از سرگیری مذاکرات صلح، واقعیت یا نیرنگ؟
از سرگیری مذاکرات صلح، واقعیت یا نیرنگ؟
نویسنده: نبیل فهمی
با نزدیک شدن به پایان دوران ریاست جمهوی باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا بعضی ها می گویند او می خواهد قبل از ترک کاخ سفید، موضع جدیدی از امریکا را نسبت به حل منازعات فلسطین و اسرائیل ثبت کند. همان طور که بیل کلینتون، رئیس جمهوری اسبق امریکا در ماه های آخر دوران ریاست جمهوری اش طرحی را مطرح کرد. طرح اوباما مشتمل بر سه بند است:
اول، رئیس جمهور اوباما قصد دارد سخنرانی کند و موضع امریکا را بر اساس Clinton Parameters بیان کند البته با جزئیات بیشتر، تا به این ترتیب موضع ملی امریکا شود و نقطه آغاز مواضع رئیس جمهوری آینده امریکا باشد.
دوم، موضع جدید را به شورای امنیت سازمان ملل متحده ارائه دهد تا مشروعیت بیشتری بیابد.
سوم، ایالات متحده قصد دارد با این طرح منازعات فلسطین و اسرائیل را به شورای امنیت بکشاند، و به دنبال آن طرحی از اسپانیا یا فرانسه یا یکی از کشورهای دیگر مثل نیوزیلند برای حل بحران فلسطین و اسرائیل مطرح شود.
هنوز چیزی بارزی از این طرح ارائه نشده از ترس این که مبادا در انتخابات ریاست جمهوری از آن علیه نامزد حزب دموکرات بهره برداری شود یا وضعیت کنگره امریکا را به چالش بکشد. در این صورت رئیس جمهوری جدید با مشکلات جدیدی مواجه خواهد شد به ویژه اگر حزب دموکرات نتواند اکثریت مجلس نمایندگان یا سنای کنگره را به دست آورد.
طرح فرانسه برای برگزاری این نشست دیپلماتیک در فرانسه بدون مشارکت طرف های اصلی فلسطینی و اسرائیلی به موازات آن ارائه شد که فرانسه ناخشنودی خود را از مواضع امریکا در قبال سوریه بیان کرد، در حالی که خود در رسیدن توافق هسته ای میان پنج کشور عضو دائم سازمان امنیت به علاوه آلمان با ایران سهیم بود.
با تمامی این احوال کنفرانس روز جمعه برگزار شد و فرانسه و ایالات متحده تضمین دادند که نشست از چارچوب همیشگی اش خارج نشود، همچنین ایالات متحده نقش اصلی خود در اداره مذاکرات اسرائیل و فلسطین را بعد از این که آغاز شد، حفظ کند. این کنفرانس مواضعی را به سود فلسطین و به حساب اسرائیل اتخاذ کرد که با وجود این که این تحرکات جزئی بودند باز هم به دل دولت بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل خوش نیامد و او را خشمگین کرد و حتی به نزدیک ترین کشورهای دوست با اسرائیل نیز اعتراض کرد.
ارزیابی های متفاوتی درباره اهداف برگزاری این نشست و احتمالات موجود مطرح می شود، از جمله این که فرانسه با این کار تنها می خواست خودی نشان دهد و خاطرات گذشته را تکرار کند، به ویژه که وزیر امور خارجه سابق مدت کوتاهی بعد از اعلام طرح پاریس منصب خود را ترک کرده بود. همچنین تصورات دیگری نیز مطرح می شود از جمله این که می گویند اغراض سیاسی دیگری مد نظر است و تلاش می شود که یهودیت اسرائیل به هر ترتیبی به رسمیت شناخته شود و پناهندگان به فکر بازگشت به اسرائیل نیفتند یا کسی به تشکیل دولت مستقل فلسطینی فکر نکند.
اما سناریوی سومی که مطرح می شود و می تواند از همه بهتر باشد، این است که این کنفرانس مبادی و اساس هایی را مطرح و زمان مشخصی را برای ازسرگیری مذاکرات اعلام کرد که قرار است بر اساس آن طرف های اسرائیلی و فلسطینی را دعوت کند تا بر اساس آن به مذاکره بر سر جزئیات بپردازند، این سناریو اگر تحقق یابد می تواند در طولانی مدت به سود فرانسه تمام شود.
در همین چارچوب مصر دعوت به آشتی فلسطینی – فلسطینی میان فتح و حماس در غزه کرد، آشتی ای که با وجود سختی ها لازم است و باید انجام شود به ویژه که تلاش می شود کشور فلسطینی در نزدیک ترین زمان ممکن تشکیل شود. در همین چارچوب مصر آمادگی خود را برای ایجاد خط ارتباطی فلسطینی – اسرائیلی بر اساس تحقق دو کشور مستقل اعلام کرد، که این طرح – ابتدائا – تایید عمومی بین المللی و منطقه ای را پشت سر خود دارد.
مخفی نمی کنم که هیچ اعتمادی به واکنش اسرائیل ندارم با وجود این که در محافل بین المللی به طور عمومی از او استقبال شده است. در حالی که چند روزی بیشتر نیست که بنیامین نتانیاهو با راست گرایان اسرائیلی به توافق رسیده و لیبرمن را به عنوان وزیر دفاع جدید خود انتخاب کرده است. در حالی که می رفت با هرتزوگ، رهبر چپ های اسرائیل – که به نسبت اعتدال بیشتری دارد – به توافق برسد، او کسی است که با تشکیل دو کشور مستقل فلسطینی و اسرائیلی موافق است.
بعد از آن نتانیاهو اظهاراتی درباره آمادگی اش برای مناقشه بر سر طرح صلح عربی برای آشتی با فلسطین بیان داشت که به روشنی با اتحاد جدید سیاسی اش در تناقض است. بعد از آن اظهارات مهم لیبرمن را شنیدیم که بر اهمیت استفاده از طرح مصر تاکید کرد، که البته اظهارات او نیز ایجابی بودند. اما بر حسب تجربه می ترسم اینها همگی “دور باطلی” باشد که طرف اسرائیلی آغاز کرده باشد. برای این که به یاد کارهای اریل شارون، نخست وزیر اسبق اسرائیلی افتادم که با نقشه راه امریکا در آوریل ۲۰۰۳ که جورج بوش پسر مطرح کرده بود، موافقت کرد با وجود این که به ۱۴ بند که نزد خود آنها را نوشته بود، اعتراض داشت. سپس به طور یک جانبه و بدون هماهنگی با کسی از غزه عقب نشینی کرد، با اعلام این که هدف از این کار تمرکز بیشتر بر کرانه باختری و رود اردن است، بعد از آن افسار اسرائیل را رها کرد تا شهرک های جدید در کرانه باختری بسازد، حتی تلاش های ایالات متحده در شهر آناپولیس نیز نتیجه نداد.
با وجود این دلایل، و با وجود این که من با ایجاد صلح کامل عربی – اسرائیلی موافقم و به تشکیل دو کشور اسرائیل و فلسطین به پایتخت بیت المقدس شرقی ایمان دارم، و از تمایل مصر به از سرگیری نقش منطقه ای اش در مذاکرات استقبال می کنم اما می ترسم که طرف اسرائیلی درصدد اتلاف وقت باشد و تا پایان انتخابات امریکا تنها فشار سیاسی وارد کند تا به این ترتیب از مشکلات عربی و امنیتی و سرطان تروریسم و نگرانی های منطقه عربی در برابر ایران سوء استفاده کند.
برای اثبات حسن نیت و برای این که اعتماد دو جانبه به وجود آید و ارتباطات یا مذاکرات اسرائیل و فلسطین جدی تلقی شود پیشنهادهای زیر را می دهم:
اسرائیل و فلسطین (فلسطینی که به عنوان کشور ناظر از سوی سازمان ملل بر اساس تشکیل دو کشور مستقل اسرائیل و فلسطین بر اساس مرزهای ۱۹۶۷ به رسمیت شناخته شده است) هر دو تایید می کنند که دو کشور اسرائیل و فلسطین بر اساس مرزهای ۱۹۶۷ تشکیل شود.
دو طرف بر مذاکره بر اساس قواعد کنفرانس صلح مادرید در سال ۱۹۹۱ و طرح صلح عربی اسرائیلی موافقت کنند.
تعیین محدوده زمانی شش ماهه برای مذاکرات به میزبانی مصر.
توقف شهرک سازی های اسرائیل مقابل استمرار همکاری های امنیتی فلسطینی اسرائیلی در طول زمان مذاکرات.
موافقت دو طرف بر این که این مبنا مورد تایید شورای امنیت قرار بگیرد.
در نبود این تفاهم ها و تضمین ها از این می ترسم که این وضعیت متزلزل و بی ثبات در مسیر فلسطینی اسرائیلی به همان سرنوشت سابق دچار شود. به ویژه که اسرائیل به دنبال فروپاشی جهان عرب است تا ملت فلسطین نتواند به حقوق ملی خود برای تشکیل کشور مستقل فلسطینی که شامل کرانه باختری و غزه به پایتختی قدس شرقی بر اساس مرزهای ۱۹۶۷ شود، برسد.
منبع: الاهرام / تحریریه دیپلماسی ایرانی