ای اسلامگرایان… از امروز به بعد هیچ بهانهای ندارید
دکتر کمال مصری
مترجم: پایگاه اطلاعرسانی اصلاح
کشورهای عربی خاورمیانه، علاوه بر آتشفشان انقلابهای بهار عربی که تقریباً آنها را زیر و رو نمود، شاهد اوجگیری اختر اسلامگرایان در کلیهی انتخاباتی است که پس از بیداری ملتهای عرب برگزار شده است. به طوری که اسلامگرایان در هر انتخابات آزاد و سالمی که برگزار شده، بیشترین آراء را نصیب خود کردند.
البته موج پیروزیهای انتخاباتی اسلامگراها تنها به کشورهای بهار عربی منحصر نماند بلکه به کشورهایی چون مراکش نیز رسید که بهار عربی – دستکم تاکنون- آنها را فرا نگرفته است.
اوجگیری اسلامگرایان ابتدا با پیروزی حزب «نهضت» در تونس آغاز شد که توانست ۴۱ درصد کل آرای رأی دهندگان را از آن خود سازد. سپس در مراکش با پیروزی حزب «عدالت و توسعه» با ۲۷ درصد کل آراء ادامه یافت و اینک شاهد موفقیت اسلامگرایان مصر با دو حزب «آزادی و عدالت» وابسته به جماعت اخوان المسلمین و «نور» وابسته به جریان سلفی هستیم که تا این لحظه مجموعاً ۷۳ درصد کل آراء را کسب نمودهاند در حالی که هنوز مرحلهی سوم و پایانی انتخابات برگزار نشده است.
این نوشتار با عنایت به اینکه پرسشهای زیادی دربارهی اسباب و علل تحقق این پیروزی و چشماندازی که به دنبال آن پیش روی کل منطقه خواهد بود، پرسیده شده، میکوشد در موارد زیر به آنها پاسخ بدهد:
اسباب و علل پیروزی اسلامگراها
1- از نگاه بنده، نخستین علت پیروزی اسلامگرایان در این است که این مرحله از تاریخ منطقه، مرحلهی
اسلامگراهاست؛ منطقهی عربی از اوایل دههی هشتاد سدهی گذشته شاهد بازگشت موج اسلامخواهی و مرجعیت اسلامی بعد از دوران طولانی تبادل قدرت میان جریانهای متنوع چپ بوده است. بنده در این خصوص با خوانش برخی که میکوشند پیروزی اسلامگراها را ناشی از غلبهی دین ورزی فطری بر جوامع عربی بدانند، موافق نیستم به دلیل اینکه وقتی جریانهای چپ در دهههای شصت و هفتاد کشورهای عربی را درنوردید، همین جوامع عربی (فطرتاً دین ورز به تعبیر این عده) تماماً به سلک این جریانها درآمدند. از این روی، پیروزی اسلامگرایان از دیدگاه من در هماهنگی و همراستایی کامل با موج اسلامخواهی جوامع عربی تحقق مییابد که از دههی هشتاد این جوامع را در خود گرفته است.
2- علت دیگری برای پیروزی اسلامگرایان که از درون علت پیشین برمیآید، این است که اسلامگرایان تنها طیفی هستند که تا امروز فرصت و امکان زمامداری امور کشورشان را نیافتهاند. منطقهی عربی تمام جریانها و انواع نحلههای فکری و انقلابی و محافظهکار را تجربه کرده است، اما اسلامگرایان تاکنون چنین افتخاری نیافتهاند. یگانه نمونهای که برای دستیابی اسلامگراها به حکومت سراغ داریم، پیروزی «جبههی اسلامی نجات» در انتخابات قانونگذاری (پارلمان) سال ۱۹۹۱ م الجزایر بود که البته به ناکامی انجامید؛ چرا که ارتش الجزایر (در اقدامی کودتاگون) بی درنگ به قدرت چنگ آویخت و ضمن تعقیب اعضای جبهه، رهبران آن را بازداشت کرده و به زندان انداخت. در هرحال ندادن فرصت ادارهی امور کشور به اسلامگراها یکی از علل انتخاب آنان از سوی مردم بود که در پی برخورداریشان از حق انتخاب آزادانه و سالم صورت پذیرفت.
3- یکی دیگر از علل پیروزی اسلامگرایان به خود حکومتهای عربی برمیگردد. این حکومتها با استفاده مفرط از ابزارهای سرکوب و بازداشت و منع و محدودیت برای حرکتهای اسلامی در واقع به طور ناخواسته در بین انتخابکنندگان عرب نوعی اعتبار و محبوبیت به این حرکت بخشیدهاند و دیدیم که این انتخابکنندگان به محض اینکه فرصتی برای اظهار و اعتراف به این محبوبیت یافتند با روشنی و صراحت کامل آن را ابراز کردند.
اما اینجا یک تفاوت قابل ذکر وجود دارد و آن اینکه در کشورهایی چون مراکش و مصر اسلامگرایان از محرومیتی جزئی در رنج بودند و گاهی به آنان امکان حضور و تحرک و عمل داده میشد به طوری که هم در مراکش و هم در مصر حضوری بارز در صحنهی سیاسی داشتند. اما در کشور تونس «حزب نهضت» تا قبل از انتخابات اخیر از حضور در تمام عرصهها و صحنههای سیاسی و غیرسیاسی این کشور به طور کامل محروم مانده است.
این مسائل و محرومیتها در حالی برای احزاب و حرکتهای اسلامگرا اعمال میشد که سایر احزاب اعم از احزاب لائیک و لیبرال – غالباً – آزاد و فارغ از چنین ممنوعیتها و محدودیتهایی بودهاند. این واقعیتها در نزد تودههای عرب به اسلامگراها وجهه و اعتباری بخشید که امروز در انتخابشان از سوی این تودهها متجلی شده است. در حقیقت حکومتهای مستبد عربی نقش اساسی و مؤثری در پیروزی اسلامگرایان ایفا کردهاند.
4- علت دیگری که کفهی ترازوی انتخابات را به سود اسلامگرایان سنگین کرده است، حضور قوی آنان در بطن اجتماع است. البته با اعتراف به وجود تفاوتهای آشکاری در این مسأله بین اسلامگرایان سه کشور مورد بحث؛ در این خصوص حزب «نهضت» تونس کمی مستثناست چرا که این حزب در دورهی زمامداری زین العابدین بن علی به طور کامل ممنوع بود، اما در طول سالهای مدید پیش از حکومت بن علی در متن جامعهی تونس حضور بارزی داشته است. دوران مذکور از زمان بدو تأسیس این حزب که در آن زمان «جماعت اسلامی» (الجماعه الإسلامیه) نامیده میشد آغاز شده و تا سالهای بعدتر که به «جنبش جهت اسلامی» (حرکه الاتجاه الإسلامی) و نهایتاً به «جنبش نهضت» (حرکه النهضه) تغیر نام داد، امتداد مییابد.
در مراکش رویکرد حزب «عدالت و توسعه» به سمت حمایت از حقوق ملت، کمک به ستمدیدگان در برابر نظام و ایستادن در مقابل مظاهر فساد دولت و مسؤولان حکومتی بود. این جنبه با عنایت به اینکه «عدالت و توسعه» نه یک جنبش مردمی بلکه اساساً یک حزب سیاسی بود، همواره بر جنبهی خدماتی این حزب غلبه داشته است.
در خصوص اسلامگراهای مصر وضع به گونهای کاملاً متفاوت بوده است. چه احزاب اسلامگرای این کشور – به ویژه اخوان المسلمین – از آغاز جنبشهایی مردمی بودند که با وجود ممنوعیت کل تشکیلات همواره در سطح افراد و تشکلهای کوچک در لابه لای اجتماع حضور داشتهاند.
و اگر از حق نگذریم باید گفت احزاب اسلامی مصر در طول سالیان دراز موجودیتشان، خدمات متنوعی به مردمان و ساکنان شهرها و روستاهای مصر ارائه کردهاند. این خدمات به طور عمده از خلال تشکیل جمعیتهای خیریه، درمانگاهها و مراکز بهداشتی، آموزشگاههای علمی، ارائه فعالیتهای ورزشی و کمک و اعانه به مستمندان و بیوه زنان و یتیمان و امور خدماتی دیگر بوده است. افزون بر اینها فعالیتهای دعوی عمدهای نیز در سطح مساجد و مدارس و دانشگاهها داشتهاند که علاوه بر گسترش دامنهی حضور در جامعه، افزایش شمار طرفدارانشان را نیز به دنبال داشته است.
ثمرهی دیگر این حضور قوی اسلامگرایان در میان تودههای ملت در حالی که شهروندان عرب احزاب دیگر را جز در دوران انتخابات مشاهده نکردهاند، صرف نظر از بحث انتخابات، تولید کارایی و قدرت و تأثیرگذاری احزاب اسلامگرا بر این جوامع بوده است و این به خودی خود دستاوردی بس عظیم به شمار میآید.
5- ذهنیت مثبت تودهها نقش بزرگی در سنگینی کفهی اسلامگرایان در انتخابات بازی کرده است. پایبندی اسلامگرایان به آموزههای دینیشان و اصرار مداوم آنان بر اجتناب از امور منافی اسلام، به شهروندان عرب اطمینان خاطر داده است که ممکن نیست این طیف اهل تقوا با فاسدان حکومت زمانه همدست و همداستان شوند. از آن طرف ذهنیت غالب این ملتها نسبت به احزاب لائیک و جریانهای چپ و لیبرال که – هرچند نه در همه موارد ولی – با انحلال و فساد اخلاقی پیوند خورده است، منفی است. مجموعهی این مسائل گوی سبقت انتخابات را از آنِ احزاب اسلامی کرده است.
6- باتجربگی و سابقهی حضور قبلی اسلامگرایان در انتخابات – به استثنای سلفیها که تجربهی کمتری در این عرصه دارند- به آنان امکان پیشی گرفتن بر دیگر جریانها را داد. سازمانیافتگی خوب و حسن مدیریت امور انتخاباتی نیز عوامل دیگری هستند که به کامیابی اسلامگرایان در انتخابات کمک کرد. به عنوان مثال حزب آزادی و عدالت یا جماعت اخوان مصر در تمامی انتخابات گذشته، اصلیترین نیروی مخالف و اپوزیسیون حزب ملی حاکم بوده است به طوریکه این حزب به عنوان مثال در انتخابات نه چندان سالم سال ۲۰۰۵ تعداد ۸۸ کرسی پارلمانی را از آن خود کرد؛ در حالی که حزب وفد با آن سابقهی تاریخی و قدمتی که در عرصهی سیاسی کشور داشت، توانست تنها ۶ کرسی پارلمان را به دست آورد.
در مراکش حزب عدالت و توسعه، سیری صعودی را طی کرد و موفق شد که به ترتیب در انتخابات سال ۱۹۹۷ این کشور ۸ کرسی، در انتخابات سال ۲۰۰۲ چهل و دو کرسی و در انتخابات سال ۲۰۰۷ چهل و هفت کرسی و رتبهی دوم کرسیهای پارلمان را از آن خود گرداند. حزب نهضت تونس نیز در سال ۱۹۸۹ – کمی قبل از محرومیت کامل از فعالیت سیاسی- در انتخابات شرکت کرده و موفق به کسب ۱۳ درصد کل آرا شد.
7- سکولارها و لیبرالها نیز به نوبهی خود نقش قابل توجهی در پیروزی اسلامگراها داشتهاند. این امر در مصر به شکل واضحتری بروز کرده است حتی گمان میکنم که آنان مسبب اصلی کسب چنین نتیجه غیرمنتظرهای برای سلفیان بودهاند. در توضیح این ادعا میتوان گفت: اموری همچون ضعف ساختاری و تشکیلاتی احزاب سکولار و لیبرال، نداشتن پایگاه مردمی و حضور قوی نداشتن در میان تودهی مردم به طوری که شهروندان عرب جز در زمان انتخابات شاهد حضورشان نبودهاند، اینها همه چراغ سبزی بود برای صدرنشینی اسلامگراها. در توضیحاتی که افراد این احزاب درخصوص علل شکستشان بیان میکنند نیز دیده میشود که آنان استحقاق این شکست را داشتهاند؛ از جمله اشاره کردهاند که آنان میخواستهاند تنها در عرض چند ماه خود را تبلیغ کنند، در حالی که اسلامگرایان سالهاست که در این زمینه فعالیت میکنند. دستیابی سلفیها به نتایج چشمگیر انتخاباتی با وجود تازه واردیشان به بازی سیاست و انتخابات نیز از همین منظر قابل تفسیر است.
توجیه دیگری که سکولارها و لیبرالها برای شکستشان میآورند این است که اسلامگرایان از تبلیغ و دعوت دینی چون ابزاری برای گمراه ساختن بسیاری از رأیدهندگان بیسواد و فقیر بهره بردهاند. این پاسخ که به نوعی گویای نوع نگاه و سرشت رفتار سیاسی اینان در قبال تودههای مردم و بیانگر اسباب شکست قاطعشان است به وضوح نشان میدهد که با چه نگاه طبقاتی کینهتوزانهای نسبت به رأی دهندگان، اکثریت آنان را سادهلوح میشمارند.
پیروزی غیرمنتظرهی سلفیها در انتخابات مصر را نیز میتوان به حضورشان در بین تودههای مردم مصر پیوند داد. هرچند این حضور در حجم و اندازهی حضور اخوان نبوده است؛ اما سلفیها در بسیاری از مناطق کشور مصر حضوری قوی داشتهاند. افزون بر این اقداماتی که آنان تحت عنوان نگهبانی از هویت اسلامی مصر صورت دادند به متحد کردن طرفداران و همفکرانشان در جهت شرکت در این میدان کمک زیادی کرد. در حقیقت سکولارها و لیبرالها با دستان خود پرچم پیشگامی در انتخابات عربی را به اسلامگراها سپردند.
آزمون واقعی
پیروزی اسلامگرایان در این انتخابات امتحان دموکراسی ملتهای عرب به شمار میرود. اما متأسفانه قشر نخبه و روشنفکر غیراسلامگرا با عدم پذیرش نتیجه این انتخابات برای بار دوم در آن شکست خورد. چرا که حاضر نشد شکست خود در این میدان را شرافتمندانه بپذیرد. کما اینکه پیروزی اسلامگرایان در این انتخابات برای خود اسلامگراها نیز یک امتحان واقعی بود چون آنان را با لحظه و محک حقیقت روبرو کرد و این امتحانی به غایت دشوار است. اینک باید به آنان فرصت زمامداری داده شود تا حجم تواناییها و میزان کاردانی و کاراییاشان را در حل مشکلات ملتهایشان به نمایش بگذارند. آنگاه اگر اسلامگرایان موفق شوند اصول دموکراسی را رعایت کرده و عادلانه حکومت کنند، در آن صورت غایت مطلوبشان را محقق ساختهاند ولی اگر شکست بخورند، رأی اعتماد از آنان گرفته شده و در اولین انتخابات بعدی توسط همین ملتها کنار گذاشته خواهند شد و این همان دموکراسی و اصل تبادل قدرت است.
بر افراد و جناحهای غیراسلامگرایی نیز که در انتخابات رأی آوردهاند، واجب است که به سلک مخالفان روشنفکر و روشنضمیر پیوسته و به رغم اختلاف موجود دستی باشند برای ساختن نه برای ویران کردن.
در واقع علل پیروزی اسلامگرایان در هر یک از کشورهای عربی تونس، مراکش و مصر یکی بوده است و همین علل در آینده نیز به پیروزی آنان در کویت، اردن، فلسطین، یمن و هر کشور عربی دیگری خواهد انجامید که انتخاباتی آزاد و سالم برگزار کند چرا که زمینهها و شرایط این همه کشورها مشابه یکدیگر است.
و کسی چه میداند چه بسا در روزهای آتی شاهد همکاری طیفهای اسلامگرای پیروز با هم برای تحقق منافع مشترکشان باشیم …؟ و شاید این رویایی بیش نباشد؟ شاید .. اما میتواند به یک واقعیت عینی تبدیل شود.
پس ای اسلامگرایان… باری که بر دوشتان افتاده، سنگین است… و ملتهایتان آن را به شما سپردهاند تا ببیند چگونه عمل میکنید… پس از امروز به بعد دیگر هیچ عذر و بهانهای ندارید…
منبع پایگاه اطلاع رسانی اصلاح