دعوت و داعی

فریضه ی مبارزه با منکر

فریضه
ی مبارزه با منکر

دکتر
یوسف قرضاوی

بانگ بلند قرآن و سنت رسول خدا (ص)*در مورد خواری سکوت
در برابر مفاسد و ضرورت رویاروی حکام و مردم با مفسدین بانگی است که همهی دلهای را
که ذره ای ایمان در آنها وجود داشته باشد به تکانم و لرزش وا می دارد قرآن می
فرماید :  ((
  لُعِنَ
الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ
دَاوُودَ وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ
بِمَا عَصَوا وَّکَانُواْ
یَعْتَدُونَ  کَانُواْ لاَ یَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنکَرٍ
فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ
  )) مائده ۷۸-۷۹

(از
میان فرزندان بنی اسرائیل آنان که کفر ورزیدند به زبان داود و عیسی بن مریم مورد
لعنت قرار گرفتند این (کیفر)به خاطر آن بود که عصیان ورزیده (و از فرمان خدا تجاوز
می کردند )و از کار زشتی که مرتکب می شدند یکدیگر را باز نمی داشتند راستی چه بد
بود آنچه را انجام می دادند)

و
پیامبر گرامی اسلام می فرماید
Lهر یک از شما
که کار بدی را دید عملاًاز آن جلوگیری نماید ،اگر نتوانست با سخن از آن اظهار
مخالفت کند ،اگر این هم برایش ممکن نبود ،در دل از آن ناراضی باشد .و این ضعیف
ترین درجه ی ایمان است )

اشتباه
بزرگی است اگر گمان کنیم منکرات به زنا و شرابخواری و امثال آنهال محدود می شود .

پایمال
نمودن کرامت و منزلت مردم ،تقلب در انتخابات ،کوتاهی از شهادت دادن از طریق عدم
شرکت در انتخابات ،سپردن امو اجتمتعی و سیاسی و اقتصادی و …به انسانهای ناتوان و
نا اهل و ناپرهیز گار چپاول و دزدی از بیت المال ،احتکار اجناس مورد نیاز مردم ،بازداشت
و زندانی مردم بدون آنکه جرم آنها از طرف دادگاه دادگر و بی طرفی ثابت شده باشد ،شکنجه
ی انسانهای بازداشتی در زندانها و بازداشتگاه ها ،رشوه دادن و واسطه شدن و رشوه
خواری ،ریا و چاپلوسی و هندوانه زیر بغل اهل قدرت قرار دادن ،دست دوستی نهادن در
دستان دشمنان امت اسلامی ،از بدترین و زشت ترین مفاسد و گناهان به حساب می آیند .

می
بینیم که دامنه مفاسد و منکرات گسترده و گسترده تر گردیده و اموری را هم که مردم
از امور اساسی سیاست می دانند نیز شامل می شود .

آیا
مسلمانی که غیرت دینش را در دل دارد ،و رحمت و رضایت پروردگارش را می جوید به خود
اجازه می دهد که سکوت نماید ؟و به خاطر ترس یا طمع یا عافیت طلبی از میدان مبارزه
با آن منکرات عقب نشینی نماید و فرار را بر قرار ترجیح دهد؟

چنانچه
چنین روحیه ای بر امت اسلامی چیره شود ،مرگ رسالت و مأموریتش فرا می رسد و سند
نابودی خویش را با دست خود امضاء می نماید ،و ویژگیهای امتی را که خداوند وصفشان
فرمو ده از دست می دهند .و ملت و امت دیگری می شوند .خداوند متعال می فرماید :  ((کُنتُمْ
خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ
لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ
بِالْمَعْرُوفِ
وَتَنْهَوْنَ عَنِ
الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ
بِال  )) آل عمران ۱۱۰

(
شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید .)

جای
شگفتی نیست اگر این هشدار پیامبرانه را خطاب به امت مسلمان از زبان رسول خدا  ص. می شنویم که می فرماید :هر گاه امت مرا مشاهده
کردید که از حقگوی در روبه روی ستمکاران می هراسند ؛آنان را به حال خود واگذار
کنید )

یعنی
آنان شایستگی ادامه ی زندگی را از دست می دهند .

بر
اساس ایمان انسان مسلمان مکلف است که در برابر هرگونه مفاسد و منکرات سیاسی و
اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی دست بر روی دست نگذارد و در صورت امکان عملاً از آنها
جلو گیری نماید و در غیر این صورت با کلام و بیان با آنها مقابله نماید و چنانچه
مجال آن را هم نداشت به پایین ترین مرحله که مرحله ی نارضایتی و تغییر قلبی است روحیه
ی مخالفت را در خود حفظ نماید ،که رسول خدا آن را ضعیف ترین در جه ی ایمان می
شمارد .

به
این دلیل رسول خدا آن را تغییر قلبی نام نهاده است که رویاروی با اهل مفاسد و
منکرات و حمایت گران آنها نوعی تلاش و تدارک و آمادگی است و آنگونه که برخی گمان
می کنند این آمادگی پدیده ی منفی محضی نیست ،اگر اینگونه بود حدیث کلمه ی تغییر را
برای آن به کار نمی گرفت .

این
آمادگی مداوم روحی و احساسی و درونی بایستی روزی خود را از طریق تلاش مثبت نشان
بدهد تلاشی که گاهی ممکن است در قالب انقلابی مردمی و شورشی غیر قابل کنترل و
انفجاری که هیچ چیز نا سالمی را باقی نمی گذارد ظهور نماید .زیرا هرچه فشار فساد و
تبهکاری و ستمکاری بیشتر شود –بر اساس سنت های خداوند –انرژیهای انفجاری بیشتری را
در میان مردم متراکم می کند و شدت انفجار آن را افزونتر می نماید .

وقتی
که این حدیث چنین موضعگیری را تغییر قلبی نام نهاده است حدیثی دیگر از آن به عنوان
جهاد قلبی که پایینترین درجه ی جهاد است نام برده است .همچنان که در پاین ترین درجه
ایمان قرار دارد .

امام
مسلم از ابن مسعود روایت می نماید که
Lهیچ پیامبری
را خداوند پیش از من نفرستاده است مگر آن که عده ای از اصحاب و اطرافیانش سنت و
روش آنان را در پیش گرفته بودند ،و پس از آنان نسل و گروهی دیگر ی آمدند که به
انچه خود می گفتند عمل نمی کردند و کارهای را که قرار نبود انجام دهند عملی می
کردند هر کس عملاً با آنان مقابله کند مومن است .و هر کس با سخن با آنان رویا روی
نماید مومن است و هر کس با دل خود با آن به مخالفت برخیزد نیز مومن می باشد و
پایینت از این یک ذره ایمان وجود ندارد .

 

—————————————————-

منبع
: فقه سیاسی

مولف
: دکتر یوسف قرضاوی

مترجم
: عبدالعزیز سلیمی

انتشارات
: نشر احسان

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا