زن خانواده

زن و عشق

زن و عشق

عمرو خالد / مترجم: سوما بزرگی

زن با توجه به سرشت عاطفی و احساسی که مشخصه ی وجودی اوست از لحاظ عشق ورزیدن و دوست داشتن بسیار تحت تأثیر قرار می گیرد. محمد (ص) از این جنبه ی وجودی شخصیت زن غافل نبوده، و ایشان را نمی دیدند که یکی از همسرانش را صدا زند مگر با نام مخفف و خوشایند آن ها؛ ایشان عایشه (رض) را چنین صدا می زدند: یا عایش، یا عویش. بانو عایشه می گوید: وقتی که حیض بودند عطوفت و مهربانی پیامبر(ص) دو چندان می شد، چیزی نمی نوشید مگر بعد از عایشه، وی ظرف نوشیدنی را گرفته و لبش را در محل لب او قرار می داد.( دلیل منطقی این کار این است که زنان در آن دوره در حالت روحی نامناسبی به سر می برند).

واقعا" شاید برخی اکنون چنین رفتاری را با این اوج رومانتیکی که پیامبر(ص) با همسرانش برخورد کرده، شایسته و مناسب نمی دانند، کجایند کسانی که ادعا می کنند: اسلام احترام و کرامتی برای زن قایل نیست، و منزلت او را پست گردانیده.

روزی در مسجد، حبشی ها با عصا بازی می کردند، عایشه خواست که بازی آنان را نگاه کند، پیامبر(ص) جلوی او ایستاد و دستش را به سمت دیوار دراز کرد، عایشه که پشت دستش قرار گرفته بود چانه اش را روی بازوی پیامیر خدا (ص) گذاشت، پیامبر خدا (ص) فرمود: آیا کافی است؟ او می گفت: نه … چندین پیامبر (ص) سؤالش را تکرار کرد و هر بار عایشه (رض) گفت: نه، تا اینتکه عایشه خسته می شود. او بیان می کند: که به خدا قسم! پیامبر خدا باز نگشت مگر تا آن لحظه که من برگشتم.

عشق پیامبر(ص) به خدیجه(رض)

پیامبر (ص) ام المؤمنین خدیجه (رض) را بسیار دوست داشت، و بعد از وفاتش نیز سخت به او وفادار بود.

در روز فتح مکه یعنی ۱۴ سال بعد از وفات ایشان، در آن موقعیت حساس _ فتح مکه و گروه گروه مسلمانشدن مردم _ پیامبر(ص) پیرزنی را از دور می بیند، وی شخصا" برای دیدارش به سمت او می رود، عبایش را روی زمین پهن می کند تا بر آن بنشیند و شروع می کند به صحبت کردن و همراهی با او؛ طوری که مردم تعجب می کنند.

ام المؤمنین عایشه (رض) نزد پیامبر(ص) رفته و عرض می کند: ای پیامبر خدا! این پیرزن کیست؟ آن حضرت فرمود دوست و یاور خدیجه، عایشه گفت: در مورد چه صحبت می کردید؟ فرمود: خاطرات و روزگار بودن با خدیجه را به یاد می آوردیم. بانو عایشه _ گویی که آزرده خاطر شده بود_ گفت: آیا هم چنان به فکر آن پیرزن هستی در حالی که خاک او را پوشانده و خداوند بهتر از او را به تو داده است؟! _منظور خودش بود _ ( اما اکنون به وفاداری پیامبر بنگرید).

پیامبر(ص) فرمود: نه ، به خدا سوگند! که خداوند بهتر از او را به من عطا نکرده؛ آن گاه که مردم مرا از خود را ندند، او مرا یاری و همراهی کرد، آن گاه که مردم مرا تکذیب کردند، او تصدیقم نمود، دارایی اش را به من بخشید و خداوند تبارک و تعالی فرزندانی را از او به من عطا نمود. بانو عایشه گفت: ای پیامبر خدا برایم طلب بخشش کن! فرمود: نه، مگر زمانی که تو برای خدیجه طلب آمرزش کنی!

شگفتا از این عشق پاک و شریف و وفاداری کم نظیر.

عمر بن خطاب(رض) و همسرش امّ کلثوم دختر علی بن ابیطالب (رض)

عمر بن خطاب با امّ کلثوم دختر علی بن ابی طالب ازدواج کرد، وی همسرش را بسیار دوست داشت، امّ کلثوم نیز شدیدا" شیفته عمر بود، به گونه ای که بعد از وفات عمر، امّ کلثوم نیز یک روز بعد از فوت او ا زشدت حزن و اندوه می میرد. عمر روز دوشنبه و او روز سه شنبه وفات می یابند.

چه کسی تصور می کند که چنین چیزی در زمان صحابه اتفاق افتاده باشد! شاید این واقعه تصویری روشن از حقایق را به ما نشان دهد و ادعای شکاکان را بطلان نماید، کسانی که سعی می کنند این مفاهیم را در ذهن زنان رسوخ دهند که این دین سخت گیر، خشک، واپس گرا و عاری از هر گونه حس و عاطفه ی لطیف و زیباست.

مهر و عطوفت اسلام نسبت به زن

در تاریخ هیچ امت و هیچ دینی به اندازه آیین مقدس اسلام نسبت به زنان توجه و رحمت نشان داده نشده است، اسلام نسبت به زن مهر می ورزد، و شدیدا" به او توجه می کند؛ در این حدیث پیامبر(ص) دقت کنید: ( ای انجشه! نسبت به قواریر رأفت داشته باش.)

انجشه حادی شتران بوده ( حادی کسی است که برای شتران آواز می خواند تا سریع تر حرکت کنند)، که صدای زیبایی هم داشته است، یک روز که برای شتران آواز می خواند نا گهان پیامبر(ص) او را می بیند و خطاب به او این حدیث را نقل می کند. منظور از قواریر زنان کجاوه نشین هستند و در صورتی که که شتران سریع حرکت کنند کجاوه تکان می خورد (و احتمال خطر برای سرنشینان وجود دارد)، لذا پیامبر خدا(ص) به او دستور می دهد که برای حرکت نکردن کجاوه و اذیت نشدن زنان به آرامی شتران را براند.

علما در تفسیر این قصه چنین می گویند: پیامبر(ص) برای این که زنان دچار دلهره و اضطراب نشوند، و به خاطر بذل عطوفت نسبت به آنان دستور به ملایمت و نرمی می دهد. (اگر یکی از فیلسوفان معاصر چنین سخنانی را عنوان کند تمام دنیا به پا می خیزند و او را به عنوان سمبل حمایت و حفاظت از حقوق زنان مورد تقدیر قرار می دهند).

علما تفسیر دیگری نیز از این حدیث دارند، و آن این که قلب زنان بسیار حساس و لطیف است و خیلی زود نسبت به آواز و شعر زیبا متأثر شده و از خود عکس العمل نشان می دهند، پیامبر(ص) هم با آگاهی از این موضوع چنین دستوری می دهد تا زنان آزرده خاطر نشوند.

ای کاش مردم این حدیث گهربار را درک می کردند، تا آن گاه نسبت به زنان رئوف و دلسوز بوده و آن ها را مورد اذیت و آزار قرار ندهند و زندگی شان را سرشار از تشویق و اضطراب نسازند.

حدیث دیگر ینیز از پیامبرخدا (ص) نقل شده که می فرمایند:( هر کس سه دختر داشته باشد، آن ها را تربیت نموده، نسبت به آنان مهربان باشد و سرپرستی شان کند؛ بهشت بر او واجب است) صحابه گفتند: اگر دو دختر باشد چه؟ فرمود:( حتی اگر دو دختر هم باشد) راوی حدیث می گوید خجالت کشیدیم از این که بپرسیم یک دختر چطور؟ پرورش دختر به صبر و تلاش نیاز دارد، اما باید توجه کنیم که این سخن در زمانی که سرسختانه دختران را زنده به گور می کردند گفته شده) خداوند متعال در این رابطه آیاتی را نازل می فرماید:{ ‏ وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ ‏‏ یَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ أَلاَ سَاء مَا یَحْکُمُونَ ‏} نحل/۵۸ و ۵۹ { ‏ ( دختران را مایه ننگ و سرشکستگی و بدبختی می‌دانستند ) و هنگامی که به یکی از آنان مژده تولّد دختر داده می‌شد ( آن چنان از فرط ناراحتی چهره‌اش تغییر می‌کرد که ) صورتش سیاه می‌گردید و مملو از خشم و غضب و غم و اندوه می‌شد . ‏‏ از قوم و قبیله ( خود ) به خاطر این مژده بدی که به او داده می‌شد خویشتن را پنهان می‌کرد ( و سرگشته و حیران به خود می‌گفت : ) آیا این ننگ را بر خود بپذیرد و دختر را نگاه دارد و یا او را در زیر خاک زنده بگور سازد ؟ هان ! چه قضاوت بدی که می‌کردند ! ‏}

اما اکنون می بینیم که هیچ کسی به خاطر این که صاحب فرزند دختر شده خود را از مردم پنهان نمی کند و _ پناه بر خدا _ او را زنده به گور نمی کند، اما با این وجود اگر سه دختر داشته باشد و آن ها را تا زمانی که بزرگ می شوند در کنال مهر و محبت پرورش دهد و سرپرستی کند؛ همین عمل به منزله ی حجاب و مانعی از آتش جهنم است، و اگر کسی بپرسد: آیا در مورد دو دختر هم این گفته صادق است؟ می گوییم: آری.

این عین گفته پیامبر خدا (ص) است، پس خوشا به سعادت پدرانی که دخترانی دارند و به نیکی آنان را تربیت کرده و با آنان مهربانند و تا زمان بزرگ شدنشان سرپرستیشان می کنند.

یکی از سوره های کامل قرآن به خاطر اظهار رحمت و دلجویی نسبت به یک زن نازل شده است؛ سوره مجادله.

خوله دختر ثعلبه (رض) زنی که به خاطر شکایت از همسرش نزد پیامبر اکرم (ص) می رود، وی به پیامبر(ص) چنین می گوید: ای فرستاده خدا! شوهرم دارایی ام را خرج کرده، جوانی ام را بر باد داده، صاحب فرزندان زیادی از من شده، تا این که اکنون شکسته و پیر شدم او اظهار می کند ( به من گفت: پشت تو چون پشت ماد رمن است یعنی دیگر تو را نمی خواهم و به تو نزدیک نمی شوم چرا که مثل مادرم می باشی). حضرت رسول (ص) به سخن و شکوه او پاسخی نداد، و تنها کسی که از فراز هفت آسمان اندوه او را پاسخ داد و به شکوه اش توجیه نمود الله تبارک و تعالی بود که این چنین فرمود : {‏ قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ ‏} مجادله/۱ { خداوند گفتار آن زنی را می‌پذیرد که درباره شوهرش با تو بحث و مجادله می‌کند و به خدا شکایت می‌برد . خدا قطعاً گفتگوی شما دو نفر را می‌شنود ، چرا که خدا شنوا و بینا است.}

سوره ای کامل که به خاطر ناله و شکوه یک زن نازل می شود، آن گاه که اظهار شکایت و دردمندی می کند خدایش به او پاسخ می گوید. ام المؤمنین عایشه(رض) می گوید: پاک منزه است خدایی که سخن او را از فراز هفت آسمان شنید اما من که در همان خانه بودم کلامی نشنیدم.

روزی مردم زنی را می بینند که خطاب به عمر(رض) می گوید: آیا تو همان کسی نیستی که خود را آبادگر و اصلاح کننده می خوانی، سپس گفتی که به تو امیر مؤمنان بگویند، ای عمر تقوای خدا را پیشه کن! مردم این سخن را به گوش عمر می رسانند، او می گوید: وای بر شما! او را فرا بخوانید؛ او همان زنی است که خدای عزوجل سخنش را شنید و پاسخش گفت، و ما به توجه کردن به او امر فرمود.

سخن آخر

اکنون سؤال این است: در عصر حاضر زن مسلمان چه جایگاه و مقامی دارد؟ و آیا زنان مسلمان می دانند که تا چه حدی اسلام و پیامبر اسلام (ص) آنان را بزرگوار شمرده یا هم چنان شیفته و دلباخته ی تمدن غرب اند، و گوش به سخنان اسلام می سپارند و می گویند:

اسلام بنیاد گرا و واپس گراست و … خود را آزاد کن، اسلام شأن تو را پست گردانیده وبه تو نقشی حاشیه ای و کم رنگ داده.

در حقیقت این غرب و تمدن مادی گرای اوست که مقام زن را تنزل بخشیده، تمدنی که اساس آن پول و تجارت است. در آن زن یا باید کار کند و یا این که سرانجامی جز مرگ پیش نخواهد داشت، و هیچ منطقی دال بر این که از جمله کارهای او تربیت فرزند و تلاش برای ایجاد نسلی مترقی است وجود ندارد، و این چنین زن مجبور است که کار کند آن هم در تمامی مشاغل حتی رانندگی تاکسی، کارگری قطار، کاری که شأن و مسیر زنانه او را نابود ساخته و او را هم چون شی ای میانه قرار داده؛ نه زن است و نه مرد.

اما مسأله این است اگر در این کشورها زنی قادر به کار کردن نبودچه کار باید بکند؟! آیا جامعه به او رحم می کند؟! هرگز، این تمدت مادی گرا که فقط با مادیات و محسوسات شناخته می شود چگونه به او رحم می کند! اگر زنی قادر به کار کردن نبود لاقل می تواند وجود خود را بفروشد تا از آن طریق بهره مند شده و به امکان زنده بودن خود تداوم بخشد و این چنین زن سرشت زنانه ی او پست و خوار می گردد؛ خود را می فروشد تا در سایه ی تمدن بی رحم زندگی کند. غربیان فقط زمانی یک قوطی کبریت _ حتی یک قوطی کبریت _  را می خرند که تصویر زنی فاقد پوشش بر ان نقش بسته باشد، چه عا رو ننگی! زمانی که زن تجارت شود و به کالایی مبدل گردد که خرید و فروش می شود، بنابر ان در غرب زنان یا فاقد شأن زنانه خود هستند و یا این که آن را در معرض معصیت قرار داده اند.

 گواه این ادعا پیرزن هایی است که قادر به کار کردن نیستند و توانایی استخدام کارگری را ندارند، پس در چنین جامعه ای آنها چه می کنند؟ آنان مجبورند که درخانه ی سالمندان زندگی کنند و هر لحظه مرگ را انتظا رمی کشند. چه سرانجام دردناکی گریبان گیر زنان تمدن مادی گراست!

اما در فرهنگ اسلامی هر چه سن زن بالاتر می رود، وقار و احترام او در جامعه افزون تر می شود، اسلام در خصوص توجه به والدین خصوصا" در مورد مادر سفارش اکید نموده:(اول به مادرت توجه کن بعد به مادرت بعد به مادرت، آن گاه به پدرت). زن در جامعه اسلامی این چنین شخصیت و مقامی است، اگر زنان از این موضوع مطلع باشند به خود افتخار می کنند که منتسب به دینی هستند که آنان را محترم شمرده و شأنی رفیع به آنان عطا نموده است.

برای این که زنان به طور دقیق نقش و وظیفه ی اساسی خود را بشناسند بر ماست که روایت خلقت زن را کمی روشن کنیم.

روایت چنین می گویند: وقتی که آدم وارد بهشت شد احساس تنهایی می کرد لذا در لحظه ای که او خواب بود حوا از استخوان دنده ی او خلق شد. آدم بعد از بیدار شدن و مشاهده ی او گفت: حوا. گفت: چرا خلق شدی؟! حوا گفت: تا همنشین و ارامش دهنده ی وجودی تو باشم.

در واقع این روایت این مطلب را می فهماند که وجود زن سرچشمه ی ارامش، انس، رحمت و الفت بر روی این کره ی خاککی است، حوا در دل این جهنم همان عنصر عاطفه و عشق ناب است، بدون او زمین عرصه جنگ و ضلالت و شرّ است؛ بنابراین بر زنان واجب است که در این گیتی نقش خود را به خوبی ایفا کنند، مسبب الفت و آرامش باشند نه این که به عکس موجب شرّ و بلا بوده و زندگی هسرانشان را در معرض بی ثباتی و تشویش قرار دهند. شگفتا از این ارزش عالی و نقش عظیم القا شده به زنان.

اما نکته ی ظریفی که در این روایت وجود دارد این است که چرا در زمان خلقت حوا، آدم خواب بوده؟

چرا که آدم به عنوان یک مرد اگر می دید که حوا هنگام خلقت از جزئی از بدنش خارج می شود و همین امر باعث درد و رنج اوست، بنابراین از آن موجود بدش می آمد؛ ولی چون زن مالک کمال عطوفت است پس دردهای بسیاری را تحمل می کند و د رنتیجه عشق ادم نسبت به این موجود دو چندان می شود.

بین هر آدم و حوایی و عنصری که از آن خلق  شده اند ارتباطی وجود دارد، ملاحضه می کنید که هر کدام از آن ها از عنصری خلق شده اند که با همان عنصر کار می کنند؛ منظور خلقت آدم از زمین و خاکی است که بعدها در آن کار زراعت، تجارت و صنعت … را انجام می دهد، و کار حوا هم ایجاد آرامش روح وتسکین قلب آدم است.(برخی از دیدگاه های اسلامی ایه را چنین تفسیر می کنند: حوا زا نفس ادم درست شده نه از بدن او، نفس و شخصیت ثابت اند و قابل تغییر نمی باشند لذاهر کدام که اول خلق شده به معنای این نیست که دومی فرع اوست بلکه هر یک مستقل اند اما ازیک جنس و نفس و شخصیت درست شده اند.)

و در نهایت این که:

اسلام تمامی این حقوق و جایگاه را به زن عطا کرده است: اما زن نباید وظیفه اصلی خود را در زندگی فراموش کند و سعی کند که در هر چیزی از مردان تقلید نماید چرا که سرشت طبیعی خود را از دست می دهد و در نهایت او یک زن می باشد و هرگز مرد نیست.

به امید آن که زنان بارها در این امور بیندیشند و سعی کنند آرامش دهنده ی جان مردان باشند، و برخوردی دلسوزانه و ا زسر محبت داشته، طوری که مردان در حیاتشان احساس اطمینان و امنیت کنند.

به امید این که آن چه گذشت دیدگاه برخی افراد را نسبت به شأن زن در اسلام متحول و مفاهیم را تصحیح نماید، تا آن گاه زن با ایمان ارزش خود را در جامعه ی اسلامی درک کرده و به چنین دینی که او را تا بدین حد گرامی داشته افتخار نماید، خصوصا" زمانی که دیدگاه ها و اعتقادات اسلام را با دیدگاه دیگر ادیان و تمدن ها مقایسه نماید.

خداوند عزوجل را سپاس می گویم و از او خواستاریم که در این بیانات بهره و نصیبی به دیگران برساند، که او توانا بر هر کاری است. آمین.

_______________________________________________

منبع: زن شفارش شده پیامبر(ص)

مؤلف: عمرو خالد

مترجم: سوما بزرگی

انتشارات: کردستان/۱۳۸۸

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا