مهارتهای زندگی

گفت و گوی اصلاحی و کارآمد میازن زن و شوهر

گفتگوی زن و شوهرگفت و گوی اصلاحی و کارآمد میازن زن و شوهر

نویسنده: دکتر سوزان هیت لر / مترجم: اکرم کرمی

آنچه آزارم می دهد نه گذر عشق، که سپری شدن آن در بیهودگی هاست

ادنا سن وین سنت میلی

گفت و گو برای حل مشکلات کوچک و تصمیم گیری درباره ی آن ها، چیزی است که من آن را گفت و گوی اصلاحی می نامم.

زوجهای سالم باید بتوانند مشکلات روزمره را با ظرافت از پیش رو بردارند. زوج های عاشق باید مانند قهرمانهای پاتیناژ همواره حرکات خود را کامل تر کنند. این افراد که روی یخ حرکات نمایشی انجام می دهند، مهارت بسیار زیادی دارند و مدام تمرین می کنند؛ با این همه حتی آنها نیز گاه می لغزند. آنها برای جبران ضعف ها و فرا گرفتن حرکات جدید به شرایط آرام و مناسب نیاز دارند.

این افراد اگر در قسمتی از یک برنامه ی خاص تعادل خود را از دست بدهند، در تمرین های بعدی نیز احتمالا" در همان قسمت دوباره می لغزند. آنها برای اصلاح این مشکل باید آن قسمت را کاملا" مورد توجه قرار دهند و آن چه را باعث لغزش می شود، با دقت تجزیه و تحلیل کنند و ترفندهایی بیابند که آن مشکل را از سر راه بردارند و روش جدید را آن قدر تمرین کنند که به صورت خودکار درآید. همان طور که دیدیم، آنها برای ایجاد تغییر ابتدا باید فکر و اندیشه ی خود را به کار گیرند، اما پس از چند بار تمرین، حرکات جدید را بدون تفکر و به طور خودکار انجام می دهند.

اختلافات زندگی زناشویی شبیه لغزش قهرمانان پاتیناژ است. لحظه ای که احساس خشم شما اندکی تحریک می شود- مانند لحظه ای که بازیکن روی یخ می لغزد- از بروز رفتارهایی هشدار می دهد که در حالت معمولی رخ نمی دهند. و باز هم مانند قهرمانان پاتیناژ، زوج ها نیز ممکن است بارها و بارها درباره ی مسئله ای جر و بحث کنند. برای اصلاح چنین جریانی ، آن ها نیز باید در آرامش مسئله را تجزیه و تحلیل کنند؛ دوباره تصمیم بگیرند و راه حل جدید را بارها تمرین کنند تا به صورت عادت درآید.

راهکارهای تحمیلی

وقتی از همسر خود انتقاد می کنید، او را سرزنش می کنید، تهدید یا مجازات می کنید صدای خود را بالا می برید یا کاری می کنید که او احساس گناه کند، در واقع تلاش می کنید با مجبور ساختن او به کاری که مورد نظر شماست شرایط را تغییر دهید. این راهکارهای تحمیلی مانند جاده ای که به جهنم ختم می شود از روی خیرخواهی پیاده می شوند.

راهکارهای تحمیلی از چند جنبه گران تمام می شوند. زیرا کسی که این روش ها را به کار می گیرد، به جای آن که محترمانه از همسرش تقاضای همکاری کند،سعی می کند او را کنترل کند. در ضمن، این راهکارها ماهیتی منفی دارند؛ چون بر آن چه به آن علاقه ندارید، تکیه می کنند نه آنچه به آن علاقه دارید، و به جای آنکه با ایجاد میل و رغبت در طرف مقابل او را تشویق به همکاری کنند، با ایجاد احساسی ناخوشایند او را مجبور به انجام کار می کنند. نکته ی دیگر اینکه راهکارهای تحمیلی مانند حریم شکنی، در طرف مقابل حالت تدافعی ایجاد می کنند و مانند پیام های زهرالود، ارتباط شما را آلوده می سازند. از همه مهم تر این که با استفاده از این روش ها، خواسته های همسرتان را نادیده می گیرید.

آرون و دنا زوج جوان و با استعدادی که عاشق یکدیگر بودند. در استفاده از ارهکارهای تحمیلی مهارت زیادی داشتند، اما از آنجا که به خود و به یکدیگر قول داده بودند که برای موفقیت در زندگی زناشویی تلاش کنند و آنچه را لازم است یاد بگیرند، با کمی دقت متوجه شدند که هیچ یک از والدین آنها به عنوان یک زوج از مهارت ارتباطی مؤثر و مفید برخوردار نبوده اند و از این رو، ازدواجشان به طلاق منجر شده است . بنابراین آنها تصمیم گرفتند که الگوهای منفی خانوادگی را کنار بگذارند.

آرون خیلی ناراحت و دلخور بود. هر شب دنا سرمیز شام از او سوال می کرد که ناهار را با چه کسی خورده است. تلقی آرون این بود که همسرش به او اعتماد ندارد و نگران است که مبادا به او خیانت کند. اوایل صبوری به خرج می داد، اما سوال های دنا آن قدر ادامه پیدا کرد تا سرانجام یک روز با خودش فکر کرد که من نیازی به پلیس ندارم! اصلا" اون راجع به من چی فکر می کنه؟ و بعد، برای آنکه همسرش را از این کار باز دارد، به راهکارهای تحمیلی ممکن فکر کرد:

·         درخواست تحکم آمیز:«دیگه از من نپرس با کی غذا خوردم!»

·         سرزنش:«با این سوال های آزاردهنده ای که هر روز تکرار می کنی، کم کم داری مشکل ساز می شی. یه بار بهت گفتم دست بردار. اما تو راه خودت رو می ری.»

·         انتقاد:«خیلی تو کار آدم دخالت می کنی.»

·         تهدید:«اگه از این کارت دست برنداری، واقعا" این کار رو می کنم!»

·         مجازات:«حالا که این طوره، فردا بعد از ساعت کاری می رم دنبال خوش گذرونی. تا تو باشی دیگه این قدر نق نزنی»

·         اعمال زور:«ساکت باش! بهت گفتم دیگه این سوال رو از من نپرس. خیلی هم جدی گفتم!»

·         احساس گناه ایجاد کردن:«تا حالا شده من همچین سوالی از تو بکنم؟ تو باید به من اعتماد داشته باشی. نباید هر دقیقه منو بپایی!»

هر یک از این روش ها می توانست دنا را وادار به تسلیم و پذیرش کند، اما مقاومت و نارضایتی نهفته در آن تاوانی سنگین در پی داشت. اگر دنا به این طریق سکوت می کرد، ظاهرا" آرون به خواسته ی خود می رسید. اما چون آرون خواسته ها و نگرانی های همسرش را نادیده می گرفت، بی اعتمادی آنها برطرف نمی شد؛ بلکه فقط از سطح به عممق می رفت. زیرا برداشت دن از رفتار قهرآمیز آرون این بود که حتما" می خواهد چیزی را پنهان کند و در نتیجه، شک او بیشتر می شد. با تشدید بی اعتمادی، حرف های تلخ و گزنده ی دنا بیشتر می شد. بی تردید او نمی خواست که آرون خواسته هایش را بر او تحمیل کند؛ طوری که گویی خواسته ی او هیچ اهمیتی ندارد. هیچ کس نمی خواهد او را شخص بدی بدانند که علت اصلی مشکلات است. صرف نظر از پیامدهای یاد شده، اگر آرون چنین روشی را در پیش می گرفت، آنها فرصت درک و شناخت بیشتر یکدگیر را از دست می دادند و نمی توانستند مشکلی را از سر راه بردارند که آسیب های جبران ناپذیری به روابط آنها وارد می کرد.

خلاصه اینکه شگردهای تحمیلی از چند جنبه نارسا و مردودند:

·         با ایجاد فضای نامساعد، رضایت و امنیت روابط شما را تبدیل به تنش، تأسف، اضطراب، ستیزه جویی و بی اعتمادی می کنند.

·         مشکلی را حل نمی کنند. اگر به جای تحکم، با احترام به نظرات طرف مقابل گوش بدهید و آن را در کنار نظر و خواسته خود قرار دهید، راه حل های بهتر و پایدارتری پیدا خواهید کرد.

·         استفاده از آنها به غلط چنین حسی را القا می کند که مشکل حل شده است؛ در حالی که اگر خواسته های همسرتان را به حساب نیاورده باشید، این بخش از مشکل می تواند همچنان ادامه داشته باشد.

·         طرف مقابل را وادار به رفتار تلافی جویانه می کنند. دیر یا زود، او نیز با روشی منفی چون روش خودتان به شما پاسخ خواهد داد.

·         کلمات زهرآلود عشق را از بین می برند. رفتارهای توهین آمیز و آمرانه چهره ای دوست داشتنی از شما نمی سازند. ترس و رنجش برخاسته از آنها به تدریج محبت همسرتان نسبت به شما را از بین می برد. کلمات تلخ و گزنده، عشق خود گوینده را نیز مسموم می کند.

هر چه بیشتر انتقاد کنی و خشمگین شوید، این باور در شما تقویت می شود که به همسرتان علاقه ندارید.

برعکس آن، در گفت و گوی اصلاحی، زوج ها بی آنکه بر یکدیگر تحکم کنند، با درک متقابل و پیدا کردن راه حلی که خواسته ی هر دو طرف را تأمین کند، مشکل را از سر راه برمی دارند.

آرون و دنا نیز با گفت و گوی اصلاحی موفق می شوند که مشکل خود را حل کنند. اما اجازه بدهید که ابتدا، نگاهی به مراحل یک گفت و گوی اصلاحی مؤثر بیندازیم.

پنج گام متوالی در گفت و گوی اصلاحی

۱.       به احساسات خود گوش دهید و بدانید کدام یک مشکل ساز به نظر می آیند و کدام یک به خواسته و میل شما مربوط می شوند.

۲.       مشکل موجود یا وضعیتی را که باعث آزار شماست، توصیف کنید.

۳.       حداقل یک راه حل مفید را به صورت درخواست یا پیشنهاد مطرح کنید.

۴.       به پاسخ طرف مقابل گوش دهید تا خواسته ها و نظرات او را نیز درک کنید.

۵.       راه حلی پیدا کنید که خواسته ی هر دوی شما را تأمین کند.

این نوع گفت و گو، هم می تواند با جدیت دنبال شود و هم با شوخ طبعی، اما نکته ی مهم این است که دو طرف به یکدیگر احترام می گذارند و لحن کلام آنها ذره ای رنگ و بوی تحکم، انتقاد یا منفی نگری به خود نمی گیرد. این نحوه ی گفت و شنود، مهارت شما را به مبارزه می طلبد، اما مبارزه ای است که ارزش روبه رو شدن با آن را دارد. برای روشن تر شدن مطلب اجازه بدهید که دوباره به سراغ آرون و دنا برویم.

دنا و آرون در مورد ساعت خواب با هم مشکل داشتند. دنا مجبور بود صبح زود سر کار برود. در نتیجه زودتر خسته می شد و می خواست زوودتر بخوابد. اما آرون جغد شب بود و دوست داشت که قبل از خواب اخبار آخر شب را گوش کند. تلویزیون هم بیرون از اتاق خواب بود.

گام ۱: به احساسات خود گوش دهید

دنا ناراحت بود و نمی توانست بخوابد. صدای تلویزیون او را عصبی می کرد. او می توانست رنجش و ناراحتی خود را سرکوب کند و به خود بگویید:«تنها سرگرمی اون همین تلویزیونه»یا«نباید در این مورد خود خواه باشم» یا «ارزشش رو نداره موضوع رو بزرگ کنم. بالاخره که خوابم می بره»

گاه این گونه خود را آرام ساختن، کار عاقلانه ای است، اما سرکوب کردن احساسات معمولا" آنها را تشدید می کند. در اینجا هرچه دنا بیشتر سعی می کند که ناراحتی خود را سرکوب کند، احتمال طغیان آن بیشتر می شود.

دنا می توانست روش دیگری در پیش بگیرد و آن قدر به آزاردهنده بودن صدای تلویزیون فکر کند تا اینکه کاسه ی صبرش لبریز شود و با ناراحتی از تخت بیرون بیاید و بگوید:«واقعا" که! چطور می تونی این قدر صدای تلویزیون رو بالا ببری، در حالی که می دونی من خسته ام و با اون صدا نمی تونم بخوابم؟»

البته هیزم گذاشتن بر آتش خشم، آن قدر به شما نیرو می دهد که شما را به سوی حل مشکل سوق دهد اما این روش به احتمال زیاد، روشی زهرآلود است نه یک گفتگ و گوی اصلاحی آرام.

خوشبختانه دنا تصمیم گرفت تا در همان مراحل اولیه به احساساتش گوش دهد و آن را به زمانی موکول نکند که به کوره ی آتشفشان تبدیل شده باشد.

رنجش مختصرش زمانی او را متوجه مشکل ساخت که می توانست به حل آن بیندیشد.

گام ۲: مشکل را توصیف کنید

هرچند برای صحبت کردن درباره ی یک مسئله روش های گوناگونی وجود دارد، اما اصل ۳ در مورد تمام آنها باید رعایت شودغ حریم شکنی ممنوع. فقط نظر خود را درباره ی مشکل بیان کنید، تنها درباره ی خود حرف بزنید و هرگز به جای همسرتان حرف نزنید.

·         فقط وضعیت مشکل ساز را توصیف کنید:«صدای تلویزیون تا اتاق خواب می رسه و نمی گذاره من راحت بخوابم.»

·         موقعیت و احساسات خود را بازگو کنید:«ناراحتم، با صدای تلویزیون نمی تونم بخوابم»

اگر لازم است که به رفتار مشکل ساز همسرتان اشاره کنید، از فرمول «وقتی تو…» استفاده کنید:«وقتی(تو)در اتاق مطالعه تلویزیون تماشا می کنی، من تو اتاق خواب صداش رو می شنوم.» به این ترتیب، بدون آنکه حریم همسرتان را نادیده بگیرید و درباره ی او حرف بزنید و او را به جبهه گیری دعوت کنید، خود فاعل جمله می شوید. همچنین این روشدر عین حال که شما را از مقصریابی یا سرزنش کردن برکنار می دارد، به شما کمک می کند تا مشکل را تعریف کنید.

گام۳: خواهش کنید

درخواست محترمانه آن است که هم خواسته ی شما را مطرح کند و هم نظر همسرتان را درباره ی راه حل پیشنهادی جویا شود. به عبارتی، یک درخواست خوب عاملی برای گوش دادن دوجانبه می شود.

·         تقاضایی که خواسته ی شما را با ظرافت بیان کند، با عباراتی چون:«ممکنه…؟»، «ممنون می شم اگر…» شروع می شوند.

·         پس از طرح راه حل خود به صورت درخواست، یا سوالی صریح نظر همسرتان را نیز جویا شوید:«نظرت چیه؟» یا ممنون میشم اگه لطف کنی و صدای تلویزیون را کم کنی. این طوری باز می تونی خوب بشنوی؟»

گام۴: با دقت به پاسخ طرف مقابل گوش بدهید

آرون آهی می کشد و می گوید:«حالا دیگه اصلا" نمی شنوم. می خواستم قبل از خواب خبرها رو ببینم.انگار این دیوارها رو از کاغذ ساختن»

گام ۵: تدبیری بیندیشید. راه حل مفید آن است که مشکل هر دو طرف را حل کند

آرون پیشنهاد می کند:«چطوره برم پایین و از تلویزیونی که تو آشپزخونه س استفاده کنم. این طوری یه چیزی هم اونجا می خورم. خوب شد به من گفتی چه مشکلی داری. دوست ندارم مزاحم خوابت بشم.»

دنا نیز پیشنهادی مطرح می کند:«وقتی منم تو اتاق مطالعه هستم واقعا" خوب نمی شنوم. مثل اینکه دیوارها صدا رو تقویت می کنند. بذار من بالش رو بذارم رو سرم ببینم چطور می شه. شاید لازم نباشه بری پایین. اما اگه خودت  بخوای پایین بری، اون یه حرف دیگه س.»

برای حل هر مسئله ای الزاما" نباید تمام پنج مرحله ی یاد شده طی شود. گاه در همان گام نخست که با توجه به احساس خود متوجه مشکل می شوید، رفتاری متفاوت در پیش می گیرید که به نحوی مشکل را برطرف می کند.

وقتی آرون مشغول تمیز کردن خانه شد، دنا احساس کرد کمی عصبی است. آرون مانند ماشین برف پاک کن، حرکت می کرد و هرچه را سر راه بود برمی داشت و اطرافش را مرتب می کرد. بعد از آن که دنا متوجه عصبی بودنش شد از خودش پرسید:«چرا سریع تمیز کردن اون منو عصبی می کنه؟»و پس از کمی فکر کردن متوجه شد که نگران آن است که آرون در حین مرتب کردن خانه وسایا مورد نیاز او را جا به جا کند. بنابراین، سبدی به آرون داد و از او خواست که وسایل او را در سبد بگذارد. آرون راه حل را پذیرفت و حساسیت دنا نیز از بین رفت.

گاه ممکن است که با انجام دو مرحله ی اول، یعنی توجه به احساس آزاردهنده ی خود و بیان آن، همسر شما راه حلی پیشنهاد کند و نیازی به مرحله ی سوم ، یعنی تقاضا کردن نباشد.

«می ترسم موقع تمیز کردن وسایل منو دور بریزی.»

«چطوره وسایلی رو که فکر می کنم مال توست رو میز بذارم؟»

اگر در هر مرحله، پیش از آن که حرفی بزنید یا کاری انجام دهید، کمی فکر کنید، این عمل شما بی نتیجه نخواهد ماند؛ خاصه اگر عادت کرده اید صداهای کوچک درون خود را سرکوب کنید یا برعکس، جرقه های کوچک رنجش را به شعله های بزرگ خشم تبدیل کنید: در این صورت بهتر است پیش از هر اقدامی ابتدا کمی مکث کنید و نحوه ی انجام آن را در ذهن بسنجد. سنجیده عمل کردن، میزان موفقیت را در هرکاری بالا می برد:از پرتاب توپ در حلقه ی بسکتبال گرفته تا برنامه ریزی برای یک جشن تولد و البته، این اصل در مورد مراحل پنجگانه ی گفت و گوی اصلاحی نیز صادق است.

تبدیل گفت و گوی تحمیلی به اصلاحی

وقتی از همسر خود می خواهید نظرش را بیان کند، او احساس می کند که در تصمیم گیری نقش دارد و برنامه ی جدید به او تحمیل نمی شود. هر چند اغلب وسوسه می شویم که با بحث و جدل یا ترغیب طرف مقابل خواسته ی خود را عملی کنیم، اما باید بدانیم که جویا شدن نظر و عقیده ی طرف مقابل در دراز مدت رضایت خاطر بیشتری به بار می آورد. وقتی عصبی می شوید، به سختی می توانید توجه داشته باشید که همسرتان نیز خواسته هایی دارد. از یاد نبرید که در گفت و گوی اصلاحی، هدف رسیدن به راه حلی است که برای هر دو طرف مفید باشد.

نزدیک بود دنا کنترل خود را از دست بدهد و به آرون بگوید: «تو باید بهتر از این با من رفتار کنی! من این همه با تو راه میام. تا حالا هرکار سختی رو از من خواستی انجام دادم. حتی به خاطر تو بچه دار هم نشدم. این منصفانه نیست که وقتی من سرکارت زنگ می زنم، اون طوری با من حرف بزنی.»

دنا وسوسه شده بود تا با ایجاد احساس گناه، آرون را وادار کند که با او مهربان باشد. گفته های ذهنی دنا نشان می دهد که تصمیم گیری هایی که تاکنون انجام شده، با تسلیم و کنار آمدن دنا همراه بوده است . در واقع گفت و گوی تحمیلی بر روابط آنها حاکم است و حالا دنا با یک گفت و گوی تحمیلی دیگر می خواهد یک بار هم آرون تسلیم شود و به خواسته ی او تن در دهد.

خوشبختانه آنها توانستند با گفت و گوی اصلاحی، به کمک یکدیگر مشکل را از سر راه بردارند. به یاد داشته باشید که گفت و گوی اصلاحی مشکل را اصلاح می کند نه همسر شما را. در مثال بالا، آرون مشکل دنا نیست، بلکه طرز صحبت تلفنی آنها او را آزار می دهد.

گام۱: به احساسات خود گوش دهید

دنا متوجه می شود که چیزی او را آزار می دهد.

گام۲: مشکل را توصیف کنید

دنا:«امروز وقتی بهت زنگ زدم و احساس کردم نمی خوای با من صحبت کنی ناراحت شدم.»

گام ۳: درخواست خود را با «ترجیح می دهم» شروع کنید و با یک سوال خاتمه دهید

«ترجیح می دم وقتی بهت زنگ می زنم تو هم با علاقه جوابم رو بدی یا حداقل عصبی به نظر نرسی نظرت چیه؟»

گام ۴: به پاسخ طرف مقابل گوش دهید تا مطمئن شوید که هر دوی شما نکات مربوط به مشکل موجود را درک کرده اید

آرون پاسخ مفیدی می دهد: «معذرت می خوام، نمی خواستم ناراحتت کنم. راستش حق با توست. وقتی به اداره زنگ می زنی من کمی عصبی می شم. اما دلیلش اینکه دوست ندارم همکارام چیزی درباره ی زندگی خصوصی من بدونن، چون خیلی بهشون اعتماد ندارم»

دنا بیشتر درباره ی رنجش خود صحبت می کند:«می دونی وقتی سر کار همکارام به همسرشون زنگ می زنن منم دوست دارم به تو زنگ بزنم. اما حالا که می گی چند تا آدم فضول اونجان بهت حق میدم نتونی حرف بزنی. ولی حداقل آخر وقت می تونیم یه تماسی با هم بگیریم که با هم بریم خونه»

دنا درعین توصیف احساس و تمایل خود با جمله ی «اما حالا که …» نشان می دهد که به خواسته و نظر آرون هم توجه کرده است و به این ترتیب، روشن می شود که ایده و نظر هر دو آنها اهمیت دارد.

گام ۵:تدبیری بیندیشید

آرون با دنا موافق بود. بنابراین به راه های ممکن فکر کرد:«موافقم، اما چطوره من زنگ بزنم؟ یا اینکه اصلا" خودت زنگ بزنی، چون تو بیشتر یادت می مونه. ولی اگه مافق باشی، حرفامونو خلاصه می کنیم و بقیه ی حرفا رو موقع برگشت تو ماشین می زنیم. موافقی؟»

دنا بعد از چند لحظه فکر کردن :«خوب، حالا که فهمیدم چرا خشک و بریده حرف می زدی، قبول این راه حل برام راحت تره. می دونی، من همه ش صحبت رو طول می دادم که بلکه تو مهربون تر بشی. اما حالا سعی می کنم زودتر قطع کنم.»

آرون احساس آرامش می کند:«البته اگر راجع به مسائل خصوصی حرف نزنیم، من راحت تر می تونم حرف بزنم.»

 

_________________________
منبع: معجزه ی گفت و گو راز دستیابی به زندگی مشترک عاشقانه و مستحکم / نویسنده: دکتر سوزان هیت لر / مترجم: اکرم کرمی / انتشارات: صابرین-۱۳۸۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا