حسین شهید (رض) ریحانـــۀ النبی (ص)
حسین شهید (رض) ریحانـــۀ النبی (ص)
تحقیق و نگارش: حمزه خان بیگی – اشنویه
چه بگویم که قلبم آکنده از اضطراب و نگرانی وشرمندگی وناتوانی است و قلم در دستم حیران وبهت زده، که در باره ی شخصیتی مانند شخصیت حسین (رض) چه کلماتی را به رشته تحریر در آورم که در خور مقام و منزلت او باشد، چون حسین (رض) شخصیتی است مهم و حساس، چرا که از سویی به این شخصیت والا امید بسته شده و مایه شادی است، و از سویی دیگر شخصیت حسین (رض) با غم و اندوه جانکاه همراه است.
جون شکوه شخصیت حقیقی و حقوقی حسین بن علی(رض) در قرآن کریم و نزد پیامبر گرامی اسلام و در باور آحاد مسلمین از چنان مرتبتی برخوردار است که واژه ها در توصیف آن به عجز و ناتوانی نشسته اند.
براستی از عهدهی چه واژهای و از خامه بنان و سحر بیان چه کسی بر می آید که کنه عظمت معجزهی قیام خونین اشرف اولاد آدم را برای نسل های مشتاق و نیازمند این عصر به تصویر کشد.
ما در برابر مردی قرار داریم که راه مخالفت و مبارزه را به خاطر فتنهجویی در پیش نگرفته بلکه دعوت قومی را اجابت کرد که او را پیش خود خواندند و وقتی ایشان نزد آنها آمد، وی را رها کرده، و به کسی که دشمن او و دشمن آنان نیز بود سپردند.
آری تاریخ به وضوح وقاطع در لابلای صفحات خویش آورده است که حسین به آنان گفت: نزد شما نیامدم مگر زمانی که نامههایتان به دستم رسید، اگر نظری بر خلاف آن چه نامه هایتان میگوید دارید، بر میگردم.
تردیدی نیست که ما در برابر آل بیت و صحابهی کرام موضع واحدی داریم… آنان را در جایگاه و منزلتی می بینیم که خداوند سبحان آنان را قرار داده است، آنان عَلَم هدایت… و ستارهای فروزنده در تاریکی … هستند،
محبت آنان برای ما عبادت است،و مدح آنان را شب و روز در آیات قرآن تلاوت کرده و در مقابل تلاوت هر حرف آن، ده ثواب به ما میرسد.
شکی نیست که اهل بیت رسول الله(ص) در میان اهل سنت، مقام بلندی دارند و اهل سنت نسبت به آنان احترام بسیار قایلند و حقوق آنها را آنگونه که خداوند در شریعت مقرر نموده، رعایت میکنند، لذا آنان را دوست دارند و محبت و موالات شایستهای نسبت به آنان دارند و به سفارش پیامبر در خصوص آنان عمل مینمایند همان وصیتی که در روز غدیر خم فرمود:
«و اُذَکِّرُکم الله فی اهل بیتی» : (شما را دربارهی ـ رعایت حقوق ـ اهل بیتم سفارش میکنم. ( صحیح مسلم با شرح نووی، کتاب فضائل صحابه، باب فضائل علی ۱۵/۱۸۸ حدیث/۲۴۰۸)
وقتی از حسین یاد میشود بی شک نمیتوان واقعهی کربلا را نادیده گرفت .اما بر این باورهستیم که تاریخ حسین (رض) را اگر فقط در واقعهی کربلا خلاصه کنیم، در حق ایشان و تاریخ و قدر ومنز لت شان ستم روا داشته ایم . واز سویی کم وکیف تفصیلی واقعه کربلا بیش از آن چیزی است که بتوان در این توشتار اندک گنجانید، پس تنها به جستاری از نظریات اندیشمندان متقدم ومتأخّر اهل سنت بسنده کرده و بیشتر به ابعاد شخصیتی او از لحاظ ایمان وتقوا و فقاهت وشجاعت وشهادت طلبی ایشان پرداخته ایم .
زیرا حسینی که ما می خواهیم بشناسیم حسین آل و اصحاب و پروریده دست مربی حکیمی چون پیامبر (ص)ومادری شایسته چون فاطمه وپدری تواناچون علی است .
او صحابی بزرگواری است که هم از شرافت صحبت و هم از افتخار قرابت با مقام نبوت برخوردار است.
منزلت حسنین (رض) در نزد پیامبر(ص)
مسلّم است برترین مزیتی که در این دودمان وجود دارد، انتساب به برگزیدهترین انسانها، حضرت محمد (ص) است، اما ارتباط حسین (رض) با جد بزرگوارش چگونه بود، بهتر است بدانیم: جد بزرگوارش حضرت محمد (ص) به وی و برادرش حسن (رض) با چه نگاهی مینگریستند؟
احادیث صحیح و گویایی داریم که در معرفی جایگاه و منزلت او وبرادر بزرگوارشان در نزد پیامبر (ص) ما را یاری میدهند . از براء بن عازب(رض) روایت است که رسول الله(ص)، حسنین (رض) را دید و فرمود:
«پروردگارا ! من این دو را دوست دارم، تو نیز دوست بدار». (ترمذی، کتاب المناقب ،باب مناقب حسن و حسین،ج۵،ص۶۶۱، حدیث شماره ۳۷۸۲)
در این حدیث فضیلتی آشکار برای حسنین (رض) است؛ چون پیامبر امتش را به محبت آن دو تشویق کرده و توضیح داد که محبت آن دو، به معنای دوست داشتن پیامبر(ص) است.
رسول الله (ص) آنان را بسیار دوست میداشت و دوستی آنان را دوستی با خویش و دشمنی با آنان را دشمنی با خویش میشمردند، امام احمد در مسند از ابوهریره(رض) آورده است که رسول الله (ص) فرمودند: «هر کس آنان (حسن و حسین) را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس با آنان دشمنی کند با من دشمنی کرده است». ( مسند أحمد، حدیث شمارهی ۷۸۶۳، شعیب أرنؤوط گفته: سندش قوی و رجالش ثقه و رجال صحیحین هستند.)
ابوسعید خدری(رض) روایت میکند، رسول الله(ص) فرمود: «حسن و حسین سرداران جوانان بهشتند». (مسند احمد ۳/۳ و ترمذی: کتاب المناقب،ج ۵،ص۶۵۶ ،حدیث ۳۷۶۸ ومى گوید: حسن و صحیح است وحاکم درمستدرک۳/۱۶۶-۱۶۷ ودر روایتی دیگرو(ابوهما خیر منهما) وابن خزیمه فی صحیحه ۲/۲۰۶والهیثمی فی مجمع الزوائد ۹/۱۸۴ و طبرانی هم روایت کرده است که اسناد آن حسن است و آلبانی در الاحادیث الصحیحه ۲/۴۴۸)
در این حدیث دو فضیلت بزرگ برای حسنین (رض) است؛ چون پیامبر به بهشتی بودن آن دو گواهی داده و نیز خبر داده اند که آن دو سرداران جوانان بهشتاند.
برای درک عمق ارتباط صمیمانهی رسول الله (ص) با دو نوه اش حسن و حسین (رضی الله عنهما) ضروری است که اندکی به سیرهی عطرآگین و پر حادثهی رسول الله (ص) که احساسات انسانی رسول الله (ص) را با خوشیها و شادمانیها و غم و اندوهش به دوش میکشد، پرداخته وآن را با قلبی ایمانی مرور کنیم :
آری! رسول الله (ص) فرزندان پسر خویش؛ قاسم و عبدالله و بالأخره ابراهیم را از دست دادند و بنا به اهمیت فرزندان پسر نزد مردم که باعث باقی ماندن نسل انسان میشوند، مشرکان مکه این را بهانه ای برای فشار آوردن بر رسول الله (ص) و دعوت ایشان قرار دادند . یکی از این افراد شقی و بد فرجام عاص بن وائل سهمی است که هرگاه از رسول الله (ص) یاد میشد، می گفت: او را بگذارید، او مردی است که نسلی ندارد و اگر بمیرد یاد و خاطره اش از بین میرود و شما از دست او راحت میشوید
خداوند متعال در دفاع از رسول الله (ص) این آیه را نازل فرمود: «إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (کوثر/۳)
«بیگمان دشمنت، خود بیدنباله (و بدون نسل) است».( أنساب الأشراف ،ج۱،ص۶۲؛ سیرهی ابن هشام ،ج۱،ص۲۶۵)
تاریخ وسیره نبوی لحظههای اندوه و غم رسول الله (ص)، آن پدر مهربان را که از فراق جگر گوشه هایش خصوصا ابراهیم، که متاثر بود، در سراپردهی خویش دارد.
در نهایت رسول الله(ص) عاطفهی سرشار پدری خویش را نثار پسران دخترش فاطمه (رضی الله عنها) نمودند و آنان ریحانههای ایشان در این دنیا بودند.
امام بخاری از ابن ابی نعم روایت نموده است که میگوید: من حضور داشتم که مردی از عبدالله بن عمر (رضی الله عنهما) دربارهی خون پشه سوال کرد، وی گفت: اهل کجایی؟ گفت: اهل عراق هستم. ابن عمر (رضی الله عنهما )گفت: این از خون پشه میپرسد و حال آن که فرزند رسول الله (ص) را مظلومانه کشتند.و فرمود:خودم از رسول الله (ص) شنیدم که فرمودند: «حسن و حسین ریحانههای من از دنیا هستند». ( صحیح بخاری، الأدب، باب رحمه الولد وتقبیله ومعانقته، حدیث شمارهی ۵۹۹۴، فضائل أصحاب النبی ج ، باب مناقب الحسن و الحسین، حدیث شمارهی ۳۷۵۳)
حافظ ابن حجر در ذیل این حدیث میگوید: «آنان را به ریحانه تشبیه نمودند؛ زیرا فرزند را نیز همانند آن میبویند و میبوسند… و ترمذی نیز از انس (رض) روایت نموده که رسول الله(ص) حسن و حسین را میطلبیدند و آنان را میبوییدند و در آغوش میگرفتند».( فتح الباری، ابن حجر عسقلانی ،ج۷،ص۴۶۹؛ ترمذی، کتاب المناقب، باب مناقب الحسن و الحسین، حدیث شمارهی ۳۷۷۲)
حافظ ابونعیم وی را چنین معرفی کرده است: «ابوعبدالله؛ حسین بن علی بن ابی طالب ریحانه و شبیه رسول الله (ص) است، آن حضرت (ص) پس از ولادت وی در گوش او اذان گفتند، وی سرور جوانان بهشت و پنجمین نفر اهل کساء و فرزند سیده النساء است، پدرش پاسدار حوض و ذوالجناحین عموی اوست، وی دست پروردهی نبوت است که در دامن اسلام پرورش یافته و از منبع ایمان تغذیه شده است». (معرفه الصحابه (۲/۶۶۱).
حسن و حسین (رضی الله عنهما) تنها نوههای رسول الله (ص) نبودند که ایشان همچون پدربزرگی با نگاه محبت و مهربانی و افتخار به آنان بنگرند، بلکه به تمام معنا پسران ایشان بودند.
این چه عنایتی است! و قلب کدام پدر این همه عطوفت و مهربانی را در خود جای داده است. آری! ایشان رسول خداست با آن رحمت گسترده و احساسات آکنده از مهر و محبت.
توجه و مواظبت رسول الله (ص) به نوههایش بدان جا رسیده بود که برای محافظت آنان از هرگونه بدی، همواره با دعا آنان را از هر گزند احتمالی به پناه خداوند واگذار میکردند.
امام بخاری از ابن عباس(رض) آورده است که: رسول الله (ص) حسن و حسین (رضی الله عنهما) را با این دعا افسون میکردند و میفرمودند: «پدرتان ابراهیم، اسماعیل و اسحاق را با این دعا افسون میکرد،« أعوذ بکلمات الله التامه من کل شیطان وهامه و من کل عین لامه».( صحیح بخاری، حدیث شماره: ۳۳۷۱)
«پناه می برم به کلمات تامه الهی از گزند هر شیطان و حیوان موذی و چشم شوری».
احساسات پدرانهی ایشان آن گاه به اوج خود رسیده بود که از بالای منبر و هنگام ایراد خطبه و موعظهی مومنان به تقوی و کارهای شایسته، نوههای خردسال خویش را مشاهده می فرمودند که جست و خیز کنان به سوی ایشان میآیند، بی اختیار خطبه را ناتمام گذاشته و از منبر پایین می آمدند و آنان را در آغوش گرفته و به منبر می بردند.
خدایا! قلب پبامبر (ص) چه شفقت گسترده ای برای خردسالان داشت و چه عاطفهی پدری عمیقی در آن نهفته بود.
ابوداود از بریده (رض) چنین نقل میکند که: رسول الله ص در حال ایراد خطبه بودند که حسن و حسین که لباس سرخ رنگی بر تن داشتند جست و خیز کنان آمدند، رسول الله (ص) از منبر پایین آمدند و آنان را به دوش گرفتند و به منبر رفتند و سپس فرمودند: «حقا که خداوند متعال راست فرموده است که مال و فرزند مایهی آزمایش هستند، من اینها را دیدم و نتوانستم خودم را کنترل کنم و سپس خطبه را ادامه دادند». ( ابوداود، حدیث شمارهی ۱۱۰۹. آلبانی آن را صحیح دانسته است.)
وهمچنین ابویعلی (س) میگوید: «نزد رسول الله (ص) بودیم حسن یا حسین بر سینهی ایشان بود، ادرار او از سینه ایشان سرازیر شد، برخاستیم که او را برداریم؛ رسول الله (ص) فرمودند: پسرم را راحت بگذارید تا کارش را تمام کند، سپس آن را با آب شستند و سپس به بیت المال که خرمای صدقه در آن نگاهداری میشد تشریف بردند، آن پسر نیز با ایشان رفت و خرمایی برداشت و در دهان گذاشت، رسول الله (ص) آن را در آوردند و فرمودند: صدقه برای ما حلال نیست. ( مسند احمد، حدیث شمارهی ۱۹۰۸۲ با سند صحیح. شیخ شعیب أرنؤوط گفته: اسنادش صحیح است)
شخصیت ایمانی حسین شهید (رض)
به راستی ظاهر و باطن پرورش یافته گان مدرسه پیامبر(ص) یکسان است و حسین بن علی (رض) نمونهی بارزی از مردانی است که از حیث ایمان و اخلاق وتقوا از مراتب والایی برخوردار بودند .
حافظ ابن قیم (ره) با چه تعبیر زیبای از هماهنگی ظاهر انسان مؤمن با باطنش میگوید: «هرگاه قلب از مواهب و عطایای والای ربانی سیراب گردد بر امرا و رعیت خلعت شایسته و مناسبی میپوشاند، بر نفس خلعت اطمینان و آرامش و رضایت و فروتنی میپوشاند، آن گاه حقوق را با بخشندگی و سعه صدر و رضایت و به راحتی میپردازد؛ زیرا در آن حال با قلب در اکثر موارد همسو میگردد و غالبا در پی هدف مشترکی خواهند بود، آن گاه نفس که قبلا دشمن آشکار قلب بوده، وزیر دست راستش میگردد، و این همسویی و موافقت چنان طمانینه و لذتی در پی میآورد که لذت و نعمتهای بهشتی را تداعی میکند، البته جنگ آن دو پایان نیافته، بلکه سلاح و تجهیزات آن همچنان در دسترس است و اگر قدرت وسیطرهی قلب نباشد، نفس با هر نحو ممکن و با هر سلاحی با او مبارزه میکند، بنابراین در دو مرز استراتژیک ظاهر و باطن تا آخرین لحظات زندگی باید استقامت و پایداری نمود». ( طریق الهجرتین،ج ۱،ص۶۳)
وی در «مدارج السالکین» میگوید: «خداوند جمال ظاهر و باطن را در چندین آیه قرآن کریم با هم ذکر نموده است،
از آن جمله فرمودهی خدای متعال:
یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَیْرٌ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ (الأعراف: ۲۶) «ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را میپوشاند و مایه زینت شماست؛ اما لباس پرهیزگاری بهتر است! اینها (همه) از آیات خداست، تا متذکّر (نعمتهای او) شوند! »
و از آن جمله فرمودهی خدای متعال در بارهی زنهای جنت:
«فِیهِنَّ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ» (الرحمن: ۷۰) «و در آن باغهای بهشتی زنانی نیکو خلق و زیبایند! »
و فرموده است:
«…. وَلَقَّاهُمْ نَضْرَهً وَسُرُورًا» (الإنسان: ۱۱) «….و آنها را میپذیرد در حالی که غرق شادی و سرورند!»
و از آن جمله فرمودهی خدای متعال:
«وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَهٌ »(۲۲) إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَهٌ (القیامه: ۲۲- ۲۳) «و به پروردگارش مینگرد! (۲۲) و در آن روز صورتهایی عبوس و در هم کشیده است، »
استقامت و توکل حسین شهید (رض)
بیتردید صبر و استقامت و توکل و پایداری در برابر دشمنان که حسین (رض) در حادثهی کربلا از خود به نمایش گذاشت، دلیلی روشن و قاطع بر ایمانکامل و آگاهانه و عمیق ایشان به الله و قضا و قدر الهی است.
حافظ ابن قیم توکل و استقامت ایمانی حسین (رض) را چنین بازگو می کند:
«حسین (رض) میدانست که دشمنان فقط او را میخواهند و با دیگران کاری ندارند، ایشان به همراهان خود اختیار داد که هر کس میخواهد اجازه دارد که خود را از مرگ نجات دهد، و خود را نیز برای مقابله با دشمن آماده نمود و لو اینکه جز چند نفری با او باقی نمانند، به همراهان خود فرمود: هر کس میخواهد شبانه نزد خانواده اش برگردد، من به او اجازه داده ام، اینان مرا میخواهند، مالک بن نضر گفت: من مدیون و عیال وار هستم، فرمود: شب فرارسیده، در تاریکی آن بروید و هر کس دست یکی از مردان اهل بیت مرا بگیرد و در تاریکی شب در صحرا و به شهرها و مناطق خود بروید، اینان مرا میخواهند، اگر مرا به دست بیاورند دنبال کسی دیگر نمیروند، بروید تا آنکه خداوند فرجی بیاورد…».(ابن کثیر، البدایه ،ج۱۱،ص۵۳۰)
ایشان شبی پیش از آن در مسیر عراق خوابی دید و از خواب بیدار شد و با زبان یک مومن استوار فرمود: « إنا لله وإنا إلیه راجعون والحمدلله رب العالمین»، گفت: در خواب دیدم که فردی اسب سوار میگفت: اینان به سوی مرگ پیش می روند، دانستم که خبر مرگ ما را به ما میدهد. ( همان ،ج۱۱،ص۵۲۶)
ایشان در گرماگرم معرکه که دل ها از جا کنده میشود با اعتماد و اطمینان با پروردگارش راز و نیاز میکند و میگوید:
«اللهم أنت ثقتی فی کل کربٍ، ورجائی فی کل شدهٍ، وأنتَ لی فی کل أمر نزل بی ثقِهٌ وعِدَّهٌ، فکم مِن هَمٍّ یضعف الفؤاد، وتقل فیه الحیله ویخذلُ فیه الصدیق، ویشمتُ فیه العدو، فأنزلته بک، وشکوته إلِیک رغبهً فیک إلِیک عمن سواک، ففرجته، وکشفته، وکفیتنیه، فأنت ولی کل نعمهٍ وصاحب کل حَسنه ومنتهى کل غایهٍ». ( البدایه ج۱۱،ص۵۱۶)
ترجمه: «پروردگارا! در هر غم و سختی اعتماد و امید من به توست، در هر کاری که برایم پیش میآید اعتماد و توانم تویی، چه بسا غمهایی که فراتر از توان تحمل قلب بوده که راه و چاره ای نداشته دوستان در آن خود را کنار کشیده و دشمنان به شادی پرداخته اند، من آن را به تو سپرده ام و به تو از آن شکوه کرده و از دیگران خود را به امید تو بریده ام، و تو آن غم ها و سختی را گشوده ای و از من دور ساخته ای، خدایا! تو ولی هر نعمت و صاحب هر حسنه و نهایت هر مقصدی هستی».
عبدالله بن عمار حسین (رض) را در میدان معرکه، چنین توصیف میکند: «حسین (رض) را دیدم که از هر طرف او را فراگرفته بودند و بر سمت راست خویش چنان یورش میبرد که همه پراکنده میشدند، والله من مردی دلیرتر و مصممتر از او که اهل و اصحابش در برابرش کشته شوند ندیده ام، والله نه قبل از او چنین کسی را دیده ام و نه پس از او…». ( البدایه ،ج۸،ص ۲۰۴)
فقه و روایت حدیث
جزو فقهای حسین (رض) جزو فقهاء و مفتیان صحابه بود، ابن قیم الجوزیه در «اعلام الموقعین عن رب العالمین» ایشان را جزو صحابه که کمتر فتوا دادهاند بر میشمارد. (ابن قیم، إعلام الموقعین،ج۱،ص۱۲)
وی در روایت حدیث نیز چنین بود، از رسول الله (ص) و پدر خویش و سایر صحابه روایات اندکی دارد همانند بسیاری از صحابه که به کثرت روایت شهرت ندارند، علتش شاید دو چیزباشد:
اول: پرهیز از روایت
بسیاری از صحابه از بیم آن که مبادا دچار اشتباه و خطایی شوند از روایت نمودن حدیث از رسول الله (ص) پرهیز میکردند.حافظ ابن عدی در «الکامل» تحت عنوان «کسانی که پس از نقل حدیث از بیم اینکه مبادا کلمه ای افزوده باشند، میگفتند «أو کما قال» آورده است: از محمد چنین نقل نموده است که: انس از رسول الله (ص) کمتر حدیث روایت میکرد و هرگاه حدیثی بیان میکرد، آشفته میشد و میگفت: أو کما قال رسول الله (ص) (= یا اینکه چیزی شبیه این فرمودند)».
عمروبن میمون اودی میگوید: من هر پنج شنبه نزد ابن مسعود میرفتم، وی هرگاه میگفت: از رسول الله (ص) شنیدم که فرمودند، رگهای گردنش باد میکرد سپس میگفت: یا اندکی کم و بیش، یا نزدیک به این، یا شبیه این و یا چیزی مانند این فرمودند.( الکامل، ابن عدی ،ج۱،ص۱۸)
در صحیح بخاری از سائب بن یزید نقل شده است که میگفت: «با عبدالرحمن بن عوف و طلحه بن عبیدالله و مقداد و سعد رضی الله عنهم همراهی کرده ام، اما نشنیدم که کسی از ایشان از رسول الله (ص) چیزی نقل کنند، جز طلحه که جریان احد را تعریف میکرد». ( صحیح بخاری، کتاب المغازی، باب «إذ همت طائفتان منکم أن تفشلا»،حدیث شمارهی ۳۸۳۵)
شاید حسین (رض) نیز بدین خاطر از رسول الله (ص) و صحابه کمتر حدیث روایت کرده است.
دوم: کوتاه بودن مدت ملاقات ایشان با رسول الله (ص)
چنانکه در تاریخ آمده که ایشان در سال چهارم هجری به دنیا آمده، یعنی این که هنگام وفات رسول الله (ص) تقریبا شش سال داشته است.
محدثین روایت کسی را که روایت را در خردسالی شنیده باشد میپذیرند، البته به شرط آن که هنگام نقل روایت اهل تمییز باشد، اما منظور ما از کوتاه بودن مدت ملاقات ایشان با رسول الله (ص) این نیست، بلکه این نکته است که خردسالی عادتا سبب قلت روایت است، و نمیتوان آن را بر حفظ قرآن قیاس کرد؛ زیرا مبنای حفظ قرآن در خردسالی، تلقین و کثرت تکرار آیات است و فهم معانی قرآن شرط نیست، عکس حدیثی که فقط یک و یا دوبار آن را بیشتر نمیشنود و مبنای آن حفظ الفاظ و حداقل فهم معنای اجمالی است.
امام ابن حزم در کتاب «أسماء الصحابه والرواه وما لکل واحد من العدد» ایشان را جزو آن دسته از صحابه قرارداده است که فقط هشت حدیث از رسول الله (ص) روایت نمودهاند.
امام حسین (رض) از منظر اندیشمندان سلف و معاصراهل سنت
حافظ ابن کثیر در مورد علاقه امام حسین (رض) به شعر و شاعری میگوید: «از آن جمله، شعری است که ابوبکر بن کامل از عبد الله بن ابراهیم ذکر کرده و گفته است که آن شعر از حسین (رض) است:
اغن عن المخلوق بالخالق واسترزق الرحمن من فضله
من ظن أن الناس یغنونه أو ظن أن المال من کسبه
تغن عن الکاذب والصادق فلیس غیر الله من رازق
فلیس بالرحمن بالواثق زلـت به النعلان من حالق.
ترجمه:
« با خالق خود را از مخلوق بینیاز کن که از کاذب و صادق بینیاز میگردی.
روزی را از خدای رحمان بطلب، غیر از او رزق دهندهای نیست.
هر کس بپندارد که مردم او را بینیاز میگردانند، در واقع به خدای رحمان اعتماد ندارد.
هر کسی گمان کند که مال را خود کسب کرده است، براستی که از بلندای کوهی سر به فلک کشیده سقوط کرده است.» ( البدایه والنهایه،ج۱۱،ص۵۹۳؛ تاریخ دمشق،ج۱۴،ص۱۸۶)
ابنکثیر از علمای معروف شافعیمذهب درباره ارج و منزلت امام حسین (رض) مینویسد: پیامبر خدا امام حسن (رض) و حسین (رض) را گرامی میداشت و به آنها محبت زایدالوصفی میکرد. لذا امام حسین (رض) از صحابه پیامبر به شمار میرود و با آن حضرت تا دم مرگ آن بزرگوار محشور و مصاحب بوده و حضرت رسول نیز از او رضایت کامل داشته اگر چه حسین (رض) در سنین کودکی بود. پس از پیامبر(رض)ابوبکر، عمر و عثمان نیز او را گرامی میداشتند و بعد از این سه خلیفه حسین (رض) از صحابه پدر گرامیش به شمار میرفت و از او حدیث روایت میکرد و در تمام حالات نیز با او همراه بوده است.( ابن کثیر، البدایه، ج۴، جز۸، ص۱۴۲)
ایشان ادامه میدهد: حسین (رض)در میان تمام مردم از ارج و عظمت بالایی برخوردار بوده است و مردم علاقه شدید به او داشتهاند زیرا فرزند پیامبر بوده و در روی زمین هیچ نظیری نداشت.( همان، ج۴، جز۸، ص۱۴۴)
ابن کثیر نیز مانند سایر محدثین و مورخین حدیث «حسین منی و انا من حسین» را نقل کرده است.( همان، ص۱۹۴)
اعتقاد ما در بارهی شهادت حسین (رض)
قبلا به این حقیقت رسیدیم که حسین(رض) مظلومانه شهید شد، اعتقاد ما در این باره همان گونه که تقی الدین ابن تیمیه(ره) گفته، این است که: «بدون تردید حسین(رض) همچون بسیاری دیگر مظلومانه به شهادت رسید، قتل وی و همکاری در آن و رضایت به آن مصیبتی است بزرگ، که مسلمانان متحمل شده اند، اما برای حسین(رض) شهادت و علو درجه و جایگاه بلندی است، تقدیر خداوند متعال به سعادت او و برادرش رقم خورده است، سعادتی که جز با نوعی آزمایش بدست نمیآید، سوابقی داشتند که دیگر اهل بیت نداشتند، آنان با عزت و امنیت در دامان اسلام پرورش یافتند، یکی مسموم شد و دیگری به شهادت رسید تا به مراتب سعداء و عیش شهدا برسند».( منهاج السنه،ج۴،ص۵۵۰)
ابن تیمیه در جایی دیگرعقیدهی اهلسنت را دربارهی شهادت امام حسین (رض) خلاصه وار چنین بیان کرده و مینویسد: «خداوند امام حسین (رض) را با شهادت اکرام نمود و قاتلان و دستیاران و کسانی که به کشتنش راضی بودند، خوار و ذلیل گردانید. واز شهیدان پیش از خود الگوی نیکویی دارد؛ چراکه او و برادرش حسن(رض)، سرداران جوانان بهشتند. آن دو در زمان عزت و قدرت اسلام و مسلمانان بزرگ شدند و زندگی کردند لذا هجرت و جهاد نکردند و از اذیت و آزار مشرکین مصون بودند؛ بنابراین خداوند آن دو را با شهادت اکرام نمود، تا کرامت و بزرگواریشان کامل شود و درجه و مقامشان رفیع باشد و شهادت حسین(رض) مصیبت بزرگی است.
و خدادند به ما دستور داده که در هنگام مصیبت «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» بگوییم و نیز میفرماید:
« ……. وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ (۱۵۵) الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ (۱۵۶) أُولَـئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ وَأُولَـئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (بقره: ۱۵۵-۱۵۶-۱۵۷)
(صابران را بشارت بده. آنانی که هرگاه مصیبتی به آنان برسد، گفتهاند: ما از خداییم و به خدا باز میگردیم. بر آنان درود و رحمتی از جانب خداوند است و آنان هدایت یافته گانند). (مجموع الفتاوی،ج۴،ص۵۱۱)
حافظ ابن کثیر میگوید: «هر مسلمانی باید از قتل حسین (رض) اندوهگین شود، او از سادات مسلمین و علمای صحابه و پسر برترین دخت رسول خدا (ص) است و بسیار عابد و شجاع و سخاوتمند بود».( البدایه والنهایه،ج۹،ص۲۰۵)
بدون تردید قتل حسین (رض) از بزرگترین گناهان است و کسی که به آن اقدام نموده و یا به آن راضی بوده و همکاری نموده مستحق عذاب الهی است. تمام سلف قتل حسین (رض) را شنیع میدانستند؛ ابراهیم نخعی میگوید: «اگر من از قاتلان حسین (رض) بودم و به بهشت هم میرفتم، خجالت میکشیدم به چهرهی رسول الله (ص) نگاه کنم» (طبرانی،الکبیر،ج۷،ص۱۹۵؛هیثمی،ج۹،ص۱۹۴(گفته رجال آن ثقه اند.) ابن عساکر ترجمه الحسین،ص ۲۶۰، ابن عبدربه، العقد الفرید، ۴/۳۸۳، مزی، تهذیب الکمال ۶/۴۳۹، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۲/۳۰۶.)
هم چنین ابن تیمیه در جایی دیگرآورده که : « احادیث رسول الله (ص) که در آن امر شده کسی که از جماعت مسلمین جدا شود کشته شود، شامل حال وی نمیگردد؛ زیرا که او مفارق جماعت نبود، و ایشان در حالی به قتل رسید که تصمیم بازگشت به مدینه و یا مرزی از مرزهای اسلام و یا حضور در نزد یزید را داشت و همسو با جماعت و از تفریق مسلمانان بیزار بود،اگر درخواست کننده این موارد دونترین فرد میبود باید میپذیرفتند، حال چه رسد به اینکه اوحسین(رض) بود، (منهاج السنه،ج۴،ص۵۵۶ -با اندکی تصرف).
با او در حالی که طالب ولایت باشد، نجنگیدند بلکه در حالی که او پیشنهاد بازگشت و … داده بود او را کشتند، بلکه چون اسارت را نپذیرفت او را مظلومانه به شهادت رسانیدند.( منبع سابق،ج۶،ص۳۴۰ – با اندکی تصرف).
عبدالرحمن سربازی از علمای معاصر در این زمینه نوشته است:« به محض اینکه منصب زمامداری و حکومت از مسیر اصلی خود انحراف پیدا کرد و نااهلانی مانند یزید زمام امور را به دست گرفتند حضرت سرور شهیدان تا پای جان خود و عزیزانش ایستادگی فرمود و با نثار خون پاکش روسیاهی باطل و سربلندی حق را بر صفحات تاریخ عالم تا قیام قیامت ثبت نمود. »(سربازی عبدالله،۱۳۷۲هـ .ش،صص۳۰-۳۱)
هم چنین ایشان در جایی دیگر چنین گفته است: «حسین(رض) در نظر خلفاء راشدین و تمامی صحابه کرام دارای اهمیت و عظمت بی پایانی بود و همه به او با دیده ی احترام و قدر دانی و به حیثیت یک صحابی جلیل القدر و فرزند دخت رسول أکرم (ص)و بحیث یه عالم،عابد،مجاهد،بهادر وفیّاض نگاه می کردند و آن حضرت را محبوب و از اعماق قلب عزیز می شمردند .» (سربازی عبدالله،۱۳۷۲هـ .ش،ص۲۷)
شیخ محمد عبده مصلح بزرگ جهان اسلام مینویسد: «هنگامی که در دنیا حکومت عادلی وجود دارد و هدفش اقامه شرع و حدود الهی و در برابر آن حکومتی سمتگر است که میخواهد حکومت عدل را تعطیل کند، بر هر مسلمانی یاری و مساعدت حکومت عدل واجب است و در همین باب انقلاب امام حسین علیهالسلام است که در برابر حکومت یزید که خدا او را خوار کند ایستاد.»
محمد علی جناح، رهبر بزرگ پاکستان میگوید:« به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدوالایی که خود را در سرزمین عراق قربانی کرد، پیروی نمایند.( مودودی،استشهاد الامام الحسین(رض))
«شیخ عبدالحمید کُشک، روحانی مبارز مصری درباره عظمت نهضت مقدس امام حسین (رض)میگوید: «در ایام تاریخ روزهای گرانقدری وجود دارد که انسان نسبت به این روزها احساس غرور و سربلندی میکند. همینطور در تاریخ اسلام روزهایی وجود دارد که نام آن روزها با حروف نورانی بر لوحهای طلائی نگاشته شده است. روز عاشورا یکی از آن روزهاست .»
ازنظر عقاد، امام حسین در تمام مدت نهضت خود طرفدار صلح بود و نه جنگ وشدت عمل و هیچ گاه نیز نمیخواست به تدابیر فریبنده که امکان پیروزی او را بر دولتاموی صد چندان میکرد، متوسل شود.
امام حسین، بنده ی مؤمن و فداکار خداوند بود که به هیچ وجه خلافتصورات موجود در باره وی، هرگز خیال پرور و رویایی نبوده تا یک خواب عادی بر سرتربت پیغمبر(ص) او را برای قیام علیه بنی امیه مصمم سازد، بلکه علت قیام را باید درماهیت حکومت بنی امیه جستجو کرد. امام حسین(رض) به دلیل فاسد بودن رژیم بنی امیه بود کهمانند یک انقلابی شرافتمند ـ علی رغم آگاهی اش از شرایطی که همگی به زیان اوبود ـ خود را برای قیام علیه آن مجبور میدید. اگر چه قیام او نه برای ساقط کردن بنی امیه،بلکه برای از پا در آوردن آن طراحی شده بود.( عباس محمود عقاد، ابوالشهداء، الامام الحسین)
محمد غزالی از نویسندگان توانا واندیشمند نوگرای شهیر مصری است که عمدتاً با دید رادیکالیستی به تحلیل واقعه عاشورا پرداخته است. از نظر وی امام حسین(ع) با مرگقهرمانانه خویش راه جدیدی به عدالت جویان تاریخ نشان داد و آن دفاع از آرمان خود،حتی با پذیرش شکست ظاهری بود.
چهره زنده یادعلامه اقبال لاهوری(متوفای ۱۹۳۸ م) در میان شاعران اهل سنت که به ستایش از امام حسین (ع) ونهضت عاشورا پرداخته، بیشتر از همه میدرخشد و این اثر بخشی بسیار شدید و عمیق،نهضت عاشورا را در تفکرجدید سیاسی اهل سنت و هنر و ادبیات آنان نشان میدهد
شاید اقبال لا هوری در قرن اخیر بیش از هر شاعر دیگر اهل سنت، نهضت حسینی را باملاحظاتی تفکرآمیز به ادبیات منظوم فارسی وارد کرده است. امام حسین از نظر اقبال، شخصیت ایمانی کامل برای برانگیختن و بیدار ساختن ملتهای خوابیده مسلمان و نیز مبارزه مؤثر و شهادت فداکارانهاش، تفسیر کننده رازهای پنهان قرآن میباشد
هر که پیمان با هو الموجود بست گردنش از بند هر معبود رست
تیغ بهر عزت دین است و بس مقصد او حفظ آئین است و بس
خون او تفسیر این اسرار کرد ملّت خوابیده را بیدار کرد.
تیغ را چون از میان، او برکشید از رگ ارباب باطل، خون کشید
نقش «الاّ اللّه» بر صحرا نوشت سطر عنوان نجات ما نوشت…
رمز قرآن از حسین آموختیم زآتش او شعله اندوختیم.
همچنین اقبال به مادران امروز توصیه میکند که فرزندانی حسین وار تربیت کنند
هوشیار از دستبرد روزگار گیر فرزندان خود در کنار
تا حسین (ع) شاخ تو بار آورد موسم پیشین به گلزار آورد.
اقبال لاهوری فلسفه عاشورا را در حریّت بخشی می داند. از دید اقبال، قیام امام حسین (رض) و یارانش برای حفظ آزادگی و گریز از بندگی طاغوت و غیر خدا و اثبات بندگی نسبت به خدا و برخوردار ساختن دیگران از آزادی در سایه تعبد الهی بود. وی این گونه می سراید:
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت حریّت رازهر اندر کام ریخت.
خاست آن سرّ جلوه خیر الأمم چون سحاب قبله یاران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت لاله در ویرانه ها کارید ورفت.
در نوای زندگی سوز از حسین اصل حریّت بیاموز از حسین
سپس اضافه می کند:
تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون غلطیده است پس بنای لا إله گردیده است.(سربازی عبدالله،۱۳۷۲هـ .ش،صص۹-۱۱)
خالد محمد خالد از دیگر نویسندگان مذهبی نوگراست که کارهای او شاید پس از نوشتههایکامل البناء در ردیف دوم قرار گیرد،او در کتاب مستقلی که زیر عنوان » ابناء الرسول من کربلا » تألیف کرده ، بانگاهی آرمان گرایانه به بررسی نهضت عاشورا پرداخته است.
درس بزرگ کربلا از نظر خالد محمد، این است که ایثار و شهادت طلبی حسین (رض)باید برای همیشه سرمشق مسلمانان باشد ومورد ستایش و تمجید قرار گیرد.
و در نهایت حسن ختام نظریات اندیشمندان اهل سنت را با گفته ی شهید سید قطب (ره) می آوریم که با قلم مؤمنانه و ربانی خویش چنین می نویسد: «ثمره نهضت حسین (رض) پیروزی بود یا شکست؟ در دایره و مقیاس کوچک ثمره این حرکت چیزی جز شکست نبود، ولی در عالم واقع حرکتی پرفروغ و در مقیاس بزرگ و وسیع،پیروزی بود. هیچ شهیدی در سراسر زمین مانند حسین (رض) نیست که احساسات و قلب ها را قبضه کند و نسل ها را به غیرت و فداکاری بکشاند. چه بسیار از کسانی که اگر هزار سال هم می زیستند امکان نداشت عقیده و دعوتشان را گسترش دهند. ولی حسین (رض) عقیده و دعوتش را با شهادتش به کرسی نشاند. هیچ خطابه ای نتوانست قلب ها را به سوی خود سوق دهد و میلیون ها نفر را به سوی اعمال بزرگ بکشاند، مگر خطبه آخرِ حسین علیه السلام که با خون خود آن را امضا کرد و برای همیشه موجب حرکت و تحول مردم در خط طولانی تاریخ گردید.»(قطب سیّد، ذکری ابی الشهداء )
آری…
او به ما آموخت که مؤمن حقیقی و دلباخته معبود، باید در ره حق بکوشد و از هیچ چیز جز او نهراسد و از خود هیچ کوتاهی نشان ندهد، وپس از آنست که آسمان ادامه ماجرا را در دست می گیرد. و اینجاست که معجزه الهی به میدان کارزار و عمل می اید و سخن می گوید!..
هرگاه عقل بشر در پرتو ایمان صادق در رکاب نبوت بپا خیزد، و جز اخلاص و ایمان هیچ نکارد معجزه ید بیضایی به مانند موسی(ع) در دستان او خواهد نهاد…
آری …
حماسه پر شور و آه کربلا… حماسه سرزمین پلیدی است که جز کرب و بلا هیچ ارمغانی برای تاریخ مان نیاورد.. حماسه ی خاکی که با مکیدن خون پسر رسول خدا برای همیشه مهر پلیدی بر پیشانی خود نهاد…
آری …
پیام حرکت استشهادی سالار شهیدان در کربلا نگاشته شد و تا امروز خاری است در حلقوم پادشاهانی که مهار ملتها را آنروزی که روده ی نافشان بریده می شود در دست می گیرند! و خاری است در گلوی حکام زورگو و جاه طلب و خودخواه و خود رأی و متقلّب و چپاولگر…
آری ….
جنگ حق و باطل نبردی است ازلی که ناقوس آن در روز خلقت دمیده شده تا روز پیروزی حق بر باطل در محشر ادامه خواهد داشت…..
وظیفهی ما در قبال شهادت حسین (رض)
بعد از برسی زوایایی از ابعاد شخصیتی حسین (رض) خصوصا مبارزه وشهادت طلبی ایشان، باید گفت اگر چه مسلمان از آنچه برای نوهی پیامبر (ص) پیش آمده، بسیار غمگین و دردمند میشود اما نباید این ناراحتی و اندوه جانکاه،سبب شود که فرد مسلمان به اوامر و نواهی پیامبر(ص) در این زمینه پایبند نباشد، چرا که التزام به دستورات پیامبر (ص) چیزی است که فقها و علمای اهل بیت به شدت برای تحقق بخشیدن به آن میکوشیدند و مردم را به التزام به اوامر و نواهی پیامبر (ص) و تطبیق عملی آن سفارش می کردند .
و اینک بخشی از احادیث صحیح نبوی که در آن از بیقراری و بیتابی نهی شده ،باز گو میکنیم.
امام بخاری در صحیح خود از مسروق و او از عبدالله روایت میکند که میگوید: پیامبر (ص) فرمود: «هر کسی به هنگام مصیبت بر سر و صورت بزند و گریبان پاره کند و سخنان جاهلیت را فریاد زند از ما نیست» . (صحیح بخاری،حدیث شماره ۱۲۳۲)
و امام مسلم در صحیح خود از ابی مالک اشعری روایت میکند که گفت: پیامبر ص فرمود:« زن نوحه خوان اگر قبل از مرگش توبه نکند روز قیامت در حالی بلند میشود که لباسی از قیر بر تن دارد و تمام بدنش را بیماری گرگرفتگی فرا گرفته است.» ( صحیح مسلم،حدیث شماره ۲۲.۸)
و نسائی از یزید بن اوس از ابوموسی اشعری(رض) روایت میکند که او بیهوش شد آنگاه کنیزی از کنیزانش برای او گریه کرد وقتی به هوش آمد به کنیز گفت: آیا به تو سخن پیامبر ص نرسیده است، ما از کنیز پرسیدیم (او از پیامبر (ص) چه روایتی به تو نقل کرد؟) گفت: پیامبر(ص) فرموده است: «از ما نیست کسی که صدای نوحه سر دهد و به هنگام مصیبت گریبان چاک کند و موی سرش را به نشانهی عزاداری بتراشد» .( نسائی ۱۸۵۶ و آلبانی آن را صحیح شمرده است.)
و ابن ماجه در سنن از ابی امامه روایت کرده که رسول خدا(ص) زنی را که چهره اش را با ناخن میزند و میکند و زنی که گریبانش را پاره میکند و فریاد و واویلا سر میدهد را لعنت کرده است .( ابن ماجه ۱۵۸۵ و آلبانی آن را صحیح دانسته است.)
بی شک در ضمیر ووجدان ما بسی موثر خواهد بود که عاجزانه به در گاه معبود، چنین دعا کنیم:
«پروردگارا! محمد مصطفی(ص) را در قلوب ما محبوب بگردان» و آل و اصحابش را که ایشان را یاری داده اند و قرآن و سنت پیامبرت را به ما رساندند، در دلهای ما محبوب بگردان، اگر آنان – به اذن تو- نمی بودند، کتاب و سنت و اسلام به ما نمیرسید، پس پروردگارا! ما را با آنان و در پی مصطفی (ص) و خاندان ویارانش محشور بگردان.
خدایا! تو گواهی! که ما حسین را دوست داریم همانگونه که پیش از آن جد بزرگوارش و پدر و مادر او و برادرش حسن را به خاطر تو دوست داریم.
خدایا! اعتقاد ما دربارهی بنده ات حسین (رض) همین است…
فهرست منابع:
۱. قرآن کریم.
۲. إعلام الموقعین عن رب العالمین، ابن قیم الجوزیه، محمد بن أبی بکر، تحقیق : طه عبد الرءوف سعد،بیروت، الناشر : دار الجیل،۱۹۷۳م.
۳. أبناء رسول فی کربلاء، تألیف خالد محمد خالد که توسط حسن فرامرزی با عنوان «فرزندان پیامبر در کربلا» به فارسی ترجمه شده است.
۴. ابوالشهداء، الامام الحسین، تألیف عباس محمود عقاد که توسط مسعود انصاری با عنوان «واقعه کربلا» به فارسی ترجمه شده است.
۵. استشهاد الامام الحسین(رض) تألیف سید ابوالاعلی مودودی.
۶. البدایه و النهایه،ابن کثیر ،قاهره ، دار الحدیث،۱۴۱۳ ق.
۷. المعجم الکبیر لابی القاسم سلیمان بن احمد الطبرانی، ۲۶۰ ه – ۳۶۰ ه، دار مکتبه العلوم و الحکم، طبعه ۲، ۱۴۰۶ ه – ۱۹۸۵ م
۸. ذکری ابی الشهداء، تألیف سید قطب.
۹. روح المعانی (تفسیر الالوسی)، محمود الالوسی البغدادی، دار الفکر، طبعه ۱۴۰۲ ه.
۱۰. سنن ابی داود: الامام ابوداود سلیمان السجستانی، تحقیق و تعلیق عزت الدعاس، ۱۳۹۱ ه، سوریا.
۱۱. سنن الترمذی: الامام ابوعیسی محمد بن عیسی الترمذی، دار الفکر، ۱۳۹۸ ه.
۱۲. سنن النسائی: ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب النسائی، مطبعه مصطفی الحلبی، القاهره، ۱۹۶۴ م.
۱۳. سیر اعلام النبلاء: شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان الذهبی، موسسه الرساله – الطبعه الاولی، ۱۴۰۳ ه.
۱۴. شرح النووی علی صحیح مسلم للامام النووی (ابوزکریا محیی الدین یحیی ابن شرف، المتوفی ۶۷۶ ه – طبع المطبعه المصریه و مکتبتها – القاهره – عالم ۱۳۴۹ ه.
۱۵. شهسوار کربلا،عبدالرحمن سربازی،زاهدان،انتشارات صدیقی،چاپدوم،بهار۱۳۷۲هـ .ش .
۱۶. شهید کربلا، تألیف مفتی محمد شفیع دئوبندی که توسط محمد امین حسین بر فارسی ترجمه شده است.
۱۷. صحیح البخاری، محمد اسماعیل البخاری، دار الفکر، الطبعه الاولی، ۱۴۱۱ ه ۱۹۹۱ م.
۱۸. صحیح مسلم بشرح النووی، المطبعه المصریه بالازهر، الطبعه الاولی، ۱۳۴۷ ه – ۱۹۲۹ م.
۱۹. صحیح سننن ابن ماجه: ناصر الدین الالبانی، مکتب التربیه العربی لدول الخلیج الریاض، الطبعه الثالثه، ۱۴۰۸ ه – ۱۹۸۸ م.
۲۰. صحیح مسلم، تحقیق محمد فواد عبدالباقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت – لبنان، الطبعه الثانیه، ۱۹۷۲ م.
۲۱. طریق الهجرتین وباب السعادتین، ابن قیم الجوزیه، محمد بن أبی بکر، تحقیق : عمر بن محمود أبو عمر، دار ابن القیم، الطبعه الثانیه ، ۱۴۱۴ – ۱۹۹۴م.
۲۲. فتح الباری، ابن حجر العسقلانی، دار المعرفه، بیروت،بی تا.
۲۳. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، نور الدین علی بن ابی بکر الهیثمی، الطبعه الثالثه، سنه ۱۴۰۲ ه – ۱۹۸۲ م، دار الکتاب العربی، بیروت.
۲۴. مجموع فتاوی: شیخ الاسلام ابن تیمیه جمع عبدالرحمن بن محمد قاسم العاصمی النجدی، المکتب التعلیمی السعودی بالمغرب.
۲۵. مدارج السالکین، ابن قیم الجوزیه، محمد بن أبی بکر، بیروت،دارالکتاب العربی، الطبعه الثانیه، ۱۳۹۳ – ۱۹۷۳م.
۲۶. مسند الإمام أحمد بن حنبل، إمام أبی عبدالله أحمد بن محمد بن حنبل، چاپخانه المیمنیه قاهره، چاپ اول ۱۳۱۳ ه – ۱۸۹۵ م، تصویر المکتب الإسلامی، بیروت، چاپ چهارم ۱۴۰۳ ه ۱۹۸۳ م.
۲۷. منهاج السنه النبویه، لابی العباس احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه موسسه قرطبه للطباعه و النشر و التوزیع، الطبعه الاولی ۱۴۱۶ ه – ۱۹۸۶ م.