تربیت، اخلاق و تزکیهمطالب جدیدمقالات

دل؛ رهبر و سلطان وجود

دل؛ رهبر و سلطان وجود

نویسنده: عبدالرحمن عزّام

دل یکی از مهمترین اجزای وجود انسان بوده و در سرزمین و عالمِ جسم، نقش رهبر و فرمان‏دِه را دارد. همه خواسته‏ ها و اراده ها به آن بستگی دارد و با دستور او، تمام اعضای وجود با تسلیمی ‏تمام عیار، گوش به فرمان می ‏سپارند و سر بر خط اطاعت می‏ گذارند و هرگز هوای سرتابی و خیال سرپیچی در سر راه نمی دهند.

این پاره‏ ی کوچک از وجود، هم از لحاظ ماده و عالم جسم، و هم از لحاظ معنی و عالم روان، در وجود انسان نقش ارزنده و بسزایی را ایفا می نماید؛ طوری‏که در عالم جسم، اگر قلب به اندک مشکل و کوچکترین بیماری ای بربخورد، زندگی برای انسان سخت و آشفته خواهد شد و دیگر روی سلامتی ذهن و آرامی روان را ندیده و همه ‏ی وجود به پاس توقف و ایست او، از کار می افتند. و همچنین هرگاه از لحاظ امور معنوی و فعالیت‏ های تربیتی و روحی نیز دل و قلب انسان به مشکل و بیماری ای از امراض معنوی دچار گردد، زندگی انسان آشفته و آرامش از آن کوچ خواهد کرد و هر لحظه با احساس شقاوت و بدبختی، دمی آرام نخواهد گرفت.

براستی این پاره ‏ی کوچک از جسم انسان است که راه و مسیر او را تعیین و سعادت و شقاوت او را تضمین می نماید؛ که هرگاه صلاح پذیرفت، انسان ره به سوی فلاح و رستگاری پیموده و بدان سوی قدم می گذارد و هر آن که با صلاح، سرستیز در پیش گرفت و عازم کوی فساد شد، عاقبت و آخرت انسان را به تباهی کشیده و او را رهنمون عذاب الهی خواهد نمود.

عالم وارسته عز بن عبدالسلام رحمه الله پیرامون موضوع مذکور می گوید: «این بدین معنی است که اگر دل با کارها و حالت ‏های نیکو صلاح یابد، بدن به کلی با طاعت و گوش به فرمانی اصلاح می پذیرد، و چون با زهر نادانی ‏ها و حالت‏ ها و کارهای زشت، تباه شود، بدن به کلی با بدکرداری و نافرمانی رو به تباهی نهد.» [کردارهای قلب، محمد بن صالح منجد،  ص. ۶ به نقل از قواعد الأحکام، ۱/ ۱۶۷] و در این میان این انسان است که با کشاندنِ دل و قلب به هدایت الهی خود را از عقوبتِ سختِ آخرت برهاند و یا با رها نمودنِ آن در دام دو دشمن توانمند، (کشش های نفسانی و اغواهای شیطانی) خویشتنِ خویش را از بهره‏ های زیبای بهشت برین الهی محروم و اسیر و در بندِ عذابِ ابدی او گرداند.

آری! قلب؛ سلطان وجود است و همه اعضای وجود با اتخاذ فرمان از او، به راه صلاح یا به سوی فساد رهسپار می ‏شوند. پیامبر اسلام پیرامون نقش رهبری قلب و اثرگذار بودنش بر اعضای وجود، فرمودند: «…أَلاَ وَإِنَّ فِی الْجَسَدِ مُضْغَهً، إِذَا صَلحَتْ صَلحَ الْجَسَدُ کُلُّهُ، وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ کُلُّهُ، أَلاَ وَهِیَ الْقَلْبُ/  آگاه باشید که در بدن آدمى پاره گوشتى است که هر زمان به صلاح آمد و شایسته شد، تمام بدن شایسته می گردد، و هر زمان آن پاره گوشت فاسد شد، همه بدن به تباهى مى رود. بدانید که آن پاره گوشت، قلب و دل آدمى است.» [به روایت بخاری و مسلم]

بنابراین، هر انسانِ باخرد و هوشیار را می ‏سزد تا در تلاش آن باشد که با عبور دل از ایستگاه‏ های شیطانی و دام ‏های گسترده ‏ی هوای نفس، و با استفاده از رهنمون‏ های الهی، دلِ خویش – این سلطان سرزمین وجود- را به سلامتی به سر منزل مقصود رسانده و این امانت مقدس الهی را برای خودش باز پس دهد؛ زیرا در آخرت و روز بازپسین و آنگاه که مال و فرزند دستگیر انسان نمی‏ شود، با قلبی سالم به درگاه خدا برود و سعادت ابدی را از آن خویش نماید، «یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ/ آن روزی که اموال، (یعنی نیروی مادی)، و اولاد، ( یعنی نیروی انسانی، به کسی) سودی نمی رساند. بلکه تنها کسی (نجات پیدا می کند و از اموالی که در راه آفریدگار صرف، و از اولادی که در مسیر پروردگار رهنمود کرده باشد، سود می برد) که با دل سالم (از بیماری کفر و نفاق و ریا) به پیشگاه خدا آمده باشد.» [شعراء: ۸۸ و ۸۹]

به درستی همین قلب سلیم است که در روز بازپسین مایه‏ ی منفعتی برای انسان می شود؛ لذا باید دانست که «قلب سلیم قلبی است که از هر خواهش و هوسی که با اوامر و منهیات الله عزوجل مخالفت نماید، سالم و به دور می‏ باشد، و از هر شبهه و شکی که با گفته‏ های الله عزوجل مغایرت داشته باشد، سالم و به دور می ‏باشد. از بندگی غیر الله و قبول حکم غیر رسول الله صلی الله علیه وسلم به دور است، و در یک جمله، قلب سلیم و بی عیب، قلبی است که نه تنها از دل سپردن به غیر الله و آنچه در آن شرک است به دور می باشد، بلکه بندگی اش برای الله خالص گردیده و همراه با اراده و محبت، توکل و توبه، تواضع و خضوع، خوف و رجا، و تمنا به الله عزوجل همراه است.» [درمان امراض قلبی با نسخه قرآن و سنت، سعیدبن علی قحطانی، ص. ۱] و می بایست در راه به دست آوری سلامتی آن کوشید و تلاش نمود تا دل و قلب خویش را از همه امراض و پدیده ‏های نادرست مذکور برهانیم، تا آینده ای خوب، روشن و سعادتمندی را در بهشت ابدی الهی برای خویش رقم بزنیم.

لذا همچنان سزاوار است تا همواره متوجه دل و کارکردهای او باشیم؛ زیرا «کارهای دل از شمار گران سنگترین تکالیف است. در هر زمانی و بر هر شخص مکلفی بایسته است، همچنان‏که یکی از اساسی ترین شاخه‏ های ایمان است، به طوری ‏که وقتی کار دل رو به زوال نهد، ایمان به انزوا می‏ گراید، کما این که اصلاح پذیری دیگر کارها وابسته به پاکی و اصلاح دل است. بنابراین کارهای دل پایه است و کارهای دیگر اعضا پیرو آن.» [کردارهای قلب، محمد بن صالح منجد،  ص. ۵] و بدون داشتن دلی سالم و فعال، آن ‏هم در زمینه ‏ی امور خیر، این ممکن نخواهد بود که انسان احساس سعادت کند و یا در عالم آخرت، جایگاه والایی نزد اله العالمین داشته و به بهشت ابدی او در آید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا