سياسي اجتماعيمطالب جدیدمقالات

آیا سرنگونی داعش مساوی است با نابودی تروریسم؟

آیا سرنگونی داعش مساوی است با نابودی تروریسم؟

آیا تروریسم ، با سرنگونی داعش پایان می یابد؟!

به دنبال اعلام حیدر عبادی نخست وزیر عراق ، در تاریخ دهم یولیو / تموز جاری مبنی بر سقوط جریان موسوم به «دولت خلافت» در موصل، چندین مسئول عربی و غربی در واکنش به این حادثه به رسانه ها گفتند: نابودی « داعش » هرگز به معنای نابودی تروریسم نیست.این واکنش، حاوی چند نکته اساسی است؛ از جمله اینکه بهره گرفتن از راه حل نظامی و مسلحانه، به تنهایی برای ریشه کنی افراط گرایی و تروریسم، کافی نیست؛ بویژه که داعش و  سازمان های مشابه آن دارای هسته های خوابیده و پراکنده ای در تمام نقاط جهان بوده و به مجرد اینکه کسی از آن ها بخواهد بیدار شده و سپس کارهای تروریستی را از سر می گیرند.پس باید برای این منظور دنبال روش های دیگری- غیر از روش مسلحانه – گشت؛ روشی که مفیدتر باشد و ریشه ای تر به حل این معضل بپردازد.

اگرچه روش امنیتی و نظامی باعث می شود تروریسم انتشار پیدا نکند ولی قطعا نمی تواند آن را ریشه کن کند.

 پژوهشکده های غربی و  آمریکایی از جمله موسسه “راند” و معهد” صلح کارنیگی ” و همچنین موسسه تحقیقات خاور نزدیک که در واشنکتن مستقر است به این نتیجه رسیده اند که «تقویت جنبش های اسلامی میانه رو  و حمایت از  آنان ، موثرترین روش برای از میدان بدرکردن منادیان خون ریزی است؛ این کار سبب می شود این تندروها نتوانند بیش از این اسلام را به جهانیان ، به عنوان دین کینه توزی و افراط گرایی و ترور معرفی نمایند»

این روشِ پیشنهادی و برگزیده در مبارزه با تروریسم اسلامی! بر  این پایه استوار است که مبارزه با اندیشه ی داعشی باید جنبه فکری و علمی داشته باشد؛ آن هم بدین صورت که به اسلام گرایان میانه رو اجازه داده شود با حضورشان در مراکز تصمیم گیری و سیاسی جامعه، از معایب و مفاسد افراطیون تندرو که بر بسیاری  از مردم پوشیده مانده است پرده بردارند.

 این نظریه، که توسط نویسنده و سیاستمدار آکادیمیک ، دانیال بایبس، پایه ریزی شده است عبارت است اینکه  « قرائت افراطی از اسلام برای جهانیان بحران؛ ولی خوانش میانه روانه از اسلام راه حل به شمار می آید».

برای عملیاتی نمودن این روش، قبل از هرچیز باید بر مقوله”همه  اسلام گرایان سر و ته یک کرباسند”  که توسط برخی از نویسندگان و متفکران عرب و  غیر عرب از جمله فرج فوده در کتابش “قبل از سقوط” و فواد سعید عشماوی در کتاب”اسلام سیاسی”  و نصر حامد أبو زید در اثرش ” به چالش کشیدن گفتمان دینی”و همچنین “إیمانویل سیفان در کتابش “اسلام رادیکال”و جودیت میلر در پژوهشش ” مبارزه با اسلام رادیکال” برای ترویج آن شبانه روز تلاش نموده و می کنند، خط بطلان کشید.

استدلال طرفداران و در واقع طراحان  نظریه *عدم یکسان پنداشتن کلیه اسلام گرایان* این است که اگر چه خاستگاه فکری کلیه اسلام گرایان یکی است(قرآن و سنت) ولی باید اعتراف کرد که آن ها از جهت فهم ، اجرا و اجتهاد فرسخ ها با همدیگر تفاوت دارند .

باید پذیرفت که اسلام گرایان، بیش از چند دسته و گروه هستند؛ تازه پژوهشگران ، سلفی ها را هم  در نحوه ی نگاهشان به دین، به سنتی، حرکی و جهادی تقسیم نموده اند و همین طور سایر اسلام گرایان از این اختلافات فکری و عملکردی برخوردارند.

دیگر اندیشمند غربی که نظریه مساوی نپنداشتن اسلام گرایان را تایید نموده کسی نیست جز “جون سبوزیتو” که بعد از حادثه تروریستی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی در مقاله ای تحت عنوان “اسلام سیاسی و سیاست خارجه آمریکا” نسبت به همسان خواندن  اسلام گرایان میانه رو و تندرو هشدار داد و خاطرنشان کرد: اختلافات دو جریان اسلام گرای میانه رو و تندرو واقعی است و نمی توان آن را نادیده گرفت..

 رئیس سابق یکی از بخش های  «اندیشکده اسلام افراطی» در خبرگزاری سازمان اطلاعات آمریکا، گراهام فولر، پا را از این هم فراتر نهاده و از اینکه عده ای می خواهند به بهانه حوادث خونین نیویورک محروم نمودن اسلام گرایان میانه رو در انتخابات های احتمالی در کشورهای عربی را در دستور کار خود قرار دهند به شدت انتقاد نموده و ضمن هشدار شدید می گوید: این کار تنها به سود افراط گرایان مسلمان تمام می شود.

تفاوت های اساسی اسلام گرایان معتدل و تندرو در واکنش نسبت به موارد چهارگانه زیر مصداق پیدا می کند:

۱. پروسه دمکراسی ۲.حقوق بشر ۳. مشارکت در انتخابات و در پارلمان  ۴. مشارکت های سیاسی به طور عام

با در نظر گرفتن معیارهای چهارگانه فوق، بیشتر محققان در جهان عرب و غرب، جنبش اخوان المسلمین را به عنوان یک جنبش میانه رو  و معتدل به حساب آورده و می آو رند.

روبرت لیکن و ستیفان بروک، که به عنوان پژوهشگر در مرکز آمریکایی نیکسون فعالیت می کنند پژوهشی را تحت عنوان “إخوان المسلمین، جنبشی میانه رو” تهیه نموده اند، این دو اندیشمند آمریکای در پژوهششان بر این نکته تاکید می کنند که: امروزه جنبش اخوان المسلمین به عنوان ” ریشه و برند قابل اعتماد اسلام میانه رو، متجدد و دربرگیرنده کلیه قرائت های متمدنانه” مطرح است.

والحاصل اینکه این جنبش(اخوان) و سایر جنبش های اسلامی معتدل اگر چه عده ای می خواهند با زور آنان را که به عنوان رقبای سیاسی با آنان وارد کارزار انتخابات شده اند و از قضا برنده هم شده اند، دشمن، تروریست و افراطی قلمداد نمایند، باید اعتراف نمود که تنها از طریق این ها – اسلامیون معتدل- می توان با بازمانده های تروریسم و بازرگانان کشتار و خون ریزی مبارزه نمود؛ چرا که این گونه جنبش ها از پتانسیل های کافی و توانایی های وافی جهت انجام این وظیفه مهم و سرنوشت ساز برخوردارند…

متاسفانه این روزها شاهد تلاش های بیش از پیش طرفداران داعش جهت تشکیل دولت هستیم ؛که دلایل این پدیده در درجه نخست، سیاسی و بین المللی است؛ البته علاوه بر محاسبات غلطی که در مبارزه با آن، توسط عده ای از سیاستمداران غربی و عربی، در پیش گرفته شده است، محاسباتی که تاکنون، جز نتایج معکوس، بهره و ثمره ای به دنبال نداشته است .

منبع: العربی الجدید

نویسنده: عبدالرحمان أشعاری مراکش/ رجمه : رسول رسولی کیا – مهاباد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا