صبر در قرآن، صبر و نماز دو وسیله تربیتی
صبر در قرآن، صبر و نماز دو وسیله تربیتی
نویسنده: سید قطب، مترجم: مرحوم دکتر خرم دل
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاهِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (۱۵۳)
ای کسانی که ایمان آوردهاید از بردباری و نماز (در برابر حوادث سخت زندگی) کمک بگیرید. بیگمان خدا با بردباران است.
«صبر» در قرآن خیلی تکرار میگردد و بسی از آن نام میرود. این نیز بدان سبب است که خدای بزرگوار میداند جهت ماندگاری بر راه راست کوشش زیـادی لازم است تا در برابر جاذبهها و دافعههای گوناگون استوار ماند و نیروی فراوانی که وظیفۀ تبلیغ دعوت خدا در زمین خواهان آن است تا با یاری گرفتن از آن در برابر سکندریها و گردنهها، شکیبا بود، و توان میخواهد که نفس بتواند اعـصاب آرام و پیوسته، و نیروهای آماده و آراسته داشته باشد، و در درون شو و بیرون شو کارها، بیدار و هوشیار باشد… باید در همۀ اینها بردباری داشت… صبر در انجام طاعت، صبر به وقت دوری از گناهان، صبر به هنگام جهاد و بیکار با دشمنان خدا، صبر در برابر انواع کلکها و نیرنگها، صبر در برابر کندی پیروزی، صبر به وقت دوری از خانه و کاشانه و فرزندان و یاران جانانه، صبر در برابر باطل باد در غبغب انداخته و خویشتن را آما سانده و بزرگ نمایاننده، صبر بر قلت یار، صبر بر رنج راه دراز پر خار، صبر به هنگام دلتنگی و اندرون به پـیچ و تاب افتادن، صبر به وقت سرگشتـگی و سردرگمی عقل و ضمیر، صبر بر سنگینی دشمنانگی دشمنان، و صبر بر درد و سوز روگردانی دیگران…
آنگاه که مقصد به طول میانجامد و کوشش دشوار میگردد، صبر سستی میپذیرد یا از میان برمیخیزد، و این وقتی خواهد بود که توشه و کمکی موجود نباشد. از اینجا است که خداوند نماز را با صبر همراه میسازد. چه نماز چشمهای است که نمیخشکد و توشهای است که پایان نمیگیرد. چشمهای است که طاقت و توان را تازه میگرداند، توشهای است که دل را توشه میبخشد، در نتیجه آن ریسمان صبر درازا میگیرد و پاره نمیگردد. آنگاه خدا بر صـبر، خشنودی و شادی و آرامش و اعتماد و یقین را میافزاید.
برای انسان فانی ضعیف که عمر و توان محدودی دارد، لازم است با ابر قدرت خداوندگاری پیوند حاصل کند، و از آن یاری گیرد. وقتی که تاب و توان از نیروهای محدود انسان تجاوز نماید، آنگاه که نیروهای پلید پنهان و آشکار رو در روی او میایستند، آنگاه که توان پایداری بر راه، میان هول دادن شهوتها و برانگیختن خواستها، بر او سنگینی میکند، آنگاه که راه بر او به درازا میکشد و در عمر محدودش شکاف فراختر و با هدف فاصله بیشتر میگردد و چون مینگرد میبیند که هنوز به چیزی دست نیافته است و سر در پردۀ خاک کشیدن نزدیک گشته است، و خورشید عمر آهنگ غروب کرده است و او به چیـزی نـرسیده است، هنگامی که بدی را چـاق و چله و خوبی را لاغر و پژمرده مییابد، و میبیند که نوری در افق و نشانهای بر سر راه نیست… اینجا ارزش نماز نمایان میشود… نماز رابطۀ مستقیم میان انسان فانی و نیروی باقی است. نماز میعادگاه گزیدهای است برای رسیدن قطرۀ دور افتاده به سرچشمهای که نمیخشکد. نماز کلید گنجی است که انسان را دارا و بینیاز میکند و سودمند میافتد و فزونی میگیرد. نماز رها شدن از حد و مرز واقعیت دنیای کوچک زمینی و گام نهادن به پهنۀ واقعیت جهان بزرگ آسمانی است. نماز همچون نسیم و باران و سایه در گـرمای نیمروز است. نماز دست نوازشگری است برای دل خسته و رنجدیده… بدین سبب بود که رسول خدا صلی الله علیه و سلم هنگامی که دچار دشواری میشد میفرمود:
( أرحنا بها یا بلال ).
ای بلال، ما را آسوده کن.
و هنگامی که کاری او را اندوهناک و پریشان حال مینمود، بسیار نماز میخواند تا پیوند با خدا را افزون کند.
این روش اسلامی روش عبادت است. عبادت هـم در اسلام رمزهائی دارد. از جمله آن رمزها اینکه عبادت توشۀ راه و مدد روح و صفای دل است. هر جا گه مشکلی باشد، عبادت کلید مشکل گشای دل است و نرم نرمک و شادمانه و شیرینکارانه، شربت تـلخ رنج و مشقت را میخوراند و گوارا میدارد… هنگامی کـه خداوند بزرگوار محـمّد صلّی الله علیه و آله وسلّم به عهده گرفتن نقش بزرگ و پر رنج و سنگین ییغمبری ندا داد بدو فرمود:
)یا أیها المزمل قم اللیل إلا قلیلا . نصفه أو انقص منه قلیلا . أو زد علیه ورتل القرآن ترتیلا . . إنا سنلقی علیک قولا ثقیلا).
ای لباس به خود پیچــیده (و آمادۀ انجام نماز گشته، ای پیغمبر، برای ادای نماز) شب به پاخیز و به نماز بایست مگر اندکی (از شب) نیمهای از آن، یا اندکی از نیمه بکاه یا بر نیمه بیفزا، (حدود ۱ یا ۳ شب به نماز خواندن بـپرداز). قرآن را بخوان خواندنی (آرام و از روی اندیشه)… ما گفتار سنگینی را (که اوامر و نواهی و تکالیف سخت قرآن است) بر تو فرو خواهیم فرستاد.
آمادگی برای گفتار سنگین و تکلیف سخت و نقش بزرگ، عبارت است از شبخیزی و خواندن قرآن از روی تفکّر و تدّبّر… عبادت است که دل را میگشاید و پیوند را استوار میدارد و کار را ساده میسازد و نور افشانی میکند و باعث دلداری و آرامش و آسایش و اطمینان میشود.
بدین علّت است خدا مؤمنان را اینجا که در آستانۀ دروازههای سختیهای بزرگ قرار گرفتهاند، متوجّه صبر و نماز مینماید… آنگاه به دنبال این توجّه دادن ادامۀ سخن چنین است که :
(إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ) (۱۵۳)
بیگمان خدا با بردباران است.
خدا با ایشان است… آنان را پشتیبانی مینماید… پابرجایشان می دارد… تقویتشان میکند و همدمشان میگردد، و ترکشان نمیکند تا راه را تنها طی کنند، و ایشان را به نیروی محدودشان و توان ضعیفشان وانمیگذارد بلکه آنان را کمک میکند آنگاه که توشۀ ایشان پایان مییابد. ارادۀ آنان را تازه میگرداند آنگاه که راه بر آنان بدرازا میکشد… خدا در سر آغاز آیه، ایشان را با آن ندای دوست داشتنی بانگ میزند:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ).
ای کسانی که ایمان آوردهاید.
و آن نداء را با این دل و جرأت دادن شگـفت پـایان میدهد:
(إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ) .
بیگمان خدا با بردباران است..
احادیث دربارۀ صبر فراوان است، برخی از آنها را ذکر مینمائیم که با روند قرآنی اینجا مناسبت دارد. روندی که راجع به آماده ساختن مردم مسلمان برای حمل بار سنگینی است که بر دوش ایشان نهاده شده و باید به وظیفۀ خود عمل نمایند و نقش خویش را ایفاء کنند:
از خبّاب پسـر ارتّ رضی الله عنهُ روایت شده است که گفته است: در حالی که رسول خدا صلّی الله علیه و سلّم در زیر سایۀ کعبه نشسته و بر عبای کتانی راه راه خود تکیه زده بود، از ناجوری احوال و کجمداری روزگار و سختیهای بیشمار، به شکوه و ناله پرداخیم و بدو عرض کردیم که آیا برایمان طلب کمک و یاری نمیفرمائی؟ آیا برایمان دعا نمیکنی؟ فرمود:
(قد کان من قبلکم یؤخذ الرجل فیحفر له فی الأرض , فیجعل فیها , ثم یؤتى بالمنشار , فیوضع على رأسه فیجعل نصفین , ویمشط بأمشاط الحدید :”ما دون لحمه وعظمه , ما یصده ذلک عن دینه . . والله لیتمن الله تعالى هذا الأمر حتى یسیر الراکب من صنعاء إلى حضرموت فلا یخاف إلا الله , والذئب على غنمه , ولکنکم تستعجلون).
بیش از شما کسانی بودهاند که ایشـان را میگرفتند و گودالی برایشان در زمین حفر میکردند و آنان را در آنجا میگذاشتند. آنگاه ارّه را میآوردند و بر سرشان قرار میدادند و به دو نیمشان میکردند… و غیر از گوشت و استخوانشان (اعم از رگ و پی…) با شانههای آهنین شانه میگردید، و این کار ایشان را از دین و آئینشان باز نمیداشت. به خدا سوگند، خدا بیگمان این امر (دین اسـلام) را به اتمام میرساند تا بدانگونه که سوار از صنعاء به حضرموت میرود و جز از خدا، و جز از گرگ که بر گوسفندانش حملهور شود، از چیزی نمیترسد، ولی شما شتاب میورزید.[۱]
از ابن مسعود رضی الله عنهُ روایت شده است که گفته است:
(کأنی أنظر إلى رسول الله [ ص ] یحکی نبیا من الأنبیاء علیهم السلام , ضربه قومه فأدموه , وهو یمسح الدم عن وجهه , وهو یقول:” اللهم اغفر لقومی فإنهم لا یعلمون ) .
گوئی به رسول صلّی الله علیه وآله وسلّم مینگرم و او دارد دربارۀ پیغمبری از پیغمبران – علیهم السلام – سخن میگوید که قوم آن پیغمبر، او را زده و خون آلوده نموده بودند، و او در حالی که خون را از پیشانی خود پاک میکرد میگفت: خداوندا قوم مرا ببخش چه ایشـان نمیفهمند.[۲]
یحیی پسر وثاب از پیر مردی از اصحاب پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم چنین روایت نموده است که فرموده است:
(المسلم الذی یخالط الناس ویصبر على أذاهم خیر من الذی لا یخالطهم ولا یصبر على أذاهم) .
مسلمانی که با مردم میآمیزد و در برابر آزارشان شکیبائی میورزد، بهتر از کسـی است کـه با مردم نمیآمیزد و در برابر آزارشان شکیبائی نمیورزد. [۳]
ــــــــــــــــــــــــ
منبع: فی ظلال القرآن
مقالات مرتبط:
۱۱– نکات قرآنی، دستور خانواده به “نماز” ، مستلزم صبر وبردباری زیاد است