عقیده
شفاعت "ممکن " و شفاعت "غیرممکن "
شفاعت “ممکن ” و شفاعت “غیرممکن “
نویسنده: استاد ناصر سبحانی (رحمهالله)
اشاره: دعوت اسلامی معاصر در ایران، بدونِ نامِ نامیِ «ناصر سبحانی» برای هیچکس شناختهشده نیست. بدون تردید، استاد سبحانی یکی از مؤثّرترینْ، بنیانگزاران و برجستهترین رهبران این «جنبش مردمی» در ایران بیشمار میآید.
کمتر کسی از یاران این دعوت را در مناطق اهلِ سنّتِ ایران، میتوان یافت که روزی روزگاری، گوشِ دل به نوای روحنواز ماموستا ناصر سبحانی در زمینههای عقیده، تفسیر قرآن، عبودیت، تزکیه، اصول فقه و … نسپرده باشد و از آثار بیبدیل آن اندیشمند بزرگ، عطش خود را فروننشانده باشد. ۲۸ اسفندماه ۱۳۸۸، بیست سال، از عروجِ ملکوتی و مظلومانهی آن داعی إلی الله، مجتهدِ محقّق و مفسّر بزرگ قرآن، به سوی معبود بیهمتا، میگذرد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
براى این که مسئلهى «شفاعت» بهتر و بیشتر روشن شود، در اینجا به بیان نوع دیگرى از «شفاعت» مىپردازیم که انجام آن از دیدگاه قرآن غیر ممکن و بعید است و اگر فرد یا افرادى به آن معتقد باشند، براى خدا شریک قرار داده و در نتیجه از رحمت او – جلّ جلاله – محروم مىشوند.
در دنیا چنین مرسوم است که متخلفان از قوانین موجود در جامعه بازداشت و سپس دادگاهى شوند. مجرمى که دچار جرم شده، براى نجات خود وکیل مدافعى را گرفته تا او را کمک کند و نجات دهد. وکیل مدافع نزد قاضى رفته و سعى مىکند فرد مجرم و جرم او را به گونهاى جلوه دهد که از محکومیت و مجازات نجات یابد. اگر در این کار موفق شد چه بهتر، در غیر این صورت از راه دیگرى وارد مىشود و آن این که دست به دامن یک واسطه مىشود تا آن واسطه از هر طریق ممکن قاضى را راضى کند و مجرم را نجات دهد.
البته گاه گاهى نیز پیش مىآید که کسى واقعاً مجرم نیست و بىگناه است؛ اما قاضى چون «علم محیط بر اوضاع و احوال ندارد»، یعنى چون «جاهل» است، او را مجرم معرفى مىکند و حکم زندان یا… را برایش صادر مىکند. چنین فرد بىگناهى مجبور است براى نجات خود دست به دامن حامى و پشتیبان و وکیل مدافعى شود تا از این طریق واقعیت امر و بىگناهى او براى قاضى روشن شود و نجات یابد.
گاهى هم قاضى واقعاً مىداند که فردى بىگناه است؛ اما چون «تابع هوا و هوس و آرزوهاى نفسانى» خود است به هر دلیلى – مثلاً: تطمیع یا…- او را مجرم مىشناسد. در چنین حالتى فرد بىگناه دست به دامن واسطهاى مىشود تا از آن طریق از صدور یا اجراى حکم جلوگیرى کند. در دادگاهها و محاکم دنیایى و حکومتهاى جاهلى چنین چیزهایى زیاد به چشم مىخورد.
حال به خاطر این که مردم چنین فکر نکنند که دادگاه خدا نیز اینگونه است و در آنجا نیز چنین چیزهایى مطرح است، قرآن در بسیارى از آیات به این مطلب اشاره مىکند که در دادگاه خداوند نه پشتیبان و نه وکیل مدافعى وجود دارد و نه نیازى به واسطه و پارتى هست؛ زیرا حاکم آن روز تنها خداست و هیچ چیز بر ذات خداوند متعال پوشیده نیست؛ یعنى خداوند علم محیط بر همه چیز و همه کس دارد. در آنجا اینگونه نیست که فرد مجرم، غیر مجرم و غیر مجرم، مجرم و گناهکار شناخته شود و علیه یکى و به نفع دیگرى حکم صادر شود. از طرف دیگر خداوند متعال تابع هوا و هوس و آرزوهاى نفسانى نیست و اصلاً چنین مسائلى براى او – جلّ جلاله – مطرح نیست تا فرد بىگناهى را مجرم و مجرمى را بى گناه بشناسد.
علاوه بر این، هر آنچه فرشتگان و بندگان صالح خدا مىدانند، خداوند متعال خود، آنها را از آن مطالب آگاه کرده است؛ پس دیگر نیازى نیست که کسى نزد خدا برود و او را از واقعیت امر یا مسایل دیگر آگاه کند تا مبادا حکمى به ناحق صادر شود. واقعیت امر این است که نه چیزى بر خداوند متعال پوشیده است که نیاز به روشن کردن داشته باشد و نه خداوند متعال – معاذ الله – تابع هوا و آرزوهاى نفسانى است که کار نابجا و حکمى به ناحق صادر کند. به همین دلیل است که مىفرماید: در دادگاه خداوند جاى واسطهگرى نیست و نیازى به وکیل مدافع نمىرود و در آنجا از آنچه در دادگاههاى دنیایى مطرح است، خبرى نیست. در آنجا هر فردى در گرو اعمالى است که خود در دنیا انجام داده است و بر اساس آنها محاکمه مىشود و حکم صادر مىگردد. در آنجا هر فردى به تنهایى در دادگاه حاضر مىشود و جوابگوى اعمال و کردار خود است:
«وَ کُلُّهُم ءَاتِیْهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ فَرْدًا»،[۵۸] هر کدام از آنان (هر انسانى) در روز قیامت به تنهایى در حضور خدا قرار مىگیرد.
در دادگاه خداوند متعال، هر فردى بر اساس ایمان و عمل صالح یا بر اساس کفر و اعمال زشتى که در دنیا داشته است، محاکمه مىشود. در آنجا هر فردى به تنهایى در دادگاه حاضر مىشود و کسى به خاطر اعمال دیگران مؤاخذه نمىشود و هر کس در گرو اعمال خود است و در این زمینه به کسى کوچکترین ظلمى نخواهد شد:
«فَالْیَومَ لاتُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَ لاتُجْزَونَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[۵۹]
پس از اتمام دادگاهى و پس از این که هر کس بر اساس اعمالش محاکمه شد و سرانجامش مشخص شد، و پس از آن که درجات و جایگاه هر فرد در بهشت یا جهنم بر همگان مشخص شد و بندگان صالح خداوند فهمیدند که هر فردى مستحق چه مقام و موقعیتى است – که این هم بر اساس درجات اعمال او صورت مىگیرد-، خداوند متعال اجازه مىدهد که هر فرد صالحى بر اساس مقام و موقعیتى که دارد براى دیگران دعاى خیر کند. از طرف دیگر خداوند مىفرماید که بدون اذن و اجازه او کسى نمىتواند لب به سخن بگشاید. حتّى فرشتگان که مأمور خداوند متعال هستند و مردم را به دادگاه احضار مىکنند، نمىتوانند کوچکترین سخنى بگویند. اگر قرار باشد اجازهى سخنى به کسى داده شود تنها این است که اجازه داده مىشود براى کافران درخواست لعنت و عذاب خداوند و دورى از رحمت و براى مؤمنان درخواست پاداش و جزاى متناسب با وضعیت و احوال آنها، شود.
فرد کافر به اندازهى کفر و اعمال زشتى که در دنیا انجام داده است مورد لعنت قرار مىگیرد و فرد مؤمن نیز به اندازهى ایمان و اعمال صالحى که در دنیا انجام داده است، از دعاى خیر بهرهمند مىشود. نه بیشتر و نه کمتر.
این همان شفاعتى است که در قیامت وجود دارد و خداوند متعال به آن اجازه مىدهد. اما شفاعتى غیر از این، که در آن نیازى به وکیل مدافع و واسطه باشد، نه تنها وجود ندارد و قرآن به وجود آن اشاره نکرده است؛ بلکه بر اساس قرآن هر کس به آن اعتقاد داشته باشد «مشرک» و «گمراه» است. بر اساس آیات قرآن [و احادیث صحیح] تنها کسى یا کسانى مشمول «شفاعت» پیامبر خدا-صلّى الله علیه وسلّم- و سایر بندگان صالح خدا مىشوند که خود را از چنین اعتقاد و تفکرى نجات داده و هرگز چنین فکر نکنند که کسى به فریاد آنها خواهد رسید. هر فردى موظف است به خدا و برنامهى او – جلّ جلاله – ایمان داشته و مشغول انجام اعمال صالح و اداى مسئولیت و وظیفه بندگى خود باشد. وقتى هر فردى وظیفهى خود را به نحو احسن انجام داد و به خداوند متعال توکّل کرد و به او امیدوار بود، در این صورت بدون اینکه خود بداند، بندگان صالح خدا برایش دعاى خیر مىکنند. اما اگر در مسیر صحیح بندگى خدا قرار نگیرد و چنین تصور کند که بدون ایمان و عمل صالح مورد شفاعت بندگان خدا قرار مىگیرد و آنها در قیامت به فریاد او خواهند رسید و او را از عذاب خداوند نجات خواهند داد، او در اشتباه محض و گمراهى به سر مىبرد و هرگز به آنچه تصورش مىکند نخواهد رسید.
چنین مشهور است که پیامبر خدا-صلّى الله علیه وسلّم- به دخترش فاطمهعلیها السلام فرمود: در فکر روز آخرت خود باش و چنین فکر نکن که چون دختر پیامبر خدا هستى، اگر هم عمل صالحى نداشته باشى، او به فریادت خواهد رسید. این را بدان و یقین داشته باش که اگر براى خودکار و عمل صالحى انجام ندهى از دست من چیزى برنمىآید. [و این مطابق همان چیزى است که خداوند مىفرماید:]
«فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَومَئِذٍ وَ لایَتَساءَلُونَ»،[۶۰] زمانى که در شیپور دمیده شد و فرمان زنده شدن و حضور مردم در دادگاه خدا صادر شد دیگر نَسَبى در کار نیست. در آنجا خبرى از آن نَسَب و انسابى که در دنیا وجود داشت، نیست و در این زمینه از کسى هم سؤال نمىشود. یعنى در آن روز هر فردى تنها است و گفته نمىشود: فاطمه دختر محمد-صلّى الله علیه وسلّم-. یا فلان شخص پسر فلان بندهى صالح خدا. هر فردى به تنهایى و با ایمان و عمل صالح خود حاضر شده و براساس آن محاکمه و محاسبه شده و به آنچه که شایستهى اوست دست مىیابد. بعد از این که جزا و پاداش فرد مشخص و معلوم شد به بندگان صالح خدا اجازه داده مىشود که برایش دعاى خیر کنند.
این را هم باید بدانیم که انسان مسلمان نباید بیشتر از آنچه که خداوند متعال براى بندهاش مقرر کرده است براى او دعاى خیر کند؛ مثلاً: اگر فردى بنا به درجهى ایمان و اعمال صالحى که در دنیا داشته است، در یکى از درجات پایین بهشت قرار گیرد، تنها لیاقت و شایستگى این جایگاه و مقام را دارد؛ پس سایر بندگان صالح خدا [که به آنها اجازهى دعاى خیر و شفاعت داده مىشود] حق ندارند در دعاى خود از خداوند متعال بخواهند که درجهاى بالاتر از آن را به آن بنده ببخشد. همانطور که در دنیا اگر کسى چیزى نخورد بر او جایز نیست که از خدا بخواهد که او را سیر کند؛ زیرا در این صورت درخواست او به این معنى است که خداوند به خاطر آن فرد، برنامه و قانون خود را تغییر دهد؛ چرا که خداوند چنین مقرر کرده است که براى سیر شدن، انسان باید غذا بخورد. حال اگر فردى بدون خوردن غذا از خدا بخواهد که او را سیر کند، در حقیقت از خدا خواسته است که نظم و برنامهى جهان را تغییر دهد. انسانى هم که ایمان و عمل صالح ندارد اگر از خدا بخواهد به او رحم کند یا از فرد دیگرى بخواهد برایش از خداوند درخواست بخشش و غفران نماید، در حقیقت از خداوند خواسته است تا برنامهى خود را به خاطر او تغییر دهد. یا اگر فردى از خدا بخواهد که بیشتر از آنچه او مستحق آن است به او بدهد، چنین کارى غیر شرعى و غیر صحیح است. آنچه درست و صحیح مىباشد این است که براى هر فردى بنا به آنچه مستحق اوست دعاى خیر شود. این را نیز باید بدانیم که دعا هرگز چیزى بیشتر از آنچه خدا براى هر فرد مقرر کرده است، به انسان نمىرساند. این تنها خداوند متعال است که براى انسان معین مىکند که مستحق چه مقام و موقعیتى است. تنها پس از این مطلب و بر اساس مقام و موقعیت افراد است که بندگان صالح خدا مجاز هستند، براى یکدیگر دعاى خیر و درخواست شفاعت نمایند. در صدر همهى این بندگان صالح خدا که مجاز به شفاعت هستند پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفى-صلّى الله علیه وسلّم- قرار دارد. این پیامبر بزرگ خدا-صلّى الله علیه وسلّم- به همهى مؤمنین علاقه دارد و همراه با سایر پیامبران – علیهم السلام – براى مؤمنین دعاى خیر مىکند و همگى از خدا مىخواهند که آنان را به آنچه که برایش تلاش کردهاند و مستحق آن هستند، برساند.
[شاید سؤال شود که: وقتى انسان به آنچه مستحق اوست مىرسد پس چه نیازى به دعاى پیامبران و….دارد؟ در جواب مىگوییم:] انسان باید این را بداند که اینگونه نیست که هر فردى که ایمان و عمل صالح داشته باشد باید نسبت به جایگاه خود در بهشت مطمئن باشد و دیگر به اراده و مشیت خدا توجه نکند و آن را فراموش کند و چنین معتقد باشد که این ایمان و اعمال صالح او را به خوشبختى مىرسانند. هرگز چنین نیست. – همانطور که قبلاً گفتیم: – براى سیر شدن دو چیز لازم استیکى تهیهى غذا و خوردن آن و دیگرى توکل بر خدا. به همین ترتیب ایمان و عمل صالح نیز اسبابى براى رسیدن به سعادت و خوشبختى هستند و علاوه بر این، توکل بر خدا نیز لازم و ضرورى است. بر هر فردى لازم است که بعد از فراهم کردن آن اسباب (ایمان و عمل صالح) به درگاه خدا روى آورد و بر او توکل کند و بگوید: خدایا! من براى رسیدن به خوشبختى و سعادت، ایمان و عمل صالح انجام مىدهم پس تو نیز در این اسباب تأثیر بگذار تا به خوشبختى و سعادت واقعى برسم و از بدبختى و شقاوت نجات یابم. بندگان صالح خدا نیز براى او چنین دعا مىکنند و او را اینگونه شفاعت مىکنند که: خدایا! این شخص در دنیا به تو ایمان داشته و اعمال صالح انجام داده است، از تو مىخواهیم که به او رحم کنى. دعاى خیر اینگونه انجام مىشود.
در قرآن دعاهاى زیادى از زبان بندگان صالح خدا نقل شده و خداوند متعال آنها را بیان کرده است تا مؤمنان آنگونه براى یکدیگر دعا کنند. روح و محتواى همهى این دعاها این است که انسان باید نخست و قبل از هر کارى اسباب را آماده کند و آنها را به کار گیرد و پس از آن حق دارد که دست به دعا بردارد و بگوید: خدایا! من سبب فلان کار را فراهم کردم پس تو نیز در آن تأثیر بگذار و آن کار را برایم انجام بده.
همانطور که گفتیم: ایمان و عمل صالح تنها اسباب رسیدن به سعادت و خوشبختى دنیا و قیامت هستند و انسان موظف است بعد از فراهم کردن آن اسباب بر خدا توکل کند و به او امیدوار باشد و از او بخواهد که در آن اسباب تأثیر بگذارد و او را به خوشبختى و سعادت دنیا و قیامت برساند.
در بسیارى از آیات قرآن چنین آمده است:
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ»،[۶۱] کسانى که ایمان آوردند و به خاطر خدا تمام هست و نیست خود را رها کردند و هجرت نمودند و با تمام قدرت و توانایى خود، در راه خدا تلاش کردند، اینان به رحمت خدا امید دارند.
[در این آیه خوب دقت کنید.] خداوند مىفرماید: چنین افراد مؤمنى پس از آن همه تلاش و کوشش و هجرت، به رحمت خداوند امیدوارند؛ زیرا آن ایمان و هجرت و آن کوشش و تلاش، همگى اسباب جلب رحمت خداوند هستند و همچون مثال غذا بدون اراده و مشیت خدا نمىتوانند انسان را به خوشبختى و سعادت برسانند. انسان اگر میلیاردها عمل صالح نیز انجام دهد باز هم باید تنها به خداوند امیدوار باشد و هرگز چنین تصور نکند که اعمال صالح به تنهایى او را به بهشت خواهند برد. در روایتى از پیامبر خدا-صلّى الله علیه وسلّم- آمده است که فرمود: «هیچ کس با اعمال صالح خود به بهشت نمىرود». یارانش عرض کردند: اى پیامبر خدا! حتى شخص شما؟ پیامبر-صلّى الله علیه وسلّم- فرمود: «بله، حتى شخص من. مگر این که خداوند به من رحم کند [چرا که اعمال صالح سبب هستند و اگر خداوند نخواهد اعمال صالح هرگز انسان را خوشبخت نخواهند کرد]».
خلاصه و نتیجهگیرى
– انسان باید به این که تنها خداوند متعال خالق و آفریننده است، معتقد و به آن ایمان داشته باشد.
– انسان باید چنین معتقد باشد که تنها خداوند متعال قادر و توانا بر انجام هر کارى است و همهى مخلوقات سبب انجام آنچه اتفاق مىافتد مىباشند. یعنى خداوند فاعل انجام امور، و مخلوقات اسباب انجام امور هستند.
– انسان باید چنین معتقد باشد که تنها خداوند متعال مالک و صاحب است. تنها اوست که تمام امکانات و نعمتها را فراهم مىکند و تمام مشکلات و موانع را برمىدارد و سرانجام همه چیز تنها در دست اوست.
– انسان باید چنین معتقد باشد که تنها خداوند متعال «إله» است، یعنى تنها او «فرمانروا و فریادرس» است. غیر از او «فرمانروا و فریادرسى» وجود ندارد.
با چنین اعتقاد و ایمانى است که معناى «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» تحقق مىیابد و بندهى خدا با خداى خود پیمان بندگى و عبودیت مىبندد که تنها بندهى او باشد و تنها از او درخواست کمک کند.
منبع : اصلاح وب
ارجاعات:
[۵۸]- مریم؛۹۵
[۵۹]- یس؛۵۴
[۶۰]-مؤمنون؛۱۰۱
[۶۱]- بقره؛۲۱۸