مقالات
عبـرتى از اولیـن بـرادرکُشـى !!
عبـرتى از اولیـن بـرادرکُشـى !!
نویسنده : عبدالعلی بازرگان
اگر در مورد زمان و مکان زندگى و اسکان انسانهاى اولیه نظریاتى ابراز شده و تئورىهائى عرضه گشته است، اما هیچکس ازمناسبات رفتارى و اخلاقى آنان، به جز آنچه در اسطورههاى دینى آمده است، اطلاع درستى در اختیار ندارد و هیچ سند تاریخى در این موضوع موجود نیست.
براى کسانى که اهل ایمان و باور دینى هستند، قرآن گزارشى از آزمون ِ"اختیار" در خانواده "آدم"، به عنوان نخستین کانون جمعى، داده و از جمله به اولین اختلاف منجر به قتل و برادرکشى اشاره کرده است. گرچه گزارش یک کتاب دینى براى مورخین و محققین علمى فاقد اعتبارو استناد مىباشد، اما شناخت نوع برخورد به این مسئله و تجزیه تحلیل آن از بُعد انسان شناسانه دینى، مىتواند زاویه نگاه قرآن به این حادثه و پندهاى عبرت آموز آن را، به خصوص براى ملت ما درارتباط با قربانیانى که در جنبش سبز داده است، نشان دهد.
اشاره به دو پسر آدم، ممکن است بیانگر دو شیوه رفتارى، دو راه زندگى، دو جریان و جهانبینی در میان بنىآدم باشد؛ آنهائى که راه "حق" مىپویند و آنهائى که به راه "خود" مىروند.
آیات ۲۷ تا ۳۲ سوره مائده به ماجراى مشاجره و منازعه این دو برادر و عکسالعمل هریک اشاره دارد که محورهاى آن را مىتوان فهرست وار مورد بررسى قرار داد:
۱ـ اختلاف میان دو فرزند آدم نه زمینه اقتصادى داشت که با تئورى مارکسیسم تطابق داشته باشد، و نه از عُقدههاى سرکوب شده جنسى ناشى مىشد که بتوان آنرا با نظریات فروید توجیه کرد!؛ بلکه خیلى ساده و سر راست، از "حسادت" آغاز گردید!!
۲- زمینه حسادت نه سیاست و قدرت، نه مال و ثروت، نه رقابت درتصاحب همسر! بلکه نزدیک شدن به مبداء رحمت و خلقت بود، با انجام قربانى و خدمت، یعنى کارى دینى و مذهبى!! قرآن داستان را از همین نقطه آغاز مىکند که هر دو برادر قربانىاى به پیشگاه خدا تقدیم داشتند. کلمه "قربانی" از ریشه "قُرب"، به عملى گفته مىشود که بنده را به "خدا" نزدیک کند. اما ارتباط ما با خدا که مکانى نیست تا فاصلهمان را با او کاهش دهیم!؛ مىگویند تنها با دور شدن از "خود" خواهىهاست که به صفات "او" نزدیک مىشویم.
پیام مهم و شاه بیت کلام در همین جاست؛ البته هردو قربانى کردند، اما یکى به "شکل" قربانى پرداخت و دیگرى به "محتواى" آن؛ اولى از آنچه "خود" نمىپسندید و دور ریختنى بود، به نیازمندان داد، و دومى، بهترین را در راه "خدا" به بندگان اوانفاق کرد. به این ترتیب اولى در اسارت "خود" و آداب و تشریفات قربانى باقى ماند و دومى "خود" را آزاد کرد و به "خدا" نزدیک شد. (معناى تقرب و قربانى)
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ ….
تجربه انتخابات گذشته و حوادث خونبار متعاقب آن، به گونهاى غیرمستقیم، نوعى قربانى (به معناى لغوى: وسیله نزدیکى) محسوب مىشود؛ نزدیکى به قدرت سیاسى (با معیارهاى متفاوتى که حاکمیت و ملت دارند).
مىتوان قربانى را در بستر جامعهٔ دینى با ادعاى انجام تکلیفى الهى!! و نزدیکى به خدا تلقى کرد، یا نزدیکى به مردم و جلب آراء آنها براى تحقق بخشیدن به آزادى، امنیت، عدالت و حاکمیت ملى (خدمت به بندگان خدا).
با این پیش فرض مىتوان عملکرد هر دو طرف را با عملکرد دو فرزند آدم مقایسه کرد و فهمید کدام طرف در جلب آراى مردم (وخالق مردم) موفقتر بودهاند و کدام حسادت کردهاند، کدام در دایره قدرت و حاکمیت مطلقه اسیر ماندهاند و کدام به اسارت در زندان و ایثار جان تسلیم شدهاند!؟
۳- واکنش رفتارى این دو برادر درمقابل نتیجه قربانى، بسیار مهم است و ظاهراً پیام اصلى داستان در آن نهفته مىباشد. برادرى که قربانىاش مؤثر واقع نشده بود، دومى را تهدید به قتل مىکند! و او با ذکر این که پذیرش قربانى پیوند با پرواپیشگى (تقواى) قربانى کننده (نه شکل قربانى) دارد، در واقع بر بىتقصیرى خود در این ماجرا تأکید مىکند و به احترام به روابط برادرى و پرهیز از خشونت و مقابله به مثل مىگوید: "اگر تو دست تجاوز و قتل به سوى من دراز کنى، من هرگز دست روى تو بلند نمىکنم. چرا که من از خداى رّب العالمین مىترسم"!
…. قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لَأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ
در این مورد نیزمىتوان عملکرد هر دو طرف را با عملکرد دو فرزند آدم مقایسه کرد و فهمید کدام طرف "قابیل وار" عمل کرده است و کدام "هابیل وار" (نام دو پسر آدم)، کدام دست خود به قتل بیگناهان گشوده ، کدام رنگ سرخ و کدام رنگ سبز را انتخاب کردهاند، کدام خط و نشان براى سرکوب و زندان و اعدام کشیده و کدام آشکارا اعلام کرده است جز مسالمت راه دیگرى نمىپوید؟
۴- تفاوت دو نوع جهان بینى و خداپرستى ازهمین نقطه آشکار مىگردد؛ هردو برادر آدمهاى دیندارو اهل تقرب به خدا و تشریفات دینى بودند، اما یکى اسیر احساسات و غرائز بشرى در حرص و حسد و خشم و غضب بود و دیگرى، از آنجائى که براى جهان و آدمیان ارباب و صاحب اختیارى مىشناخت، به خود اجازه نمىداد به آنچه به مالک هستى تعلق دارد، یعنى جان ِ برادر، آسیبى برساند.
آیا مىتوان باور کرد حاکمانى که مدّعى پیوستگى به ولایت خدا و رسول هستند و از چنین موضعى فرمان سرکوب و کشتار مىدهند، به اندازه "هابیل" درهزاران سال قبل، در دوران غارنشینى شناختی از "مالک جان آدمیان" داشته باشند!؟ هابیل از خشم پروردگار و ولایت او مىترسید، قابیلیان بر قبله کدام ولایت نماز مىگذارند!؟
۵- هابیل مىخواست با کنترل نفس و پرهیز از واکنش انتقامى نسبت به برادر، بار گناه از کفه ترازوى خویش را به کفه ظلم و زورگوئى قابیل منتقل کند و او را که تصمیم برقتل داشت به جزا و جهنم اعمالش حواله دهد. آیا غیر از این است که ایستادگى ملتها بر مواضع برحق و مسالمتآمیز خود سرانجام ظالمان را به سزاى اعمالشان خواهد رساند؟
إِنِّی أُرِیدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ
۶- سرانجام عامل ِ"خود فریبى"، کشتن برادر!! را، که در روزگارى که "روابط برادرى" نشانه نزدیکترین روابط بود، براى قابیل قابل توجیه کرد و با راضى کردن نفس خود دست به چنین جنایتى زد!
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ
آیا توجیهاتى که از صدر تا ذیل حاکمان و مسئولان نیروهاى نظامى و انتظامى و سپاه، حتی ائمه جمعه بخشنامهوار براى سرکوبهاى خونین مىکنند، از قبیل همین خودفریبىهاى توجیه کننده و تباه کننده دنیا و آخرتشان نیست؟
۷- قابیل پس از کشتن برادر سخت پشیمان مىشود و نمىداند با بدن آغشته به خون او که افشاءکنندهٔ جرم و سندى براى این جنایت مىباشد چه کند!؟ و خدا کلاغى برمىانگیزد تا با کندن زمین و پنهان کردن طعمه خویش به او نشان دهد چگونه جنازه برادر را درخاک پنهان سازد. آنگاه مىفهمد که حتى براى پنهان ساختن جنایت به اندازه کلاغ هم توانائى ندارد!
فَبَعَثَ اللّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءهَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَـذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءهَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ
بدنهاى به خاک و خون غلطیده نِـداها و سهرابها و دهها جوان سبز، به رغم تمام تدابیر امنیتى، تعطیل خبرگذارىها، سانسور مطبوعات، از کار انداختن موبایلها و فیلتر کردن سایتها و…. همه چیز را افشاء کرد و کلاغهاى خبرچین زمانه!! پیام آنرا به سراسر جهان مخابره و تبدیل به مهمترین اخبار جهان کردند و مجسمهها از "ندا"ى ملت در میادین جهان ساخته شد و پرچمهاى بلندى از "سبز" برافراشته گردید!!
۸- پس از این "برادر کشى" ناجوانمردانه (به خاطر پیشگیرى از نظایر این جنایت) بود، که خداوند بر بنىاسرائیل (به عنوان اولین جامعه بنا شده بر قانون شریعت در تاریخ) چنین مقرر کرد که:
"هرکه دیگرى را بدون آنکه کسى را کشته باشد، یا تبهکارى در زمین کرده باشد، به قتل برساند، گوئى همهٔ مردم را کشته است! وهرکه سبب (نجات) زندگى کسى گردد، گوئى همه مردم را زندگى بخشیده است …." (آیه ۳۲).
مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا
تلفاتى که ملت ایران درتصادفات جادههاى ناامن کشور داده است، دهها برابر بیش از قربانیان جنبش سبزاست. آیا همدردى ملت با کشتهشدگان و آسیبدیدگان و اسراى این وقایع و احساس مشترکى که گویا یک ملت را تحقیر کرده و کشتهاند، ازهمین منطق پیروى نمىکند؟
۹- حکم "محاربه با خدا و رسول" و "مفسد فى الارض" که حاکمان به عنوان چماقى بالاى سر سبزهاى سرفراز بلند کرده و برآنان اجرا مىکنند، دقیقاً به دنبال همین برادرکشى تاریخى (در آیه ۳۳) و در مقابله با آن آمده و مصادیق آن را نشان مىدهد.
اینک آیا مىتوان پرسید قابیلیان قاتل محارب با خدا و رسول و مفسد فى الارض هستند، یا هابیلیان هوادار حاکمیت ملت!؟
۱۰- سرانجام ِ قابیلیان در آخرین بند آیات این چنین نشان داده است:
"… این رسوائى آنان در دنیاست و در آخرت نیز عذابى بزرگ دارند".
منبع : سایت استاد بازرگان