كردستانمطالب جدیدمقالات

مشایخ کردستان در بوته تحقیق

کمال روحانی

مشایخ ازمنظر موافقان و مخالفان :

 از آن هنگامی عرفان در جهان اسلام متمکّن شد و در سطح جامعه طرح گردید،با دو طیف موافق و مخالف روبرو شد و شاخه ی آن در کردستان نیز از این قاعده مستثنی نماند.ما در سطح جهان اسلام  می توانیم به کسانی چون ابن جوزی نویسنده ی کتاب «تبلیس ابلیس»اشاره کنیم که شدیداً مکتب تصوف را زیر سئوال می برد و صوفیان را گمراه می خواند یا در قرن اخیر ابوبکر الجزایری استاد دانشگاه در عربستان سعودی در مجموعه رسائل خود بر تار و پود تصوف خط بطلان می کشد و با دلایلی که ارائه می دهد تصوف را به کفر و شرک متهم می کند.در این راستا موافقان تصوف کم نیستند؛مانند عثمان هجویری در«کشف المحجوب »،ابو نصر سراج در«اللمع»،شعرانی در«الطبقات الکبری»که همگی  تصوف را لبّ دین و نقاوه ی آن می شمارند.

وضعیت عرفان در کردستان

از آن هنگام که عرفان وارد محیط های کُرد نشین شد با فراز و نشیب های فراوان مواجه بوده است،اما آن چه مبرهن است این می باشد که بازار مشیخیت در گذشته ها از سده های اخیر بسی گرم تر بود.لذا ما علما و دانشمندان زیادی را می بینیم که در صدد دفاع از تصوف برآمده اند و عرفان را لازمه ی وجودی هر انسان دانسته اند؛یعنی با نگاهی به خیل منسوبان شیوخ که از طبقه ی روحانیون بودند به خوبی به مقبولیت عرفان در نزد آنان پی می بریم و از آن جا که شیوخ اکثر خود در دامان حوزه های علمی تربیت شده بودند بهتر می توانستند در جلب روحانیون و علما به سمت خود موفق باشند از ناحیه ی دیگر چون اکثر خانقاه ها دارای مدارس علمی بودند که روحانیون و علمای کُرد در آن به تدریس اشتغال داشتند این وابستگی باعث شد بسیاری از خطاهای شیوخ نادیده گرفته شود یا این که با آب شرع و تأویل و توجیه به آن تقدس ببخشند.از دیگر زاویه مخالفان عرفان در کردستان کم نبوده و نیسیتند و اینان نیز  در هیچ مواردی در مقابل خانقاه وشیخ کوتاه نیامده اند و آن چه د رقبضه ی امکانشان بود به کار گرفتند.در سده های اخیر می توانیم به وجود علامه ی نحریر،ملا محمد کویی(متولد۱۲۹۳ق)اشاره کنیم.وی از سرسخت ترین مخالفان صوفیان و دراویش است به گونه ای که شیوخ را عده ای تنبل بی کاره و مفت خور و مرتجع می داند که جز ننگ چیزی دیگر نمی باشند و اصلاًملا محمد کویی پا را از این مرحله فراتر نهاده و می گوید:«حتی اگر صوفی یا درویشی در این جامعه عرض اندام کند،خوشبختی و سعادت ملت امکان پذیر نیست.»استدلال های ملا محمد کویی بسیار کوبنده و قاطع و در عین حال ساده و خوش گوار است که به سادگی در افهام عوام جا خوش می کند.وی در دیوان کوچک شعری خود می خواهد بگوید:«جامعه ی کردستان با وجود مشایخ رو به انحطاط است؛و کار شیخ جز کسب مال و جمع آوری ثروت نیست زیرا شیخ به مریدان می گوید:که آخر زمان فرا رسیده و باید به خدا پرداخت.حال آن که اندیشه ی معاش فکر معاد را از یاد ارو برده است.»به واقع پرچمدار مبارزه با افکار شیوخ در سطح کردستان در سده های اخیر ملا محمد کویی می باشد.

بعد از او مخالفان تصوف می توان به فایق بی کس اشاره کرد که در حدود سال های ۱۹۰۵تا۱۹۴۸می زیسته وی در یکی از اشعار خود با نام «بهشت»به طرح دو دیدگاه می پردازد که در آن صوفیان و دراویش بهشت را ملک خود می دانند،همان گروهی که کاری جز تن پروری،و ریش و موی بلند و های و هوی بی خودی از دین نمی فهمند و چنین عقیده دارند که خادمان به وطن و مخترعان و علمای بر حق همگی در جهنم هستند زیرا در سلک عرفان قرار نگرفته اند.شاعر پس از بیان افکار خود می گوید که بهشت  را به های و هوی و موی بلند نمی دهند بلکه آن لایق کسانی است که خدمتگزار ملت و جامعه باشند.سرانجام با استعاره ی تهکّمیه می گوید:«مادامی که بهشت جای گاه این گروه نادان و ابله است پس خداوندا! مرا به جهنم بفرست زیرا در مقابل این طیف نا آگاه گروه دانشمندان نشسته اند.»این روند مخالفت و موافقت با شیوخ تا کنون قطع نشده است و در دهه های اخیر نیز از موافقان عرفان به چشم می خورند که هنوز هم راه سعادت را از کوچه های پر پیچ و خم شیوخ می دانند،اما یک نکته در سطح کردستان مبرهن است و آن این که روز به روز بر تعداد مخالفان عرفان افزوده می شود و طیف موافقان هر چه بیش تر در انزوا قرار می گیرندو این ناشی از سطح آگاهی مردم است و عملکرد شیوخ در کردستان.امروزه در کردستان کم تر جوانی است که به خانقاه برود و به شیوخ تمسک بجوید یا اینکه روحانی یا عالم دینی در وسط میدان روستا یا شهر یا تکیه و خانقاه با دیدن شیخ جذبه بیفتد و عمامه و مندیا را بر اثر سماع از سر به پایین فرو غلطاند و با این حرکت خود گروه عوام را هر چه بیش تر به جانب شیخ مجذوب گرداند.در سال های اخیر نیز شیوخ کردستان از جانب شعرایی چون قانع،عبد الرحمان شرفکندی و… مورد انتقاد شدید قرار گرفته اندکه در دیوان شعری آنان مشهود است.

 

شیوخ کردستان در بوته ی تحقیق

در میان مردم کردستان از اقشار مختلف سؤالاتی چند مطرح است که از سال ها قبل در ذهن مردم رسوب کرده است و گروهی نیز مدت هاست که با پاسخ های لرزان خود،فلب افراد ساده لوح را سیراب می کنند.

اهم این سؤالات

۱)                             خاستگاه شیوخ از کجا و برای چیست؟

۲)                             آیا لازم است،فرد مرید یک شیخ واحد گردد؟

۳)                             واقعیت دارد کسی که شیخ ندارد شیخ او شیطان است؟صحیح است چنین دروغ بزرگی را به پیامبر نسبت دهند؟

۴)                             آیا بدون شیخ،به گناهان می افتیم و باید دستگیری زمینی داشته باشیم؟

۵)                             آیا صحیح است که نداهای ما به خداوند نمی رسد،پس باید از مشایخ که مقرب اند،استمداد بکنیم؟

۶)                             آیا مشایخ همگی عالم الغیب هستند؟

۷)                             لازم است در ارادت به حدی پیش رفت  که همه چیز را فدای شیخ نمود؟

۸)                             لازم است از مشایخ استمداد کنیم و به جای خداوند آنان را بطلبیم؟

۹)                             صحیح است که این جهان به خاطر صالحان مستدام شده و برقرار است؟

۱۰)                          اگر به طریقت وارد شدیم و گناهی از ما سر بزند آیا مشایخ کرام ما را نجات خواهند داد؟

۱۱)                          آیا پیر و مرید طریقت باید در اصل تأویل و توجیه اعمال خلاف شرع مشایخ و فرزندانش برآید؟

این پرسش ها و چندی دیگر مدت هاست که در ذهن و افکار مردم جا خوش کرده است،اما واقعیت چیست؟

قبل از این که به طور کامل وارد مبحث شویم،شایان ذکر است که شیوخ در کردستان از مدت ها و قرن ها قبل توانسته اند در میان توده ی مردم نفوذ کنند و قلوب شان را به تسخیر کامل خود در آورند،یعنی سازمانی کاملا ًمنسجم و پر از وفاداری تشکیل دهند و این جای تأمل دارد زیرا در دنیا کم تر نهادی یافت می شود این گونه وابستگان آن،بدون ترس و بدور از رعب و وحشت یا هیچ چشم داشتی به بزرگان خدمت کنند و حاضر باشند در مواقع ضروری جان و مال خود را فدای آرمان های مرکز روحی خویش نمایند.

اگر بخواهیم ما به فواید و معایب طریقت ها و چشم انداز چندین قرن آن ها نظری بیفکنیم و از عمق قرون گذشته تا کنون در صدد فهرست مفصلی از خدمات و ضربات مشایخ و طریقشان برآییم کاری کاملاً گزاف و سخت است؛زیرا تحقیق بر این چندین صد سال آن را می طلبد که ظروف مختلف رمانی و اهرم های اجتماعی و سیاسی و قبیله ای و .. را زیر نظر بیاوریم آن گاه با تحلیل داده ها و تبین مسائل تاریخی و اجتماعی و سیاسی،ارائه کنیم که این موضوع از حوصله ی تحقیق مذکور خارج است.

آن چه ما می خواهیم در این جا بیاورم کلیات و اهمّ این موارد از معایب و فواید طرایق است؛همان مواردی که در یک نظر گذرا به چشم می آیند و با ادامه دادن آن به ریز موارد آن پی خواهیم برد.

پُر واضح است که مشایخ و طرایق در سطح کردستان_ که موضوع بحث ماست_ خدمات بسیار شایانی به دین و ملت و علوم کرده اند و گاه مردم را از زیر چکمه های مستبدان رهایی بخشیده اند اما در عین حال ضربات بسیار سختی را بر نظام دینی و اجتماعی و سیاسی اذهان وارد ساختند که مدت ها بایست تا در برابر این ضربات قد علم کرد.

آری عرفان در کردستان درخت بلند بالا و تنومندی است و چشنده ی ثمار آن خواهد دید که در میان میوه های بسیار شیرین،میوه هایی بس ناخوش وجود دارد که در جای خود هر کدام دیگری را بی اثر خواهد ساخت،کسی نمی تواند منکر این واقعیت باشد که تکایا و خانقاه ها یکی از مراکز نشر علم و آموزش احکام و تبلیغ دین بوده است و یا این که عده ای در گوشه ها ی خانقاه نفس حرون را،منقاد ساخته و پای طبایع دون را به پای ماچان ذُلّ و استخفاف سوق داده اند.

هنوز کسی فرا یاد نبرده است که خانقاهیانی چون شیخ محمود نه مر(جاوید)شیخ سعید پیران،عبدالسلام بارزانی و شیخ احمد بارزانی،در مقابل استعمارگران قد علم کرده و ندای نژادگی و آزادگی سر داده اند و قوم خود را به صف مبارزه با اجانب کشانیدند و یا در همان وقت که بر  سجاده ی ارشاد نشستند و به ذکر و تهلیل سر سپردند،نقشه ی مبارزه با استعمارگران و خائنان به وطن را در ذهن طراحی کردند یعنی همراه با ریاضت نفس به مریدان خود تمرین رزم با مفسدان را آموزش دادند.

آری،برخی از مشایخ قادری و نقشبندی به گوشه های خانقاه و کثرت مریدان نبالیده اند،بل افتخار را در خدمت رسانی به این ملت و خود را وقف تلاش در راه ایشان دانسته اند.

و هنوز در آن سو تر در دیوار های کهنه ی خانقاه صدای مقاوله های زید و عمرو و مباخثه های کلامی و مراوده های مفسران و فقیهان در گوش زمزمه می کند و به ناچار هر رهگذری را برآن می دارد،اندکی بایستد و کمی گوش را با این صداها نوازش دهد.و هنوز د کوچه های خانقاه های کردستان صدای ذکر درویشان و نی و دف شان به گوش می رسد که در زیر و بم آلات،اذکار،تبلوری خاص به خود می گیرد و در آن پستوی تکایا،صدای ناله ها و هق هق گریه ها به گوش می رسد که مرید عاشق ارتباطی کامل با خداوند برقرار می نماید.

همه این ها و چندی دیگر از خدمات و آثار وجود خانقاه در کردستان است که در طول زمان توانسته خود را نمودار کند و در قلب تاریخ باقی بماند.اما با همه ی این خدمات باز آثار منفی خانقاه کم نیست و نمی توان از وجود این نواقص چشم پوشید.    

———————————————————

منبع:تاریخ جامع تصوف کردستان

مولف: کمال روحانی

تنظیم برای نوگرا :توسطHADI در تاریخ۴مهر۱۳۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا