اندیشه

جهاد، جنگ مقدس و تحولات معنایی آن

جهاد، جنگ مقدس و تحولات معنایی آن
محمّد سعید عشماوی/مترجم: امیر رضایی
از تمامی مفاهیم کلیدی اسلام، قطعا" جهاد بیشتر مورد بحث است. از نظر غیر مسلمانان جهاد جنگ مقدسی است که بر ضد آنان اعلام می شود. از نظر اغلب مسلمانان جهاد دستوری دینی است که غیر مسلمانان را با ارائه نمونه برتر و اقناع کردن به اسلام وارد می کند، در حالی که برای اقلیت افراطی جهاد دستور دینی پنهانی است که به موجب آن اسلام باید به غیر مسلمانان، و حتی به مسلمانانی که به دیدگاه هایشان هم عقیده نیستند، بسته به ضرورت با زور تحمیل شود. برای روشن شدن بحث، آن را به صورت سه پرسش مطرح کرده و به آنها پاسخ می دهیم: معنای اولیه واژه جهاد چیست؟ چگونه تحول یافته است؟ معنای کنونی اش چیست؟
معنای اولیه جهاد
ریشه واژه جهاد در زبان عربی نشان می دهد که جهاد کوششی در جهت هدفی مشخص است. از این تعریف چند تلقی به دست می آید: پرداختن قاطعانه به یک وظیفه، مقاومت سرسختانه در قبال تیره روزی، یا مبارزه برای بقا با جنگیدن با رقیب.
واژه جهاد در آیات دوره ی مکی(۶۲۲ _ ۶۱۰) اساسا" معنای اخلاقی و معنوی دارد. در آن زمان جهاد به معنای مقابله با توطئه های مشرکان، حفظ ایمان مسلمان نوظهور و تن ندادن به یأس و نومیدی بود. در این آیات به همین معنا به کار رفته است: {‏ وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ /‏ کسانی که برای ( رضایت ) ما به تلاش ایستند و در راه ( پیروزی دین ) ما جهاد کنند ، آنان را در راههای منتهی به خود رهنمود ( و مشمول حمایت و هدایت خویش ) می‌گردانیم ، و قطعاً خدا با نیکوکاران است ( و کسانی که خدا در صف ایشان باشد پیروز و بهروزند ) . ‏/عنکبوت/۶۹}
{إِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا /اگر آن دو تلاش کردند که برای من انباز قرار دهی – که کمترین اطّلاعی از آن نداری ( و اصلاً شرک با علم و عقل سازگار نیست ) – از ایشان اطاعت مکن . ( ولی باز هم محترمانه و مهربانانه با ایشان رفتار کن )/عنکبوت/۸}
{‏ فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً کَبِیراً ‏/‏ پس ( در تبلیغ رسالت و دعوت به حق ، استوار و کوشا باش و ) از کافران اطاعت مکن ( و به دنبال هوسها و خرافات ایشان مرو ) و با ( اسلحه ) قرآن با آنان جهاد بزرگ ( و همه جانبه تبلیغاتی ) را بیاغاز . ‏/فرقان/۵۲}.
مفهوم جهاد طی دوره مدنی (۶۳۲ _ ۶۲۲)، از این معنای ساده اخلاقی فراتر می رود و علاوه بر آن مبارزه فردی و جمعی بر ضد مشرکان مکه را نیز شامل می شود. پیامبر(ص) و امت جدید مؤمنان، که در معرض تهدیدات مشرکان بودند، مجبور به هجرت شدند. آنان در مدینه، در ۵۰۰ کیلومتری شمال مکه، مستقر می شوند. با توسعه امت مدنی، جهاد معنایمادی به خود گرفت. دیگر جهاد فقط به معنای مقاومت در برابر تهاجم نبود، بلکه تهیه امکانات برای امت نیز بود تا با مساعدتهای مالی دوام یابد و خود را سازماندهی کند. در این آیات همین معنا مستتر است: {‏ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ‏/‏ مؤمنان ( واقعی ) تنها کسانیند که به خدا و پیغمبرش ایمان آورده‌اند ، سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه نداده‌اند ، و با مال و جان خویش در راه خدا به تلاش ایستاده‌اند و به جهاد برخاسته‌اند . آنان ( بلی آنان ، در ایمان خود ) درست و راستگویند . ‏/حجرات/۱۵}
{جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ/و با مال و جان هایتان در راه خدا جهاد کنید/توبه/۴۱}.
معنای اصلی واژه که اخلاقی و معنوی است، بنا به شرایط، به معنای مادی _ که می بایست بر آن غلبه کند _ تغییر کرد. خود پیامبر(ص)، که از این تحول آگاه بود، همچنان بر معنای معنوی جاد برای امت اسلامی تأکید می ورزید. بدین ترتیب، وقتی مسلمانان در سال ۶۲۴ در جنگ بدر _ نخستین جنگ بزرگ بر ضد مشرکان _ پیروز شدند، پیامبر به هنگام بازگشت به مدینه به آنان فرمود:« از جهاد اصغر باز می گردیم و اینک به سوی جهاد اکبر می رویم.» به عبارت دیگر، برای محمّد(ص) این جنگ، که اینقدر مهم بود، جهاد اصغر بود. جنگ دشوارتر، یعنی جهاد اخلاقی و معنوی ادامه داشت. این جهاد کوششی مستمر برای خود سازی و غلبه بر بخل و طمع، ترس و بزدلی، جهل و ستم و هوی و هوس ها بود. بنابراین جهاد، آسایش و راحتی، و وجود پوچ و خالی از معنا را رد می کند.
از جهاد تا جنگ مقدس
در دوره مکی، خداوند از طریق وحی از پیامبر خواست که مصائبی را که مشرکان بر او وارد می کنند، صبورانه تحمل کند، خشونت را با خشونت جواب ندهد: {‏ فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ ‏‏ لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ ‏/ تو پند و اندرز بده و ( مردمان را به وظائفشان ) یادآوری کن . چرا که تو تنها پند دهنده و یادآوری کننده‌ای و بس . ‏ تو بر آنان چیره و مسلّط نیستی ( تا ایشان را به ایمان واداری ) . ‏/غاشیه/۲۱و ۲۲}.
{‏ فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِیلاً ‏/‏ صبر جمیل داشته باش ( و جزع و فزع و یأس و نومیدی به خود راه مده ) . ‏/معارج/۵}.
{‏ وَإِن تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِکُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ‏/‏ و اگر هم شما ( سخنان مرا ) تکذیب کنید ( مطلب تازه‌ای نیست ) ، ملّتهای پیش از شما ( نیز پیغمبرشان را ) تکذیب کرده‌اند ( و عاقبت به سرنوشت دردناکی گرفتار آمده‌اند ) و وظیفه پیغمبر جز تبلیغ روشن و روشنگر نمی‌باشد . ‏/عنکبوت/۱۸}.
و بلاخره به مسلمانان اولیه گفته شده است:{ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ/ و یکدیگر را به شکیبائی ( در تحمّل سختیها و دشواریها و دردها و رنجهائی ) توصیه می‌نمایند ( که موجب رضای خدا می‌گردد ) ./عصر/۳}
وقتی شرایط غیر قابل تحمل می شود، پیامبر و یارانش به مدینه مهاجرت می کنند، و از آنجا کاروان های مکه را که از سوریه می آیند تهدید و گاه به آنها حمله می کنند تا حق شناسایی امت شان و حق بازدید مکه _ جایی که خویشان و اموالشان بودنند _ را به دست آورند. مکه هماره مرکز ثقل اسلام بوده است، جایی که ابراهیم و اسماعیل کعبه ساختند، و هر ساله زائران به سوی آن روی می آورند.
مکیان، که آشتی ناپذیر بودند، هر نوع مصالحه با محمبد (ص) را رد کردند. آنان در ۶۲۴ ارتشی هزار نفره تجهیز می کنند، که از نظر کمی سه برابر بیشتر از مسلمانان بود، و برای سرکوب آنها به سوی شمال می رود. در این بستر است که جهاد جدید جنگ مقدس را پیدا می کند. در آن زمان آیات قرآن جنگ را ضمن تعریف حدود آن مجاز می دانست: {‏ أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ/‏‏ اجازه ( دفاع از خود ) به کسانی داده می‌شود که به آنان جنگ ( تحمیل ) می‌گردد ، چرا که بدیشان ستم رفته است ( و آنان مدّتهای طولانی در برابر ظلم ظالمان شکیبائی ورزیده‌اند و خون دل خورده‌اند ) و خداوند توانا است بر این که ایشان را پیروز کند . ‏ همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانه خود اخراج شده‌اند ( و از مکّه وادار به هجرت گشته‌اند ) و تنها گناهشان این بوده است که می‌گفته‌اند پروردگار ما خدا است /حج/۳۹و ۴۰}‏.
 { ‏ وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ ‏/‏ و در راه خدا بجنگید با کسانی که با شما می‌جنگند . و تجاوز و تعدّی نکنید . ( شما جنگ‌افروزی نکنید و بیگناهان و بی‌خبران و زنانی که نمی‌جنگند ، و کودکان و پیرمردان و بیماران و امان‌خواهان را نکشید و خانه‌ها و کشتزارها را ویران نسازید ) . زیرا خداوند تجاوزگران را دوست نمی‌دارد . ‏/بقره/۱۹۰}.
بدین ترتیب جهاد به منزله جنگ مقدس باید برطبق قرآن به الزامات مشخص پاسخ گوید: علت و دشمن کاملا" تعریف شده، و محدوده های دقیق جنگ و فلسفه اخلاق جنگ. در اینجا علت، رفتار ظالمانه ای بود که توسط مشرکان مکه بر مسلمانان اعمال می شد. دشمن مکیانی بودند که مسلمانان را از زادگاه شان اخراج کرده بودند. در همان حال قرآن تصریح می کند که تنها با کسانی که با مسلمانان واقعا" می جنگند و در پی اخراج آنهایند، مقابله شده است. سرانجام، ضابطه اخلاقی بسیار مهمی قید می کرد مسلماناننباید نخستین کسانی باشند که جنگ را شروع می کنند.
دو سال بعد، در حالی که مکیان مدینه را محاصره کرده و مسلمانان در وضعیت بدی بودند و بیم آن می رفت که مغلوب و مقتول شوند، بنی قریظه، قبیله یهودی مدینه، به پیامبر (ص) خیانت می کنند و با محاصره کنندگان متحد می شوند. در آن زمان آیه ای وحی شد که به آنها امر می کرد که با یهودیان_ که پیمان شکنی کرده اند _ بجنگند: { ‏ قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَهَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ‏/‏ با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا ، و نه به روز جزا ( چنان که شاید و باید ) ایمان دارند ، و نه چیزی را که خدا ( در قرآن ) و فرستاده‌اش ( در سنّت خود ) تحریم کرده‌اند حرام می‌دانند ، و نه آئین حق را می‌پذیرند ، پیکار و کارزار کنید تا زمانی که ( اسلام را گردن می‌نهند ، و یا این که ) خاضعانه به اندازه توانائی ، جزیه را می‌پردازند ( که یک نوع مالیات سرانه است و از اقلیّتهای مذهبی به خاطر معاف‌بودن از شرکت در جهاد ، و تأمین امنیّت جان و مال آنان گرفته می‌شود ) . ‏/توبه/۲۹}.
 از این آیه به روشنی نتیجه گرفته می شود که جنگ بر ضد اهل کتاب کلی و مطلق نیست، بلکه در شرایط مشخص محدود می شود: تنها با کسانی که به خدا و روز رستاخیز باور ندارند و آنچه را خداوند به واسطع رسولش حرام کرده، حرام نمی دانند باید جنگ شود. تنها هدف این جنگ این است که آنها را مجبور سازند که به مسلمانان جزیه دهند. قرآن در مورد گرویدن اهل کتاب به اسلام و اخراج شان نظر نمی دهد.
بعد از فتح مکه (۶۳۰م) مفهوم جهاد به معنای جنگ مقدس بسط جدیدی پیدا کرد. از آن پس جهاد مجبور کردن مکیان به گرویدن اسلام بود:{ ‏ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاء الْکَافِرِینَ ‏/ و ( چون جنگ درگرفت ) هرجا آنان را ( که آغازکنندگان جنگ بوده‌اند ) دریافتید ایشان را بکشید ، و آنان را ( از مکّه ) که شما را از آنجا بیرون کرده‌اند بیرون سازید ، و ( از جنگ در حرم مکّه نباید باک داشته باشید ، زیرا ایشان با شکنجه و آزار و انواع فتنه و فساد می‌خواستند شما را از دینتان برگردانند که مایه خوشبختی دو جهان شما است و ) فتنه از کشتن بدتر است . و ( لیکن احترام مسجدالحرام به جای خود باقی است و ) با آنان در کنار مسجدالحرام کارزار نکنید ، مگر آن گاه که ایشان در آنجا با شما بستیزند ( و حرمت مسجدالحرام را محفوظ ندارند ) . پس اگر با شما جنگیدند ایشان را بکشید . سزای ( آن گونه ) کافران چنین است ./بقره/۱۹۱}.
{ ‏ وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ ‏/ و با آنان پیکار کنید تا فتنه‌ای باقی نماند ( و نیروئی نداشته باشند که با آن بتوانند شما را از دینتان برگردانند ) و دین ( خالصانه ) از آن خدا گردد ( و مؤمنان جز از خدا نترسند و آزادانه به دستور آئین خویش زیست کنند ) . پس اگر ( از روش نادرست خود ) دست برداشتند ( و اسلام را پذیرفتند ، دست از آنان بدارید . زیرا حمله بردن و ) تجاوز کردن جز بر ستمکاران ( به خویشتن به سبب کفر و شرک ، روا ) نیست ./بقره/۱۹۳}.
{وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَآفَّهً /همگی با مشرکان بجنگید/توبه/۳۶}.
از آن پس جهاد جنگ آشکار بر ضد مشرکان مکه در پاسخ به آشتی ناپذیری شان بود تا به میل یا به زور به اسلام بگروند.
به جای جهاد با اهل کتاب، فقط باید جزیه گرفت که اطاعت و تعهدشان را نسبت به امت اسلامی عینیت می بخشد تا بر ضد آن نافرمانی نکنند. جهاد معنای جنگ نمی دهد مگر با کسانی که پیمان شکنی می کنند.
وقتی از سده های میانه جلوتر می آییم، جزیه که توسط یهودیان و مسیحیانی که د ردرون امت اسلامی می زیستند، پرداخت می شد، کارکرد دیگری پیدا کرد. این کارکرد عبارت بود از گذراندن دوران سربازی در ارتش. در این ارتش غیر مسلمان نمی توانستند وارد شوند زیرا در آن دولت درجهان اسلام همانند دولت در جهان مسیحی، دینی بود.
بنابراین تحول معنایی جهاد به صورت زیر خلاصه می شود:
۱-      در آغاز، جهاد بیانگر کوشش عظیمی بود که مسلمانان برای ادامه حیات و تأکید بر اصول زندگی اش در قبال مشرکان، و بر ضد تیره روزی آماده می کرد. مسلمان در محیط خصومت آمیز مؤظف است که ایمان و طمأنینه اش را حفظ کند.
۲-      سپس این مفهوم، با نشان دادن صبر در برابر تهاجمات مشرکان و با حمایت مادی از امت اسلامی توسط مسلمانان، معنای مقاومت فعال جمعی و فردی در قبال مشرکان مکه را به خود گرفت.
۳-      از زمانی که مکیان جنگی تمام عیار بر ضد مسلمانان به راه می اندازند، جهاد معنای جنگ را به خود می گیرد. مسلمانانی که قادر به جنگ نبودند، حمایت مالی می کردند.
۴-      از هنگام فتح مکه، جهاد فقط شامل مالیات اسلام برای مشرکان مکه می شود. آنان، برای جلوگیری از خطر مرگ، به ایمان به اسلام اقرار می کنند: لا اله الاّ الله و محمّد رسول الله.
۵-      مسلمانان در پی خیانت قبیله ای یهودی، آنها را نسبت به ایمان خودشان کافر قلمداد کردند. جهاد در این بستر پیکار بر ضد این کافران معنی شد تا آنها مجبور به اطاعت از امت اسلامی شوند و جزیه _ نماد این اطاعت_ دهند. بعدها، این جزیه بر همه اهل کتاب تحمیل و بدل به نوعی مالیات _ که دولت درافت می کرد_ شد. سپس گذراندن دوران سربازی جایگزین آن می شود.
۶-      در ورای این تغیرات، معنای عمیق جهاد، هم چنان که پیامبر آن را بیان کرده بود، مبارزه مستمر روحی با عناصر منفی باقی می ماند تا از رهگذر آن روح قدرت و طمأنینه پیدا کند. این، جهاد اکبر است، درحالی که جنگ مقدس جهاد اصغر است.
مسلما" جهاد اکبر علو روح و فراروی از خویش معنا می دهد. اما فقها این معنای بنیادین را درک نکردند و در عصر کلاسیک آن را به علمی سیاسی تحریف کردند. بسیاری از فقهای با نفوذ جهاد را فقط عنوان جنگ بر ضد غیر مسلمانان می فهمند، که جز با گرویدن کل جهان به اسلام پایان نخواهد یافت. این چنین، جنگ حالتی مستمر می شود و نه فقط موقت. این برداشت از جهاد فاصله زیادی به معنای اوّلیه آن دارد. این برداشت از قرائتی نادرست از یک آیه و دو حدیث ناشی می شود.
این آیه چنین است: { یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ/ ای مؤمنان ! با کافرانی بجنگید که به شما نزدیکترند/توبه/۱۲۳}.
در بررسی عمیق کاملا" متوجه می شویم که این آیه به جنگیدن با همه کافران (غیر مسلمان)، در هر زمان و مکانی، دستور نمی دهد، بلکه بیشر توصیه ای راهبردی است. منظور جنگیدن با کافرانی است که در فضای جغرافیایی نزدیک به فضای مسلمانان به سر می برند تا امنیت امت تضمین شود و در مقابل دشمنانی که آنان را احاطه می کنند و می خواهند به اسلام ضربه بزنند، از آن حمایت گردد. البته، هنر جنگ می آموزد که بهترین دفاع حمله است. بدین ترتیب پیامبر، اندکی پیش ازمرگ، وقتی برای پیکار با دشمنان خود در شمال ارتشی را تجهیز کرد، فقط دستوری را که این آیه ابلاغ کرده بود، احراز کرد. در واقع، در آن زمان امپراتوری های روم و ساسانی در شرق امت اسلام را تهدید می کردند، بهترین راهبرد دفاع از آن تهاجم به آن ها بود.
از طرفی دو حدیثی که بد تفسیر شده اند، به وارونگی معنای دقیق جهاد کمک کرده اند. نقل است گه پیامبر، پیش ا زهجرت که مکیان موجب آن شدند، به آنها این جواب دندان شکن را داد:( ای بنی قریش شما را خواهم کشت). اولا"، صحت این حدیث بسیار موردتردید است. ثانیا"، اگر این حدیث صحت داشته باشد، قطعا" متوجه بخشی از قریش یان است، و به هنگام خشم گفته شده است. زیرا پیش آمده که پیامبر خونسردی اش را از دست بدهد، مثل بعد از شکست احد (۶۲۵م)، که وقتی می بیند مکیان جسد عمویش حمزه بن عبدالمطلب را به علامت پیروزی بر بالای دست می بردند، تهدید می کند که در قبال هر مصدوم مسلمان دو نفر از اهالی مکه را خواهم کشت. ولی آیه ای بر او حی شد که امر می کرد متناسب با حرم مرتکب شده مجازات کند: { وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ/ ولی آیه ای بر او وحی ‏ ( ای مسلمانان ! ) هرگاه خواستید مجازات کنید ( کسانی را که به حقوق شما تعدّی و تجاوز کرده‌اند ) ، تنها بدان اندازه مجازات کنید و کیفر دهید که درباره شما روا شده است ( و از حدّ آن فراتر نروید و برمگذرید ) و اگر شکیبائی پیشه ساختید ( و به خاطر خدا مجازات نکردید و کیفر ندادید ) حتماً شکیبائی برای شکیبایان ( حق‌پرستی چون شما که از دل فرمان نمی‌برید و به راهنمائی یزدان گوش فرا می‌دارید ، در دنیا و آخرت ) بهترخواهد بود/ نحل/۱۲۶}.
در هر حال، آیات غیر متشابه دوره مکی به پیامبر (ص) امر می کند که نسبت به تهاجمات مشرکان قدرت روحی نشان دهد و ، در صورت اختلاف، این قرآن است که حرف آخر را می زند.
بنا به حدیث دوم، پیامبر گفته است: (من امر شده ام با کسانی پیکار کنم تا شهادت دهند که جز الله خدایی نیست و محمد رسول الله است […]). در این جا سؤال این است که مراد از «کسان» کیست. از نظر عده زیادی از مفسران، این کلمه ، در کاربرد قرآنی اش، بیانگر کل بشریت نیست، بلکه منظور مکیان است. بدین ترتیب این حدیث با آیه قرآن که به مسلمانان امر می کند که با مکیان پیکار کنند تا دین اسلام بگروند (توبه/۳۶) کاملا" مطابقت دارد.
عمر(رض)، دومین خلیفه مسلمین (۶۴۴_ ۶۳۴م)، پیش از حمله به امپراتوری های روم و ایران، مدت مدیدی مردد بود. این که در نهایت به این کار مجبور شد به خاطر حمایت از امت اسلامی بود. اما از زمان دودمان امیّه، کمتر از نیم قرن پس از مرگ پیامبر(ص)، دولت اسلامی به امپراتوری تبدیل شد، که در آن خلافت به طور مورثی منتقل شد. خلفای امپراتور اغلب سیاست کشورگشایی داشتند تا قدرت، ثروت و عده تباعشان را افزایش دهند یا از امتیازشان دفاع کنند. آنان به جهاد دعوت می کردند تا ارتش شان را به هیجان آورند و این فکر را اشاعه می دادند که آنان به خاطر خدا می جنگند تا نیروی بیشتری به اسلام ببخشند و خلق های دیگری را به سوی حقیقت هدایت کنند. حتی اگر فاتحان مسلمان کلا" بخشنده تر از دیگران بودند، به خاطر این بود که فتوحات با اهداف کاملا" موقت انجام می شد و دعوت به جهاد در زیر پرچم اسلام برای مشروعیت بخشیدن به آن بود.
اغلب به نادرست تصور می شود که هدف اوّلیه این جنگ ها ترویج اسلام بوده است. بی تردید این هدف کاملا" از ذهن ها غایب نبوده است، ولی اولین هدف فتوحات ثروتمند شدن شخص خلفا، نزدیکان و دربارشان بوده است. برای نمونه، سه قرن بعد از کشور گشایی، مردم مصر هنوز به اسلام نگرویده بودند. در اسپانیای زیر سلطه اسلام اکثر مردم مسیحی مانده بودند؛ البته این هم نشانه تساهل بود و هم نشانه این که نخستین هدف فتوحات خلفا ترویج اسلام نبوده است. این فتوحات به ملاحضات نظام اساسا" سیاسی پاسخ می دادند، و بنابراین در هیچ حالتی جهاد نامیده نمی شوند.
مخالفان در دوران امپراتوری اسلامی، به نوبه خود، مخالفت خودشان را نسبت به خلیفه جهاد می نامیدند، و در پی آن بودند که طرفداران خود را متقاعد سازند که جهاد صرفا" نباید با کافران باشد، بلکه می تواند با حاکمان ظالم نیز باشد. سومین تفسیر را متعصبان و تروریست ها ساختند، اینان جهاد را اخراج همه کسانی که با آنها مخالفت می ورزند _ که عبارتند از آزاد اندیشان یا افرادی که از رأی مستقل دفاع می کنند_ معنا می کنند.
امروزه، بعد از تمامی این کاربردهای نادرست، مسلمانان از جهاد تصوری بسیار مبهم دارند. اغلب از معنای واقعی اش بی اطلاعند، و امکان این را ندارند که آن را نقد و بررسی کنند.
جهاد واقعی
در مجموع جهاد دو معنا دارد: یکی، اصلی و با ماهیتی دینی، و دیگری مکتسب از سیر تاریخ و با ماهیتی سیاسی که با ابهامش شاخص می شود. در تلقی اوّل جهاد اخلاقی فردی است؛ در تلقی دوم جنگ بر ضد غیر مسلمانان، و حتی در بسیارموارد بر ضد مسلمانان نیز هست.تردید نداریم که معنای اصلی به پیروزی منجر خواهدشد، چرا که جهاد ابزار عدالت و رحمت می شود، نه سلاح خشونت و جنگ.
________________________________
منبع: اسلام گرایی یا اسلام؟/مؤلف: محمّد سعید عشماوی/مترجم: امیر رضایی/انتشارات: قصیده سرا/۱۳۸۲
 
 
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا