ذوق وسلیقه در اخلاق اسلامی
ذوق وسلیقه در اخلاق اسلامی
خصلتی کاملا اسلامی :
اکنون می خواهیم درباره ی خصلتی صحبت کنیم که قبول آن به عنوان یک خصلت اسلامی مشکل شده است، بلکه باعث تعجب می شود اگر گفته شود این خصلت جزء خصلت های اسلامی است.
مثلاً در مورد ایثار یقین داشتی که اسلامی است اگر چه که معنی اش را نمی دانستی؛ ولی در مورد خلق ذوق وسلیقه بر عکس است.
توآن را به خوبی می شناسی وخود را به این خصلت آراسته ای ولی نمی دانی که خصلتی اسلامی است. به همین دلیل اگر برایت از ذوق، ادب، بزرگواری وخوش رفتاری با مردم صحبت کنم خواهی گفت: این چه ربطی به اسلام دارد؟
بسیاری از ما گمان می کنیم که این خصلت هیچ ارتباطی با اسلام ندارد، به همین دلیل هدف اصلی خود را رسیدن به اصالت واسلامی بودن این خصلت قرار می دهیم.
واقعاً که اشتباهات زیادی نیاز به تصحیح دارد!
بشتاب ونیتت را تجدید کن.
منظور از ذوق وسلیقه چیست؟!
در وهله ی نخست مقصود از ذوق، ادبیات رفتار با مردم، دانستن ارزش زیبایی، روح زیبا، نفس لطیف، نظم، پاکیزگی، احساس لطیف ونفس شفاف وبی آلایشی است که متوجه اشتباه می شود وبا یک نگاه ویک لبخند به آن پی می برد.
این چند لحظه را با سخنان زیبایی که احساسات را پاک وقلب ها را صیقل می دهد سپری کردیم. این ها همه مترادف کلمه ی ذوق هستند.
ولی به نظر من شیرین ترین وزیباترین عبارتی را که چند لحظه پیش خواندیم این جمله است: «نفس شفاف وبی آلایشی که متوجه اشتباه می شود وبا یک نگاه ویک لبخند به آن پی می برد.»
خدایا! این چه احساس لطیفی است؟! خدایا! ما را نیز جزء چنین افرادی بگردان.
آیا توجزء آنها هستی؟!
وای از دست توکه حال وهوای به این خوبی را که احساسات را به پرواز در می آورد رها کردی وبر موضع خود اصرار ورزیده ومی گویی: این چه ربطی به اسلام دارد؟
همانا حیا شاخه ای از شاخه های ایمان است وکسی که با یک نگاه ویک لبخند به اشتباهش پی می برد با حیا نیست؟!
هنوز بینش کاملاً واضح وآشکار نشده است!
با وجود این هنوز احساس می کنی که خصلت ذوق وسلیقه فاصله ی زیادی با اسلام دارد، بلکه قناعتت بیشتر شده ومی گویی: ادب، احساس لطیف، روح زیبا، فرهنگ، نزاکت ورفتار با مردم، همه ی این ها در دانشگاه های بین المللی به دیپلمات ها تدریس می شود وچون آن ها به این خصلت نیاز دارند چنین خلقی را می آموزند.
این خلق در مدارس خارجی برای دانش آموزان تدریس می شود، چون آن ها به تدریس چنین آدابی اهمیت می دهند.
به همین سبب این پرسش به طور مداوم درونت تکرار می شود: چه ارتباطی میان این خصلت واسلام وجود دارد؟
برادر گرامیم! آیا در قلبت این جمله را حک نکردی:
ذوق وسلیقه خصلتی کاملاً اسلامی است.
اگر این کار را نکرده ای هنوز وقت زیاد است، زود باش تا یاد بگیری، چرا که یادگیری در کودکی بسان نقش بر سنگ است.
چهار گروه!
من در ارتباط با این خلق ـ ذوق وسلیقه ـ به طور کلی پیامم را متوجه چهار گروه موجود در جوامع اسلامی می سازم. چون آن ها هستند که مخاطبین این موضوع می باشند.
برادر عزیزم! بدان که تویکی از این چهار گروه هستی.
پس آماده شوتا این پیام را دریافت کنی وبدیهی است که بدون تمبر پیام ونامه نخواهد رسید. پس خدایا اخلاص به ما عطا فرما.
گروه اوّل
اوّلین گروه، کسانی هستند که معتقدند ذوق، سلیقه، ادب، اخلاق نیکو، نزاکت وفرهنگ ارزش های غربی اند وما آن ها را از طریق مکاتب خارجی آموخته ایم.
بنا بر این پدر می گوید: می خواهم پسرم خیلی مؤدب وخوش ذوق باشد، به همین دلیل ورا به مدرسه ی خارجی می فرستم!
این اوّلین گروهی است که می خواهم این پیام را برایشان بفرستم. ای کسانی که فکر می کنید ادب ، ذوق، سلیقه ونزاکت از ارزش های فرهنگ وتمدن غرب است وما آنها را از غربی ها گرفته ایم، الآن به اشتباه بودن این اعتقاد پی خواهید برد واین موضوع برایتان روشن خواهد شد. خواهید فهمید که ذوق وسلیقه کاملاً اسلامی است.
گروه دوم
دومین گروه عده ای هستند که با ادب، نزاکت، نظافت، ذوق وسلیقه تربیت شده اند وگمان می کنند که اسلام دقیقاً نقطه ی عکس این موضوع می باشد، بنابر این وقتی کلمه ی «دین دار» را می شنوند مترادف آن را بی لیاقتی، بی نظافتی وبی انظباطی می پندارند.
پس ذوق وسلیقه مانعی میان آنها ودین داری گشته است.
این گروه در جامعه عده ی کمی را تشکیل نمی دهند وشاید معذور باشند.
آنها نمی دانند وپیام ما به موقع به این گروه خواهد رسید.
مانع از میان برداشته خواهد شد وهنگامی که بدانند اصل ومنبع ذوق وسلیقه دین ماست آنها نیز دین دار خواهند گشت.
گروه سوم
سومین گروه بر این اعتقادند که دین فقط مربوط به داخل مسجد است وبس وشعارشان این است: «آنچه به خدا تعلق دارد به خدا واگذار کن وآنچه به قیصر (پادشاه) تعلق دارد به وواگذار کن.» بنابر این ادب، نزاکت، فرهنگ، تمدن وبه طور کلی اداره ی زندگی هیچ ربطی به دین ندارد.
پیام ویژه ای از قلبم برای این گروه می فرستم ومی گویم: «آنچه به خدا تعلق دارد از آنِ خدا است وآنچه به قیصر (پادشاه) تعلق دارد نیز از آنِ خداست.»
خواهید دانست که اصل وریشه ی ادب، نزاکت، ذوق، سلیقه، تمدن وفرهنگ در دین ماست، پس اگر این چیزهای ساده ریشه در دین دارد آیا سایر امور زندگی از دین نشأت نمی گیرد؟ اسلام برای تنظیم واداره ی زندگی آمده است.
گروه چهارم
آخرین گروه، عده ای از جوانان متدین هستند که فکر می کنند اسلام فقط عبادت است، نماز، روزه، ذکر، تسبیح وخشوع است. آن ها بر انجام عبادات وکسب رضایت الهی پایبندند ولی نفهمیده اند که ذوق وسلیقه جزء اخلاق اسلامی واز جمله ی ارزش هایی است که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وسلم ـ با خود آورده است، پس با تندی وبی سلیقگی با مردم رفتار می کنند ودر نتیجه باعث در فتنه افتادن سه گروه پیش شده ودینداریشان باعث دوری این گروه ها از اسلام می گردد وپدر ومادرشان می گویند: از وقتی که پایبند دین شده تند خو، بد اخلاق وشلخته شده است. به ریختش نگاه کن! بویش را ببین!
برای این عده پیامی دارم که اشک از آن می چکد. به آنها می گویم: خواهش می کنم اسلام را به درستی بفهمید، چون اسلام کامل وغیر قابل تجزیه است، اسلام را چنانکه پیامبر گرامی اسلام آورد بفهمید وبدانید که ذوق یکی از ارزش های مهم اسلامی است.
هدف ما از این خصلت اخلاقی:
من بر این باورم که (ذوق وسلیقه) یکی از مهمترین خصلت های اخلاقی است، مثل راستگویی، صبر وامانتداری.
هدفم این است که پس از یقین به اینکه ذوق وسلیقه یک خصلت کاملاً اسلامی است این موضوع را با عبارت «سپاس خدای را بر نعمت اسلام» به پایان رسانم.
خدا را شکر که ما به این دین بزرگ (اسلام) منتسبیم.
عزیزان گرامیم: هدف ومقصود ما از این خصلت این است که به مسلمان بودنمان افتخار کنیم. چطور افتخار نکنیم در حالی که این دین، دین رحمت، صلح، سعادت، ادب، نزاکت، ذوق وسلیقه است؟
عزیزانم! ما از هر کسی به پایبندی به این خلق وخصلت سزاوارتریم، مرجعیت ذوق اسلام است.
مرجعیت ذوق وسلیقه اسلام است:
وقتی به توگفتم: تویکی از چهار گروه مذکور هستی، منظورم نفی ذوق وسلیقه از تونبود؛ نه به خدا قسم، چرا که من یقین دارم که توبا چنین خلقی تربیت شده ای، ولی اختلاف اینجاست که تودر خانه بر چنین اخلاقی تربیت شده ای نه به عنوان یک خلق وخصلت اسلامی در حالی که اسلام به آن دستور داده است.
بله، بسیاری از ما خوش ذوق، خوش سلیقه، با ادب وبا نزاکتیم ولی نه به خاطر اینکه اسلام گفته است بلکه به دلیل اینکه جزواصول ومبادئ است، اما ما الان خواهیم دانست که مرجعیت واساس ذوق اسلام است.
خدا را به خاطر چنین فهم ودرکی شکر می کنم، این آغاز صفا وصمیمیت است.
شیوه ی ما در این خصلت اخلاقی:
ما از خلال تطبیق های عملی این خلق را بررسی می کنیم، به این معنا که آن را به موضوع های زیادی تقسیم بندی می کنیم، هر موضوع به گوشه ای از جزئیات زندگی عملی ما می پردازد، سپس از خلال سیره ی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وسلم ـ ورفتار صحابه وادب تابعین به ملاحظه ی برخورد اسلام با آن می پردازیم تا ذوق وسلیقه را از آنها یاد گرفته وبر آن تربیت شویم.
بشتاب برادر گرامیم تا ذوق وسلیقه را از منابع اصلیش بیاموزی وبدان که منابع اسلام خشک نمی شود ولی کجاست کسی که جستجوکند؟!
رعایت ادب با خلق خدا:
در واقع وقتی خواستم که ادب ذوق وسلیقه را که اسلام به آن پرداخته، بررسی کنم به مسائل بزرگی برخوردم که از حوصله ی این چند صفحه خارج است، پس صلاح دیدم که آنها را مرتب کنم وبه خواست خدا موضوع را با ادب ذوق وسلیقه از داخل خانه شروع می کنیم.
ذوق وسلیقه با پدر ومادر:
اولین کسانی که در خانه با ذوق وسلیقه با آنها رفتار می کنیم پدر ومادراند، برای این که موضوعات با هم مخلوط نشود باید اعلام کنم که ما قصد نداریم از نیکی به والدین صحبت کنیم وفقط چند مثال از ذوق وسلیقه با پدر ومادر بیان می نماییم، چون نمی توانیم همه ی جنبه های ذوقی را ذکر کنیم ، با این مثال شروع می کنیم:
شخصی با غذای مورد علاقه اش وارد خانه می شود، ودوست ندارد کسی در خوردن این غذا شریکش شود لذا آن را مخفی می کند تا پدر ومادرش آن را نبینند یا خودش را راحت کرده وقبل از ورود به منزل آن را می خورد.
تبسمی که چهره ات را در بر گرفته احساس می کنم ! آیا برای توچنین اتفاقی افتاده است؟!
ای کسی که این کار را می کند، این قصه را بخوان:
یکی از اصحاب پیامبر در بستر مرگ بود وبرادرانش پیرامونش را گرفته بودند وشهادتین را به وتلقین می نمودند ولی ونمی توانست چیزی بگوید، زبانش بند آمده بود. به نزد رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ رفتند (موضوع جدی است) واین مسأله را برایش بازگونمودند. آن حضرت سراغ پدر ومادرش را گرفت، گفتند: فقط مادر دارد. پیامبر نزد مادرش رفت واحوال پسرش را از وی جویا شد. مادر ورا ستود وافزود که ومطیع اوامر خدا بود، شب زنده دار بود وروزها روزه می گرفت. ولی پیامبر اکرم e می خواست رفتارش را با مادرش بداند، نه با خدا. پس از مادر پرسید:
«کیف حاله معک»[۱]؟
«رفتار وبا توچطور بود؟»
مادر سکوت کرد سپس گفت: وبرای همسر وفرزندانش میوه می آورد وآن را از من پنها ن می نمود.
یا الله! به همین خاطر زبانش بند آمده بود ونمی توانست شهادتین را بگوید. به خاطر بی سلیقگی با مادرش. پیامبر خواست تا قلب مادر را نسبت به فرزندش نرم کند، چون مسأله خیلی خطرناک بود. پس فرمان داد تا اصحابش آتشی روشن کنند، چون آتش دنیا راحت تر از آتش آخرت است، در اینجا قلب مادر شروع به تپیدن کرد وگفت: ورا بخشیدم ای رسول خدا! در این هنگام گره از زبان صحابی باز شد وشهادتین را بر زبان جاری ساخت.
نظرت در باره ی این دین که به رعایت ادب با مادر اهمیت می دهد چیست؟
این یک مثال ساده است، خوب فکر کن وببین با پدر ومادرت چه رفتاری داری؟
مبادا مثل جریج باشی:
یکی از آداب رفتار با والدین، پاسخ دادن به اولین ندای آنها است. حالا این را ملاحظه می کنیم: توواقعاً مشغول هستی ومادرت تورا صدا می زند، توجوابش را نمی دهی (این اتفاق افتاده، این طور نیست؟!)
رسول خدا e حدیث طولانی را تعریف می کند که مفهومش از این قرار است:
در زمان های قدیم مرد عابدی بود به نام جریج، وبسیار نماز می خواند، روزی مشغول نماز در محرابش بود که مادرش آمد وگفت: ای جریج (ورا صدا زد) وبا خود گفت: خدایا! مادرم یا نمازم؟ پس نمازش را ادامه داد ومادر رفت. روز بعد مادر آمد وصدا زد: جریج! وگفت: خدایا! مادرم یا نمازم؟ ونمازش را ادامه داد ومادر رفت، روز سوم مادر آمد وصدا زد: جریج! وگفت: خدایا! مادرم یا نمازم؟ در این هنگام مادر خشمگین شد ونفرینش کرد وگفت: خدایا ورا نمیران تا صورت ( … ) را ببیند (کلمه ای گفت که معنایش زنان فاحشه گر است).
پس زنی بد کاره که حامله بود بر وتسلط یافت ووقتی که فرزند را به دینا آورد گفت: این بچه ی جریج است (البته این تهمت بود) پس آنها شروع کردند به زدن واذیت وخراب کردن صومعه اش، سپس خدا توبه اش را پذیرفت وسرانجام ورا نجات داد.[۲]
مطلبی که می خواهیم هر کسی از این حدیث به آن برسد ذوق وسلیقه ی بسیار ساده ایست که عبارت است از جواب دادن به ندای مادر که تورا صدا می زند ومنتظر جواب است.
این قصه را تقدیم می کنم به جوانی که برای ادای نماز جمعه به مسجد رفته است وپدر ومادرش یکی دوساعت منتظرش هستند تا بیاید وهمه ی افراد خانواده جمع شوند ودور هم نهار بخورند.
همچنین این داستان را به دختری هدیه می کنم که مدت ها با دوستانش می نشیند واز نشستن با مادرش برای نیم ساعت دریغ می ورزد.
اتفاقی که برای جریج افتاد به خاطر عدم پاسخگویی به ندای مادرش بود، با وجود اینکه ودر حال عبادت بود، پس وای به حال توای پسر ودختر جوان؟!
حالا ادب اسلام وذوق وسلیقه را در برخورد با مادر مشاهده نمودی؟
به خدا که این قطره ای از اقیانوس است.
عجب دینی!
به این ذوق وسلیلقه ی والا در اجازه گرفتن برای ورود بر پدر ومادر نگاه کن، آیه ای در قرآن که در باره ی آداب وزمان ورود بر والدین صحبت می کند، آن را به تصویر می کشد.
دین ما ادب را در قرآن زنده وجاوید می سازد طوری که تا قیامت تلاوت می شود:
(یا أیها الذین ءامنوا لیستأذنکم الذین ملکت أیمانکم والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات من قبل صلاه الفجر وحین تضعون ثیابکم من الظهیره ومن بعد صلاه العشاء)، [النور: ۵۸]
سبحان الله! این آیه قاعده ای از قواعد ذوق را پایه ریزی می کند.
آیا بعد از این بگوییم: اسلام زندگی را فقط در محدوده ی مسجد تنظیم می بخشد یا اینکه تمام زندگی را منظم می کند؟ اسلام زندگی را در داخل اتاق خواب نیز تنظیم می کند!
به منزلت ادب وذوق وسلیقه در دین بزرگمان بنگر وببین تا کجا رسیده است.
چه دین با عظمتی!
انتقال بزرگ:
مردی به نزد رسول خدا r آمد وپرسید: یا رسول الله! آیا برای ورود بر مادرم اجازه بگیرم؟ پیامبر فرمود: «بله» مرد دوباره پرسید: یا رسول الله آیا برای ورود بر مادرم اجازه بگیرم؟ پیامبر فرمود: «بله» بار سوم مرد پرسید: آیا برای ورود بر مادرم اجازه بگیرم؟ پیامبرr فرمود: «آیا دوست داری او را لخت وعریان ببینی؟» گفت: نه یا رسول الله! حضرت فرمود:
«فاستأذن علی أمک»[۳].
«پس برای ورود بر مادرت اجازه بگیر».
می بینم که این حدیث شما را به تعجب انداخته است! حق دارید، چون شما بر اساس منهج اسلام تربیت شده اید. البته توحق داری که از سؤال این مرد شگفت زده شوی. ولی عرب ها در گذشته عادت داشتند که بدون اجازه بر مادرشان وارد شوند، نه تنها عرب ها بلکه تمام دنیا قبل از اسلام به این مسائل ذوق وسلیقه ای اهمیتی نمی دادند.
پیامبر اکرم r اسلام را آورد وبه وسیله ی آن بشریت را نجات داد وموجب انتقال بزرگش شد، انتقال از توحش وبربریت به نظم وانظباط واز بی اعتنایی وعدم مراعات احساسات دیگران به احساس ادب وذوق وسلیقه ی والا.
نسل های مسلمان نیز در همه جا انتشار یافته وبه دنیا مسائل ذوقی وسلیقه ای وآداب اسلامی را آموخت. اینک برای ورود بر پدر ومادرشان اجازه می گیرند. اینک همه خود را به آداب اسلامی می آرایند.
سپس غربی ها این رفتار ها را به خود وتمدن خود نسبت می دهند.
ذوق وسلیقه با همسر:
از رعایت ذوق وسلیقه با والدین به رعایت ذوق وسلیقه با همسر می رویم.
اولین چیزی که در این رابطه به خاطر می آورم، احساسات رومانتیک، زیبا وصادقانه میان زن وشوهر است. در فیلم ها وسریال های خارجی مشاهده می کنیم که مرد به همراه همسرش (یا هر زن دیگری، چون برایشان فرقی نمی کند) به یک رستوران می روند، مرد با چاقوتکه ای از گوشت را می برد، سپس چنگال را در گوشت فروبرده وآنرا در دهان زن می گذارد. پسران ودختران جوان با شگفتی این صحنه را مشاهده می کنند ودر دل می گویند: (به این می گویند ذوق وسلیقه… کاش ما هم یاد بگیریم!) ونسل ها به تقلید چنین کاری می پردازند، البته تقلید خوبی است، اما اشتباه اینجاست که گمان کنی اصل این ذوق وسلیقه به آنها بر می گردد، علی رغم اینکه پیامبر خدا r۱۴۰۰ سال پیش به آن اشاره کرده است!
چرا تعجب کردی؟! این حدیث پیامبر خدا r را بخوان تا موضوع برایت روشن شود.
رسول خدا r می فرماید:
«إن أعظم الصدقه لقمه یضعها الرجل فی فم زوجته»[۴].
«بزرگترین صدقه لقمه ای است که مرد در دهان همسرش می گذارد».
زود باش وبا تمام قدرت وبا صدای بلند اعتراف کن وبگوچه کسی از دیگری آموخته است؟ چه کسی از دیگری گرفته است؟ به دینت افتخار کن وگرامیش بدار.
بلندی ها وذوق وسلیقه ی والا:
حالا ذوق وسلیقه را در ازدواج ملاحظه کن. چه ازدواج های زیادی که بعد از عقد به سبب جهیزیه واثاثیه از هم پاشیده است! چرا که شوهر نمی تواند امکاناتی را در سطحی که دختر در خانه ی پدرش داشته برایش مهیا سازد ودست آخر ازدواج به هم می خورد.
یا خانواده ی عروس در خواسته هایشان زیاده روی می کنند وباز هم ازدواج به هم می خورد. اما به خوش ذوقی ها وخوش سلیقگی های اسلام که اختلاف سطح اجتماعی مرد وزن را رعایت می کند بنگر وآن را مد نظر داشته باش.
معروف است که پیامبرr همه ی همسرانش را در کنار مسجد نبوی شریف سکونت داد. این منطقه، همه اش صحراست وهمسرانش