زندگی نامهمطالب جدید

تمجید علماء از امام نووی و تمجید وی از علماء

تمجید علماء از امام نووی و تمجید وی از علماء

نویسنده: عبدالغنی الدقر / ترجمه: عبدالله پاسالاری

تمجید علماء از او:

علماء و فقهاء و محدثین و زاهدان و عابدان همه بر دوست داشتن نووی و تمجید و ثناء و اتفا‌ق‌نظر دارند؛ برای اینکه او همه آن صفات را دارد و آنچه که می‌خواند و می‌آموخت و تألیف می‌‌نمود خالصانه به خاطر خدا بود. آنها غالباً در علم و اخلاص وی اجماع داشتند و تنگی و انحرافی از حق دیده نمی شد مگر اینکه او با آن روبرو می‌گشت و اقدام به نصیحت می‌نمود و آن را به معروف دعوت و از منکر باز می‌داشت. داستان شیخ خضر کردی و علامه فرکاح از نمونه‌های بارز آن بود که از آن سخن گفته شد. و اکنون به معرفی جماعتی که به ثناء مدح او پرداخته‌اند می‌پردازیم:

ابن‌عطار[۱] این گونه او را توصیف می‌کند: او شیخ و الگویم، امامی دارای تألیفات مفید و ستوده شده، یگانه روزگارش و نمونه عصرش بود. روزها روزه‌دار و شبها قائم به نماز بود. زاهد در دنیا و علاقه‌مند به آخرت و دارای اخلاق نیکو و محاسنی پسندیده، عالمی ربانی که بر علم و امامتش و عظمت و زهدش و ورع و عبادتش و صیانت در اقوال و افعال و حالت محکمش اتفاق دارند. او دارای کراماتی مالامال و بخشندگیهای واضح و م‍ؤثر برای خود و خانواده‌اش و برای مسلمین بود. و آگاه به حقوق مسلمین و حقوق والیانشان با نصیحت‌کردن و دعاء برای آنها برای آنها در دو جهان و با وجودداشتن مجاهدت برای خودش و عمل و فقه دقیق و اجتهاد با خارج‌شدن از اختلاف علماء اگرچه آنها دور بودند و مراقب از اعمال قلب و تصفیه آن از شائبه‌ها و نفسش را گام به گام و بارها باشکوه محاسبه می‌نمود. او در علم و فنش محقق و در اموراتش دقیق بود و حافظی برای حدیث رسول خدا و آگاه به انواع آن اعم از درست و نادرست و غریب الفاظ و صحیح معانی و استنباط فقهی آن بود و نگهبانی برای مذهب شافعی و قواعد و اصول و فروع آن و مذاهب صحابه و تابعین و اختلاف علماء و اتفاق و اجماعشان و آنچه مشهور است، بود. او در همه موارد راه سلف را پیموده است. او تمام اوقاتش را در انواع علوم و عمل به آنها و به تألیف برخی و تعلیم بعضی از آنها و به برخی و تعلیم بخصوصی از آنها و به نماز و تلاوت و تدبّر و امر به معروف و نهی از منکر مصروف داشت.

ابن‌عطار[۲] می‌گوید: شیخ عارف و محقق، ابوعبدالرحیم محمدالإخمیمی[۳] ـ که خداوند روحش را پاک و قبرش را نورانی گرداند ـ‌ به من گفت: شیخ محیی‌الدین‌/ راه صحابه را ـ که خداوند از آنها راضی باد! ـ می‌پیمود و کسی را در عصر ما سراغ نداریم که همچون او منهج صحابه را پیموده باشد.

ذهبی در سیر اعلام النبلاء می‌گوید[۴]:

شیخ نمونه، حافظی، زاهد و عابد فقیه و مجتهدی ربّانی، شیخ الإسلام، بهترین مردم، محیی‌‌الدین، دارای تألیفاتی است که به وسیله آنها زبانزد عام و خاص گردید و در اقصی نقاط عالم شهرت یافت … تا اینکه گفت: همیشه مشغول کار و تألیف بود در حالی که روی آن حساب می‌کرد و خواهان رضای خدا با عبادت و روزه و نماز تهجد و ذکر و اوراد و حفظ اعضایش و ملامت نفس و صبر بر زندگی سخت بود و همواره در همه آنها متعادل بود، و او همیشه با علم و دانش بود و مواظب کارش و تزکیه نفسش از شائبه‌های هوی و هوس و اخلاق بد و پاکسازی اهدافش، عالم به حدثی و قائم بر اکثر فنون و علوم حدیث و آگاه به علم رجال و در انتقال مذهب شافعی در رأس، و در علوم اسلامی متبحر بود.

امام ذهبی همچنین در العبر می‌گوید[۵]: نووی با مهارتش در علم و شناخت فراوانش به حدیث و فقه و لغت و غیره زبانزد عام و خاص گردید. او سرآمد در زهد و الگو در ورع و ضرب‌المثل در امر به معروف و نهی از منکر، در حالی که قانع به اندک و راضی از خدا و خدوند نیز از او راضی بود. و در پوشیدن و خوردن و داشتن وسایل میانه‌روی و اعتدال را رعایت می‌کرد. هیبت و عظمت و آرامش والایی داشت که خداوند او را مورد رحمت خود قرار دهد و به لطف و کرمش او را در بهشت برین ساکن گرداند!

ابن‌کثیر در طبقات الشافعیه درباره او می‌گوید[۶]:

پیر پیشوا، علامه حافظ، فقیهی شایسته، که روح تازه‌ای در مذهب دمید و در کل نگارنده، پیراینده و ترتیب‌دهنده مذهب شافعی و یکی از علمای عابد و زاهد می‌باشد. در کسب علم و دانش و تلاش و زهد و پارسایی سهم به سزایی داشت. در زندگی‌اش چنان اقتصادی و در هنگام خشم چنان صبری و دارای چنان تقوایی بود که احدی در زمانه‌اش و قبل از وی تا مدتهای طولانی سراغ نداریم.

ابن‌عطار می‌گوید[۷]: استاد ما ابو عبدالله محمد بن ظهیر حنفی اربلی استاد ادب در زمان خودش کتاب العمده فی تصحیح التنبیه، تألیف شیخ نووی که خداوند روحش را پاک گرداند! ـ با دست‌خط خود رونویسی نمود و از من خواست که با نسخه خودم مقایسه نمایم تا من نیز شاهدی بر نسخه او باشم. وقتی این کار به پایان رسید به من گفت: آنچه امام نووی از علم در فقه و حدیث و لغت و فصاحت و سحر الفاظ و عبارات به دست آورده شیخ تقی‌الدین بن صلاح به دست نیاورده است. شیخ شمس‌الدین بن فخر حنبلی می‌گوید: امام نووی امامی برجسته، حافظی موثق، علوم فراوانی را تکمیل نمود و تألیفات فراوانی را بر جای گذاشت. او دارای ورع و زهد قوی بود. همه تمایلات خود را به خوردن جز آنچه که پدرش از کیک و انجیر برایش می‌فرستاد ترک کرده بود.

شیخ قطب‌الدین یونینی مطلبی تاریخی درباره او گفته است: او در علم ورع و عبادت و قانع به اندک و سخت زندگی‌کردن ستاره زمانه‌اش بود و او بارها در دادگاه در مقابل ملک ظاهر ایستاد به گونه‌ای که از او نقل شده که گفته: هیبتش مرا ترسانده است.

گویم: کسی که از خدا بترسد هر چیزی از او می‌ترسد.

سخاوی می‌گوید[۸]: تاج‌الدین سبکی در التوشیح از پدرش (تقی) نقل کرده که او گفته است: بعد از تابعین هیچ کس مجموع خصال پسندیده‌ای را که نووی داشت و ساده‌زیستی‌ای که او پیشه خود کرده بود در خود جمع نکرده است.

مؤرخ صارم‌الدین ابراهیم پسر دقماق حنفی در تاریخش (نزهه الأنام) می‌گوید: پیر پیشوای الگو، علامه زاهد، پرهیزگاری فروتن، شیخ زمان، ستاره دوران، برکت زمان بود. در دورانش در دین و عمل و زهد ورع همتا نداشت و اهداف او زیبا و افعالش خالصانه برای خدا بود.

ابن‌کثیر می‌گوید[۹]: نووی از زاهدان و عابدان و اهل ورع بود و به شکل وسیعی به دور از خصائص مردم زندگی می‌کرد به گونه‌ای که فقهای غیر از او کسی توانایی چنین اعمالی را نداشت.

سیوطی می‌گوید: نووی، امام، فقیه و حافظی بی‌مانند، شیخ‌الإسلام و پرچم صالحان بود.

ذهبی در تاریخ الإسلام می‌گوید[۱۰]: مفتی امت، شیخ‌الإسلام، حافظی برجسته، یکی از سرشناسان و پرچم صالحان بود.

تاج‌‌الدین سبکی در الطبقات الکبری می‌گوید: ‌به طور کلی قطب عصرش و آقای زمانش و نشانه خدا در بین بندگانش بود. و تاج‌الدین سبکی در الطبقات الوسطی می‌گوید: پیر پیشوا، شیخ الإسلام، استاد متأخرین، حجت خداوند بر کسانی که بعداً خواهند آمد، چشم‌ها در خواب و بیداری زاهدتر از او ندیده است. به چشم خود کسی که بیشتر از او از امت محمد ص ندیدم که راه سلف صالح را بپیماید. دارای تألیفات ارزشمند و مناقب ستوده شده و خصلتهایی نیکو که صاحبان فضل دارند و ورعی که به وسیله آن دنیایش را خراب کرد تا دینش را آباد کند و زهدی که حضرت یحیی با آن آقا گردید. این خصلتها به اضافه عملش که اگر در کهکشان راه شیری جریان یابد آن علم راضی نمی‌شود که در پهنای آن راه رود و یا اگر علم نووی در کنار ستاره جوزاء قرار گیرد آن را به عنوان موطن نمی‌پسندند و یا اگر آن علمش در دایره خورشید قرار گیرد بیزار است که در همسایگی و مجاورت آن باشد، و هر گاه که لب به حق می‌گشود ملامت هیچ ملامت‌کننده‌ای او را باز نمی‌داشت و در مقابل شیران سلاطین حاضر می‌شد و سخن خود را می‌گفت و از دین خداوند حمایت می‌کرد با گفتاری محکم، که از روز جزا می‌ترسید و سخن می‌گفت در حالی که به باطنش توجه داشت و هیچ توجهی به سلطان ظاهر نمی‌نمود. و زمانی که آتش زبانه می‌کشید او طناب دین را محکم چسبیده بود و بر سخن خود پافشاری می‌کرد آن هم زمانی که شمشیرهای بران برای گرفتن روح از غلافها بیرون کشیده شده بود.

او همواره تمام عمرش را به طریق اهل سنت و جماعت طی نمود و همیشه بر نیکی‌ها گام بر می‌داشت و ساعتی در غیر طاعت حرکت نمی‌کرد … تا اینکه گفت: او قطب دورانش و آقای عصرش و راز خداوند بین مخلوقاتش بود و زیاد گفتن از کراماتش طولانی‌کردن در مشهورات و اطاله‌گویی در نیکیهاست. من برای زیارت قبرش به نوا مسافرت کردم و او را زیارت نمودم خداوند بر ما و مسلمامان از برکاتش عنایت فرماید.

محمدبن حسن اللخمی در چهار صفحه به سیره او پرداخته و گفته است[۱۱]:

همانا او عالم به فقه و فروع آن از اقوال امام شافعی / و با افتخارترین یارانش بود. در حدود بیست سال فتوی داد و علم و فقه و حدیث و ادب و زهد را به مردم آموخت. در دورانش در سرزمین مسلمانان همتا نداشت. او محقق، حافظی قوی و متبحّر بود. در حدیث بسیار دقیق عمل می‌نمود و به صحیح و حسن و ضعیف و غریب و احکام آن و به زبان و اسمهای رجال حدیث و قدرت ضبط و جرح و تعدیل و محل تولد و وفاتشان آگاه بود در الفاظ به تحقیق و پژوهش می‌پرداخت و در متون حدیث تبحّر داشت. بسیار حدیث نقل می‌نمود و همیشه مشغول مطالعه و تألیف بود و آگاه به علم صرف و علم ادب عربی بود و مطالب بسیاری درباره این دو از او نقل شده و در ریشه‌یابی آنها آگاهی کاملی داشت و به قراءات هفتگانه و غیر آن آگاه بود و از مذاهب علمائی که فراموش شده بودند مطالب زیادی نقل نموده است. نرم‌خو، در زهد و دنیا، طریقِ سلف را می‌پیمود و در تواضع و ورع‌ زیاده‌روی می‌نمود. زیاد اشک می‌ریخت، کم حرف می‌زد و زبانش را به شدت محافظت می‌نمود. چشمی فروهشته و متفکر داشت. نیک اخلاق بود، هر گاه کسی او را آزار می‌داد به او می‌گفت: ‌ای مبارک الحال. محافظت بر روزه‌داری و امر به معروف و نهی از منکر در سخت‌ترین شرایط و محاسبه‌کننده ‌نفسش در همه حال بود. مراقبت بر اوقاتش و هر بخشی از اوقاتش را در انجام اعمالی صرف می‌نمود و غالب اوقاتش را در علم و بعضی به تعلیم و عبادت همچون نماز شب و تسبیح و قراءت قرآن همراه با تدبّر صرف می‌نمود. امامان صالح و علمای عارف، به ثناء و تمجید او پرداخته‌اند و مسلمانان پس از مرگش خون گریستند و خاص و عام و مدح‌کننده و ذم‌کننده او در حیاتش، پس از مرگش ناله‌ها و فغانها سر دادند.

یافعی در مرآه الجنان[۱۲] از نووی چنین یاد می‌کند:

فقیه، امام، شیخ‌الإسلام، مفتی امت، محدثی موثق، پژوهشگری باریک‌بین دارای نجابت و مفید بود. او روح تازه‌‌ای در مذهب دمید و در کل او نگارنده، پیراینده و ترتیب‌دهنده‌ مذهب شافعی است. یکی از عابدان و زاهدان بود. و اهل ورع بود. دارای نیکی‌‌های فراوان و سیره نیکو و تألیفات ارزنده‌ی است. او کسی است ک بر تمام بزرگان دوران خود پیشی گرفت و در فضائل و نیکی الگو گردید و آوازه و شهرت او در اطراف و اکناف پیچید. از او کرامات بسیاری دیده شده و به بالاترین درجه‌ها رسیده است. او یاریگر سنت و تکیه‌گاه فتاواهاست … او در ادامه گفت: به خدا سوگند، او در زهد و ورع و ادب و سیرت زیبا و سایر محاسن دیگر در میان علمای عصرش بی‌مانند بود.

در تمجید و تعریف علماء از او مطالب بسیاری یافت می‌شود که در اینجا به این اندازه بسنده می‌کنیم. خلاصه ثنایا و مدایح را ابن‌عطار می‌گوید[۱۳]: محدث ابوالعباس احمد بن فرح إشبیلی به من گفت، و ذهبی نیز از او نقل کرده و همچنین از استادش ابن فرح که گفته: استاد نووی سه مرتبه را پشت سر گذاشته، که اگر کس هر مرتبه آن را طی کند باید کلاهش را از خوشحالی به آسمان پرتاب کند. مرحله اول، علم آموزش و عمل به وظایفش. مرحله دوم، رعایت زهد و تقوا در دنیا به تمام اشکالش. مرحله سوم، امر به معروف و نهی از منکر.

خداوند رحمت کند، علامه «علاءالدین ابوالحسن علی بن ابراهیم بن داود دمشقی» معروف به ابن‌عطار شاگرد امام نووی آنگاه که می گوید: از او چیزهایی را دیده‌ام که اگر به نگارش در آیند هزار من کاغذ می‌طلبد.

بزرگ دانستن و قدردانی کردن از او:

عادت علماء بزرگ در هر عصر و خصوصاً علماء عامل این بود که قدر یکدیگر را می‌دانستند و از همدیگر قدردانی و تمجید می‌کردند. و کسی از دیگری شایسته‌تر بود در رتبه قرار می‌گرفت و در مقابل او می‌نشستند و از علم و حکمت و تجارب او سود می‌بردند و اگر او را نمی‌یافتند از آثارش تبرک می‌جستند و بر نوشته‌هایش می‌نگریستند و او را به نیکی یاد می‌کردند و احترام می‌نمودند. در این قسمت به دو حادثه اشاره می‌کنیم که این حوادث، دو قهرمان دارد:

یکی، همان مجتهد دورانش شیخ تقی‌الدین سبکی و شاگردش[۱۴] است که می‌گوید: من اگر بخواهم زیباترین فضایل امام نووی و کامل‌ترین وصف به اندازه‌ای که در شأن و مقام او و نیز مختار کلام باشد بیان کنم، اشاره به دو بیتی می‌کنم که پدرم شیخ تقی‌الدین سبکی برای دفع غصه‌های درونش نسبت به او سرود. داستان از این قرار بود که در سال ۷۴۲ هجری هنگامی که در صحن دارالحدیث اشرفیه نشست، شب هنگام برای نماز تهجّد به ایوان آنجا می‌رفت و در آن جایگاه با ارزش نماز تهجد به جای می‌آورد و صورتش ر بر آن فرشها می‌مالید، این فرشها توسط ملک[۱۵] الأشرف وقف مدرسه شده بود و اسمش نیز بر روی آن حک شده بود. و امام نووی هنگام تدریس بر روی آنها می‌نشست. پدرم برای من جهت دفع سوز درونش این چنین سرود:

«در دارالحدیث معنای ظریفی نهفته است که به پهنای آن عشق می‌ورزم و پناه می‌آورم. امیدوارم که گرمای صورتم جایگاهی را که نووی می‌نشسته لمس نماید».

حادثه دوم[۱۶] نیز داستانی است که تاج‌آلدین سبکی از پدرش تقی‌الدین نقل می‌کند: او در مسیری با شیخ در حالی که سوار بر مرکب، و شیخ پیاده بوده مسافرت می‌کرده در بین راه با هم گفتگو می‌کردند که ناگهان از کلام همسفر می‌داند که او نووی است. می‌گوید: فوراً پدرم از مرکبش پایین میاید و دست امام را می‌بوسد. این در حالی بوده که امام نووی هنوز به آن مرتبه والای علمی و اخلاقی نرسیده بود. سپس از او می‌خواهد که برایش دعا کند و او را دعوت کرده که بر مرکب او بنشیند او گفت که من سوار نشدم، زیرا چشمی که چهره نووی را ببیند برای همیشه در روبروی او راه می‌رود. تاج‌الدین گفته که: پدرم همیشه به او احترام می‌گذاشت و او را دوست، و به او اعتمادی راسخ داشت.

تمجید نووی از علماء:

معلوم است که نووی کتابی به نام کتاب الطبقات دارد که قبلاً از آن نام برده شده، و واضح و مشخص می‌باشد که امام نووی افراد را به اندازه خودشان مدح می‌نمود. اکنون به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

امام نووی در مورد رافعی[۱۷] می‌گوید: رافعی از صالحان و توانمندان و دارای کرامات بسیاری است.

نعیمی[۱۸] مؤلف کتاب الدارس[۱۹] می‌گوید: نووی از شهاب احمد العنابی تمجید می‌نمود و بچه‌ها را نزد او می‌فرستاد تا نزد او در خانه‌اش به خاطر امانتداری‌اش و صیانت و دیانتش درس بخوانند.

نووی[۲۰] درباره ضیاءالدین دولعی[۲۱] می‌گوید: او استاد استادان ما و یکی از فقهای مشهور و صالحان پرهیزگار بود. و درباره ابن عساکر[۲۲] می‌گوید: او حافظ شام بلکه حافظ تمام دنیا بود، امام مطلق و مطمئن در گفتار و کردار «الثقه» و مورد اعتماد و پابرجا بود.

————————————————–

منبع: امام نووی نگاهی به احوال، آثار و افکار امام یحیی بن شرف نووی (امام نووی/  تألیف:عبدالغنی الدقر / ترجمه: عبدالله پاسالاری / نشر : عقیده


[۱]– تحفهالطالبین، ۲/ب و ۹/ب.

[۲]– تحفهالطالبین، ۱۰/ب.

[۳]– او محمدبن حسن بن اسماعیل، ساکن در دامنه کوه قاسیون (در دمشق) است. او دارای توجه و تعبد بود و مردم در مورد او عقاید عجیب و غریبی داشتند که در سال ۶۸۴ هـ‍ وفات نمود.

[۴]– نقل از سخاوی ۵۸۱.

[۵]– العبره/۳۱۲.

[۶]– سیره نووی، تألیف سخاوی ص ۶۱.

[۷]– تحفه الطالبین، ۱۰/ب.

[۸]– تاریخ النووی، ص ۳۴.

[۹]– البدایه والنهایه، ۱۳/۲۷۹.

[۱۰]– السخاوی ص ۵۸.

[۱۱]– السخاوی ص ۵۶-۵۷.

[۱۲]– ۴/۱۸۲.

[۱۳]– تحفه الطالبین ۱۹.

[۱۴]– الطبقات الکبری ۸/۳۹۵-۳۹۶.

[۱۵]– او موسی بن محمد العادل ابوبکر از پادشاهان دولت ایوبی در شام که در سال ۶۳۵ وفات نمود.

[۱۶]– سخاوی ۶۰.

[۱۷]– الطبقات الکبری للسبکی، ۸/۲۸۴.

[۱۸]– او عبدالقادر بن محمد بن عمر، مؤرخ دمشق در دورانش و از علماء حدیث است که در سال ۹۲۷ هجری در دمشق وفات نمود.

[۱۹]– الدارس، ۲/۱۴.

[۲۰]– الدارس، ۱/۴۱۹.

[۲۱]– او عبدالملک بن زید ثعلبی دولعی، فقیه بزرگ شافعی است که در سال ۵۹۷ هجری وفات نمود.

[۲۲]– الطبقات الکبری، ۷/۲۱۹.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا