دهیم تا راه از چاه تشخیص دهد.

ü       محبت و دوست داشتن را از هیچ کس و هیچ چیز دریغ نکنیم و آن را مایه زندگی مان قرار دهیم.

ü       هم و غمی جز ارتقای معنویت،عدالت و امنیت نداشته باشیم و اینها را سر لوحه زندگیمان بدانیم.

ü       خودمان را از تن پروری،رفاه طلبی و زیاده خواهی آزاد سازیم.

ü       در خوشی ها غره و در ناخوشی ها افسرده حال نشویم واین دو را خوب خوب بفهمیم.

ü       هرگز سربالا راه نرویم شاید در همین پایینی ها چیزهایی باشد که به کارمان آید.

ü       حقیقت و صداقت را به هیچ چیز نفروشیم اگر هم به قیمت جان تمام شود وایمان داشته باشیم که اوست مالک اصلی،پس دیگر چه باک!

ü       یاد بگیریم هر وقت و هر جا که نیاز شد "سکوت" را بشکنیم .

ü       یادمان باشد که قدر ثانیه ها رابدانیم چرا که زندگی همین ثانیه هاست.

ü       دیگر منتظر سلام کردن کوچکترها نباشیم.

ü       نیرویی داشته باشیم که قرآن را از طاقچه، نماز را از مسجد و فکرمان را از کنج معبد خانگی مان آزاد سازیم تا شمعی در این تاریکستان افروخته باشیم.

ü        به جای ترحم به دیگران به آنان احترام بگذاریم تا ضعیف پرور نباشیم.

ü       ودر آخر اینکه به جایی برسیم که به آسانی از پدر ومادر ، زن وفرزند و بود و نبودمان  در راه آرمان و عقیده خدایی مان دل بکنیم و همه را نثار وصال حضرت دوست کنیم  و "من" واقعی مان را به وصالش رهایی بخشیم.

آمین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا