همبستگی ( زندگی مسالمت آمیز )
همبستگی ( زندگی مسالمت آمیز )
علی عزیزی
انسان موجود اجتماعی : پیامبر اسلام میفرماید : المؤمن مرآه المؤمن
چارلز هورتون کولی ( ۱۹۲۹ – ۱۸۶۴ ) یکی از جامعهشناسان غربی میگوید : هر فردی خود را در آینهی دیگران میبیند و میشناسد .
و در کل جامعهشناسان بر این واقفند که انسان طبیعتاً موجودی اجتماعی است . اینها همگی دال بر آنست که فرد برای رفع نیازهای انسانی ( اعم از مادی و معنوی ) خویش باید اجتماعی زندگی کند .
چون جامعه برای فرد به مشابهی آینهای میباشد که فرد در آن میتواند نقاط ضعف و قوت خویش را بیابد و هر چه زودتر در راستای حذف یا اصلاح معایب خود گام بردارد و نقاط قوت و محاسن را نیز هر چه بیشتر تقویت و افزایش دهد . و قلههای بهروزی و کامیابی را بیابد و طی کند . و …
گوشهگیری و دوری گزینی از جامعه ، مساوی است با مرگ . مرگ فکری ، فرهنگی ، علمی و چه بسا دینی . چون انسان ، نه دانش را میآموزد و نه فرهنگ و تمدنی را به بار خواهد آورد . و هر چه بیشتر این وضعیت ، ادامه پیدا کند ؛ زندگی آنها بیشتر به سمت و سوی عالم غیر عقلانی و غیر عاطفی روی خواهد آورد . و …
در طول تاریخ تمدنهای الهی ( البته تحریف شده ) و بشریای بودهاند که انسان را به گوشهگیری و دوری از اجتماع فرا خواندهاند . و این فراخوان باعث خسارتهایی غیر قابل جبران بوده . از جمله آنها میتوان به مسیحیت تحریف شده اشاره کرد ؛ که در قرون وسطی مردم را به سوی گوشهگیری و رهبانیت سوق داد و علناً مردم را از دانش و دانشپژرهی و بهرهوری از عقلانیت و بهرهبرداری از مادیات و لذتبری از لذایذ دینوی ، منع کرد . و … این رفتار غیر عقلانی و غیر اصولی ، خود باعث تعطیلی و چه بسا تبطیلی عقل و فطرت بشری در این دوره از تاریخ شد و نتیجتاً موجی از دینستیزی و دینگریزی در غرب را به بار آورد و …
اما دین اسلام بر خلاف همگی آنها ، شدیداً مخالفت خود را با اعتزال و انزوا از جامعه اعلام داشت . و همه را به زندگی مسالمتآمیز در کنار هم و به استفاده از دانش و تجربیات یکدیگر فرا خواند ؛ و مسلمانان را موظف کرد که در دل جامعه ، دل مردم را بخود جذب کنند ؛ و از خود نمونهای عینی و عملی را در جامعه بسازند . و …
زندگی پیامبر و یارانش و همچنین خطابهای الهی ، همگی گویای این امر میباشند . و …
لذا بر ما نیز لازم است که از آزمون دیگران تجربه کسب کنیم و از گوشهگیری و رهبانیت ( با انواع گونههایش ) و همچنین از عوامل ایجاد آن ، دوری گزینیم و در دل جامعه نفوذ کنیم و از فرهنگ و تمدن و همچنین مظاهر پلید و پلشت آن ، شناخت پیدا کنیم .
و زبان زور ( فحاشی ، تکفیر ، تفسیق و ارتداد ) را کنار نهیم و زبان روز را جایگزین آن ، و بدان مسایل دینی را برای مردم تبینگردانیم . و ما أرسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم …
در غیر اینصورت ، ما نیز دچار سرنوشت رهبانیون غرب خواهیم شد ، که نه خود خود را تحمل و نه جامعه ما را تحمل خواهند کرد . ….
همبستگی :
مهمترین ویژگی انسان ، که باعث برتری وی بر دیگران شده ، همانا عقل میباشد . همین ویژگی والا است که انسان را مورد خطاب باریتعالی قرار داده و همراه و همگام با وحی الهی انگیزش و پنانسیل حرکت را به سوی اهداف والای زندگی در نهان انسان نهادینه خواهد کرد .
اما سنت الهی بر آن جاری بوده که دو نیروی خیر و شر ، راه روان الهی و راه روان شیطان ، همیشه در تضاد و تصادم قرار گیرند . نیروی شر ، تمام توان و نیروی خود را با انواع ترفندها و مکر و حیلهها بکار انداخته و در کمین راه روان الهی نشسته تا اینکه آنها را از راه به بیراهه و از حیات به مرگ بکشاند . قال فبعزتک لأغوینهم اجمعین
پس نیروی خیر ، در حرکت به سوی اهداف مقرره ، با چلاشها و بحرانهای مرگآفرین نیروی شر روبهرو میشود که خواه نا خواه او را به مقابله ، مبارزه ، مجادله و … وا میدارد و باید برای مصون و محفوظ ماندن کاروان حرکت خویش و برای تأثیر و خللناپذیری در آن ، جهتگیری و موضعگیری خود را تعیین و تبیین کند و بمبهای تبلیغاتی و نظامی آنها را خنثی گرداند و ….
هیچگاه فرد به تنهایی از عهده این امر وفیر و خطیر بر نخواهد آمد و تاب و توان بستن آن همه منفذها ، درها و پنجرهها ، بر روی سیل خروشان هجمههای فرهنگی ، فکری ، سیاسی ، نظامی و … ندارد . به قول دکتر طه جابرالعلوانی ( در برابر سیل خروشان هجمههای غربی ) « حتی اگر کشوری در مقابلش ایستادگی کند و درها را بر روی آن ببندد از پنجرهها وارد میشود و اگر پنجرهها را ببندد ، همراه هوا وارد میشود »
لذا عقل و نقل مقتضی آنند که باید فرد حرکت خود را با همبستگی و با جمعی از همکیشان خود آغاز کند تا اینکه ارزشها و هنجارهای دینی در سطحی گسترده در جامعه تحقق پیدا کند .
خداوند میفرماید : « المؤمن للمؤمن کالبنیان یشد بعضه بعضاً »
خداوند میفرماید : « ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانهم بنیان مرصوص »
پیامبر اسلام میفرماید : « علیکم بالجماعه فان یدالله مع الجماعه و من شذ شذ فی النار »
و همچنین میفرمایند : « علیکم بالجماعه فان الشیطان مع الواحد و هو من الاثنین ابعد »
و همچنین آیات و احادیث فراوانی وجود دارند که بر اتحاد و همبستگی و اخوت و برادری تأکید شدید خواهند کرد .
خداوند بزرگ میفرماید : « و الف بین قلوبهم لوانفقت ما فی الارض جمیعاً و ما الفت بین قلوبهم و لکن الله ألف ابینهم انه عزیز حکیم »
خداوند بزرگ میفرماید : « و لا تکونوا کا الذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البینات و اولئک لهم عذاب عظیم »
خدواند بزرگ میفرماید : « انما المؤمنون اخوه فاصلحو بین اخویکم و اتقوالله لعلکم ترحمون »
پیامبر میفرمایند : «المسلم اخوا المسلم و من کان فی حاجه اخیه کان الله فی حاجته »
پیامبر میفرمایند : « لا یؤمن احدکم حتی یحب لاخیه ما یحب لنفسه »
پیامبر میفرمایند : « و الذی نفسی بیده لا تدخلون الجنته حتی تؤمنوا و لا تؤمنوا حتی تحابوا »
حیات همبستگی ، به حیات جمعی از افراد گره خورده که با همکاری یکدیگر ، راه حرکت به سوی اهداف والای زندگی را طی کنند و ارزشها را تحقق بخشند ، ( به همین خاطر ما در بخش نخست این مقاله به ضرورت زندگی جمعی اشاره کردیم ) در حقیقت همبستگی و همیاری ( از طرف جمعی از افراد ) به منزلهی دو بالند برای پرواز به سوی اهداف مقرره ، همبستگی نیروی بسیار نیرومندی است که تجاوزات دشمنان را دلیرانه دفع خواهد کرد ؛ و قلعهی محکم و نفوذ ناپذیری است که دشمنان هرگز توان تسخیر آنرا ندارند ؛ و هر تلاشی را برای متلاشی کردن آن جمع ناکام میگرداند . و… یکی از مهمترین راز موفقیت حرکت پیامبر اسلام ( ص ) همان همبستگی بود که در بین یارانش ایجاد کرد .
او توانست با ایجاد آن همبستگی صفی محکم و قوی را در برابر دشمنان بسازد ( بقول قرآن کاالبنیان مرصوص یشد بعضه بعضاً ) و ابرقدرتهای آن روزگار را به زانو در آورد . و …
همبستگی ، گونههای مختلفی دارد که انگیزههای مختلفی آنرا میطلبد و دنبال میکنند . انگیزهی قبیلهای منجر به همبستگی طایفهای ، انگیزهی ملی منجر به همبستگی ملی ، انگیزهی دینی منجر به همبستگی دینی ، انگیزهی فکری منجر به همبستگی فکری و … میشود .
در میان این گونههای مختلف همبستگی ، آن یکی پایدارتر و منسجمتر است که مبتنی بر دو اصل ذیل باشد :
۱ . مشارکت عادلانه
۲ . تأکید بر مصالح مشترک
مشارکت عادلانه ، یعنی اینکه درهای ورودی بسوی تمام افراد طالب و متقاضی باز باشد . و همه را در خود جای دهد . و فضایی باز و پهن برای مشارکت و فعالیت همه ایجاد گردد .
و استعدادها و توانایها طبقهبندی و پستهایی مناسب را نیز برای اشغال استعدادها و توانایها در آن ، یافته شود .
بعبارت دیگر « نقشها » بنا بر استعدادها و توانایها برای افراد تعیین گردد .
مشارکت در غیر اینصورت غیر عادلانه خواهد بود . چون افراد آنگونه که شاید و باید است از عهدهی کارهای خویش بر نخواهد آمد ؛ و در پستهای خویش توان نقشآفرینی را ندارد و نخواهد توانست به ارزشها جامهی عمل بپوشانند و اهداف خود را تحقق بخشند . و یا اگر استعدادها و توانایها فعالیت خود را در غیر جایگاه و مکان مخصوص آغاز کنند ، در نظام اجتماعی ، گروهی و … هرج و مرج ، عقبماندگی ، جمود و رکود عقلی و … پدیدار خواهد شد ؛ و آنگاه است که ناعدالتی واقعی را در مشارکت اجتماعی ، گروهی و … حس میکنیم .
یکی دیگر از جلوههای مشارکت عادلانه آنست که جایگاه فکری و فیزیکی « من » در امر مشارکت « ما » محفوظ باقی بماند و « من » در « ما » بکلی ذوب نگردد .
یعنی اینکه نباید به محض ورود « من » به حریم « ما » عقل و فکر وی قفل گردد و سمعنا و اطعنا و یا کورکورانه حرکت خود را آغاز کند .
و فضای فکری و عقلی آن کلاً با امورات تحمیلی پر گردانیده شود و فضای شخصی و حریم خصوصی عقل آنرا تصاحب یا غصب کنند ….
و اگر خدایی ناکرده مشارکت عادلانه به معنای ذوب کلی « من » در « ما » باشد . هیچگاه این مشارکت ! تداوم پیدا نخواهد کرد و در آینده نه چندان دور با فروپاشی و اضحلال روبهرو خواهد شد . و نمونه بارز آن همان نظام سوسیالیستی یا کمونیستی بود که حتی زادگاهش آنرا رجم کرد و توان تجمل انرا نداشت و …
یکی دیگر از زیربناهای تحقق همبستگی ، همانا تأکید بر مصالح مشترک است . یعنی افرادی که بنا بر آنند با یکدیگر پیمان همبستگی را منعقد کنند باید مصالح ، منافع و نقاط مشترکی داشته باشند ؛ تا اینکه بتوانند پشتیبان و راهبر واقعی یکدیگر باشند . در غیر اینصورت نه اینکه تداوم پیدا نخواهد کرد ؛ بلکه اصلاً چنان همبستگیای صورت نمیگیرد .
هیچگاه فردی کاپیتالیستی با فردی سوسیالیستی در مسایل اقتصادی و فردی مسلمانان با فردی یهودی یا مجوسی در مسایل اعتقادی نمیتوانند با همدیگر همبستگی ببندند . چون هیچکدام از آنها در این حوزهها مصالح و منافع و نقاط مشترکی ندارند . چه بسا فرد کاپیتالیستی تمام توان خود را برای حذف تئوریهای اقتصادی سوسیالیستی و یا حتی تئوریسنهای اقتصادی سوسیالیستی ، بکار میبرد . و عملاً این کار بعد از جنگ جهانی دوم از طرف غرب به رهبری آمریکا علیه شرق ( = سوسیالیستها ) صورت گرفت . و بالعکس و …
بس افرادی که بر آنند با همدیگر پیمان همبستگی منعقد کنند ؛ باید علارغم اختلافات جزئی و فرعی ، مصالح و منافع و نقاط مشترکی داشته باشند ؛ تا دور آن جمع شوند ؛ و با پشتیبانی مادی و معنوی یکدیگر ، یکدیگر را برای رسیدن هر چه زودتر به آنها یاری دهند .
قبلاً یادآور شدیم که یکی از مهمترین رازهای موفقیت پیامبر اسلام ( ص ) همانا همبستگیای بود که در میان پیروانش ایجاد کرد . پیامبر در ایجاد و اجرای این امر ، بر دو اصل فوق همبستگی تأکید فراوان میکرد .
او فضایی باز را برای دین کار فراهم کرد ؛ تا اینکه یارانش به استقبال این فراخوان بشتابند و در اجرای آن نقشآفرینی کنند .
او افراد را بنا بر استعدادها و توانایها به سمتها و پستها میگذارد .
بلال را شایسته سمت مؤذنی ؛ معاذ و علی و مصعب و … را نیر شایسته امر دعوتگری میداند . عمر و جعفر ، حمزه و زید و … را مأمور جهاد و حفاظت از جان مسلمانان میکند . خالد بن ولید را بنا بر رزمآفرینها و توانایهای جنگیاش ، شیر خدا میخواند . بعضیها را مأمور خدماترسانی و یا کتابت وحی میکند و …
و او در همبستگیای که در بین یارانش ایجاد کرد ؛ هرگز « من » را در « ما » بکلی ذوب نکرد . و جایگاه فکری و فیزیکی خود را بکلی تصاحب ننمود . و بلکه حوزهی شخصی فکری و عقلی را همچنان بحال خود باقی گذاشت . و نمونه بارز آن همان دیدگاهها و قرائنهای مختلف است که در بین یارانش ، آشکارا دیده میشد و …
امروز مسلمانان برای رهایی از وضعیت اسفبار کنونی ، بیش از همیشه نیازمند چنان همبستگیای هستند .
با بروز احزاب فکری اسلامی ، تا حدودی مسلمانان از انزواگرای ، تفرق و دوری گزینی رهایی یافتهاند و پا به خانهی همبستگی گذاردهاند . اما باز هم آن همبستگی آنچنان که باید باشد نیست و هنوز هم خلل و مشکلاتی دارند .
امید است که انشاءالله ، احزاب اسلامی ، بیشتر پایههای همبستگی را رعایت کنند و معایب و نواقص همبستگی را هر چه زودتر رفع نمایند.
منبع : وبلاگ ژینگه