صفات نفوس "اماره ، لوامه ، مطمئنه "
صفات نفوس "اماره ، لوامه ، مطمئنه "
امام ابن قیم / مترجم: عبدالعزیز سلیمی
هرگاه نفس در بارگاه با عظمت خداوند حاضر شود، و از ذکر و یاد او آرامش یابد و به سوی او توجه نماید و مشتاق ملاقات او شود، و به قربت او الفت گیرد، چنین نفسی"نفس مطمئنه" است. این همان نفسی است که به هنگام مرگ به او گفته می شود:
( یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً)الفجر/۲۷-۲۸
«ای انسانِ آسوده خاطر ( که در پرتو یاد خدا و پرستش الله ، آرامش به هم رساندهای و هم اینک با کولهباری از اندوخته طاعات و عبادات ، در اینجا آرمیدهای ) ! به سوی پروردگارت بازگرد ، در حالی که تو ( از کرده خود در جهان و از نعمت آخرت یزدان ) خوشنودی ، و ( خدا هم ) از تو خوشنود ( است ) . »
ابن عباس می گوید: نفس مطمئنه به معنای نفس مصدقه است.
قتاده می گوید:نفس مطمئنه نفس مؤمنی است که به وعده های خداوند ایمان، اطمینان و آرامش دارد.
مجاهد می گوید: نفس مطمئنه نفس خاشعی است که به ربوبیت خداوند یقین پیدا کرده و با کمال میل به اطاعت و بندگی خداوند روی می آورد، و به رسیدن به حضور او یقین دارد.
حسن می گوید: نفس مطمئنه یعنی نفسی که به گفتار خداوند ایمان و یقین دارد و آن را تصدیق می نماید.
حقیقت اطمینان، آرامش و استقرار از آن نفسی است که به ذکر و اطاعت و ایمان به خداوند آرامش پیدا کرده، و آرامش خود را در چیزی دیگر نمی جوید.
نفسی که به محبت عبودیت و اطاعت از اوامر و دوری از نواهی الهی و عشق به دیدار او و تصدیق حقایق اسماء و صفاتش روی آورده و اطمینان و آرامش پیدا کرده، مدام در پی کسب خوشنودی خداوند است، اسلام را به عنوان دین و حضرت محمد را به عنوان پیامبر برگزیده، ایمان و یقین پیدا کرده و به قضا و قدر خداوند و کافی بودن خداوند در محاسبه و مراقبه ایمان و یقین دارد.
به این حقیقت یقین پیدا کرده که:«رب و اله و معبود و مالک و مستعان» و صاحب همه امور و مرجع او که حتی یک چشم زدن از او بی نیاز نیست، خداوند تنهای بی همتا و آفریدگار شنوا و بینا و آگاه است.
نفس اماره:
نفس اماره: یا نفس سرکش و بسیار دستور دهنده به نافرمانی و ناپرهیزکاری در مقابل "نفس مطمئنه " قرار دارد، نفس اماره صاحب آن را به همه آن چه که خود دوست می دارد دستور می دهد و او را برای تبعیت از باطل و افتادن به دنبال کشش های ناروا ترغیب می نماید.
نفس اماره سرچشمه تمامی تباهی ها و بدی هاست، اگر انسان از آن اطاعت کند او را به سوی ارتکاب همه زشتی ها و پلشتی ها راهنمایی می کند.
خداوند متعال در مورد آن صفت "اماره بالسوء" یعنی بسیار امر کننده به بدی را آورده، نه«آمر» و امر کننده تنها، زیرا طبیعت و عادت نفس همین امر کردن ها و فریبکاری هاست، مگر کسی که توانسته باشد، آن را پاک و تزکیه کند، در این صورت است که او را به خیر و نیکی فرا می خواند و این هم از نعمت رحمت و هدایت الهی است، زیرا اساس کار نفس کشانیدن انسان به گرداب گناه و منجلاب معصیت است.
نفس در اصل ظالم و جاهل آفریده شده، و عدالت و دانش و دینداری برای آن از طریق الهام الهی و هدایت آفریدگار فرا راه آن قرار داده می شود، اما اگر راه رشد، تعالی و تزکیه را به او نمی نمایاند، همچنان بر ظلم و جهل خود باقی می ماند.
عامل اصلی فراخوانی فراوان و مداوم نفس به نافرمانی خداوند ناشی از ستمگری و نادانی اوست. اگر فضل، رحمت و هدایت خداوند نبود، حتی یک نفر هم نفس خویش را پاک و تزکیه نمی کرد.
هرگاه خداوند به آن اراده خیر بفرماید، آگاهی و اراده ی او را برای "اصلاح و تزکیه" تقویت می نماید. و هرگاه در مورد او این چنین خواستی نداشته باشد، او را به همان حال ستمگری و نادانی خویش که براساس آن آفریده شده باقی می گذارد.
عامل ستم یا جهالت است یا حق ناپذیری که این هم در اصل به جهالت برمی گردد. و حق ناپذیری لازمه ی جهالت است، به همین خاطر فرمان دادن فراوان آن به بدی و ناروایی لازمه و جزو طبیعت آن است، مگر آنکه مشمول رحمت هدایت خداوند بگردد.
بدین ترتیب معلوم می شود که: ضرورت اطاعت انسان از "معبود واحد" خویش بر هر ضرورت دیگری برتری دارد و با هیچ نیاز و ضرورت دیگری قابل مقایسه نیست. و چنانچه خداوند به اندازه یک چشم بر هم نهادن رحمت و توفیق و هدایت خود را از او دریغ بدارد، سرانجامی به غیر از هلاک و نابودی نخواهد داشت.
نفس لوامه:
در مورد ریشه این کلمه که آیا از «تلوم» به معنای تلون و تحول یا «اللوم» به معنای ملامت است، اختلاف نظر وجود دارد.
عبارت علمای سلف بر حول محور این دو معنی قرار دارند.
سعید بن جبیر می گوید:«به ابن عباس گفتم: معنی "لوامه" چیست؟ گفت: لوامه صفت نفس ملامت گر است.»
مجاهد می گوید: نفس لوامه نفسی است که به خاطر آن چه از دست داده دچار ندامت شده و خود را مورد ملامت قرار دهد.
قتاده می گوید: نفس لوامه نفسی است که گاهی به سوی شروگاهی به سوی خیر تمایل پیدا می کند.
عطاء از ابن عباس نقل نموده است که:
« در روز قیامت همه نفس ها خود را مورد ملامت قرار می دهند. انسان خوب به خاطر آن که بر خوبی های خویش نیفزوده و انسان بد به خاطر آن که تا آخر عمر از بدی دست بردار نبوده، هر یک خود را مورد سرزنش و ملامت قرار می دهند.
حسن نیز می گوید: سوگند به خداوند، نفس مؤمن در هر شرایطی خود را مورد ملامت قرار می دهد، و خود را مورد مسئولیت ها و اعمالش مقصر می شمارد، اما آدم فاجر و بدکار به بدکاری خود ادامه داده و به هیچ وجه خود را مورد عتاب قرار نمی دهد.
آنچه بیان شد نظرات کسانی بود که نظر ایشان بر اشتقاق کلمه ی "لوامه"از "لوم"و ملامت است.
اما کسانی دیگر "لوامه"را به خاطر تلون و تغییر مداوم آن و عدم استقرارش بر یک وضع و حال، از ریشه "تلوم"می دانند.
ظاهرا" معنای مورد نظر جمع اول مرجح و مشخص است، زیرا اگر لوامه به معنای بسیار تغییر کننده بود، باید به جای آن "متلومه"مانند:"متلونه و متردده" گفته می شد. اما این معنا جزو لوازم معنی اولی است. زیرا به خاطر تغییر و تلون و عدم ثباتش کارهای ناروایی را مرتکب می شود، و سپس خود را مورد ملامت قرار می دهد، یعنی تغییر و تحول از لوازم ملامت و تلوم است.
تغییر و تحول نفس:
نفس آدمی گاهی اماره، گاهی لوامه و گاهی هم مطمئنه است. حتی ممکن است در طول ساعات شبانه روز هر ساعتی بر یکی از آن حالات قرار داشته باشد، و حکم در مورد آن ها به غلبه و بیشتر بودن یکی از آن ها بستگی دارد.
– توصیف آن به مطمئنه نوعی تعریف و تمجید
– توصیف آن به اماره، نوعی توهین و تحقیر
– و توصیف آن به لوامه، هم مشمول مدح و هم مشمول ذم با توجه به مواردی است که خود را به خاطر آنها مورد ملامت قرار می دهد.
_______________________
منبع: طب القلوب
مؤلف: امام ابن قیم
مترجم: عبدالعزیز سلیمی
انتشارات:آراس-۱۳۸۸