تربیت، اخلاق و تزکیه
آفت رهبران دینی
آفت رهبران دینی
نویسنده : سید قطب / مترجم :دکتر خرمدل
(أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلا تَعْقِلُونَ) (۴۴)
آیا به مردم دستور میدهید که کار نیک انجام دهند و خود را فراموش میکنید، در حالی که کتاب میخوانید (و تورات در اختیار دارید و در آن تهدید خدا را دربارهی کسی که کردارش مخالف گفتار است مطالعه مینمائید)؟ آیا نمیفهمید (و عقل ندارید تا شما را از این عمل ناپسند باز دارد)؟.
با وجود اینکه این نص قرآنی، در آغاز راجع به وضع خاصی از بنیاسرائیل بوده و مناسبت ویژهای داشته است، ولیکن الهام آن به نفس بشریت و به ویژه خطاب آن به پیشوایان و رهبران دینی، همیشگی است و مخصوص به قوم یا نسلی نیست بلکه اشاره به تمام مردم در همهی ادوار تاریخ دارد.
آفت رهبران دینی – هنگامی که دین جنبهی پیشه و حرفه پیدا میکند و جنبهی عقیدههیگرم و باز دارنده را از دست میدهد – این استکه به زبان چیزی میگویندکه خود بدان باور ندارند. مردمان را به کار نیک میخوانند و خودشان کار نیک نمیکنند. توده را به انجام کار پسندیده تشویق مینمایند، ولی خودشان در انجام آن سستی میورزند وکار شایسته و بایسته انجام نمیدهند. سخنان را تحریف مینمایند و نصوص قاطع و واضح را به میل و آرزوی خویش تفسیر و تأویل میکنند. فتواها و معنیهائی را پیدا میکنندکه گاهی ظاهر آن با ظاهر نصوص موافقت دارد، لیکن حقیقت آنها با حقیقت نصوص دارای اختلافکلی است و تنها برای پسندیده نشان دادن هدفها و خواستهای کسانی چنین معنیگشته استکه صاحبان زر و زورند. چنانکه احبار یهود چنین میکردند.
براستی دعوت مردم به سوی گفتار شایسته وکردار بایسته و پندار پسندیده و بطورکلی نیکی و نیکوکاری، ولی دعوت کنندگان خود در مسیر دیگری قدم بردارند و چیزی که مردم را بر آن فرا میخوانند، خود از آنگریزان باشند، آفتی استکه مردمان را به بیماری گمان دچار میسازد و نه تنها مردم را دربارهی دعوتکنندگان بد گمان مینماید بلکه ایشان را دربارهی خود رسالت آسمانی و دین الهی نیز دو دل و متردد میسازد. همین ناهمخوانی کردار با گفتار است که در قلوب تودهی مردم آشفتگی راه میاندازد و افکارشان را پریشان میسازد. چه آنان گفتار زیبا و آراسته را میشنوند، لیکن کردار زشت و ناجور را میبینند، لذا میان گفتار وکردار سرگشته و ویلان مـیشوند، و شعلهای که عقیده در اندرون جانشان بر میافروزد، به خاموشی میگراید، و نوری که ایمان در دلشان پرتو افکن میسازد، خاموشی میگیرد، و دیگر به رهبران دینی اطمینان پیدا نخواهند کرد و سخنان ایشان را دربارهی دین نخواهند پذیرفت.
روشن است، سخن هر چند شورانگیز و پر طمطراق باشد، اگر از دلی برنخیزد که بدان ایمان داشته باشد، سرد و بیجان خواهد بود و درکسی نمیگیرد. انسان هم به سخن خود هرگز ایمان نخواهد داشت مادامکه شخصاً بیانگر زنده و عملاً مجسمهی واقعی آنچه میگوید نباشد… در این صورت است که مردم ایـمان میآورند و اطمینان مییابند هر چند هم سخنان گوینده شورانگیز و رنگین و پر طمطراق نباشد… چون در این هنگام، سخن از واقعیت مایه میگیرد نه از شور طمطراق ظاهری، و جمال خود را از راستی و صداقت درونی خویش میگیرد نه از زرق و برق بیرونی … آنگاه چنین سخنی زنده است و زندگی میبخشد، چون از زندگی سرچشمه میگیرد.
برابری و همخوانی گفتار و کردار، و عقیده و رفتار، با وجود این کار ساده و آسان و راه آماده و بیدردسری نیست. بلکه نیاز به رنج و تلاش و تمرین و تکرار و پیوند با خدا و یاری خواستن از او دارد. چهگرفتاریها و دشواریها و ضروریات زندگی، اغلب انسان را از آنچه خود بدان معتقد است یا دیگران او را بدان میخوانند، عملاً بدور میدارد. انسان فانی تا زمانیکه به نیروی لایزالی نپیوندد و از آستان الهی کسب قدرت نکند، ضعیف و ناتوان است، قدرتش در هر حدی که باشد. زیرا نیروهای بدی و سرکشی و فریبکاری ، مقتدرتر و بزرگتر از اویند و دائماً در پی اویند. اگر هم بار اوّل و دوم و سوم و… بر این نیروهای بدکاره چیره شود، عاقبت زمان ضعف و شکست او فرا میرسد و ناتوانی وجودش را فرا میگیرد و فرو میافتد، وگذشته و حال و آیندهی خویش را از دست میدهد و میبازد. اما کسی که بر نیروی ازلی و ابدی تکیه داشته باشد، نیرومند خواهد بود، نیرومندتر از هر نیرومندی، بر آرزوهای پلید و ضعف و سستی، چیرگی دارد، بر ضروریات و سختیهای زندگی روزمرهی خود غلبه مییابد، بر کسانی که با او به نبرد برمیخیزند و مقتدر و توانا میباشند، ییروز میگردد.
———————————–
منبع: تفسیر فی ظلال القرآن جلد اول / نویسنده : سید قطب / مترجم :دکتر خرمدل /انتشارات : نشر احسان
تهیه و تنظیم برای نوگرا : مالکوم