سابقه تاریخی حکومت در میان کردها
سابقه تاریخی حکومت در میان کردها
(بررسی تاریخی از قرن هفتم میلادی تا به امروز )
نویسنده: دکتر عبدالله ابریشمی
درنگاهی به اوضاع اجتماعی، سیاسی و جغرافیایی کردستان پس از اسلام تا قرن ۱۹م. روشن می شودکه کردها از توان و استعداد لازم برای برپایی و نگهداری حکومت برخود، بهره مند بوده اند. سلطان صلاح الدین ایوبی بارز ترین چهره ی ساسی و نظامی تاریخ بعد از اسلام، کرد بود. ولی بیشتر حکومت های کرد، منطقه ای و محلی بودند. در ادوار گذشته سیستم حکومت های منطقه ای با ضرورت های جغرافیایی و سیاسی مناطق کرد نشین هم خوانی داشت. کردها تا چند دهه پیش از تشکیل دولت مدرن در خاورمیانه ، در درون دولت های فرا منطقه ای ایروان و عثمانی دارای حکومت های محلی با اختیارات کامل بودند [۱]
به استناد شواهد تاریخی، تهاجم و سلطه جویی بر دیگران و ایجاد امپراطوری، درون مایه فرهنگ سیاسی قبایل افزون خواه آسیایی بود ، اما به نظر می رسدکه این ویژگی در میان کردها بر جسته نبوده است ، کردها در تاریخ بس کهن خود، بر حفظ سرزمین نیاکان خویش تکیه کرده اند و برای سهولت ارتباط و برقراری امنیت ، در بیش تر موارد با حکومت های محلی همسایه و پادشاهی های فرا منطقه ای همکاری نموده اند، ولی هیچ گاه برای تشکیل حکومتی واحد یا مرکب از حکومت های منطقه ای کرد، اقدام نکرده اند. بدین سبب میتوان کرد ها را در ادوار گذشته در ردیف جوامع قطاعی قرار داد که از یک قدرت سیاسی مرکزی بی بهره بوده اند.[۲]
کردها با وجود کثرت جمعیت ، استعداد ایجاد حکومت، توان رزمی کم نظیر، شجاعت بی مانند، آشنایی تاریخی با امراطوری های بزرگ و تجارب جنگی فراوان، در صدد گسترش قلمرو خود و «جان گشایی» و یا تشکیل امراطوری نبوده اند، بلکه به حکومت های محدود بسنده کرده اند.
هر حکومت سنتی و محلی کرد، منطقه مشخصی را زیر فرمان داشت که همواره شامل مجموعه یی از عشایر رمه گردان و گروه زیادی از مردم شهری و روستایی غیر عشیره یی می شد. هم زیستی حکومت های سنتی کرد در کنار هم ، ناشی از توازن قدرت و ضرورت بقای آن ها بود. زد و خورد متداول بین عشایر با وساطت و دخالت حکومت محلی ، اغلب با مشورت و رهنمود توسط ریش سفیدان دیوان، برطرف می شد
از قرن دهم تا آغاز قرن شانزدهم میلادی شمار اُممرای کُرد در طی ۷۰۰ سال، قریب ۳۰۰ نفر ذکر شده است. پس از آن نیز که کردستان بین ایران و عثمانی تقسیم شد- تا اواسط قرن نوزدهم، حکومت های محلی کرد پای بر جا بودند. بدین ترتیب کُردها بعد از فروپاشی دولت ساسانی به مدت بیش از یک هزارسال، دارای حکومت های منطقه ای نیمه مستقل و مستقل بودند.
امّا با توجه به محدودیت جنگ ابزار در آن زمان و امکان دستیابی بسیاری از اُمرای کُرد به جنگ ابزارهای متعارف، عدم تشکیل حکومتی فراگیر، توسط کُردها پیش از تقسیم کُردستان (در جنگ شاه اسماعیل و سلطان سلیم عثمانی)، جای تأمل دارد و می تواند به صورت موضوع بازنگری در روانشناسی سیاسی کُردها ورد مطالعه قرار گیرد، به ویژه آن که در همین مدت ، لااقل ۱۰ حکومت بزرگ دراین بخش از جهان از ترک تبارها چون : غزنویان ، سلجوقیان، خوارزمشاهیان ، مغولان ، تیموریان، ترکمانان ( قره قوینلو و آق قوینلو)، صفویان، قاجاریان و عثمانی پدید آمدند.
اُمرا و بنیان گداران پادشاهی های فرامنطقه ای از جمله غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، مغولان، ترکمانان، صفویان، قاجاریان و عثمانی در آغاز کار به همان جنگ ابزاری دسترسی داشتند که کُردها نیز می توانستند به آن دسترسی داشته باشند.
در مورد سلسله ایوبی میتوان گفت ، آنان نه در کردستان وایران ، بلکه در مصر ، یمن، و شام (سوریه وفلسطین ) خود را نشان دادند. تنها بخش کوچکی از کردستان تحت فرمان روایی این خاندان کرد، قرار داشت. در پی جویی این فراشد، نه عوامل فیزیکی ، بلکه عوامل ذهنی و فرهنگی دخالت داشته اند. همین عوامل ذهنی ، فرهنگی در هماهنگی با موقعیت جغرافیایی و ساختار اجتماعی کردستان در پیدایش حکومت های منطقه یی نقش تعیین کننده داشته اند و نشان می دهند که مردم کرد در کُل بر خلاف ترک تباران و دیگر همسایگان خود در تاریخ بلند خویش فاقد روحیه افزون طلبی و « جهان گشایی » بوده ناد.
بدبختانه سرنوشت اسف بار مردم کرد در خاورمیانه، آموزه ی بدی از عدم انگیزه تسلط بر دیگران ارایه داده است. اسارت مردم کرد و «حکومت تحمیلی» بر آنان در خاور میانه ، ثمره شوم رواج انگیزه سلطه جویی در میان همسایگان کرد است ، اما مداحان غارتگران و افزون خواهان تاریخی ، امروز هم حق تعیین سرنوشت را منحصر به مردمی می دانند که اسلاف آنان در ادوار گذشته توان برپایی پادشاهی های بزرگ و امپراطوری های گسترده را داشته اند، شاید ازاین نظر کردها را مستحق فرمانبرداری از اخلاف آنان می دانند!
تمرکز و پراکندگی کردها
کردها از دیر زمان در مغرب ایران سکونت داشته اند. با این حال در اکثر نقاط ایران زمین تاریخی نیز حضور داشته اند. چنان که در حمله اعراب به ایران ساسانی ،کردها در بیش تر مناطق کشور از پیش تازان دفاع از کیان سیاسی ایرانیان بودند[۳] آنان خدمات شایانی به پیشرفت فرهنگ و ادب فارسی کرده اند. برای نمونه نخستین کسانی که به فارسی دری شعر سرودند، از کردان بوده اند یا این که خود را منتسب به فرهنگ کرد دانسته اند : در عهد سامانیان ابوالحسن بن محمد الغزوانی اللوکری ، از لوکر (در افغانستان کنونی) به دعوت وزیر سامانی به دربار سامانیان در بخارا رفته و در این مورد چنین سروده است:
عبید الله بن احمد وزیر شاه سامانی همی تابد شعا ع داد از آن پرتو پیشانی
به صورت آدمی آمد به معنی نور سبحانی خدایا چشم بدخواهان کزآن صورت بگردانی
بخارا خوش تر از لوکر خداوندا همی دانی ولیکن ،کُرد نشکیبد از دوغ بیابانـــــــــــی[۴]
آیا او کرد بوده است یا این که زندگی و فرهنگ کردها را ستوده و خود را به آن علاقمند نشان داده است؟ اگر این شاعر کرد بوده باشد، آیا کردها در ده قرن پیش ، در افغانستان هم ساکن بوده اند؟
فرهنگ و کتابت به زبان کردی
مالک الشعرای بهار ، در مجله مهر (چاپ ۱۳۱۶) و رشید یاسمی در کتاب « کرد و پیوستگی تاریخی و نژادی او »به سندی اشاره می کنند که در حوالی سلیمانیه پیدا شده است. در آن سند ابیاتی به خط پهلوی و زبان کردی (گویش اورامی) نوشته شده و نشان می دهد که در هنگام هجوم اعراب ، زبان کردی دارای کتابت بوده و از رسم الخط پهلوی استفاده می کرده است. در جلد نخست کتاب سه جلدی مشاهیر کرد [۵]متونی از «پیر شالیار» نقل شده است که در اوایل اسلام و دوره پایانی ساسانیان سروده شده است، در سده های بعد، برخی از اهل قلم کرد با بهره گیری از الفبای عربی – فارسی متونی با دو گویش کرمانجی شمال و گورانی از گویش های جنوبی زبان کردی از خود به یادگار گذاشته اند. معروفترین آنان « احمد خانی » در نیمه قرن دوم قرن هفدهم هم اثر معروف خود را به نام «مه ک وین » در گویش کرمانجی شمالی سروده و « معدومی تاوه گوزی » مشهور به مولوی کرد ، (قرن نوزدهم) ابیات خود را در گویش کردی جنوب سروده است.[۶]
ام از قرن ۱۹ نوشتن و سرودن در گویش کرمانجی میانه که به «سورانی » معروف است ، رونق یافت و اکنون در کردستان عراق و ایران به صورت گویش نوشتاری رسمی درآمده و نشریات بسیاری با این گویش منتشر می شوند. در کردستان ترکیه، الفبای لاتین برای نوشتن انتخاب شده است. البته به سبب این که کردها از داشتن کشوری مستقل محروم شده اند ، از شیوه نوشتاری استاندارد و رسمی مربوط به خود بهره مند نیستند . به علاوه تا همین اواخر نوشتن و سخن گفتن به زبان کردی در کشور ترکیه ممنوع بود به نحوی که مشمول مجازات های سنگسن می شد. لذا با توجه به شرایط سخت حاکم بر فرهنگ و زبان کردی ، امکان تبدیل یکی از این دو گویش فعال ، به زبان رسمی و « استاندارد » بسیار بعید می نماید.
سیری در پیدایش امارات کرد پس ازاسلام
امرا و شهریاران کرد از قرن دهم . (سوم ه.ق)ظاهر شدند و تا اواسط قرن ۱۹م . (۱۳.ه.ق.) به مدن بیش از یک هزار سال ماندگار بودند. بدون شناخت امارات کرد در این یک هزار سال، نمی توان هویت تاریخی و موقعیت سیاسی مردم کرد را در قرون معاصر باز شناخت.
سیر تحول اوضاع کردستان را بعد از اسلام ، می توان به ۴ دوره تقسیم نمود:
۱ . ازقرن هفتم تا ۱۱ میلادی
۲ . ازقرن یازدهم تا ۱۶ میلادی
۳. ازقرن شانزدهم تا جنگ جهانی اول
۴ . از جنگ جهانی اول تا امروز
ازقرن هفتم تا ۱۱ میلادی
در نیمه اول قرن هفتم میلادی عرب ها به ایران ساسانی تاختند و بر قلمرو آنان حاکم شدند، ولی در جریان حمله اعراب، نام کرد در نوشته های تاریخ نویسان و گزارش گران عرب، بسیار برجسته شد . بدیهی است که شناخت و دریافت دیگران از هر فرد و جامعه یی ، یکی از بارزترین جنبه های هویت آن فرد و جامعه است. بنا بر این مبنا هویت تاریخی مردم کرد تا هنگام ظهور اسلام، جدا از ایران و ایرانی نبود ، ولی با هجوم اعراب به ایران، همه جا سخن ار کرد در میان آمده است، ولی کردها یک شبه خلق نشده اند، بلکه آن اشارت از سوی مورخان ناظر بر این واقعیت است که کردها در آن دوران هم در میان سایر ایرانیان دارای ویژگی های بارز دفاعی مخصوص خود بوده اند، ویژگی هایی که توجه مهاجمان عرب را به خود جلب کرده بود. ناقلان و نویسندگان آن رویدادها که بیش تر عرب بودند یا به بان عربی نوشته اند. با نام بردن از کرد و تعریب واژه کُرد به طور مکرر از کرد و اکراد سخن گفته اند. پس از عرب ها، ترکان سلجوقی نخستین کسانی بودند که با عنایت به هویت ویژه کردها ، نام کردستان را وارد مکاتبات رسمی کردند.
در قلمرو عثمانی هم امارات کرد (حکومت منطقه یی ) را «کرد حکومتی » می گفتند که معادل فارسی آن، حکومت و کشور کرد است . در آذربایجان هم نواحی کرد نشین «کردستانات»میخواندند. پس از هجوم اعراب تا ظهور شاه اسماعیل اول ( ابتدای ق۱۶م.) وضعیت حکومت «ایران» مشخص نبود، آن چه بود، حکومت خاندان ها و امپراطوری هایی با ریشه ترک بود. پس از ظهور شاه اسماعیل وتشکیل مجدد حکومت ایران ، بیش تر مناطق کرد نشین در خارج از قلمرو و حکومت « ایران» قرار گرفت، لذا ضرورت بررسی جداگانه تاریخ سیاسی و جامعه شناسی مردم کرد، انکار ناپذیر است. کردها که در هجوم اعراب به « ایران» با هویت سیاسی ، اجتماعی فرهنگی بسیار برجسته یی ظاهر شدند، پس از گرویدن به اسلام هویت تاریخی جدید خود را تا به امروز حفظ کرده اند.
احمد کسروی در کتاب «شهریاران گمنام» برخی از پادشاهان کرد را نام بده است. فرمان روایان مذکور به طور اسمی از خلفای بغداد تبعیت می کردند، ولی در عمل مستقل بودند. در زیر نمونه هایی از شهریاران کرد تا استقرار ترک ها در سده پنجم هجری اشاره می شود:
در آغاز قرن سوم هجری «صدقه» نامی از کردها ی موصل که به « زریق » شهرت داشت به آذربایجان آمد، و بر ارومیه مسلط شد. « او ، و برادرش قصرها در ترومی ساختند».[۷]در سال ۲۰۹ مأمون خلیفه عباسیوالی گری آذربایجان و ارمنستان را به {زریق} سپرد و او را مأموریت داد که به جنگ بابک رود. او برادرش را به جای خود به مقابله بابک فرستاد که شکست خورد. اما خود با ۴۰ هزار نفر سپاهی در ۲۱۱(هوق) به سوی موصل شتافت، سید بن انس حاکم عرب موصل کشته شد، سرانجام زریق از سپاه مدمون شکست خورد.[۸] چند سال بعد در ۲۴۵ جعفر کرد ذهبانی از ساکنان سلماس که بساط فرمان روایی در آذربایجان گسترده بود بر قوای عرب در آن جا چیره شد، ولی معتصم خلیفه عباسی، سردار بزرگ خود« ایتاخ ترک را به جنگ وی فرستاد، جعفر شکست خورد. ایتاخ از کردها کشتار هولناک و غارت فراوان کرد.»[۹] کردهای راودی که از سال ۳۴۴ در آذربایجان سلطنت می کردند، « تاظهور سلاجقه با قدرت تام در آذربایجان حکومت کرده و اعقاب آنان تا هجوم مغول نیز وجود داشته اند».[۱۰]
در ۳۴۵ (ه.ق.) دوستک کرد، اهلدیار بکر ۳۲۱ در « جزیره وسعرد» فرمان روایی خود را بنا نهاد. پس از آن قلمرو خود را که شامل بخش بزرگی از کردستان ( در ترکیه کنونی است) گسترش داد. بعد از مرگ وی پسرش « باز ابوالشجاع» دیار بکر را پایتخت خود کرد ۳۵۶ پس از شکست وی در جنگی، یکی از منسوبان باز به نام ابو علی حسن بن مروان حکومت « مروانیان» را بنا نهاد (۴۰۱ ه.ق.) از این خاندان احمد بن مروان، از جانب خلیفه ی بغدا به او لقب » ملک عادل ناصر الدوله » اعطا شد، او درباری بنا نهاد که ۳۶۶ زن در حرمسرایش بود![۱۱]
و این در زمانی است که ترکان سلجوقی ، بزرگ ترین امپراتوری جهان را در جوار مروانیان ، پایه گذاری می کردند. ا ز سوی دیگر فرمان روایان حسنویه در قرن چهارم هجری (۳۴۸) دینور و « شاره زور» تا اهواز و موصل را در اختیار داشتند. فرمان روایان فضلویه از سال ۳۰۰.ه.ق. تاقرن ها از بختیاری تا اهواز و موصل را زیر فرمان داشتند. ( شرفنامه) می گویند برخی از اعقاب ایشان در بختیاری تا به قدرت رسیدن رضا شاه ، در مسند قدرت بودند.
ازقرن یازدهم تا شاندهم
در ۲۴۹ هجری ، ترکان غُز وارد مراغه شدند. آنان « مسجد جامع آن جا را آتش زدند و جمعی از اهالی را کشتند. طوایف کرد به ناتقام این عمل متحد شدند و با غزها در مراغه به جنگ پرداختند».[۱۲]
هجوم غزها با غارت و کشتار اهالی در مسیر حرکت آنان توأم بود. کردها در مراغه و ارومیه و نقاط دیگر در برابر غزها ایستادند و سرانجام آنان را بیرون راندند، ولی بعد از هجوم غزها سلجوقیان منطقه را اشغال کردند. سلجوقیان بر تمام قلمرو ساسانی تسلط یلفتند، ولی دولت خود را حکومت « ایران» نخواندند. در دوره سلجوقیان ، بیش تر نقاط « ایران» به ویژه آذربایجان به زیر سلطه ترکان در آمد و کردها از اقتدار و فرمان روایی در آذربایجان رانده شدند و جای خود را به ترکان سپردند. با این حال در مناطق غربی تر ، ترکان سلجوقی برای رهایی از قیام و سرکشی پایان ناپذیر کردها ناگیر شدند مناطق کردنشین را رها کرده و هم خود را بر تصرف مناطق آسیای صغیر معطوف کنند. سلجوقیان در تسلط بر غرب آسیای صغیر از همکاری کردها به عنوان مشارکت در جهاد بهره مند شدند. البته برابر آیین اسلام، تبعیت از حکام مسلمان جایز است، ولی ترک تبارها بیش از اعراب هویت قومی و فرهنگی خویش را بر اهالی تحت سلطه تحمیل می کردند، این امر واکنس کردها را برانگیخت. کردها با صلابت فرهنگی خویش دربرابر سیاست تحمیل زبان و هویت ترکی ایستادگی کردند. شاید این واکنش ها سب شده باشد ، واژه «کردستان» که تا آن زمان در مکاتبات سیاسی و یا درتاریخ نویسی متداول نشده بود،وارد تاریخ گردد.
بدیهی است که ترکها در همان آغاز گسترش اسلام، از سمت شمال به سوی ایران سرازیر شدند، افراد برجسته ترک به خدمت امرای عرب درآمدند و به سان عوامل سرکوب در دست امرای عرب، قرار گرفتند. ترک هابیش از ایرانیان مورد اعتماد اعراب بودندبدین سبب طی سه چهار قرن،زمینه کوچ تهاجمی ترک ها به « ایران» فراهم گردید. سرانجام در قرن یازدهم میلادی « ایران» از شمال و شرق ،کوچ تهاجمی خود را آغاز کردند.
ترک ها با تجاربی که در طی چهار قرن نخست کسب کرده بودن. این بار به صورت امواج عظیم انسانس به سوی « ایران» سرازی شدند،آنان نخست به بخش های شمالی رخنه کردند و سپس به تدریج به سوی بخش های غربی و آسیای صغیر راه افتادند ، سرانجام راه خود را به به سمت آسیای صغیر (که در تصرف روم شرقی و یونانیان بود) گشودند. ترک ها از راه قهر اقتدار خود را بر ساکنان مناطق اشغالی تحمیل کردند . به احتمال بیش تر ،اهالی مناطق اشغال شده برای کاهش فشار بر خود، بان مهاجمان را فرا گرفتند، این امر برای اقوام مغلوب _ به ویژه کردها _ تحمیلی دردناک بود، بدین سبب کردها با جنگ و گریز، پناه گرفتن در ارتفاعات و رویکرد به تقویت و نوسازی ساختاری و عشیره ای – که تاهمین اواخر ماندگار بود – دربرابر مهاجمان جدید ایستادگی کردند و از وطن خود دفاع نمودند.
کردها با پناه گرفتن در ارتفاعات و بهره برداری از موانع طبیعی در برابر مهاجمین جدید ایستادند. بدین سبب به سان سایراهالی آذربایجان زبان و هویت قومی خود را ازدست ندادند.اما در این راه هزینه های گزافی پرداختند و هنوز می پردازند! سرانجام کردها توانستند به نحوی با ترکان که همسایه جدید آنان شده بودند کنار آیند و در بیش تر موارد زندگی مسالمت آمیز و دوستانه یی با ترک ها داشته باشند. در این هنگام بود که کردها امکان یافتند زندگی کشاورزی خود را از نو رونق بخشند، ولی در هجوم مغولان بار دیگر وضع کردستان در هم ریخت.امکانات کشاورزی نابود شد. رندل ،در این باره می نویسد:
«مغولان چنان آسیبی به کشاوری کردستان زدند که یک سده بعد کردستان تنها به تأمین یک دهم عواید پیش از تهاجم توفیق یافت.»[۱۳]
در این ایام است که بیش تر کردهای کشاورز با بهره برداری از امکانات اقلیمی ومراتع پربار، بار دیگر به سوی اقتصاد متکی بر رمه گردانی روی آوردند و ساختارهای عشیره ای و اقتصادی شبانی را رونق دادند، با این همه کردها نخستین گروهی ب.دند که سپاه مغولان را در میدان کارزار شکست دادند، « در سال ۱۲۸۵/م./۶۶۴.ه.ق الملک الظاهر بیبرس لشکر سلطان مصر،( از خاندان صلاح الدین ایوبی .ن.) به جانب شامات لشکر می کشد – که مغولان در ۶۵۷ ه.ق. تصرف کرده بودند – او نخست به ارمنستان می رود که فرمانروای آن مورد حمایت اباقاآن حکمران مغول بود. چندی بعد میان بیبرس و مغولان درگیری پیش می آید که به شکست مغول می انجامد و این نخستین شکست بزرگ آنان است . این واقعه در سال ۶۷۱=۱۲۹۱ یک سال پیش از رحلت مولانا پیش می آید»[۱۴]
پس از آن چاپقلوها، تیموریان وترکمن های آق قوینلو و قره قوینلو و قره قوینلو با توسل به زور و نیرنگ و قتل و غارت ، بیش تر فرمان روایی هایی منطقه یی کرد را به فرمانبرداری و باج دهی واداشتند.
چنان که گفته شد پس از یورش ترکان غز، سلجوقیان ، سیل آسا از کردستان گذشتند و روی در غرب و قلمرو روم نهادند، پس از سلجوقیان، خوارمشاهیان، مغولان، ایلخانان، تیموریان و ترکمانان قره قوینلو و آق قوینلو، به تهاجم بی وقفه خود ادامه دادند. با این حال کردها در بیش تر موارد اقتدار محلی خویش را حفظ کردند، اگر چه مغولان به ویژه در منطقه زنجان، مراغه،بیجار، شاهیندژ، بوکان ومهاباد مدت ها ماندند و حکومت کردند. در دوره ترکمانان قره قوینلو ،قرا اسکندر در ۸۳۰ه.کار تسخیر ولایات کردستان را آغاز کرد، ولی فقط در محدوده کوچکی توفیق یافت. با این حال حسن بیک ،( ازون حسن آق قوینلو ) با زور و نیرنگ، سراسر کردستان شمالی را به انقیاد خود درآورد. والتر هینتس در این مورد می گوید:
« کار انقیاد کردها قره قوینلو نتوانسته بودند آن را کامل کنند، توان در سالد ۸۷۴ه.ق. توسط اوزون حسن، مختومه شمرد».[۱۵] به نوشته هینتس ، « بعد ازشاه یعقوب (یکی از پسرا اوزون حسن) کردها به طور موقت استقلال خود را باز یافتند تا این که باز بار دیگر به دست شاه اسماعیل اول، نوه جنید اوزون حسن ، سرکوب شدند و این سرکوب با کمک ترکمن های هر دو قبیله آق قوینلو و قره قوینلو انجام پذیرفت».[۱۶] هینتس ، در مورد جنگ کردها با ترکمانان مینویسد:« اوزون حسن ، قلعه پرآوازه ی حصن کیف را که ملک خلف ( از خاندان ایوبی) مشهور به جف سرخ، با سرسختی از آن دفاع می نمود، محاصره کرد. یکی از برادرزادهای این فرد خانواده ایوبی فریب ترکمانان را خورد و خیانت کرد. او ملک خلف را در حمام کشت و بدین ترتیب قلعه در ذیالقعده ۸۶۶.ه.ق.اوت ۱۹۴۶.م ساقط شد. یکی از برادران ملک و تمام امرای حصن کیف به قتل رسیدند. بقیه سپاهیان به اسارت درآمدند و به آمد(دیاربکر) فرستاده شدند…»[۱۷]
در محاصره بدلیس، امیر ابراهیم بن حاج محمد سه سال تمام از قلعه دفاع کرد، امیر در اثر قحطی و شیوع بیماری به مذاکره و تسلیم تن داد. هم زمان با محاصره بدلیس ، تسخیر امارت حکاری صورت گرفت، ملک عزالدین شیر امیر ،جولامرگ (پایتخت حکاری) که در جنگاوری شهره بود، در برابر هجوم حسن بیک اقدام به دفاع ننمود، به گزارش «شرف نامه» ملک عزالدین به این سبب که دشمن حمله را در روز چهارشنبه آغا کرده و او جنگ در چهارشنبه را بد یُمن می دانست! اقدام به دفاع نکرد و به دست صوفی خلیل یکی از امرای آق قوینلو و عرب شاه بیگ به قتل رسید. کمی پس از این که اوزون حسن در ۸۲۲.ه.ق. از دنیا رفت حکام کرد تبعیت ازترکمانان را کنار نهادند و به زندگی سیاسی مرسوم خود بازگشتند.[۱۸]
تهاجم ویرانگرانه ترک تبارها از قرن ۱۱ تا ۱۶ م. دگرگونی های شگرفی در هویت قومی، ترکیب جمعیتی و فرهنگ سیاسی « ایران» پدید آورد، اکثر ساکنان آذربایجان که تا پیشاز آن ترک زبان نبودند، دراثر سلطه ترکان ترک زبان شدند.
باید یادآور نمود که یک قرن پس از فرود اقتدار مروانیان در دیار بکر و فراز اقتدار سلجوقیان ، سلطان صلاح الدین ایوبی ، شاه بیت سیاست و رهبرر را در جنگ های صلیبی به جهانیان عرضه داشت. سلطان صلاح الدین ایوبی قدس را پس از نزدیک به یک قرن که در تصرف مهاجمین مسیحی بود، از آنان پس گرفت. او به جهانیان نشان داد : قدرت سیاسی و فرمان روایی در انحصار هیچ قوم و نژادی نیست. اگر سیاست ، فن فرمان روایی و حکومت بر جامعه است، سلطه جویان سیری ناپذیر، سیاست را به فن اسارت مردم و غارت دست رنج آنان تبدیل کرده اند.
از دیگر سو اگر چه اوضاع سیاسی کردها با هجوم ترک ها و لشکر کشی سلجوقیاندگرگون شد، با این حال در بخش های غربی ایران و آناتولی شرقی تا سرزمین های عرب نشین ، حکومت کرد ، پیوسته حضور فعال داشتند. تداومد اقتدار کردها پس از سلجوقیان در دوره خوارزم شاهیان نیز مشهود است. مقاومت کردها در برابر مغولان ، طوایف کرد را مورد خشم و غضب سرداران مغول قرار داد و صدمات زیادی بر آنان وارد کرد، اما هجوم تیمور لنگ بیش ترین آسیب را به کردها رسانید. تیمور لنگ، راه را بر سلطه ی ترکمانان فراهم ساخت. با این وجود کردهاهیچ گاه آرام نگرفتند و در برابر سلطه جویان دست از مقاومت نکشیدند.
قرن شاندهم تا جنگ جهانی اول
الف: شاه اسماعیل اول با تأثیرهای ماندگار
ظهور شاه اسماعیل اول در آغاز قرن ۱۶، بر سیر تحولات سیاسی مسلمانان جهان به ویژه کردها تأثیر بسیاری بر جای نهاده است، پس از تشکیل دولت صفوی، کردستان به عرصه ویرانگرترین جنگ های تاریخ بدل شد، آن جنگ ها که بین دو قدرت عثمانی و صفوی مدت چند قرن ادامه یافت، موجب تقسیم ناخواسته کردستان شد که هنوز تأثیر های زیان بار آن بر منطقه و مشکلاتی که برای کردها فراهم آورد، باقی است. ایجاد سرحدات سیاسی در سرزمین نیاکانی مردم کرد بین دو قدرت بزرگ شرقی، تبدیل کردستان به نبردگاه آنان بود.
ـرندل» دربارهی تأثیرهای ویرانگر آن جنگ ها می نویسد:« هر دو امپراتوری به این هم که کردستان را به نبردگاه خود تبدیل کرده بودند، اکتفا نکردند برای محروم کردن یکدیگر از قوای نظامی، سیاست سرزمین سوخته را در پیش گرفتند و اقدام به تبعید کردها کردند».[۱۹]
رندل ،در مورد تبعید به عنف کردها می نویسد:
« سلطان سلیم سفاک، قبایل کرد را به آنتولی مرکزی و شمالی، به ویژه به مناطق جنوب آنکارا تبعید کرد دامنه تبعید به بلغارستان کشیده شد، اما این عمل در برابر اقدام صفویان نمود چندان نداشت: صفویان صدها هزار کرد را به اجبار به درون امپراتوری صفوی کوچ دادند. در سال ۱۵۳۴یا۳۵صفویان که از پیش لشکریان عثمانی میگریختند ، اندیشیده و با اسلوبی معین بسیاری از شهرها و روستاهای کرد را ویران کردند، کشت ها را به آتش کشیدند، قنات ها و چاه ها را کور کردند و تأسیسات آبیاری را تخریب نمودند.»[۲۰] پنج قرن بعد ، این روش شاهان صفوی توسط صدام حسین با توسل به سلاح های شیمیایی تکرار شد.
ابوبکر منصف ، کتاب « ریاض الخلود» را در اشاره به ستمگری لشکریان عثمانی به نام اسلام و قزلباش ها به نظم پایان داده است.
درآن دم کاین معانی روی بنمود زهجرت نهصدو هشتاد و نه بـــــــود
زمان پرفتن ، دوره پرآشــــــوب نه دانش مطلب و نی علم مطلــوب
تو گویی هر دم از چرخ مقوس غم و اندوه باریدی به هرکـــــــــــس
خصوصاً بنده را در کوهساری دهی بود از ولایت بر کنــــــــــــــاری
گهی از ظالمان اهل اسلام به غارت می شدی هر صبح و شام
گهی از جور مأمور قزلباش نهان می گشتم اندر شعب هر تاش
در این آشفتگی و تیره حالی محیطی دیدم از تألیف خالـــــــــی[۲۱]
در آن دوران که ایران و عثمانی سرگرم جنگ و تخریب بودند و نویسنده کرد حتی در روستای دور افتاده ای در منطقه اورامان، امکان تألیف نداشت، اروپاییان ازبرکت کور دلی دو قدرت بزرگ اسلامی،سرگرم ساندگی ، شکوفایی و رنسانس خود بودند.به نظر پیش تر محققین از جمله والتر هینتس، پس از سقوط مرکز بیزانس (استامبول) توسط سلطان محمد فاتح، اروپاییان به این فکر افتادند که ترک ها را در شرق سرگرم کنند تا فشار در جبهه غرب کاهش یابد، بدین طریق بود که سرزمین نیاکانی کردها به مدت چند قرن به میدان جنگی غیرانسانی تبدیل شد و اروپاییان فرصت پیشرفت به دست آوردند.»[۲۲]
نگارنده در مقاله یی تحت عنوان « آنان که هزینه پیشرفت اروپا و در نتیجه جهان را پرداخته اند.[۲۳] به نقش اروپاییان و محافل مسیحی آسیایی (قفقاز و تزاریون) در ایجاد جبهه شرقی ، برای فرصت دادن به اروپاییان در برابر ترک ها، اشاره نموده است. گشودن جبهه شرق در برابر عثمانی ها برای ترک ها بسیار سود بخش بود و اثر عمیقی بر سیر پیشرفت ترک ها نهاد، اما کشورهای اسلامی را از مسیر تحول و پیشرفت باز داشت دنباله آن جنگ ها به قرن بیستم کشیده شد. جنگ عراق علیه ایران، تداوم همان تخاصماتی بود که شاه صوفی پایه گذار آن بود.[۲۴]
جنگ هخایخون بار ناخواسته که بیش تر در مناطق کرد نشین خاورمیانه چند قرن ادامه داشت ، تأثیر بسیار عمیقی برمردم کرد نهده اند، آن تأثیرها را می توان در ادبیات حماسی، تاریخی ، سیاسی و ملی کرد در پنج قرن اخیر باز شناخت. انزجار کردها نسبت به ستمگری همسایگان افزون طلب ، موجب پیدایش اندیشه های سیاسی و ملی کرد شد. تدوین تاریخ مفصل کردستان درابتدای قرن هفدهم،توسط شرفالدین خان بتلیسی و اشعار سیاسی ملت گرایی احمد خانی، در اواخر همان قرن ، طلیعه ظهور اندیشه های سیاسی در کردستان اند. در این دوره هویت مقاوم مردم کرد قدرت های منطقه مورد توجه تاریخ نویسان و کاتبان درباری قرار گرفت و بدگویی ها نسبت به مردم کرد آغاز شد. داوری نادرست کاتبان دربار، پیدایش ادبیات سیاسی جهت دار و پیشداوری ناصواب بسیاری از هم وطنان نسبت به مردم کرد شد که تا کنون آثار آن باقی است.
ب . تقسیم کردستان
در آغاز قرن شانزدهم .م . ندیک به سی امارات کرد، در غرب ایران وجود داشت. همان گونه که والتر هینتس اشاره کرده است، حکومت های مذکور با به قدرت رسیدن شاه اسماعیل اول، مورد هجوم بی امان قزل باشان وترکمانان پیوسته به شاه قرار گرفتند.[۲۵] اما هجوم اخیر با حملات پیشین ترکمانان تفاوتی بسیار داشت، یرا براثر تعصبات مذهبی که شاه صوفی بنیان گذار آن بود، آن جنگ ها بسیار بی رحمانه ، ویرانگر و پرتلفات بودن، هر جنگی قلوب مردم را آکنده از اندوه و خشم و نفرت می کرد و موجی از انتقام جویی در پی داشت. سیاست شوم سرزمین سوخته که در جنگ های متوالی بین صفوی و عثمانی با شقاوت تمام بر مناطق کرد نشین تحمیل می شد، اوضاع منطقه را به کلی دگرگون کرده بود به گونه یی که کردها در گرایش به سوی صفویان یا عثمانیان ، سرگردان بودند. کردها نمی دانستند به کدام طرف اعتماد کنند تا کم تر صدمه ببینند؟! سرگردانی در اعتماد به همسایگان سلطه جو، بزرگ ترین مشکل تاریخی مردم کرد در آن دوره بود. سرزمین نیاکانی مردم کرد توسط جنگ افروزان سلطه جو، به عرصه جنگ های ناخواسته تبدیل شد، اما با کمال تأسف آن جریان شوم از نظر بسیاری از پژوهشگران و نویسندگان و صاحب نظران، مکتوم مانده است. برخی از آنان ناجوانمردانه اتهامات ناروای «مزدوری» امرای کرد را برای صفویان و عثمانیان مطرح کرده اند، اما باید از اینان پرسید: امرای کرد در بین دو قدرت ویرانگر و سلطه جو،چه راهی را می بایست انتخاب می کردند؟ درحالی که آن دو قدرت بزرگ فرا منطقه ای با شقاوت بسیار، جنگ را بر امرا و اهالی کردستان تحمیل می کردند، ولیفرجام آن جنگ های استعماری، دو نتیجه بسیار بزرگ در بر داشت: یکی جدایی بخش اعظم کردستان از ایران ودیگری گشودن جبهه شرق به سوداروپا وممالک مسیحی !گشودن جبهه شرق در پنج قرن پیش موجب فراهم ساختن زمینه پیشرفت برای اروپا وتحمیل جنگ و عقب ماندگی ، نهتنها برای کردها ،بلکه برای خاورمیانه – قلب جهان اسلام _ گردید! البته تدبیر گشودن جبهه جنگ در شرق عثمانی ، توطئه کشورهای اروپایی و هم دستی قدرت های مسیحی منطقه با بهره برداری ازافزون طلبی اوزون حسن بود. اروپاییان با هم دستی مسیحیان منطقه و در اندرون دربار اوزون حسنآق قوینلو جبهه شرق را گشودند (ملکه دسپیناخاتون – مسیحی مانده- همسر محبوب اوزون حسن، نیای مادری شاه اسماعیل اول بود) پس از آن بود که اروپاییان فرصت یافتند در برابر عثمانی بایستند و به سوی پیشرفت گام بردارند!
در واقع اروپاییان نخست توسط اوزون حسن در نیمه دوم قرن پانزدهم میلادی ، مقدمات کار را فراهم کردند، بعد شاه اسماعیل اول ، نوه دختر اوزون حسن و شاهان صوفی آن برنامه را پی گرفتند! پس از آن ارتش مخوف عثمانی در جبهه اروپا ،موضع دفاعی به خود گرفت و از آن تهاجم بازماند . سرانجام به طور مداوم از اروپا به عقب رانده شد . در واقع باید گفت : انتقال جنگ به شرق و سرزمین کردستان، به سان بزرگ ترین توطئه علیه اسلام و شرق بود .
نتیجه گشودن جبهه شرق، برای کاستن از فشار در جبهه غرب بود، اما آن اقدام موجب انهدام کردستان، ،عقب ماندگی شرق و پیش رفت اروپا شد. بدین سبب باید گفت: مردم مظلومکرد، هینه پیشرفت اروپا و در نتیجه جهانیان را پرداخته اند! این تحول در حالی صورت گرفت که امرات کرد تا پیش از ظهور شاه اسماعیل اول ، خود را از دیگر ایرانیان جدا نمی دانستند. خصومتی بین کردها و دیگر اهالی ایران در میان نبود ، ولی با ظهور شاه اسماعیل اول ، وضع سیاسی – اجتماعی و فرهنگی منطقه دگرگون شد شاه صوفی روشی در پیش گرفت که امکان نداشت تمام ایرانی تباران در »« درون یک کشور» بمانند! راهکار شاه صوفی برای برقراری فرمان روایی برمبنای دیدگاه خاصی ازمذهب، در سرزمین هایی که تا آن هنگام «ایران»خوانده می شدند ، بیش از آن که برای همه ایرانیان قابل تحمل باشد، آزار دهنده و گریزاننده بود، اما شاه صوفی نوجوان با خشونت و کشتار ، نظر خود را بر اهالی ایران تحمیل کرد. در نتیجه بخش بزرگی از ایرانی تباران- چون کردها در غرب و مناطق وسیع در شمال و شرق خراسان – از ایران جدا شدند. شاه اسماعیل اول عواقب آن دشمنی ها را برای نسل های بعد مردم ایران – تا به امروز – به یادگار نهاده است، نگاهی به تاریخ عثمانی – که توسط ناسیونالیست های ترک نوشته شده است، حقایق تاریخی زیادی را روشن می کند:زیرا آنان اعتراف می کنند که « کردستان و شرق آناتولی» تا ظهور شاه اسماعیل اول، تابع عثمانینبود. پروفسور» ا.ح.ه چارشلی»مینویسد: « ادریس بتلیسی در تصرف دیار بکر و سرزمین های شرق(منظور کردستان است .ن ) خدمات ارنده یی از خود نشان داد. وی با امرای سنی مذهب کرد ملاقات و مذاکره نمود و توجه
آنها را به سوی دولت عثمانی جلب کرد. امرای ارومیه، ایتاق، عمادیه، جیزره، آکیل ، بتلیس، خزران(هزان)، گازران، پالو، سییرت، حصن کیفا، میافارقین، جزیره ابن عمرو و امرای ۲۵منطقه ی دیگر، تابع دولت عثمانی شدند».[۲۶]
اما باید گفت:« حکیم ادریس بدلیسی » دانشمند نامدار کرد در دربار اوزون حسن جایگاهی والا داشت، ولی او از دست شاه اسماعیل گریخت و به سلطان سلیم پیوست. از دیگر سو این اسناد تاریخی نشان می دهند که پیوستن کردستان به عثمانی (کردستان کنونی ترکیه ، عراق و سوریه ) بر مبنای توافق و پیمان با حفظ اختیارات کامل داخلی صورت گرفته است..[۲۷] ولی ترک ها با توسل به ور و نیرنگ، حقوق کردها را زیر پا نهاده اند.
در واقع ابقای پیوستگی کردستان به ترکیه کنونی ، بدون توافق ملت کرد و رعایت حقوق و طبیعی آنان نمی تواند از مشروعیت تاریخی برخوردار باشد.
اوضاع کردستان پس از جنگ جهانی اول
فرایند رویداد های قرن شانزدهم تا نیمه اول قرن بیستم ، منجربه فلاکت مردم کرد در عصر کنونی شده ایت. موطن نیاکانی کردها به عرصه معرکه ها و تقسیمات ناخواسته و تحمیلی تبدیل شده ومردم کرد در خانه خویش ، غریب مانده اند. نخستین تقسیم سرزمین کردستان، بین صفویان و عثمانی روی داد، دومین تقصیم در ابتدای قرن نوزدهم در جنگ های ایران و روسیه صورت گرفت و بخشی از سرزمین کردستان به روسیه تزاری واگذار شد، اما در دوران استالین، کردها ی ساکن کلباجار شوشه و لاچین ( دو اسم اخیر کردی اند) درمنطقه قره باغ قفقاز، به ازبکستان تبعید شدند و جای آنان را آذربایجانی ها گرفتند، ولی در این اواخر منطقه مذکور بین آذربایجان و ارمنستان اختلاف انداخته است. سومین تقسیم تحمیلی کردستان، پس از جنگ جهانی اول با توسل به زور توسط آتا ترک و دسیسه استعمار عملی شد. در نتیجه سرزمین نیاکانی مردم کرد، بین کشورهای نوبنیاد ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شده است. سرزمین نیاکانی مردم کرد که بدون رضایت آنان برای تشکیل کشورهای نوبنیاد عراق و سوریه اختصاص یافت، موجب اعتراض کردها شد، اما اعتراض خونبار مردم کرد ، موجب آشفتگی منطقه و بهره برداری قدرت های مداخله گر قرار گرفت، قیام کردها در عراق سرانجام به اوضاعی منجر شد که زمینه تهاجم آمریکا و هم پیمانانش را (به عراق) اجتناب ناپذیر ساخت.
استعمار بریتانیا که طراح ایجاد کشورهای نوین در خاورمیانه پس از جنگ جهانی اول بود، کردستان مستعمره عثمانی را – که جمعیت آن از چند کشور عربی خاورمیانه ، بیش تر است – با نیرنگ و زور در کشورهای ساختگی به صورت اقلیت درآورد، مشکلات کردها درخاورمیانه به گونه یی اوضاع را آشفته کرده است که جک استراو (وزیر امور خارجه بریتانیا در ابتدای قرن بیست و یکم) سیاست استعماری کشورش را پس از جنگ جهانی اول، اشتباه خواند وبرای جبران آن با آمریکا هم پیمان شد و به عراق مولود سیاست استعماری کشور خود حمله کرده و بساط ظالمانه بعثی ها را از میان برداشتند.
————————–
منبع : هویت تاریخی و مشکلات کنونی مردم کرد / تألیف: دکترعبدالله ابریشمی / انتشارات آنا /چاپ اول سال ۱۳۸۵
[۱] . مردوخ ، شیخ محمد تاریخ مردوخ (کردستانی) ج۲.ص ۴ و کتاب قومیت احدی
[۲] .بالاندیه، ژرژ. کتاب « انسان شناسی سیاسی» ترجمه دکتر فاطمه گیوه چیان ، نشر آران، تهران ۱۳۷۴. ص ۱۲.
[۳] . یاسمس رشید ، کتاب، «کرد و پیوستگی تاریخی ونژادی او » به شرح دفاع کردها از ایران پرداخته است.
[۴] . روحانی بابا مردوخ ، مشاهیر کرد ۳ جلد نشر سروش تهران، ج ۱ ، ص ۱۹.
[۵] . همان جا
[۶] همان جا ص ۴۶۶
[۷] . کاویان پور، احمد. تاریخ عمومی آذربایجان، نشر آسیا تهران ، ۱۳۴۶ ص ۹۷ و کتاب مشاهیر کرد ج۳پیشین.
[۸] .همان جا ، صص ۸۲و ۸۳ ۹۷.
[۹] .همان جا. ص ۸۱
[۱۰] . کاویان پور- پیشین ص ۸۳
[۱۱] . شرفنامه
[۱۲] . کاویان پور. ص ۸۲
[۱۳] . رندل جاناتان. با این رسوایی چه بخشایشی ، ترجمه ابراهیم یونسی، نشر پانیذ، تهران، ۱۳۷۹، ص۳۰
[۱۴] . اسلامی ندوشن، محمد علی، مقاله منذدرج در روزنامه اطلاعات ۲۸/۸/۱۳۷۷ ص ۴۶. رندل،ص ۳۰
[۱۵] .هنتس صص ۳۷ و ۱۷۴ و ۷۸
[۱۶] . پیشین ، ص ۵۷
[۱۷] . پیشین ، ص۱۷۸
[۱۸] . هینتس ۵۷
[۱۹] .. رندل ، ص۳۰
[۲۰] . رندل همان جا
[۲۱] .مصنف ، ابوبکر . ریاض الخلود، مشاهیرکرد، ج ا بابا مردوخ روحانی، چاپ سروش، تهران ۱۳۶۴، ص ۱۶۴
[۲۲] هینتس ۵۷
[۲۳] ..آن مقاله در ماهنامه «مهاباد» (نشریه محلی ) شماره ۱۱ بهمن ۱۳۸۰ به چاپ رسید.
[۲۴] .. جعفر ولدانی، اصغر. کتاب « بررسی اختلافاتمرزی ایران و عراق» نشر دفتر مطالعان سیاسی و بین المللی ،چاپ دوم ۱۳۷۰
[۲۵] . . هنتس ص ۷۵
[۲۶] .اوزون چارشلی، اسماعیل حقی، کتاب» تاریخ عثمانی » ترجمه دکتر وهاب ولی، تهران نشر مطالعات و و تحقیقات فرهنگی، تهران ۱۳۷۰، ص۳۰۸
[۲۷] . آیت الله شیخ محمد مردوخ ،تاریخ کردستان . ج۲،ص۴و کتاب قومیت تالیف احمدی، پیشین ص۱۹۱